|
* جنبش کنونی یا جنبش سبز چگونه شکل گرفت، چه اهدافی را دنبال می کند، چه نیروئی را بسیج کرده است، چه شیوه و روشی را برگزیده است، چه مسیری را پیموده است و محدودیت ها و توانائی هایش چیست، رابطه سکولارها با اصلاح طلبان معتقد به جمهوری اسلامی چگونه باید باشد؟ چه چشم اندازی دارد؟ چه سیاستی در رابطه با آن، قابل دفاع است؟ و ... این مجموعه سئوالاتی است که کوشیده ام در این نوشته بدان ها بپردازم (1):
یک- جنبشی که در اعتراض به تقلب و رای سازی در انتخابات ریاست جمهوری سربرآورد، ریشه در بیش از سی سال مقاومت و مبارزه مردم علیه جمهوری اسلامی دارد. این حکومت به لحاظ اقتصادی شرایط تولید را تخریب کرده، درآمدهای کشور را به جای اختصاص به موسسات زیربنائی و کلیدی، صرف پروار نمودن نهادهای ایدئولوژیک داخلی و بین المللی خود نموده و با حاکم نمودن رانت خواری، رشد اقتصاد را، مختل کرده است. نتیجه این سیاست اقتصادی، ورشکستگی کارخانه ها و بیکاری روزافزون کارگران و تورم و رکودی است که امروز با آن روبرو هستیم. از نظر سیاسی به دلیل آمیختگی دین با دولت، شهروندان از حقوق برابر محروم شده و تبعیض و فساد به شکل گسترده ای رواج یافته است. در نتیجه جامعه به اشکال مختلف واکنش نشان داده و حکومت نیز سیاست سرکوب را با گذشت زمان شدت و گسترده کرده است. به لحاظ فرهنگی و اجتماعی این حکومت با استفاده از ابزارهای قدرت کوشیده است دستگاه عقیدتی خود را با زور به مردم تحمیل کند. دامنه اسلامی کردن شئونات جامعه را به تمامی مراکز آموزشی تا سطح کودکستان ها کشانده است. دخالت در زندگی عرفی مردم از چهاردیواری خانه ها عبور کرده، هیچ مکان امنی برای زندگی شخصی مردم باقی نگذاشته است. مردم در ادارات، کارخانجات، خیابانها و کوچه ها مورد تعرض قرار می گیرند و سی سال است که جنگ و گریز مردم با حکومت ادامه دارد. با روی کار آوردن احمدی نژاد، بر مشکلات افزوده شده و تبعیض و سرکوب دامنه وسیعتری پیدا کرده است. در انتخابات دهم ریاست جمهوری فعالان جنبش های مدنی شیوه نوینی برای طرح نظر و سنجش کاندیداها ابداع کردند، که فضای انتخابات را تسخیر کرد. این شیوه که به گفتمان مطالبه محور شناخته و معروف شد، تا آنجا نافذ افتاد که هم کاندیداها و هم بسیاری از جریانات سیاسی به ویژه در داخل کشور را متاثر نمود. این راهکار که جنبش های مختلف مردم در شکل گیریش تاثیر داشته و از آن متاثر شدند، بر کاندیداها نیز اثر گذاشت و مساله مطالبات مردم، موضوع اصلی برخورد و گفتگو ها و تبلیغات آنها شد. دو عنصر سیاست مطالبه محور و نفرت از احمدی نژاد به ویژه زمانی که با افشاگری های تلویزیونی همراه شد، توضیح گر بسیج ملیونی و بی سابقه مردم برای شرکت در انتخابات است. همین نیروی بسیج شده است که در اعتراض به تقلب برانگیخته شد و در اعتراضات خیابانی نقش آفرین شد. دو- پس از تقلب بزرگ و دستبردن در آرای مردم، جنبشی سر بر آورد، که نه تنها خاموش نشده، بلکه با گذشت زمان، پردامنه تر و رادیکال تر هم شده است. هرچند که رشد مبارزه مردم به صورت خطی پیش نرفته است، اما تقریبا در عموم مراسم حکومتی و غیر حکومتی، مردم صدای اعتراض شان را در زیر تیغ سرکوب بی رحمانه با جسارت تحسین برانگیزی به گوش جهانیان رسانده اند. در روزهای نخست، جنبش اعتراضی عمدتا در تهران و چند شهر بزرگ متمرکز بود، با گذشت زمان و تا تاسوعا و عاشورا، دامنه اش به دیگر نقاط کشیده شد. بیست و دوم بهمن به دلیل حکومت نظامی اعلام نشده در تهران، رژیم نگذاشت این روز به تسخیر جنبش در آید. اساسا حکومت از عاشورا به بعد کوشیده است مبارزه مردم را با هدف خاموش کردن جنبش، به خشن ترین شکل ممکن سرکوب کند. اما به رغم این سرکوب ها و با وجود تهدید های خامنه ای، حرکت مردم در روز چهارشنبه سوری اوج گرفت و در کردستان به بار نشست. اعتصاب سراسری مردم کردستان و حمایت همگانی جریانات سیاسی سایر مناطق از آن، نادرستی ادعای شکست جنبش را بر ملا نمود. هدف اصلی این جنبش امروز نه گفتن به استبداد و سمبل آن ولی فقیه در ابعاد ملی است. این جنبش سربرآورده تا از طریق انتخابات آزاد سرنوشت جامعه را تعیین کند. در ماه های اول پس از انتخابات، امر مبارزه با استبداد چنان حاد بود که طرح خواسته های دیگر میدانی برای بروز پیدا نمی کرد. مهم ترین خواست مشترک مردم شرکت کننده در این جنبش، ضربه زدن به استبداد بود. اما با ادامه مبارزه و مقاومت استبداد، جنبش های مختلف اجتماعی با خواسته های خود ویژه به میدان می آیند. رهبران و کادرهای جنبش سبز باید در کنار طرح خواست محوری و مشترک، از دیگر خواسته های دانشجویان، کارگران، اقوام و ملیت ها، زنان و پشتیبانی کند. 16 آذر تا حدودی از جنبش دانشجوئی حمایت شد. در دیگر مناسبت ها نیز اهمیت دارد که از آنها حمایت شود. به میزانی که سران و کادرهای موثر جنبش کنونی مردم ایران نسبت به سایر جنبش های اجتماعی حساسیت نشان دهند و خواسته های آنان را مورد تاکید و پشتیبانی قرار دهند به همان نسبت پیوند این جنبش ها را مستحکم تر کرده جنبش عمومی را توانمندتر می کنند. سه- نیروهای شرکت کننده در این جنبش به لحاظ خواسته ها متنوع بوده و بخش مهمی از آنها خواهان نفی کامل نظام و ولایت فقیه هستند، اما جنبش کنونی در کلیت اش هنوز در چارچوب رژیم جمهوری اسلامی مبارزه را دنبال می کند. ترکیب شرکت کنندگان در جنبش به لحاظ برنامه ای متشکل از نیروهای سکولار و چپ از سوئی و اصلاح طلبان باورمند به دین از سوی دیگر است. در این جنبش ثقل نیروهای سکولار که خواهان جدائی دین از دولت اند بسیار بالاست. اما این نیرو، متشکل نیست و زیر اتوریته هیچ جریانی قرار ندارد. به لحاظ ترکیب طبقانی در این جنبش، اقشار متوسط مدرن شهری بار اصلی پیکار برای دستیابی به آزادی های فردی و اجتماعی را بر دوش می کشند. این اقشار هستند که موتور این جنبش را روشن کرده اند و آن را با جانفشانی و دادن هزینه های سنگین به پیش می برند. البته دیگر گروه ها و طبقات اجتماعی در این جنبش شرکت داشته و برای خواسته های عام آن مبارزه هم می کنند، اما هنوز چون اقشار متوسط فعالانه به میدان کشیده نشده اند. در این حرکت به لحاظ سنی جوانان و به لحاظ ترکیب جنسیتی زنان نقش بالائی دارند. در مجموع جنبش کنونی مردم ایران نیرویش بسیار زیاد است، اما هنوز بخش قابل توجهی از حامیان این جنبش فعال در میدان حضور ندارند. اتوریته اصلی را در این جنبش موسوی و کروبی دارند. ایستادگی آنها در برابر استبداد، جنبش مردم را تقویت کرده است. باید توجه کنیم که مبارزه با استبداد حاکم، راه مبارزه برای دموکراسی و آزادی را هموار می کند. از اینرو هر نیروئی که افکار و رفتار حکومت کنونی را از زاویه دفاع از حقوق مردم مورد اعتراض قرار دهد نیرویی است ضد استبداد. تقویت نیروهای ضد استبداد برای تضعیف رژیم حاکم با منافع عمومی مردم ایران سازگار است. هر چند که الزاما یک نیروی ضد استبداد به دلیل ضدیتش با استبداد، دموکرات نیست. در حال حاضر موسوی و کروبی موقعیت خوبی در میان مردم معترض دارند. این دو کاندیدا هر چند مبارزه شان را پس از تاسوعا و عاشورا با احتیاط بیشتر و همراه با عقب نشینی هائی پیش می برند، اما در صحنه مانده اند و بسته به مورد صدای اعتراض خود را بلند می کنند. چهار- دستگاه ولایت از 23 خرداد به این سو سیاست سرکوب و ایجاد ارعاب و ترس را در دستور گذاشته و تیغ اصلی سرکوب را متوجه اصلاح طلبان نموده است. به رغم این سرکوب و با وجود اینکه شکل مبارزه مردم تغییراتی نموده است، اما جنبش به حرکت خود ادامه داده و حکومت را مرعوب کرده است. وسعت و گستردگی مشارکت مردم، استفاده از امکانات ارتباطی پیشرفته، انتخاب اشکال مسالمت آمیز مبارزه و اجتناب از اشکال تخریبی و خشن از سوی مردم، سرکوب توسط حکومت را دشوار کرده است. در حال حاضر حکومت تعادل رفتاری اش به هم خورده و دست به اقداماتی می زند که در طول سی سال گذشته بی سابقه بوده است. آخرین نمونه دست زدن به اعدامهائی است که بر اساس قوانین جمهوری اسلامی نیز غیر قابل فهم و غیر قانونی است. این اعمال غیرعادی برای ترساندن مردم صورت می گیرد. هراس حکومت از تجمع مردم چنان شدت گرفته است که حتی برای گردهمائی های حکومتی نیز پریشان می شود. هر تجمعی ممکن است به یک تظاهرات ضد حکومتی بدل شود. این در شرایطی است که در راس حکومت شکاف ایجاد شده و نیروی سرکوب بخشی از روحانیون و مراجع شیعه را با خود ندارد. پنج- آنچه که امروز در حرکت موسوی و کروبی وجود دارد اما دیروز، در حرکت اصلاح طلبان و خاتمی مشاهده نمی شد، نه برنامه آنها، مهمتر و حیاتی تر از آن، شیوه برخورد و تکیه گاه مبارزه آنهاست. اصلاح طلبان و خاتمی در دوره هشت ساله معروف به "دوره اصلاحات"برخی خواسته ها را پیش کشیدند که اگر متحقق می شدند به سود مردم بود. این خواسته ها پیش نرفت چون از طریق چانه زنی در بالا موضوع پی گرفته می شد. امروز موسوی و کروبی برخی خواسته های مردم را به کمک خود آنها پیگیری می کنند. تضمین قدرت عمل موسوی و کروبی اکنون، مبارزه مردم است. اینها فعلا روی این مبارزه ایستاده اند و با آن همراهی دارند. جنبش را قدرت خود می دانند، به آن تکیه داده اند و بسته به مورد فراخوان به ایستادگی اش می دهند. توجه کنیم که این تکیه به مبارزه مردم است که آنها را وادار می کند که در مبارزه کنونی، بخش هائی از خواسته های مردم را بازتاب دهند. آقای خاتمی در همان ابتدا سخنان خوب کم نگفت. با گذشت زمان شعارهای او کم بار شد. شعار جامعه مدنی در زیر فشار دستگاه ولایت، سر از مدینته النبی در آورد. در حالی که کروبی و موسوی سخنان امروزشان با چند ماه پیش از انتخابات که وارد مبارزه انتخاباتی شدند، قابل مقایسه نیست. ایندو، بسیار پیش آمده اند. راز آن پس رفت و این پیشرفت، در نوع نگاه به مردم و تنظیم رابطه با آن، فهمیدنی است. شش- آنچه که در ایران جاری است جنبشی است که در دفاع از حق رای به میدان آمد و پس از تقلب، به ابطال انتخابات رسید و سپس خواهان استعفای دولت کودتا شد. امروز با پیشرفت جنبش، خود استبداد و در مرکزش ولی فقیه در نوک تهاجم قرار دارد. شعار مرگ بر دیکتاتور، خود خامنه ای و دستگاهش را مد نظر دارد. این جنبش امروز در وجه غالبش با نشان سبز شناخته شده است. این رنگ در ابتدا و تا مقطع رای گیری معرف طرفداران موسوی بود. پس از کودتای انتخاباتی و حتی چند روز پیش از انتخابات و تظاهرات کمربند سبز شمال تا جنوب تهران، به سرعت نه تنها رای دهندگان به کروبی، فراتر از آن، افرادی را که در انتخابات شرکت نکرده بودند نیز، در بر گرفت و معرف جنبش کنونی مردم ایران شد. جنبش سبز را از بیرون دستگاه ولایت فقیه و از درون از سوئی اصلاح طلبان و از سوی دیگر برخی از یاران چپ و دموکرات ما تضعیف و گستردگی آن را زیر سئوال می برند. موسوی در مواردی رنگ این جنبش را به گذشته و به "آل عبا" مربوط کرده است و یاران چپ ما آن را به موسوی و تعریف اش از این سبز، محدود کرده اند. هر دو رنگارنگی آن و رنگین کمان افکار و عقاید مردم را، که علیه استبداد ولایت فقیهی به میدان آمده اند، در یکرنگی، آنهم به تعبیری خاص، خلاصه می کنند. هم موسوی تنوع را در بیانیه های خود پذیرفته و هم رفقای ما به این تنوع باور دارند. رفقای ما جنبش سبز را همان "راه سبز امید" می پندارند. بدون شک "راه سبز امید" یکی از ستون های جنبش سبز است، اما با آن متفاوت است. خردمندانه نیست ما جنبش سبز، که یاران و همفکرانمان از عناصر اثرگذار و ستونهای اصلی و"سهامداران" کلان آنند، همان "راه سبز امید" بدانیم و خود را از آن جدا کنیم. گرایش موسوی وکروبی نیرومند اند، اما باید توجه کنیم که این گرایش حتی تمام رای دهندگان به آنها را شامل نمی شود. در واقع تفکری که نیروهای شرکت کننده در جنبش سبز را رنگارنگ بداند و نگاهی که جنبش ضد استبدادی کنونی را یکرنگ و یک فکر نداند، هر دو، یک برداشت از جنبش کنونی دارند. خطاست که مرزبندی خود را روی نشان سبز بگذارند و به دو نتیجه و به دوصف بندی برسند. توجه کنیم که "سبز" نشانی است برای بهتر دیدن و افزایش تاثیر مبارزه کنونی مردم ایران. امروز این رنگ در ایران و در سراسر جهان سمبل مبارزه مردم شده است. قهرمانان ورزشی، برندگان جوایز جهانی و سایر شخصیت های شناخته شده، با زدن این نشان به خود، در شناساندن جنبش مردم بسیار موثر بوده اند. دلیلی ندارد ما با این نشان درافتیم و یا برای تغییر آن تلاش کنیم. اهمیت دارد بکوشیم با حضور خود در این جنبش، به رنگارنگی آن کمک کنیم. کنار کشیدن از آن به کنار ماندن و تضعیف و یکرنگ کردن جنبش کمک می کند . هفت- جنبش کنونی در نتیجه نارضایتی مردم شکل گرفته است و تا مسائل مردم پاسخ نگیرند خطاست که فکر خاموشی آن در ذهن زنده شود. امروز نرخ تورم از 25 در صد گذشته است. بیکاری بیش از 15 در صد است. کارخانه های زیادی یا در آستانه تعطیلی قرار دارند و یا با ظرفیت کم کار می کنند و یا فعلا ادامه کاریشان زیر سئوال است. در زمینه سیاسی نیز قلدری و زورگوئی به نهایت رسیده است. در این شرایط سرکوب گسترده و وسیع هم بحران حکومت را حل نکرده است. از سوی دیگر نگاهی به راه طی شده نشان از آن دارد که مردم به رغم سرکوب و خونریزی حکومت، از هر فرصتی برای اعتراض بهره برده اند. به همین خاطر تاکید بر اینکه محتملترین حالت تداوم این جنبش است، چندان بی پایه نیست. مهمترین وظیفه ما در شرایط کنونی کمک به تداوم این جنبش و گستردن دامنه نیروهای فعال شرکت کننده در آن است. گسترده کردن دامنه این جنبش نیز با پائین آوردن هزینه مشارکت تامین می شود. ازاینروست که حکومت هزینه شرکت در هر حرکت ساده را سنگین کرده است. از آنجا که برای ما حضور گسترده و سراسری با مشارکت اقشار و لایه های مختلف مردم بسیار اهمیت دارد باید به سهم خود بکوشیم به آن اشکالی از مبارزه دامن زنیم که کم هزینه باشد. امروز بخشی از وظیفه تداوم این جنبش به دوش مبارزان خارج کشور است که با صفی واحد علیه سرکوبگری های حکومت ایستادگی کرده و این اعتراضات را به گوش مردم در داخل برسانند. تلاش برای استمرار و تداوم جنبش اهمیتش در این است که در نتیجه تداوم جنبش، امکان جذب ایده های آزادیخواهانه و عدالت طلبانه بیش از هر ایده ای امکان پذیرش خواهند یافت. شعار مردم بسته به شرایط دستخوش تغییر می شوند در این شرایط شعارهائی که علیه استبداد و دیکتاتوری و یرای آزادی داده می شوند برد بیشتری دارند. در این میان می توان انتخابات آزاد را برجسته کرد و همگان را برای تحقق آن به مبارزه فرا خواند. هشت- انتخابات آزاد، در عرف جهانی مفهومی مشخص و تعریف شده است. امروز اختلاف زیادی در رابطه با درک و دریافت از آن وجود ندارد. اختلاف، در درک اهمیت و چگونگی تحقق آن است. در ارتباط با ضرورت و اهمیت این شعار باید گفت که ما نیازمندیم که در جامعه هر گرایش و فکری امکان طرح نظر خود را داشته باشند تا در نهایت با رای، تکلیف این نظرات روشن شود. بدون وجود یک چارچوب دموکراتیک نمی توان به راه حلی نهایی برای پاسخگوئی به مسائل اجتماعی رسید. و این چارچوب دموکراتیک حاصل نمی شود مگر اینکه همه افراد و جریانات تن به داوری صندوق رای بدهند و از طریق انتخابات آزاد با یکدیگر تعیین تکلیف کرده به شکل مسالمت آمیز قدرت را جابجا کنند. ما باید علیه ایده حذف از هم اکنون تبلیغ کنیم. تائید و یا کنار زدن جریانات، توسط مردم و از طریق صندوق رای باید انجام شود. با چنین درکی است که ایده انتخابات آزاد را به عنوان یک ابزار دموکراتیک پیشنهاد می کنیم. افزون بر این، درک متفاوت از چگونگی تحقق انتخابات آزاد مشکل دیگری است که گفتگوی بیشتر پیرامون آن را ضروری می کند. اولین سئوال فرا روی ما این است که تحقق انتخابات آزاد را در چارچوب جمهوری اسلامی پیمی گیریم و یا پس از آن. در پاسخ ابتدا لازم میدانم بگویم به نظر من دشوار نیست که ببینیم در این حکومت با این ساختار و این قانون اساسی امکان برگزاری انتخابات آزاد وجود ندارد. یعنی انتخابات آزاد در این چارچوب ممکن نیست. از اینرو سیاست ما برای استقرار دموکراسی قاعدتا باید از جمهوری اسلامی عبور کند. اما سئوال بعدی این است پس به چه دلیل ما می خواهیم این شعار را امروز در دستور بگذاریم. پیرامون این مساله باید گفت که ما باور نداریم که جمهوری اسلامی انتخابات آزاد را بپذیرد. انتخابات آزاد خواست ماست و از طریق قدرت مردم و مبارزات آنها به ثمر می رسد. اینکه این حکومت در چه مرحله ای تسلیم مبارزات مردم شود، قابل پیش بینی نیست. یک مبارزه اجتماعی است و در آن قدرت، حرف اول را می زند. خواست ما و آرزوی ما این است که هر چه زودتر جمهوری اسلامی تسلیم این خواست شود. اما از آنجا که زاویه نگاه ما به انتخابات آزاد و تکیه ما به چگونگی تحقق آن بر قدرت مردم استوار است، زمان تسلیم حکومت به این خواست مشکلی برای مشی ما ایجاد نمی کند. مبارزه ما برای انتخابات آزاد در چارچوب همین نظام آغاز می شود و از طریق مبارزات مردم پی گرفته خواهد شد و آن را در نتیجه مبارزه قابل دسترسی می دانیم، اما زمان دستیابی به آن را کشمکش و مبارزه مردم در آینده روشن خواهد نمود. تحقق انتخابات آزاد در زمان حیات جمهوری اسلامی و یا پس از آن بیشتر به کار آن مشی سیاسی می آید، که انجام آن را از این حکومت انتظار دارد، جریاناتی که مبارزه مردم را عامل تعیین کننده به حساب می آورند، ظرفیت حکومت هر چند مهم است، اما تغییر چندانی در مشی سیاسی آنها پدید نمی آورد. ما همانگونه که به درستی مبارزه زنان، جوانان، کارگران، معلمان و سایر اقشار مردم را در همین نظام جمهوری اسلامی تائید و تقویت میکنیم با همین روش به مبارزه برای انتخابات آزاد برخورد می کنیم. توجه داشته باشیم مبارزه درچارچوب نظام با تائید نظام یکسان نیست. افزون بر این هیچ مبارزه ای در جامعه، بدون عبور از این مراحل، که همگی در چارچوب نظامند، به فراتر از نظام گذر نمی کند. برای خراب کردن دیوار نظام موجود، ابتدا مبارزه در چارچوب آن آغاز می شود و سپس در مراحل بعد است که با رشد جنبش، از آن عبور میکند. نه- اینکه موسوی و کروبی و همفکران آنها جمهوری اسلامی را می خواهند روشن است. نمی توان با فکر آنها تا زمانی که جدائی دین از دولت را نپذیرند و از حقوق برابر همه شهروندان دفاع نکنند و ... برای حکومت جایگزین، وارد یک تشکل شد. اما با این نیروها می توان اقدامات مشترک و هماهنگی علیه استبداد داشت. آنچه که امروز بسیار ضروری و به لحاظ زمان فوری است تلاش برای اتحاد نیروهای دموکرات و لائیک است. باید هر جریان بکوشد همزمان با مشارکت در مبارزه و دخالت در سیاست و جهت دادن و فرموله کردن مطالبات مردم، بلوک خود را ایجاد کند. صدای این بلوک از عناصر تشکیل دهنده اش طنین و انعکاس بیشتری خواهد داشت. با گام نهادن در این راه ما می توانیم در آینده نیروئی قابل محاسبه شویم. در حال حاضر که وزن محسوسی نداریم کسی ما را به حساب نمی آورد. ما اگر وزنی داشته باشبم قابل حذف نخواهیم بود و خود می توانیم مبتکر هم باشیم. آنچه که از هم اکنون قابل مشاهده است وجود نیرو و پایگاه نیرومند جریانات سکولار و لائیک در این جنبش است. پتانسیل مردمی که به نفی حکومت مذهبی رسیده اند بسیار بالاست. و این زمینه پذیرش یک جمهوری سکولار و ارزش های دموکراتیک را زیاد کرده است. زیرنویس (1) بخشی از این احکام در مطلب دیگرم با عنوان "انتخابات، چشم انداز جنبش و رویکرد ما" آمده است جمعه 31 اردیبهشت 1389 نظر شما؟
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد |
|