پُر کند عطرِ خوشی بَستَرِ خوابِ ما را
گود چون قبر، سکوئی زسنگِ خارا
پای آن، پُر زشکوفه، ببینیم چیده
در هوائی ز بهشت، دستِ گلی نادیده
زآتش مانده زمانی بسوزد روشن
مشعل عشقِ دلِ ما دو: تو و دیگر من
روشن از پرتوی آن روح و روان هر دو
چون دو آئینه زِیک سنگ: من و دیگر تو
و زجادو چو شود رنگِ شبی سُرخ و کبود
زهم آنگه به نگاهی کنیم یادی و زود
میرسد وقتِ جدائی به سِرِشکی مارا...
مَلَکی آید و بُگشایدمان درها را
روزی و پاک کند آینه ما را باز
زِ وفا شعله ی ما رَقص کند باز آغاز
شارل بودلر
Charles Baudelaire))
(1821-1867)
برگردان از "مانی"
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد