logo





گورکن

يکشنبه ۱۲ ارديبهشت ۱۳۸۹ - ۰۲ مه ۲۰۱۰

افسانه جنگجو

Afsaneh-jangjo1.jpg
htpp://afsanehjangjoo.blogfa.com

گورکن نمی خواهم
دندانم گم می شود
نخ این بادبادک را
با نام مردگان
هی می کِشی و رها می کنی!
سقفِ دهانِ دروغ باز می شود
و لاشه ی آب
ماهی می کُشد.
قیچی می خواهم
این دانه های سرخ در کفِ دست
این نخِ آویزان
هیزم های تر و خشک
دود می کنند
و نفت همیشه بوی نفت می دهد.
کباب ماهی است،
نوش جان تان،
این همه نمک...!؟

لندن - 2 ژانویه 2010


google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:

ایجاز
مهدی فلاحتی
2010-05-02 18:48:43
دندانی که در خواب گم می شود و تعبیری از مرگ است. آغازه ی شعر، خواب می بیند شاعر شاید. نخ بادبادکِ رؤیاها و پیوندهای رؤیاوار، فضای شعر را خوابواره تر می کند. سقف دهان دروغ، سقِ سیاه را به ذهن می کشد؛ باز، فضای نفرینی ست. دانه های سرخ یک تسبیح: شاعر در پی پیوستن نیست؛ قیچی می خواهد تا بطور کامل بگسلد.و در این بریدن، خشک و تر را با هم می سوزاند. و خود نیز شاید هیزم تری ست که می سوزد. سوختنی که فرقی نمی کند هیزمش چه باشد. سوختن، سوختن است؛ به هر انگیزه که باشد. نفت همیشه بوی نفت می دهد. و دست آخر، شاعر، کباب می شود. ماهی یی که در آبهای گندیده، مُرده است و لاشخوران، کبابش می کنند و می خواهند با انبوهی نمک، این کباب لاشه را به نیش کشند.
شعرِ سیاهِ زیبایی دیگر از افسانه جنگجو، در نهایت ایجاز، و زبانی که از آن خودِ اوست.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد