logo





آمد ، ولی ...

چهار شنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۰ - ۱۷ اوت ۲۰۱۱

پيرايه يغمايی

pirayeh-yaghmaii-s.gif
آمد، ولی نيامده در فکر خام بود
بازش همان ستيزه گری در مرام بود

آلوده بود نُقل کلامش به زهر چشم
از او دگر ز عشق شنيدن حرام بود

می گفتمش که بگذرد، اما نمی شنيد
در پافشاری سخنش يک کلام بود

من خشت بيت های غزل بودم و دريغ
او تيشه بود و در صدد انهدام بود

ليلايی ام به چشم نيامد، نبود قيس
گويی که از قبيله ی ابن السلام بود

نامانده رفت، هم ز دل و هم ز ديده رفت
آغاز ما ز جمله ی اول تمام بود

سرگشته باد او که ندانست عاقبت
حق با که بود و روی حقيقت کدام بود؟

Pirayeh163@hotmail.com


google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:

آمد ولی...
بانو صابری
2011-08-19 21:48:22
پیرایه جان، چنان با چهره و اشعار و مطالب تو انس گرفته ام که همه جا بوی ترا حس می کنم. بقول خودت: دمت آتشکده ی فارس باد


مریم میرحسینی
2011-08-19 19:15:56
بی نظیر بود . خیلی منو تحت تاثیر قرار داد. ممنون پیرایه جان .


پیرایه یغمایی
2011-08-18 13:30:13
حضور شقایق کمالی ، آن قناری حنجره طلایی شیراز را عشق است .
سپاس عزیز. سینه ات آتشکده ی فارس باد


شقایق کمالی
2011-08-18 08:58:44
پیرایه جان همیشه از پختگی کلامت لذت میبرم. بسیار زیبا و پر غرور.
شقایق

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد