|
"اعمال قدرت یک جانبه ، خودکامگی و تمرکز قدرت ، رانت خواری و فساد اقتصادی ... سرکوب شدید مخالفین توسط دستگاههای نظامی و اطلاعاتی – امنیتی ، وابستگی تمام ارکان های حکومت به ..." (1) وقتی این جمله را می خوانید ، بدون شک رژیم ولایت فقیه در نظرتان مجسم می شود ؛ اما این نوشته در بارۀ محمد رضا شاه و نحوۀ برپائی ، اعلام و عملکرد حزب رستاخیز می باشد. این حرکت شاه ، یعنی ناچیز شمردن مردم و نادیدیه گرفتن خواست های آنان ، مخالفان را متحد و در مبارزه علیه دیکتاتوری مصمم تر کرد. این نوشتار یک یاد آوری است ، برای آنها که فراموش کرده و آنهائی که اطلاع نداشتند.
طی دهۀّ مابین کودتای 28 مرداد 1332 و تظاهرات خرداد 1342 ، شاه با بهره گیری از در آمد روزافزون نفت (34 میلیون دلار در سال 1954 ، 181 میلیون در سال 1956 ، 358 میلیون در سال 1960 و 437 میلیون دلار در سال 1962) ، 500 میلیون دلار کمک نظامی آمریکا ، برپائی سازمان امنیت و اطلاعات کشور (ساواک) با همکاری موساد اسرائیل و سیای آمریکا ؛ ؛ و خنثی کردن مخالفین داخلی (زندان ، تبعید ، سانسور) موفق شد که پایه های حکومتش را مستحکم تر کرده ، کنترل بیشتری بدست آورد. در ضمن با برپائی حزب ملیّون و مردم بوسیلۀ دو عامل دربار ، علم و اقبال ، مجلس شورا و سنا را کاملاً در اختیار گرفت. مجلسین فرمایشی نیز با تصویب متمم هائی به قانون اساسی کشور ، قدرت شاه را تثبیت کردند. (2) شاه به ایرانیان غیر از دو سه نفر که مورد اطمینانش بودند ، نه تنها اطمینان و اعتماد نداشت بلکه آنان را بحساب نمی آورد ، نظرات ایرانی را نمی پذیرفت. حاضر بود ساعت ها با خارجیان بحث و گفتگو کند ولی حتی پیشنهادهای نزدیک ترین خدمتگزارانش (نخست وزیر ، وزیر دربار ، ...) را با خشونت پاسخ می داد. ماروین زونِس یک ایران شناسِ آمریکائی که مدتی در ایران (اول به خرج یک بنیاد آمریکائی و بعد به خرج بنیاد پهلوی) مسائل سیاسی دهۀ بعد از کودتا را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده بود ، در اینمورد می نویسد: "در انتهای روز دوم زد و خوردهای خیابانی خرداد 1342 که خون هزاران ایرانی ریخته شده بود ؛ چهار تن از نزدیکترین ترین حامیان و خدمتگزاران شاه ، پس از مشورت با یکدیگر به حضور اعلیحضرت شرفیاب شدند. این چهار نفر: حسین علا وزیر دربار ، عبداله انتظام رئیس شرکت نفت ایران ، سپهبد یزدان پناه فرمانده بازرسی شاهنشاهی ، و سردار فاخر حکمت سخنگوی و رئیس مجلس شورای ملی بودند که خود را چاکران شاه می خواندند و به رضا شاه نیز سالها خدمت کرده بودند ؛ برای پایداری سلطنت و حفظ شاه از عواقب خطرناکِ زد و خورد و آشوب ، تصمیم گرفتند که نتیجۀ بررسی و مشورتشان را بحضور اعلیحضرت برسانند." (3) حسین علا که 78 سال از عمرش می گذشت در کابینه های مختلف در زمان رضا شاه و محمد رضا شاه به عنوان وزیر اقتصاد ، رفاه عمومی ، صنایع ، کشاورزی ، تجارت و وزیر امور خارجه خدمت کرده ؛ درضمن با سمت سفیر ایران در اسپانیا ، انگلستان و آمریکا نیز انجام وظیفه کرده بود. و در دوران محمد رضا شاه دوبار نخست وزیر و یک بار وزیر دربار بود. عبداله انتظام که پدرش چندین بار در مقام وزارت به خاندان قاجار خدمت کرده بود ؛ خدمت دولتی خود را از فعالیت در وزارت امور خارجه آغاز کرد. بعد از خدمت در پست های مختلف ، در دوران نخست وزیری حسین علا به مقام وزارت امور خارجه نائل شد . انتظام ، پس از کودتای 28 مرداد ، دوباره به این مقام ، اول در کابینۀ زاهدی و دوم در کابینۀ علا دست یافت. سردار فاخر حکمت ، در جنگ جهانی دوم ، یک گروه پارتیزانی در جنوب ایران برای مبارزه با انگلیس ها که کشور را اشغال کرده بودند ، تشکیل داد. بعد از جنگ ، چند بار فرماندار و استاندار ایالت های مختلف شد. در دورۀ چهارم مجلس ، به نمایندگی انتخاب شد و پس از چند دوره ، در سال 1320 برای اولین بار به مقام سخنگوی مجلس انتخاب شد و چهارده سال در این سمت باقی بود. حکمت یکبار نیز پیشنهاد نخست وزیری را نپذیرفته بود. مرتضی یزدان پناه ، سالخورده ترین و محترم ترین ژنرال آنروز محسوب می شد. در دوران کودتای سید ضیا و رضا خان ؛ یزدان پناه ، ژنرال قزاق ها در ارتش شمال بود. یزدان پناه که یار و یاور رضا خان و بعد رضا شاه بود ؛ مدت 20 سال فرماندۀ موفق لشکرکشی بر علیه عشایر و شورشیان در مناطق مختلف کشور بود. پس از تبعید رضا شاه بوسیلۀ متفقین ، در دوران محمد رضا شاه ، چهار بار وزیر جنگ ، رئیس آجودانی شاهنشاهی و در خرداد 1342 ، فرماندۀ بازرسی شاهنشاهی بود. علا ، حکمت ، انتظام و یزدان پناه معتقد بودند که این تظاهرات که در اعتراض به دستگیری خمینی شروع شده بود ، در اثر شدت عمل ارتش ، تبدیل به زد و خورد خیابانی و آشوب در شهرهای مختلف کشور شده است. و چنانچه ادامه پیدا کند ؛ امکان دارد که فراگیر و گسترده شده و سراسر کشور را دستخوش خشونت سازد. مخصوصاً اینکه طیِ روز دوم - تظاهرکنندگان به ساختمان های بی دفاع دولتی حمله کرده و آنها را به آتش می کشیدند. در ضمن شایعۀ آنروز نیز حکایت از آن داشت که دانشجویان دانشگاه تهران قصد دارند برای پشتیبانی از تضاهر کنندگان ، دانشکاه را تعطیل کرده و به آنان به پیوندند. آنان (چهار نفر) گسترش و ادامۀ این آشوب را برای سلطنت و شاه مخاطره انگیز می دانستند. "این چاکران شاهنشاه فکر کردند که دو راه در پیش است: یا ارتش با زور ، خونریزی و کشتار موفق به خاموش کردن این اعتراضات می شود و یا سربازان از ادامۀ کشتار خود داری می کنند و ارتش مجبور به عقب نشینی می شود که در هر صورت نه تنها برای شاه و سلطنت مفید نخواهند بود بلکه امکان خطرات جبران ناپذیر دارند. پس از شرفیابی و تقدیم پیشنهادشان در مورد تظاهر کنندگان ؛ شاه بشدت خشمگین شده ، فریاد میزند که چطور شماها بخودتان اجازه می دهید که به شاه مملکت بگوئید چه به صلاح مملکت و سلطنت است و چه باید بکند." (4) علا از وزارت دربار عزل می شود ، یزدان پناه از مقام فرماندۀ بازرسی شاهنشاهی بر کنار ، سردار فاخر حکمت خانه نشین و انتظام بازنشسته می شوند. از این چهار نفر نزدیک تر به شاه و خیرخواه تر برای سلطنت وجود نداشت ولی حتی ایشان این اجازه را نمی بایستی بخودشان می دادند که به اعلیحضرت توصیه کنند و یا نظر بدهند. دیکته کردن ، فرمان دادن و تعیین تکلیف برای یک ملت ، از خصوصیات محرز یک سیستم دیکتاتوری است ، چه سلطنت و چه ولایت. دهۀ بعد یعنی سالهای 1342 تا 1352 ، شاهد در آمد روز افزون نفت و در نیمۀ دوم دهه ، در آمد نجومی (957 میلیون دلار در سال 1347 ، 1.2 میلیارد در 1348 ، 5 میلیارد 1349 ، 20 میلیارد 1350) نفت بود که دو سال بعد از آن به 38 میلیارد دلار رسید. (5) در آمد نفت که در اختیار و کنترل شاه بود ، صرف مهمترین برنامۀ مورد علاقۀ او ، که بوجود آوردن یک ارتش مجهز و قدرتمند بود ، می شد. قسمت اعظم بودجۀ کشور یعنی میلاردها دلار صرف خرید تجهیزات نظامی می گردید. فساد مالی و دخالت گستردۀ خانوادۀ پهلوی در تمام شئون کشور در این دهۀ بسیار چشم گیر بود. هیچ پروژه ای ، هیچ قراردادی بدون حضور مستقیم و یا غیر مستقیم آنان صورت نمی گرفت. در اسفند 1353 ، شاه حزب رستاخیز را طی یک کنفراس رادیو – تلویزیونی به عنوان تنها حزب کشور اعلام کرد و گفت: "هر ایرانی باید عضو این حزب بشود و تکلیف خود را روشن کند. اگر نشد از ایران خارج شود. اگر نخواستند خارج شوند ، جایشان در زندان است. آنهايی كه به اين حزب نمیپيوندند، متعلق به تشکیلات غیر قانونی هستند ، بی وطن هستند. يا بايد به زندان بروند يا اينكه "همين فردا كشور را ترك كنند." (6) همانطور که می بینید ، اعمال قدرت یک جانبه ، زور و تعیین تکلیف برای ما ایرانیان ، بی سابقه نیست ، فقط درجۀ شدّت و ضعف آن تفاوت دارد ! حزب فقط حزب اله ، دستاورد نوینی نیست. ما قبلاً حزب فقط حزب رستاخیز نیز داشته ایم ! با این تفاوت که شاهنشاه تسلیم ، زندان و یا ترک وطن پیشنهاد کردند و ولایت فقیه تسلیم ، زندان ، شکنجه ، تجاوز و مرگ ! شاه در ادامۀ سخنانش هنگام اعلام سیستم تک حزبی گفت ، در اینمورد مردم را می توان به سه گروه تقسیم کرد – گروه اول یعنی بزرگترین اکثریت که پشتیبانان رژیم هستند ؛ گروه دوم آنهائی هستند که بی طرف اند* و نباید "هیچ انتظاری از ما داشته باشند" و گروه سوم مخالفان هستند که به آنان گذرنامه بدون عوارض می دهیم برای ترک کشور ؛ و یا زندان. در پاسخ به سئوال یک روزنامه نگار خارجی شاه گفت: "دموکراسی ، آزادی ؟ این حرف ها یعنی چه؟ ما هیچ کدام از آنها را نمی خواهیم." شاه : " ما باید صفوف ایرانیان را به خوبی بشناسیم و صفوف را از هم جدا کنیم. کسانی که به قانون اساسی و نظام شاهنشاهی و انقلاب ششم بهمن عقیده دارند و کسانی که ندارند. ... چون ما اجازه نمی دهیم هیچ گروهی خارج از ضوابط نظام شاهنشاهی تشکلی داشته باشد ، لذا خودمان چیزی را بوجود می آوریم تا همۀ نیروها زیر چتری که درست می کنیم ، جمع شوند و فعالیت نمایند." (7) امروز ، رژیم ولایت فقیه با یک بُعدی (تک حزبی) کردن کشور آخرین میخ را به تابوت ولایت فقیه می کوبد ؛ همان میخی که شاه سه سال قبل از انقلاب با برپائی حزب فقط رستاخیز به تابوت سلطنت کوبید ! شاه بجای اتکاء به ملت ایران ، با اتکاء به نیروهای مسلح شاهنشاهی ، دستگاه های اطلاعاتی – امنیتی و ثروت عظیم نفت (زائیدۀ چند برابر شدن بهای نفت) احساس امنیت و قدرت مطلق میکرد. این مرض روانی مِگلا مِنیا (توهم از ثروت و قدرت مطلق) ، اِبهامی است که معمولاً دیکتاتورها گرفتارش می شوند و شاه بشدت در این توهم غوطه ور بود. و گرنه کدام رئیس کشورعاقلی- به ملتش می گوید یا عضو حزب من بشوید ، یا زندان و ترک وطن در انتظارتان است ! چند روز پیش - کمیسیون ماده 10 احزاب در ایران طبق نامه ای به دادسرای عمومی و انقلاب تهران ، خواهان صدور حکم انحلال دو حزب مخالف رژیم شده است ؛ حزب مجاهدین انقلاب و حزب مشارکت ایران. جبهۀ مشارکت ، بزرگ ترین تشکل اصلاح طلب ایران ، علیرغم دستگیری تعدادی از اعضای خود ، قصد داشت کنگره سالانه خود را بر گزار کند ولی شب قبل از تاریخ اعلام شده ؛ مجبور به لغو این برنامه شد. امروز رژیم ولایت فقیه در مسیر حزب فقط حزب اله (فقیه اله) گام بر می دارد و صفوف را نیز جدا می کند. مسأله رابطه ها نیز ، دیگر از مرز عدم "تحمل دگر اندیش" گذشته و وارد دوزخ "یا با ما هستید و یا بر ما" شده است. رژیم بعد از انتخابات سال گذشته ، با نادیده گرفتن رأی مردم ، بی اعتنائی مطلق به خواسته هایشان و سرکوب وحشیانه ی معترضین مشروعیت خود را از دست داد. هزاران شهروند را زندانی و شکنجه کرد ؛ تعدادی از جوانانمان را مورد تجاوز قرار داد دستهای رژیم ، به خون بهترین فرزندان ایران آغشته است. رژیم ولایت فقیه از آغاز معتقد به سیستم چماقی (یا روسری یا توسری) بود. اکنون نیز با بستن تمام درها بروی ملت ؛ تعطیل مطبوعات ، ایجاد پارازیت در رسانه ها ، ممنوع کردن راهپیمائی و تجمعات ، بستن اینترنت ، تعطیل های موقت تلفن دستی و هجوم های شبانه به خوابگاه های دانشجویان و خانه های مردم ؛ سوپاپ اطمینان این دیگ بخار را نیز بسته است. انفجار در چنین صورتی اجتناب ناپذیر است ! شاهنشاه آریامهر ، **پدر تاجدار کشور ما رعایا بودند ، از اینرو برایمان انتخاب می کردند و تصمیم می گرفتند. ولایت فقیه ، ولیِّ ما مسلمین می باشند ، زیرا ما سفیه و صغیر هستیم ؛ لذا ایشان برای ما انتخاب می کنند و بجای ما تصمیم می گیرند. پس بنابراین مشکل ما جدائی دین از حکومت نیست ! مشکل ، ما ملت ایران هستیم که نیازمندِ پدر و ولی می باشیم ! یا باید رشد کنیم ، بفهمیم ، انتخاب کنیم و تصمیم بگیریم و یا سر تسلیم فرو آورده ، این خفت و خواری را پذیرا باشیم. آزادی و عدالت در گروی آگاهی و بیداری است. هر ملتی ، لایق همان حکومتی است که دارد ! امیر حسین لادن ahladan@earthlink.net * بزرگترین گروه به نظر نگارنده (1) موسسۀ مطالعات و پژوهشهای سیاسی (2) Iran Between Two Revolutions Ervand Abrahamian (3) & (4) The Political Elite of Iran Marvin Zonis (4) ویکی پدیا (5) Iran Between Two revolution (6) و (7) موسسۀ مطالعات و پژوهشهای سیاسی ** در پاسخ به ایراد های مطبوعات خارجی در مورد جشن 2500 ساله شاهنشاهی ، شاه گفت: "شما از فلسفه قدرت من جیزی درک نمی کنید. این جشن برای من بود که پدر این ملتم." کتاب از سید ضیاء تا بختیار مسعود بهنود نظرات خوانندگان:
نظر شما؟
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد |
|