خُسران
Thu 22 09 2011
اصغر عربشاهی
براي محمود كوير و خوبيهايش
من در ضيافتِِ خُسران خويش
- گريستم.
بر مرگ عمر كه بر باد رفته بود
بر مرگ طنّازي دلم
- كه از همگان رشگ ميربود -
بر دوستي، رفاقت،
بر داد و بر دَهِش و بر باور سلام
بر آنچه خويش پيش دلم نيك مينمود
- بسيار من گريستم.
اكنون سبك شدهام!
دوري دگر
- اگرچه مرا عمر چندان نمانده است -
دوري دگر
با اين اميد كه اين دورِ تازه را
با مرگِ باور سلام
پايان نميبرم.
تهران ۲۸ شهريور ۹۰