تهدیدها و ماجراجویی های رژیم اسلامی به اندازه ای اعراب حاشیه خلیج فارس را به وحشت انداخته که آنها حمله دشمن قسم خورده خود، اسراییل به ايران را به ادامه موجودیت جمهوری اسلامی ترجیح می دهند. | |
جمهوری اسلامی با برنامه ریزی غیر منطقی، بحران خارجی ایران را هرچه بیش تر حاد می کند. بار دیگر امکان خطر حمله نظامی به ایران، به شدت افزایش یافته است. زمزمه امکان حمله اسراییل به ایران بدون موافقت آمریکا و با همکاری و استفاده از فضای عربستان سعودی به گوش می رسد. تحت این سناریو، در نهایت آمریکا چه به خواهد و چه موافق نباشد، مجبور است که از عملیات نظامی اسراییل پشتیبانی کرده و از آن کشور در برابر امکان حمله تلافی جویانه نظام اسلامی حمایت به عمل آورد. نتیجه چنین درگیری، همانند حمله نظامی مستقیم آمریکا، برای ایران فاجعه آمیز خواهد بود، چون در هر حال ایران با مهیب ترین قدرت نظامی جهان طرف خواهد شد.
حتا تصور این که عربستان سعودی چنین امکانی را در اختیار اسراییل قرار دهد، ژرفای شکست سیاست خارجی نظام در خلیج فارس را نشان می دهد. تهدیدها و ماجراجویی های رژیم اسلامی به اندازه ای اعراب حاشیه خلیج فارس را به وحشت انداخته که آنها حمله دشمن قسم خورده خود، اسراییل به ايران را به ادامه موجودیت جمهوری اسلامی ترجیح می دهند.
همزمان مساله هسته ای و توان موشکی که نظام ادعای آن را دارد به تشدید بحران کمک کرده است. از سه بخش تولید جنگ افزار هسته ای که عبارت است از غنی سازی، وسیله پرتاب و تهیه بمب، جمهوری اسلامی با تبلیغات گسترده، دو بخش اصلی آن یعنی غنی سازی و توان موشکی را به جهان اعلان کرده است. تنها می ماند بخش ساده تر يعنی تهیه بمب. غرب و به ويژه اروپا لاف های نظام را جدی گرفته و امکان حمله از جانب ایران را محتمل می دانند. دبیرکل ناتو در دنباله برنامه آمریکا، از جانبداری خود از سیستم دفاع ضد موشکی در برابر حمله ی احتمالی ایران سخن می گوید. او در سخنان خود تا آنجا پیش رفت که هواداری خود را برای در بر گرفتن جمهوری روسیه در چنین سپر دفاعی به طور رسمی اعلان کرده است.
نمی توان تصور کرد که جمهوری اسلامی بازتاب سیاست های خود در جهان خارج را درک نمی کند. همچنین نمی توان تصور کرد که آنان نسبت به توان موشکی و قدرت آفندی (دفاعی) خود به آن ميزان اطمينان دارند و لذا حساب می کنند که اسراییل و یا آمریکا امکان حمله نظامی به ایران را نداشته باشند. یا به سخن دیگر، اين طور تصور می کنند که توان نظامی ایران به عنوان عامل بازدارنده عمل می کند. جمهوری اسلامی نیک می داند که در یک برخورد همه گیر و جنگ کلاسیک با آمریکا، از توان آفندی جمهوری اسلامی پس از گذر چند ساعت چیزی باقی نخواهد ماند. از سوی دیگر جمهوری اسلامی می داند که برخلاف جنگ ایران با عراق، نمی تواند روی حمایت ملت ايران حساب کند. زيرا ملت ایران اکنون نظام جمهوری اسلامی را به عنوان عامل درجه یک سیه روزی و ناتوانی خود به حساب می آورد.
با در نظر گرفتن واقعيت های فوق، باید نتیجه گرفت که نظام اسلامی دانسته و با برنامه، به تشديد بحران دست زده و از آن استقبال می کند. پس از آخرین انتخابات ریاست جمهوری و شکل گیری جنبش سبز، نظام یا بایستی دست به اصلاحات جدی زده و یا کوشش نمايد، انرژی و توجه ملت را به سوی مسایل دیگر هدايت کند. رژیم اسلامی قدرت پذیرش اصلاحات را ندارد. هر نوع اصلاح ساختاری گسترده به معنای پایان نظام اسلامی به شکل کنونی آن خواهد بود. از این رو، نظام گزینه دوم را برای خرید زمان انتخاب کرده و به تدریج به بحران خارجی دامن زده است. در حالی که غرب آماده اعلان تحریم های شديدتر است، و در رشته های بانکداری، بیمه و فروش بنزین به ایران، این تحریم ها را بعضاً به اجرا گذارده، جمهوری اسلامی برخلاف منافع ملی ایران نه تنها کوششی در راه رسیدن به توافق به عمل نیاورده، بلکه متحد دیرپای خود، روسیه را نیز به شدت رنجانده است. جمهوری اسلامی نه تنها کوششی در کاستن از فعالیت هسته ای خود به عمل نیاورده، بلکه ادعا کرد ه است که برنامه احداث 10 مرکز جدید برای غنی سازی را نیز در دست تهیه دارد. همزمان، با دست زدن به آزمایش های جدید موشکی، ادعا نموه است که برد موشک هايش تا داخل اروپا نیز می باشد. این سیاست ها به وحشت کشورهای خارجی را از هدف ها و توانایی به اجرا گذاشتن آن هدف ها توسط نظام می افزايد و همزمان خوراک تبلیغاتی لازم برای تندروها در اسراییل و غرب که ایران را به عنوان بزرگ ترین عامل بی ثباتی در خاورمیانه قلم داد می کنند، فراهم آورده است. سخنان رییس جمهور و دارودسته او بهترین هدیه ایست که می توان به اين جناح ها و گروه های تندرو در دیگر نقاط گیتی و به ویژه در اسراییل داد.
اما این سیاست رژیم نیز مجبور به شکست است و نتیجه دلخواه را برای نظام فراهم نخواهد کرد. مسایل متعدد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی امکان بهره برداری رژیم را به شدت محدود کرده است. مسایل اقتصادی و کاهش شدید تولید در داخل کشور، به معنای افزایش نرخ بیکاریست. آنهم در دورانی که هر روزه نیروی جدید به بازار کار وارد می شود. ارزش مصنوعی بالای ریال، تولیدات داخلی را به شدت در برابر واردات گران کرده و قدرت رقابتی سازندگان داخلی را هر روزه کاهش می دهد. همزمان عامل دیگری که به نفع واردات و به زیان تولیدات داخلی است، نرخ بالای تورم در داخل کشور است. تورم در ایران حدود25 در صد درسال است (ادعای حکومت کم تر از 11 درصد) در حالی که در چین و در غرب، شرکای اصلی بازرگانی ایران، این نرخ بین یک ششم تا یک هشتم نرخ ایران است. نارضایتی بخش بزرگی از تظاهر کنندگان در خیابان های ایران، ریشه اقتصادی دارند و این بخش به سرعت رو به گسترش گذاشته است.
مسایل سیاسی از هنگام انتخابات تا کنون پیچیده تر و چند دستگی و اختلاف در هییت حاکمه شدیدتر شده است. در جبهه اصول گران چند دستگی و مخالفت با رییس جمهور هر روز افزایش می یابد. حتا مجلس که با یک تشر رهبر نظام ساکت می شد، امروزنافرمانی می کند. یک نماینده اصول گرا از پشت میز خطابه مجلس به طور رسمی، خواهان دستگیری معاون اول رییس جمهور به جرم فساد مالی شده است. در جبهه مخالفان سبز، اثری از کاسته شدن از تقاضاهای آنان، با تمام خشونتی که نظام نشان داده، دیده نمی شود. در بیانیه های رهبران این گروه همچنان عزم پایداری به چشم می خورد. چنین به نظر می رسد که همگان حیله های نظام را درک کرده و در دام آنان نمی افتند. چنان که شدت بخشيدن به بحران خارجی اثری در خواسته های مخالفان داخلی نگذاشته است.
با وجود بی اثر ی سياست های بحران آفرين رژيم در عرصه بين المللی بر روی مردم از خطر بالقوه و بزرگ اين سیاست ها نمی کاهد. سياست های بسیار خطرناکی که می تواند کشور را دستکم، به سوی تحریم های فلج کننده که بی ثباتی را به شدت افزایش دهد پيش برد و یا در نهایت، با توجه به قابلیت این بحران، به یک برخورد نظامی هرچند ناخواسته بی انجامد. مخالفان و جنبش سبز باید به جهانیان بفهمانند که سیاست های خارجی رژیم منحصر به خود رژیم است و تهی از هواداری ملی است. اکنون زمان آن فرا رسیده که جنبش سبز خطوط اصلی سیاست خارجی مورد حمایت اکثریت ملت که بدون تردید در راه کاستن از بحران و ایجاد ثبات نسبی در منطقه است را به جهان اعلان کند.
فرهاد یزدی – هشتم آوریل 2010
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد