سرور علی محمدی به یاد رفیق فدایی میرعلی سلامت سال های اسارتش را قرن وحشت می نامید با این همه میگفت هر دم که میتوانستم به کوری چشمشان سرم به کارهای دستی گرم بود، کارهایی که توسط دوستی برایم فرستاد، با یادداشتی کوتاه به یاد روزهای خوش بهار آزادی، به امید روزهای روشن فردا. با این که توان رفتن نداشت. آرزویش رفتن به میان دریای خروشان انقلابیون بود، خبرهای دانشگاه تبریز را به همراه سایر اخبار برایم میفرستاد و مینوشت این هم دانشگاهمان همچنان سرافراز، روز پنجشنبه در آخرین مکالمهی مان بارها تاکید کرد که حداکثر شش ماه دیگر در تبریز میبینمت حتما بدون خبر بیا مطمئن باش زنگ نزده در را برویت باز میکنم، نمیدانم چرا آن روز به تلخی گریستم.
|