![]() |
|
قيام مردم ليبی عليه معمر قذافی برخلاف خيزش مدنی و مسالمتآميز مردم تونس و مصر که به سرنگونی ديکتاتورهای حاکم بر اين دو کشور انجاميد، به سمت يک جنگ داخلی سوق يافته است. ديکتاتور ليبی با مشاهده تحول مصر و تونس دريافت که در مبارزه مدنی و مسالمتآميز بازنده خواهد بود و همچون ديکتاتورهای ديگر مجبور خواهد گشت قدرت را به مردم واگذار کند. او برای حفظ قدرت، تظاهرات مسالمتآميز مردم را درهم کوبد و دست به کشتار مردم زد. از سوی ديگر مردم معترض در مقابل کشتار قذافی مسلح شدند و مسلحانه به دفاع از خود و به مبارزه عليه ديکتاتور برخاستند. بدينترتيب مبارزه مدنی و مسالمتآميز مردم ليبی به جنگ مسلحانه راه برد و ديکتاتور ليبی فرصت يافت که با حمله نظامی، مخالفين را از زمين و هوا بمباران کند.
شورای امنيت در چنين شرايطی قطعنامه ۱۹۷۳ را با تکيه بر ماده ۴۲ منشور سازمان ملل که ناظر بر "دخالت انساندوستانه" این سازمان در کشورهای عضو است، تصويب کرد. در قطعنامه گفته شده است که "باید از همه وسایل لازم برای حفاظ از جان شهروندان و مناطق مسکونی، به شمول بنغازی برای مقابله با حملات دولت لیبی استفاده شود". این مصوبه میخواست کشتار و بمباران هوائی نیروهای قذافی علیه مردم معترض را مانع شود. اما اقدامات نظامی کشورهای غربی و در راس آنها فرانسه، انگليس و امريکا در ليبی تا امروز از قطعنامه سازمان ملل و ايجاد منطقه پرواز ممنوع فراتر رفته و به سياست تغيير رژيم قذافی فراروئيده است. کشورهای غربی زير پوشش قطعنامه شورای امنيت وارد جنگ با رژيم قذافی شدهاند. دولتهای فرانسه، انگليس و آمریکا بارها به صراحت گفتهاند که قذافی باید برود. آنها در لندن جلسه تشکیل داده و پيرامون دوران بعد از قذافی وارد بحث و گفتگو شدهاند. اين امر نه مقابله با بمباران مردم بیگناه و حفاظت هوائی از آنها، بلکه نشانگر رويکرد به تغيير رژيم قذافی با توسل به اقدام نظامی توسط کشورهای غربی است. در حالیکه تغيير رژيم و پائين کشيدن معمر قذافی ديکتاتور، کار مردم ليبی است نه کشورهای غربی. قابل تصور نيست که جنگ داخلی و اقدامات نظامی کشورهای غربی برای ليبی دمکراسی به بار آورد، يا تجزيه کشور را موجب نشود و يا همچون افغانستان و عراق به جنگ طولانی مدت نیانجامد. دولتهای غربی عملا با تداوم و شدت بخشيدن به بمبارانهای فراتر از منطقه پرواز ممنوع، به کشتار مردم ليبی ابعادی جديدی بخشيدهاند. عملکرد دولتهای غربی اين سئوال را پيش کشيده است که آيا آنها در پی اجرای قطعنامه شورای امنیت سازمان مللاند و يا برای تامين منافع اقتصادی و سياسی خود هزينه سنگين جنگ را میپردازند. عملکرد دولتهای غرب در تحولات منطقه خاورميانه و سياستهای دوگانه آنها در برخورد با ديکتاتورهايی که دوستان غرب محسوب میشوند، چندان برای افکار عمومی جهانی قابل توجيه نيست. در ليبی ساختارهای قبيلهای قوی است و جنگ داخلی به درجهای با ساختار قبيلهای ليبی گره خورده است. هنوز از اپوزيسيون ليبی شناخت دقيق وجود ندارد و دولتهای هم غربی تا کنون رويکرد به ديپلماسی و تلاش برای حل سياسی مسئله ليبی را عامدانه به فراموشی سپردهاند. ما اقدامات جامعه بينالمللی برای جلوگيری از کشتار گسترده مردم بیگناه توسط ديکتاتورها را جزو حقوق بينالملل میدانيم. ديکتاتورها بايد بدانند که حقوق بشر امری است جهانی و فراتر از حاکميت ملی. حق زندگی آزادانه، بالاترین حق انسانی است و مرز نمی شناسد. مرز های ملی نمیتواند مجوزی برای مستبدين باشد که به کشتارهای جمعی و سرکوب گسترده مردم بیگناه دست بيازند. آنها بايد بدانند که "دخالت انساندوستانه" با رویداد فاجعهبار بوسنی و پاکسازی نژادی توسط حکومت میلوشویچ، وارد حوزه حقوق بین الملل و مناسبات جهانی شده و با تصمیمات مجمع عمومی سازمان ملل در سال ۲۰۰۶ رسمیت یافته است. ولی ما معتقديم مضمون و هدف "دخالت انساندوستانه" باید تامين حقوق بشر، دمکراسی و جلوگيری از کشتار مردم باشد و تصدیق آن نیز اکیداً مشروط به وفاداری به این مضمون و هدف است. اقدام شورای امنیت سازمان ملل در ارتباط با ليبی که می توانست طلیعه چنین برخوردی به موضوع حقوق بشر در نظامهای دیکتاتوری و نقطه عطفی عملی در حقوق بین الملل پس از مصوبه ۲۰۰۶ باشد، اینک می رود تا به منجلابی از خون و منافع طرفهای درگیر آغشته گردد. تداوم جنگ داخلی در ليبی لزوما به استقرار آزادی و دمکراسی در کشور منجر نخواهد شد. در شرايط کنونی تلاش برای آتشبس بين دو طرف، انجام گفتگو جهت تامين شرايط انتخاب آزادانه مردم ليبی، میتواند راه را برای حل سياسی مسئله بگشايد. مردم لیبی خواهان رهائی از استبداد معمر قذافی و تامين آزادی و استقرار دمکراسی در کشورشان هستند. هيئت سياسی ـ اجرائی سازمان فدائيان خلق ايران (اکثريت) ۱۶ فروردين ۱۳۹۰(۵ آوريل ۲۰۱۱) نظر شما؟
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد |
|