logo





خانگی شش

چهار شنبه ۱۵ ارديبهشت ۱۳۸۹ - ۰۵ مه ۲۰۱۰

مهدی خطیبی

mehdi-khatibi.jpg
www.mehdikhatibi.blogfa.com
khatibi_mehdi@yahoo.com
با یاد سعدی سینمای ایران
جاودان یاد : علی حاتمی
و اثر سترگش : مادر
به دوستم شوان کاوه که این حکایت را خوب می داند

به خانه می آیم
نامت بر لبانم
شکوفه می زند
دهانم شکوفه زار
امّا سکوت
تمام شکوفه ها را لگد کوب می کند
تو نیستی
و اتاق دهن کجی می کند
پرده ها
در رقصی هولناک
چهره به چهره می شوند
دیوارها
پا در آورده اند
درها
آهسته و ریز
می خندند
و دست هایم
می دوند
به سمت گوش هایم
و دماوند
بر پلک هایم فرو می افتد
زلزله ای در گرفته است
در زانوانم
کویر لوت در شکوفه زار
امّا
ناگاه
نسیم شمیمی
جاری می شود
دست ها
آرام می گیرند
و دماوند
به تارک البرز باز می گردد
چادر نمازت
نگاهم می کند
می خندم
می خندد
در پیچ و تابی
گرداگرد من
می چرخد
در آغوش می کشد مرا
تابستان ِ بهاری ای آشناترین!
مطمئن ترین جان پناه .
بر می خیزم
نگاه می کنم
جا نمازت
گسترده است
نیکوترین عطرها
جاری است
و شیرین ترین آواها
- « یم یلد ولم یولد»
اگر چه آن دروغگوی عبوس
فریاد می زند:
« خانم !
لم یلد ولم یولد »
و خدا می خندد
شیشه های پنجره
از بس
آه کشیده اند
تیره و تار اند
گل های فرش
گریه می کنند
رخت ها
ظرف های نَشُسته
قاب عکس پدر
در حسرت ِ
نوازشِ
انگشت های تو
بی قرار اند
عطر لالایی ات
روی متکا مانده است
زمستان تشک ها
در انتظار تابستان تنت
قندیل بسته اند
تمام راه ها و آواها
به تو ختم می شوند
اگر نیایی
من
در غربت قریب اتاق ها
گم می شوم.

مهدی خطیبی
زمستان 1388
تهران

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد