هنوز می بارم
هنوز گاهگاهی
به شیوهء ابر خسیسی
می بارم
دلم خوش است
به اشکی که می ریزم
به خاکی که خیس میکنم
هرچند
که در مشت هر بارشی
سوغاتی از جوانه نیست
هر چند
که در جان هر خاکی
اراده ای از رستن نیست
ولی دلم خوش است
به اشکی که می ریزم
هر چند که میدانم
جایی در آنسوی این آسمان
هستند
نسترنهایی که
دل بسته اند به ابرها
به ابرهایی که به یک آه
جنگلها می پرورانند
از خاک
2004 4 21
شهاب طاهرزاده
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد