logo





سه اعتراف مهم شمعخانی

اطلاعیه نشریه انقلاب اسلامی در هجرت در مورد ۳ اعتراف شمخانی

چهار شنبه ۵ خرداد ۱۳۸۹ - ۲۶ مه ۲۰۱۰

ه توضیحات که در پایان سخنان شمعخانی آمده اند توجه کنید
فارس- 3 خرداد- شمخاني: بني‌صدر با صدام تباني نكرده بود اما به دنبال پيروزي در عمليات بود تا بتواند رقباي سياسي خود را در تهران حذف و امام (ره) را مات كند ولي دنبال شكست در جنگ نبود و اين نيت پاكي نيست بلكه روش غلطي است.
به گزارش خبرنگار سياسي باشگاه خبري فارس «توانا»، امير دريابان علي شمخاني رئيس مركز تحقيقات راهبردي دفاعي كه يكشنبه شب در برنامه "ديروز، امروز، فردا " حضور يافته بود، در ابتدا به جمله معروف امام راحل مبني بر اينكه «خرمشهر را خدا آزاد كرد»، اشاره و اضافه كرد: امام (ره) جملات متعددي را راجع به عمليات بيت‌المقدس كه منجر به آزاد‌سازي خرمشهر شد، هم در طول عمليات و هم در انتهاي آن بيان كرده‌اند كه شاه‌بيت فرمايش ايشان در بعد عملي «خرمشهر را خدا آزاد كرد»، است.
وي تصريح‌ كرد: امام (ره) از عملياتي كه منجر به آزاد‌سازي خرمشهر شد به عنوان يكي از شاهكارهاي بي‌نظير جنگ ياد مي‌كند و در تداوم آن فرماندهان و سازمان‌هاي درگير يعني سپاه و ارتش را به شكل برجسته‌اي اشاره مي‌كند به گونه‌اي كه رفتار آنها را غيرقابل پاك شدن در تاريخ ايران مي‌داند و اين فرمايش امام (ره) در آن زمان، هنوز در ذهن بنده پژواك دارد كه دو نوع نگاه را مي‌توان از آن برداشت كرد.
اين فرمانده ارشد دوران دفاع مقدس در تفسير اين دو نگاه گفت: در نگاه اول اين بود كه رزمندگان اسلام دچار غرور نشوند كه اين خود دو نوع نگاه را به همراه داشت؛ برخي اين مطلب را از منظر معنوي موضوع، بيان مي‌كردند و بعضي هم اين را از منظر ديگر.
وزير اسبق دفاع گفت: اين تعريف بسيار زيبايي است كه فردي از جانب امام (ره) نشان سربازي خداوند را بگيرد و اين افتخار با هيچ نشان، مدال و تعريفي قابل مقايسه نيست.
دريابان شمخاني ادامه داد: حضرت امام خلوص، شور، سلحشوري و مظلوميت رزمندگان را در جنگ پذيرفتند و رزمندگان اهم از ارتش، سپاه، ژاندارمري، نيروهاي مردمي، بسيج، فرمانده و بدنه را به عنوان اينكه شما سربازان پيروزي بوديد كه خداوند فرماندهي شما را به عهده داشت، ياد مي‌كردند.
وي متذكر شد: از اين زاويه اگر به اين محتواي عميق نگاه شود، هم آن پيام معنوي مثبت وجود دارد و هم مدال پر از افتخاري كه هرگز از سينه رزمندگان كه در آن زمان توفيق حضور در جبهه‌هاي جنگ را داشتند، قابل پاك شدن نيست.
رئيس مركز تحقيقات راهبردي دفاعي در پاسخ به سوال مجري برنامه مبني بر اينكه چرا تلقي اين است كه رزمندگان جنگ يك طراحي را مي‌كنند ولي يك اتفاقي مي‌افتد كه ورق بر مي‌گردد و به طور اتفاقي نتيجه جنگ به نفع جبهه اسلام و نيروهاي ايران مي‌شود ،اين واقعا اتفاق مي‌افتد يا تصوري ناشي از تخيل است، افزود: امداد غيبي، ديدن اسب سفيد و فرد سوار بر اسب و داراي شمشير نيست، افراد بسياري بودند كه قبل از جنگ و در طول جنگ در شب عمليات و در زمان پيروزي روياي صادقه و غيرصادقه و خوابي را مي‌ديدند و آن را بيان مي‌كردند ولي بنده هرگز اين روش را نپسنديدم بلكه براي من حوادثي رخ داد كه عكس اين موضوع است.
وي گفت: اگر اقدامات خود را مبتني بر معادله مديريت درست و راه درست فراهم نكنيم، بعيد است كه خداوند تبارك و تعالي كمكي را خلاف قانون طبيعت به انسان‌ها داشته باشد.
امير شمخاني در خصوص تشريح امدادهاي غيبي افزود: امدادهاي غيبي اين است كه شاه با همه ظرفيت‌هاي فرهنگي به سراغ انهدام نسل جوان رفت؛ نسل جواني كه ليست نامگذاري و نام آنها در مقابله با رژيم ستمشاهي بسيار بوده و هركدام از آنها يك قهرمان هستند و افرادي بودند كه شاه به دنبال اين بود كه آنها را در جشن فرهنگ و هنر شيراز و در برنامه فرهنگي خود منهدم كند اما روح پرفتوح و نفس مبارك حضرت امام (ره) به دليل وصل بودن به حضرت حق بستر اجتماعي را فراهم كرد كه آن افراد با شلوار دم‌پاچه‌ گشاد به افرادي تبديل شوند كه هركدام اسطوره شده و تغيير نفوس و هويت دادند.
رئيس مركز تحقيقات راهبردي دفاعي در تشريح اين سخنان خود گفت: افرادي كه به دليل قطع شدن از ارتباط با انحراف و وصل شدن به ارتباط مسير درست به شكل طبيعي بر مبناي آيات محكم قرآن كه «اگر سبيل درست را برويد شما را هدايت خواهيم كرد» مورد هدايت حضرت حق واقع شدند و پتانسيل و قدرتمندي‌اي را ايجاد كردند كه برخلاف تصور شاه و صدام، شاه در مسيري كه ترسيم كرده بود و صدام در تجاوزي كه آغاز كرده بود، فكر نمي‌كردند اين جوانان به سلحشوراني تبديل شوند كه امروز، از هر كدام از آنها در كوچه‌هاي تهران و در روستاها و شهرهاي همه ايران نمادي وجود دارد. از اين رو بايد امداد غيبي را فراتر از يك رويا و تخيل بلكه در بستر عمل مشاهده كرد.

* شروع همراه با كاستي‌ها، شامل امداد غيبي نمي‌شود


وي متذكر شد: ما جوان‌هاي متحولي را پيدا كرديم كه غير از امداد غيبي و بركت آن، نمي‌توانست ما را در مسير درست هدايت كند كه از اين هدايت‌يافتگان قدرتي ايجاد شد كه امروز مي‌توان به عنوان ام‌القراي قابل اعتماد و اتكاي جهان اسلام از آن نام برد.
شمخاني يادآور شد: در شب عمليات بيت‌المقدس، فرمانده كل سپاه با هواپيماي جنگي كه تا به حال سوار نشده بود، به ديدار امام (ره) رفت. يعني دو نفره كه ما در آن زمان آشنايي داشتيم كه جي به چه معناست و قدرت جي قدرت مخالف كشش بدن آدم است؛ فرمانده سپاه رفته بود كه از امام (ره) مشورت بخواهد و امام (ره) فرموده بودند كه توكل كنيد و استخاره كردند كه آيه فتح‌المبين آمد و به اين دليل هم نام عمليات فتح‌المبين گذاشته شد.
وي تصريح‌كرد: پس از تمهيد همه مقدمات، امداد غيبي هم در جبهه حق همراه آدم است اما با كاستي شروع كردن و با طلب رفع كاستي از خداوند و با علم و آگاهي از اينكه اين خلاف قانون طبيعت است بعيد به نظر مي‌رسد كه امداد غيبي صورت گيرد.
رئيس مركز تحقيقات راهبردي دفاعي همچنين يادآور شد: نامه‌هاي رژيم عراق در جنگ نيز با آيه قرآن شروع مي‌شد و صدام خطاب به بيشتر نيروهاي خود مي‌گفت كه اي فرزندان علي! آنها عرب بودند و قرآن هم به عربي است و ما كه فارس بوديم از خدا طلب پيروزي مي‌كرديم، ما يا خدا مي‌گفتيم و آنها يا الله مي‌گفتند، ولي واقعيت اين است كه حق با "يا خدا گويان " بود.
وي ادامه داد: دليل تمسك شكلي به عقايد ديني نصر و پيروزي نمي‌آورد كه اگر مي‌آورد ما غلبه پيدا نمي‌كرديم.
دريابان شمخاني در پاسخ به سؤال ديگر مجري برنامه "ديروز، امروز، فردا " مبني بر اينكه چه شاهكاري در فتح بيت‌المقدس و خرمشهر وجود داشت كه تا اين اندازه ماجرا را مهم كرد و تاريخ جنگ به قبل از فتح خرمشهر و بعد از آن تقسيم مي‌شود، اظهار داشت: البته جنگ نقاط عطف مختلفي دارد تقسيم جنگ به قبل و بعد از فتح خرمشهر تقسيمي است كه در آخر جنگ به وجود آمد و در طول جنگ نبود ولي واقعيت اين است كه خرمشهر تنها نقطه عطف جنگ نيست.
وي ادامه داد: پذيرش قطعنامه 598، جنگ پس از پذيرش قطعنامه، جلوگيري از سقوط اهواز، اولين شبيخون در جاده حميديه، هم به عنوان نقطه عطف در تاريخ جنگ هستند اما شاهكار بودن عمليات بيت‌المقدس در پيروزي بدون غافلگيري است.

* دفاع مقدس شامل 4 مرحله بود
رئيس مركز تحقيقات راهبردي دفاعي تصريح‌ كرد: در جنگ 4 مرحله وجود دارد در مرحله توقف رزمندگان اسلام دشمن را وادار كردند كه برخلاف طراحي‌ كه داشت به عنوان عمليات برق‌آسا كه در كمتر از يك هفته كل خوزستان را به تصور خود در آورد، سرعت تانك خود را كند كرده و ترمز را روي تانك به كار گيرد چرا كه پيش از اين دشمن فكر مي‌كرد كه فقط بايد گاز دهد و قادر خواهد بود كه مطابق سرعت تانك پيشروي كند.
وي يادآورشد: در مرحله بعد از توقف و در بعضي نقاط رزمندگان اسلام دشمن را وادار به تثبيت كردند كه مرحله دوم جنگ بود.
شمخاني با اشاره به اينكه مرحله سوم جنگ پاكسازي دشمن است، افزود: عمليات آزاد‌سازي خرمشهر در اين فاز قرار مي‌گيرد.
رئيس مركز تحقيقات راهبردي دفاعي ادامه داد: وقتي دشمن ديد كه در منطقه جنوب منطقه‌اي براي آزاد شدن غير از خرمشهر وجود ندارد از فروردين ‌ماه 61 متوجه اين موضوع شد كه عمليات در منطقه عمومي خرمشهر صورت مي‌گيرد.
وي متذكر شد: دشمن در بُعد عِده و عُده، آتش زميني و هوايي و تسلط اطلاعاتي برتري داشت كه در چنين فضايي بر هم زدن پيروزي غير غافلگيرانه است و عمليات قبلي در وضعيت غافلگيرانه صورت گرفته بود.
شمخاني ادامه داد: اينكه عمليات در كجا قرار داشت براي دشمن روشن بود اما اينكه چه زماني و چگونه انجام مي‌شد، روشن نبود؛ زمان آن تابع ظرفيت‌هاي نيروي انساني بود كه براي جنگ فراهم مي‌شد.
وي تأكيدكرد: در انتهاي فروردين و اوايل ارديبهشت رزمندگان اسلام از عمليات قبلي كه فتح‌المبين بود رها شدند و در ذهن دشمن اين پيش آمد كه براي آزاد‌سازي خرمشهر و 5 هزار و 400 كيلومتر فضاي محاصره‌ خرمشهر نيازمند قدرت عظيمي است كه بعد از اين عمليات به راحتي فراهم نمي‌شود اما ظرف كمتر از يك ماه مهياسازي اين عمليات بزرگتر از عمليات بيت‌المقدس انجام شد.
* نيروهاي مسلح ايران همزمان مي جنگيدند و تغيير ساختار مي دادند
رئيس مركز تحقيقات راهبردي دفاعي گفت: مردم و جوانان كشور فكر مي‌كنند يا حداقل ما اين تصوير را ترسيم كرده‌ايم كه عمليات يعني تجمع يك نيرو توسط ارتش، سپاه و بسيج و حمله كردن به يك ارتش صدامي.
وي اضافه‌كرد: ارتش عراق وجود داشت اما ارتش و سپاهي در ايران وجود نداشت؛ يعني نيروي مسلح جمهوري اسلامي ايران دو كار را انجام مي‌دادند كه هم مي‌جنگيدند و هم ارتش، تحول در سپاه را ايجاد مي‌كرد و سپاه تكميل سازمان را برعهده داشت كه اين پروسه بسيار بزرگي است.
شمخاني تصريح‌كرد: سپاه در عمليات كربلاي 1، 15 گردان نيرو داشت، جمع سپاه و ارتش در عمليات بيت‌المقدس به فاصله 9 ماه با همه تلفات و مجروحيني كه داشت 200 گردان را پاي كار آورد كه اين مستلزم كار گسترده‌اي در عقبه‌هاست.
وي در پاسخ به اين سؤال كه چرا سال اول و دوم جنگ تفاوت زيادي با يكديگر دارند و در سال اول جنگ 20 هزار متر مربع از خاك كشور از دست داده شد اما همه آنها در سال دوم جنگ پس گرفته‌ شد، اظهار داشت: عراق از 22 بهمن 57 تا 31 شهريور سال 59 فرصت داشت ارتشي را براي تجاوز براي حل عقده تاريخي صدام كه لغو قرارداد 75 است مهيا ‌كند كه ما در آن زمان درگير انقلاب، مسايل ضدانقلاب داخلي و با جنگ هم ناآشنا بوديم.
* پيروزي در جنگ ابزار بني‌صدر براي گرفتن تهران بود
رئيس مركز تحقيقات راهبردي دفاعي افزود: ناآشنايي در جنگ هم براي مديران و هم براي مردم بود و اين واژه‌ عام و كلاني است اما اين به مفهوم خيانت نيست.
وي در ادامه در واكنش به سؤال مجري كه آقاي شمخاني شما درباره بني‌صدر صحبت مي‌كنيد كه مديريت جنگ در سال اول جنگ را برعهده داشت، گفت: اين ناشي از نوع نگاه است، من از شما سوال مي‌كنم شما اگر بتوانيد با پيروزي در جنگ تهران را فتح كنيد شكست در جنگ را مي‌پذيريد؟ جنگ ابزاري براي گرفتن تهران بود اما چون نيت ناپاك و روش ناصحيح و سنتي است و در آن دشمن برتري دارد، ناكامي حاصل مي‌شود. بني‌صدر مي‌خواست در سال اول جنگ برنده باشد اما انديشه وي غلط بود.
شمخاني ادامه داد: بني‌صدر در عمليات 15/10/59 عمليات نصر، قصد داشت پيروز شود كه شكست خورد و وقتي بني‌صدر دستور عمليات مي‌داد همزمان با تهران نيز صحبت مي‌كرد كه بنده شاهد زنده اين كار هستم و اين را مطرح مي‌كرد كه ما پيروز شده‌ايم.(2)
* با جمله «الخير في‌ماوقع» امام هنوز پرانرژي هستم
وي در پاسخ به اين سؤال كه چرا گفته مي‌شود بني‌صدر مهمات لازم را نمي‌رساند و اجازه تجهيز خط مقدم را نمي‌داد چيست و در محتواي نامه شما چه چيزي بيان شده بود، گفت: نامه بنده تبيين شرايط آن زمان را بيان مي‌كند، در جنگ 4 وضعيت وجود داشت كه دشمن، مخالف، رقيب و خودمان بوديم و من از آن موضع آن نامه را نوشتم.
رئيس مركز تحقيقات راهبردي دفاعي اظهار داشت: بني‌صدر مخالف سپاه بود و حس مي‌كرد اگر سپاه باشد نمي‌تواند پيروزي را به نام خودش ثبت كند و مي‌خواست پيروز مطلق اين جنگ باشد چرا كه با اين پيروزي مي‌توانست قهرمان ملي شود. (3)
وي ادامه داد: مدني در خوزستان در جرياني به نام خلق عرب مي‌دميد كه به عنوان قهرمان ملي سركوب اين غائله در انتخابات رياست جمهوري شركت كند، بني‌صدر به دنبال پيروزي در عمليات بود تا بتواند رقباي سياسي خود را در تهران حذف و امام (ره) را مات كند اما دنبال شكست در جنگ نبود و اين نيت پاكي نيست و روش غلطي است.
شمخاني متذكر شد: اگر بخواهم همه تجربه جنگ را كپسولي بيان كنم بايد گفت ما چه در جبهه حق و چه در جبهه باطل باشيم اگر در زمين و زمان با روشي بجنگيم كه دشمن در آن زمين، زمان، ابزار و روش در وضعيت نسبي باشد، شكست مي‌خوريم كه بني‌صدر در اين معادله عمل مي‌‌كرد و معادله جنگ زماني تغيير پيدا كرد كه اين زمين و زمان و روش و ابزار تغيير پيدا كردند.
وي تصريح‌ كرد: روزي كه جنگ شروع شد خيلي‌ها ترسيدند كه امام (ره) فرمودند «الخير في‌ماوقع»(4) من هنوز با اين واژه پرانرژي هستم و هرگز در جنگ از اينكه شكست بخوريم نترسيدم.
رئيس مركز تحقيقات راهبردي دفاعي افزود: در برخي مواقع فرد با طرف مقابل خود تباني مي‌كند كه شكست مي‌خورد و خيانت است و بعضي وقتها فرد با نيت و روش غلط در ميدان دشمن با ابزار دشمن كه دشمن بر وي برتري دارد مي‌جنگد و شكست مي‌خورد.
وي ادامه داد: بني‌صدر به دنبال اين بود كه در پيروزي خود در رزم، پيروزي‌هاي سياسي را در تهران رقم بزند و اين حرف امروز من نيست بلكه من اين حرف را در بعد از عمليات هويزه (5) در مجلس شوراي اسلامي آن زمان طي يك سخنراني مطرح كردم و هنوز هم بر اين باور هستم.
* بني‌صدر با صدام تباني نداشت اما روش‌هاي نادرستي به كار مي‌گرفت
دريابان شمخاني تأكيد كرد: بني‌صدر بعدها با منافقين يكي مي‌شود و چون از آن طريق به نيت خود نمي‌رسد و از طريق غلط ديگري وارد مي‌شود از اين رو خائن است ولي با صدام تباني نداشت.
رييس مركز تحقيقات راهبردي دفاعي در ادامه در پاسخ به اين سؤال كه چرا در اين موضوع اختلاف‌نظر وجود دارد، گفت: هيچ اختلاف‌نظري در بين افرادي كه در صحنه حضور داشتند، وجود ندارد بلكه برخي به دليل نيازمندي‌هاي سياسي خود راي خود را تغيير مي‌دهند.
شمخاني در خصوص اين جمله مجري برنامه ديروز، امروز، فردا مبني بر اينكه فرماندهاني چون جاويد‌الاثر و متوسليان وقتي كه در پاوه بودند اين موضوع را مطرح مي‌كردند كه اگر بني‌صدر با هليكوپتر بخواهد براي مديريت جنگ به اينجا بيايد با آر پي چي هليكوپتر وي را هدف قرار مي‌دهند، اظهار داشت: ما ديديم كه بني صدر نشست، فرماندهي كرد و آر پي چي هم نخورد !
وي اضافه‌ كرد: بنده در سينما ساحل اهواز از شهيد بهشتي براي سمينار جنگ و جهاد در ديدگاه ليبرال‌ها و جهاد اسلامي دعوت كردم كه در انتهاي آن سمينار در خيابان‌هاي اهواز ما شعار مرگ بر بني‌صدر سر داديم.(6)
رييس مركز تحقيقات راهبردي دفاعي گفت: در آن روز به دليل اينكه بني‌صدر جنگ را متوقف كرده بود و مي‌گفت زمان بدهيم (7)و زمين بگيريم و وي با اين روش‌ها مي‌خواست صدام را ساقط كند كه امام (ره) از ما مي‌خواستند كه حصر آبادان شكسته شود كه با اين روش‌ها نمي‌توانستيم اين كار را انجام دهيم ولي اين به معناي خيانت نيست، اين روش نگاه بوده و تباني نيست.
وي يادآورشد: بني‌صدر اگر مي‌توانست در عمليات هويزه توفيق پيدا كند موفق مي‌شد با پيشروي در تانك‌هاي رزمي‌اش به سمت خرمشهر، تانك‌هاي سياسي خود را به سمت جماران حركت دهد و اين يك واقعيت است.
* قدرت نرم قوي در خوزستان وجود دارد
وزير اسبق دفاع كشورمان در خصوص همگرايي عميقي كه امت عرب در خوزستان با جمهوري اسلامي، اظهار داشت: رابطه عرب با يك سيد رابطه اطاعت، رابطه تقدس احترام و عزت است و اين واقعيت در ميان دانشجو، مهندس، تحصيلكرده، عامي،‌ روستايي و شهري يكي است.
وي گفت: عرب‌هاي خوزستان اگر اينها را با ديدن رسول‌گونه به آن نگاه كنيم انرژي مي‌دهد كه مبتني بر اعتماد است و اين نوع نگاه حادث مي‌شود اگر با ديد عدم اعتماد به آن نگاه شد باز هم وفادار هستند و تا به حال نيز اين را ثابت كردند.
شمخاني متذكر شد: از اين رو اين انرژي ناشي از باورمندي به عمق شيعه‌گري و ولايت است كه از بين رفتني نيست و نمي‌توان حب علي‌ابن ابيطالب و حضرت عباس (ع) را در ميان عرب‌هاي خوزستاني بيان كرد.
وي گفت: وهابيت فعال نيست و ما به عنوان مديران مياني فعال هستيم كه براي وهابيت فرودگاه مي‌سازيم، قدرت نرم قوي در خوزستان وجود دارد كه نبايد گذاشته شود تهديد نرم بر آن غلبه كند چرا كه قدرت نرم علي هاشمي، دارابي و شريفي را در سوسنگرد مي‌سازد البته بايد گفت در كنار دزفولي‌ها، فارس‌ها و لرها، عرب‌ها نمادهاي فراواني مثل اسكندري، دهقاني و كياني را دارند.
رييس مركز تحقيقات راهبردي دفاعي در پايان خاطرنشان‌كرد: اين پتانسيل، پتانسيل مثبت و قوي‌ است كه علي هاشمي زائيده آن و زائيده بستر اعتماد است كه تكرار‌پذير بوده و اسوه قابل تقدير است.
انتهاي پيام/


توضیح ها در باره اعتراف شگرف و دروغها:
انقلاب اسلامی: شمعخانی وارونه گوئی و دروغهای بسیار را وسیله توجیه کرده و دانسته یا نادانسته اعتراف مهمی را برای بار دوم، بر زبان آورده است:
1 – او گفته است: بنی صدر پیروزی در جنگ را برای غلبه بر رقبای سیاسی خود و مات کردن خمینی می خواسته است. بنا بر این ادعا،
1. پیروزی ایران قطعی بوده است. کودتای خرداد 60 مانع از آن شده است. بنا بر این، اعتراف می شود که قصد از کودتا جلوگیری از پیروزی در جنگ بوده است چرا که وقتی شمعخانی آن روز از قصد بنی صدر اطلاع داشته، لاجرم خمینی و «رقبای بنی صدر» که شعارشان این بود که «نصف کشور از دست برود بهتر از آنست که بنی صدر پیروز شود»، از قصد بنی صدر اطلاع داشته اند. کودتا کردند تا مانع از پیروزی شوند و با ادامه دادن جنگ در سود امریکا و انگلیس و اسرائیل، سرانجام جام زهر را به دست خمینی دادند و او سرکشید.
2. اما نه رقبای بنی صدر و نه خمینی و نه شمعخانی از قصد بنی صدر اطلاع نداشتند. زیرا چنین قصدی وجود نداشت. شمعخانی از زبان هاشمی رفسنجانی و خامنه ای شنیده اند. این دو به اتفاق بهشتی نزد خمینی می روند و به او می گویند: امروز همه روحانیت با بنی صدر طرف شود، حریف او نمی شود. هرگاه جنگ را تمام کند سوار تانکهایش می شود و به تهران می آید. آن وقت شما نیز حریف او نمی شوید. اینان به کشور خویش و به اسلام خیانت کردند و یک نسل ایرانی را قربانی کردند و به قول خودشان 1000 میلیارد دلار خسارت جنگ شد.
3. قصد بنی صدر یک ادعا بود که برای قانع کردن خمینی به کودتا ساخته شد. بعد نیز تکرار شد برای توجیه کودتا. اگر نه برای توجیه کودتا، مکرر سخن از قصد بنی صدر بمیان آوردن، بیهوده بود. اما کودتا امری است که واقع شد و خمینی آن را انقلاب سوم و بزرگ تر از انقلاب اول و دوم شمرد. سازندگان این توجیه نادانسته هم اعتراف می کنند به پیروزی در حال بدست آمدن و هم اعتراف می کنند به کودتا و هم خود را در مقام پاسخ دهنده به یک پرسش اساسی قرار می دهند:
چرا جنگی که در خرداد 60، با پذیرفتن پیشنهاد کشورهای عضو کنفرانس عدم تعهد، با پیروزی به پایان می رسید، به دنبال کودتا ادامه دادید و با سرکشیدن جام زهر و آن همه خسارت انسانی و مالی، در شکست به پایان بردید؟
2 – شمعخانی می گوید: بنی صدر در عملیات شکست خورد و به تهران می گفت پیروز شدیم و مدعی می شود خود شاهد بوده است. دروغگو نمی داند دروغ بدون تناقض نمی توان گفت: تناقضهای این دروغ بسیار است:
2.1. غیر از این که تنها یک نوبت در جلسه فرماندهان نظامی، به شمعخانی اجازه حضور داده شد و غیر از این که او در موقعیتی نبود که شاهد تلفن کردن بنی صدر باشد و بنی صدر از تلفن بدین خاطر که کنترل می شد، به ندرت استفاده می کرد، در حضور کسی تلفن نمی کرد.
2.2. اطلاعیه های نظامی را ستاد ارتش صادر می کرد و سپاه. نه فرمانده کل قوا.
2.3. کارنامه های روزانه بنی صدر موجودند. و تکذیب صریح قول شمخانی هستند.در کارنامه (5- روزهای 13 تا 18 دیماه 59). توضیح داده شده است که نخست پیروزی با ایران شد. سپس دشمن حمله متقابل کرد و سر بسته (به دلیل جنگ) دلایل تبدیل پیروزی به شکست، توضیح داده شده است. افزون بر این، به خمینی وضعیت گزارش و نسبت به عوامل تبدیل موفقیت به ناکامی، هشدار داده شد و او نیز در سخنانی تند، از آن عوامل خواست از مداخله درکار جنگ دست بدارند. از جمله این عوامل، فرار خامنه ای در همان دقایق اول حمله متقابل گاردجمهوری عراق بود. فرار او روحیه سربازان و درجه داران و افسران را خراب کرد و سبب پشت کردن بخشی از قوا به دشمن شد. رئیس جمهوری( بنی صدر) خود را به مقابل این قوا رساند و به آنها گفت: هرگاه بخواهید میدان شرف و افتخار را ترک کنید، کامیونهائی که برآنها سوارهستید از روی من عبور دهید. آنها به گریه درآمدند و به جبهه بازگشتند. بدین سان یکی از تلخ ترین روزها به شب رسید. در حالی که قوای ایران مانع از پیشروی گارد جمهوری و ببار آمدن فاجعه ای غیر قابل جبران شدند.
در جبهه جنگ نه تلفنی بود و نه شمعخانی حضور داشت.
3 – می نویسد بنی صدر مخالف سپاه بود زیرا با وجود سپاه نمی توانست پیروزی را بنام خود به ثبت بدهد!!
آن زمان سپاه نیروئی نداشت که بتواند عملیات جنگی بکند. به اعتراف مکرر فرماندهان سپاه، بسیاری از افراد سپاه بکار بردن تفنگ را نیز نیاموخته بودند. تناقض آشکار دیگر او این که خرمشهر سقوط کرد زیرا دفاع از آن شهر را سپاه و کمیته («نهادهای انقلابی») بعهده گرفته بودند. شمعخانی از روش سنتی و لابد انقلابی سخن می گوید: نمونه روش انقلابی یکی جنگ در خرمشهر بود و دیگری 7 سال جنگ بعد از کودتای خرداد شد و تبدیل پیروزی به شکست و با قربانی کردن یک نسل و 1000 میلیارد دلار زیان و ساختن ستون پایه های استبدادی که جنایت و خیانت و فساد را روش کرد. جنگ در سود انگلستان و امریکا و انگلستان و البته استبدادیان بود و بخاطر استقرار استبدادی ادامه یافت که سپاه ستون فقرات آن بود. بنی صدر با ستون فقرات استبداد شدن سپاه مخالف بود.
4 – دروغ آشکاری می گوید: خمینی پیش از جنگ می گفت کسی به ایران حمله نمی کند و روز اول جنگ وحشتش گرفت. و از زمانی که مطمئن شد شکستی درکار نیست و پیروزی نیز در دست رس است، سازش پنهانی با ریگان و بوش، برآنش داشت کودتا کند و کرد. گمان می کرد به او اسلحه خواهند داد عراق را فتح کند و کمر بند شیعه (ایران و عراق و سوریه و لبنان) را بوجود بیاورد و ولی امر مسلمانان جهان بشود. در این زمان بود که جنگ را برکت خواند. با آنکه به او هشدار داده شد، نشنید و جنگ را تا سرکشیدن جام زهر ادامه داد.
دانستنی است که ستاد ارتش نقشه های رشته سه عملیات را تهیه دیده بود که در صورت تن ندادن صدام به پیشنهاد غیر متعهدها، از خرداد 60 تا مهرماه 60 می باید به اجرا گذاشته می شدند. بازپس گرفتن خرمشهر و رسیدن به مرز عراق در شلمچه، یکی از این سه طرح بود که با یک سال تأخیر انجام گرفت. و دانستنی تر اینست که عراق پیشنهاد را پذیرفت و بنا بود در 24 خرداد هیأت به تهران بیاید و پاسخ موافق عراق را بیاورد و جنگ به پایان برسد. از دفتر رجائی به وزیر خارجه کوبا تلفن می شود که چون فعل و انفعالی در حال انجام است، فعلاً نیائید. آن فعل و انفعال کودتا بود. بعد از کودتا نیز چون بنا بر ادامه جنگ بود، از هیأت خواسته نشد که به ایران بیاید.
5 – او می گوید: در همان زمان در مجلس حاضر شده است و گفته است که بنی صدر پیروزی در جنگ را برای پیروزی سیاسی در تهران، برضد خمینی و رقبای سیاسی خود می خواسته است. این دومین اعتراف بسیار مهم شمعخانی است. زیرا مسلم می کند که در آن زمان، مخالفان بنی صدر، کسانی که حاضر بوده اند نصف ایران برود اما بنی صدر پیروز نشود، خیانت خود به کشور و انقلاب بزرگ مردم ایران را اینطور توجیه می کرده اند که هرگاه بنی صدر پیروز بشود، «امام را مات» و رقبای سیاسی خود را از میدان بدر می کند. به سخن دیگر، نقش ستون پنجم دشمن – اعتراف سوم و مهم شمعخانی – را از آن رو بازی می کرده اند که مانع از پیروزی ایران در جنگ شوند تا مبادا سود آن به بنی صدر برسد.
اما در آن موقع، او در موقعیتی نبوده است که چنین توجیهی را بسازد. اعتراف او، بر خواننده مسلم می کند که رفتن سه تن، بهشتی و هاشمی رفسنجانی و خامنه ای به نزد خمینی و ترساندن او از پایان جنگ بنا بر پیشنهاد هیأت غیر متعهدها و قانع کردنش به کودتا، حقیقت دارد. اما امر مهم دیگری که شمعخانی امروز نیز در نمی یابد و یا نمی تواند بگوید اینست که خمینی و ملاتاریا بودند که بهیچرو خواهان پیروزی نظامی در جنگ نبودند. سلطه امروز سپاه بر دولت و اقتصاد می گوید چرا او و ملاتاریا خواستار پیروزی نظامی نبودند. گزارشهای رسمی در باره افتضاح ایران گیت نیز حاکی ازاین هستند که آنها در پی پیروزی سیاسی بوده اند. با استفاده از این ضعف است که سرهنگ نورث عضو شورای امنیت ملی امریکا و طرف گفتگو و معامله با رﮊیم، آنها را با این دروغ می فریفته است که ریگان دستور برکنار کردن صدام را داده است! قدرت پرستهای ساده لوح، خیانت و جنایتی بزرگ را به گمان بدست آوردن پیروزی سیاسی – برکناری صدام – مرتکب شدند.
6 – اعتراف سوم و مهم او اینست که در بحبوحه جنگ، در میدان جنگ، بدون اطلاع فرمانده کل قوا، محمد حسین بهشتی را به اهواز دعوت کرده اند. بعد دست به تظاهرات برضد فرمانده کل قوا زده اند. اعتراف او بس گویا است زیرا نقش ستون پنجم دشمن را که بهشتی، دبیر کل حزب جمهوری اسلامی و رئیس غیر قانونی شورای عالی قضائی در آن حضور داشته است را بر نسل امروز معلوم می کند.
و اگر او می خواست تمام حقیقت را بگوید، می باید می گفت که سفر بهشتی به خوزستان زمینه سازی برای کودتا بود. در آن سفر، بهشتی با فرماندهان ارتش و سپاه در باره برکناری بنی صدر صحبت کرده بود و به آنها قولها داده بود( از جمله، سرتیپ شهید فکوری که آن زمان سرهنگ و فرمانده نیروی هوائی بود، مقام جانشین فرمانده کل قوا را وعده داده بودند. بعد از کودتا، او را از فرماندهی نیروی هوائی برکنار و سپس با ساقط کردن هواپیما، او و سرلشگر شهید فلاحی را کشتند) فرماندهان شگفت زده، رئیس جمهوری را از وعده های بهشتی به خود آگاه کردند. شگفتی آنها از این بود که با وجود جنگ، نماینده ملاتاریا در تدارک کودتا است ولو به قیمت بدل شدن پیروزی به شکست.
7 – این دروغ را تکرار می کند که بنی صدر معتقد بوده است زمین می دهیم زمان بدست می آوریم. دروغ می گوید زیرا این فرماندهان سپاه بودند که بهنگام حمله عراق، می گفتند چون توان مقابله نداریم (بخاطر این که ملاتاریا شیرازه ارتش را از هم گیسخته بود و ارزیابی فلاحی، رئیس ستاد ارتش، این بود که بیشتر از 4 روز نمی توان در برابر قشون مهاجم مقاومت کرد)، پس چاره جز این نیست که زمین بدهیم و زمان بدست بیاوریم. بنی صدر، در نامه ای به خمینی، این نظر فرماندهان سپاه و علت مخالفت خود را با آن توضیح داده است.
نسل امروز، هرگاه بخواهد بداند چرا در بند استبداد تبهکار است، می باید درپی آن شود که چه شد که در پی انقلاب، این استبداد حاکم شد. از جمله می باید نقش جنگ را در کودتا بشناسد. نظریه زمین می دهیم و زمان بدست می آوریم، مساعد حال فرماندهان سپاه بود زیرا آنها با مشاهده وضعیت ارتش، اینطور استدلال می کردند که طولانی شدن جنگ سبب می شود سپاه نیروی نظامی اول شود. اما از توانائی انسان غافل بودند. ارتش زیر ضربات دشمن تجدید سازمان کرد و در پایان ماه اول، دشمن را زمین گیر و از آن پس،در زیر ضربه های مداوم گرفت و تا کودتا، 45 درصد از زمین ها را پس گرفت و دشمن را ناگزیر کرد پیشنهاد غیر متعهدها را بپذیرد. کودتا و بازداشتن هیأت از آمدن به ایران، خیانتی بود که انجام گرفت تا که جنگ ادامه یابد. بدین ترتیب، ملاتاریا و امریکا و اسرائیل و انگلستان، در ادامه جنگ سود مشترک یافتند. از رهگذر جنگ، ارتش فرسوده شد و سپاه قدرت نظامی و ستون فقرات استبداد شد و اینک مسلط بر دولت و اقتصاد و... و روحانیت است.
و شمعخانی می گوید: قطعنامه را بدان خاطر پذیرفتیم که نه نفرات داشتیم و نه تجهیزات. به سخن دیگر، جنگ را 8 سال ادامه دادند و 100 میلیارد دلار «گم شد» و پولهائی هم که گم نشدند صرف خرید اسلحه و تجهیزات شدند و با اینهمه، در حالی که کشور را قحطی تهدید می کرده و پولی در خزانه نبوده و سربازها بند پوتین نیز نداشته اند و دشمن همچنان در خاک ایران بوده است، جام زهر قبول قطعنامه و شکست را به خمینی نوشانده اند. نسل امروز بداند که بخاطر استقرار استبداد جنایت و خیانت و فساد پیشه بود که پیروزی مسلم را به شکست مسلم بدل کردند.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد