سروده ای از مهدی خطیبی ( خانگی ۵ ) همراه با برگردان انگلیسی از میر شهاب امانی و پگاه عامری
به خانه می آیم
با تکّه ای غروب
اتاق امّا پر از
کودک خیالی هاست
گوشه ای
نشسته ای
سفیدی کاغذ را
با خط هایی می آرایی
هر خط را
جانی و شکلی می دهی
« این مامان ...»
«اینم عینک بابا ...»
گوشه ای می نشینم
سیاه بر سپید می آورم
به درشتناکی شب
با عروسکت بازی می کنی
با کتاب هایم بازی می کنم
گرسنه ای
می گریی
گرسنه ام
داد می زنم
تشنه ای
آب می خوری
و من اشک خورشید را
می بینی ؟!
نمی بینم
آفتابی است
در اتاق
سایه گسترده
آرامش از نوازش و
لحظه ای بعد
آن سوی آفتاب
می خوابم
این سوی آفتاب
می خوابی
آفتاب امّا
هیچ گاه نمی خوابد
مهدی خطیبی
( از دفتر تاول حکایت راه است ، انتشارات آفرینش ، چاپ نخست ۱۳۸۹ صص ۴۰ و ۴۱ )
Coming to the home
With
piece of sunset
But the room
is Full of
the imaginations of the baby,
You have sat
on the corner
And on the blank of the paper
Define
each of the hand writing:
”This is mommy
And
this is also
the glasses of father “
I Seat
another corner
I write,
with the darkness
On the whiteness
as dark as night,
You are playing
with your doll
I am playing
with my books
You are hungry
You are crying
I am hungry
I am shouting
You are thirsty
You drink water
And I drink
the tears
of the sun,
are you seeing?
I am not seeing,
the sun
in the room
Shades
Blandishingly and comfortably
moments later
I sleep
that side
of the sun
and
you sleep
this side
of the sun
but the sun
never sleeps.
برگردان به انگلیسی: میر شهاب امانی و پگاه عامری