logo





شیرین نشاط: زنان را به عنوان قربانی نشان نمی‌دهم

گفت وگوی اختصاصی شهروند با شیرین نشاط و شجاع آذری
کارگردان و نویسنده‌ فیلمنامه «زنان بودن مردان»

جمعه ۲۰ فروردين ۱۳۸۹ - ۰۹ آپريل ۲۰۱۰

آرش عزیزی

اشاره:
شیرین نشاط هنرمندی چندوجهی است، هوشمند و هوشیار و هنرورز است، به هر پدیده ای که دست می زند، چه عکس، چه ویدیو و چه فیلم، مهر هنرمندانه ی ماندگار خود را بر او می کوبد. عکس های او ژانر تازه ای از هنر عکاسی بویژه عکاسی زنان و بویژه تر زنان مسلمان و شرقی را به جهان عرضه کردند. در کار فیلم و ویدیو هم او نوآور و مبتکر و صاحب سبک و سیاق است.
و حالا از او فیلم دیدنی و زیبای زنان بدون مردان را داریم که به گفته ی خودش سی درصد آن از کتاب زنان بدون مردان شهرنوش پارسی پور گرفته شده و باقی داستان ازآن او و شجاع است. فیلم از کارهای خوش ساخت و به سامان سینمایی مهاجرت ایرانیان است. داستان و روایت سینمایی در دستان هنرمند شیرین نشاط با ورزیدگی بسیار تبدیل به اثری ماندگار در کارنامه ی سینماگران مهاجر ایرانی شده است. با اینکه فیلم اول نشاط است، اما خبر از توان ستودنی او در امر کارگردانی دارد.
همکارمان آرش عزیزی با او گفت وگویی کرده که بیشتر نگاه مفهومی به ماجرا را در بر دارد و کمتر به ظرایف سینمایی و ارزش های هنری کار شیرین نشاط پرداخته است. امیدواریم آگاهان به ظرافت های هنری و سینمایی در فرصتی به این جنبه های کار ارزشمند نشاط نیز بپردازند.
از شیرین نشاط برای گفت وگو با شهروند سپاسگزاریم.
شهروند

شیرین نشاط از آن دسته هنرمندان ایرانی است که کارش در خارج از ایران بیشتر از درون ایران شناخته می‌شود، اما محافل هنری ایران نیز کارهای او را می‌شناسند و اتفاقا نظرهای مثبتی نسبت به او دارند. بعضی کارش را دوست دارند و ارج می‌نهند و گروهی دیگر می‌گویند کاری جز دادن تصویری شرق‌گرایانه از زنان ایران ندارد.
نشاط را بیشتر با کارهای بصری و ویدئویی معروفش می‌شناسیم، اما طرفداران او بسیار هیجان‌زده و خوشحال بودند که اولین فیلم سینمایی او در قالب «زنان بدون مردان» بیرون آمد. گرچه این فیلم اقتباسی از کتاب شهرنوش پارسی‌پور به همین نام است، خود نشاط می‌گوید تنها «۳۰ درصد»‌ آن از این کتاب گرفته شده.
با «زنان بدون مردان» به قلب تاریخ ایران و داستان پرماجرایی حول کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ می‌رویم. یک سوی داستان جوان کمونیست عضو حزب توده است و سوی دیگر دختری تن‌فروش، یک سو دختر جوانی است که جذب جنبش چپ‌ شده و دیگری خانم مسنی که دختران را در باغ خانه‌اش پناه می‌دهد و تمام این‌ها با تصاویر بصری جذاب نشاط که روح انسان را جلا می‌دهد. جالب‌تر این‌که نشاط این فیلم را که زبان آن هم فارسی است تماما بیرون ایران و در مراکش ساخته است.
«زنان بدون مردان» همین هفته‌ی پیش به تورنتو آمد و همه روزه در دو سینمای کامبرلند (داون تاون) و شپرد (روی یانگ و شپرد) نمایش داده می‌شود.
خود خانم نشاط به همراه نویسنده‌ی فیلمنامه و همکارش در کارگردانی فیلم، شجاع آذری، به مناسبت نمایش فیلمشان چند روزی مهمان شهرمان بودند و در دانشگاه تورنتو هم برای ایرانیان سخنرانی کردند.
فرصتی داشتیم تا در هتل ساتنِ تورنتو با شیرین و شجاع گفتگویی کنیم.
گفتگوی ما به فیلم محدود نشد و موضوعات زیادی را در بر گرفت. گفت و گو در فضایی صمیمی و بی تکلف صورت گرفت. سلما الا تاسی، (عکاس) که خود اهل سوریه است و علاقه زیادی به کارهای شیرین داشت، در طرح کردن بعضی سئوال‌ها و موضوعات نقش داشت، که سپاسگزار او هستم هم به خاطر عکس هایش و هم کمکش در شکل گرفتن این گفت وگو.
شیرین با شور و شوق و صمیمی با ما صحبت می‌کرد و در بیان نظراتش باکی نداشت. مثلا وقتی از انتقاد معمول به کارهایش صحبت می‌کرد به روشنی گفت از این تحریف کارهایش بیزار است، و پاسخش چیزی نیست مگر «‌Bullshit,Bullshit».
بقیه سخنان شیرین و شجاع را از زبان خودشان بشنوید.

***

مخاطب کارهای شما بیشتر چه کسانی هستند؟ زنان در ایران یا کسانی در خارج که به دانستن راجع به آن‌ها علاقمندند؟

شیرین نشاط:‌ راستش من فکر می‌کنم تماشاچیان فیلم و کارهای من هم غربی هستند و هم شرقی مثل کسانی در ایران. خوب در ایران بیشتر کسانی هستند که با کارهای هنری آشنا هستند. اول این را بگویم که فرق بزرگی قائلم بین کارهای هنری که در موزه داشتم و این فیلم. به نظرم با این فیلم مخاطب عوض شده. قبلا مخاطب از بین ایرانی‌ها کسانی بودند که می‌رفتند و کارهای مرا در گالری و موزه می‌دیدند، اما کسانی که امروز این فیلم را خواهند دید قبلا در موزه کارهای مرا نمی‌دیدند و در واقع با سینما من به ایرانی‌ها نزدیک‌تر شدم. در بین ایرانی‌ها، اکثریت مخاطبان زنان هستند. دشمنانی هم دارم که آن‌ها هم زن هستند و هم مرد (خنده). در آمریکا هم بیشتر مخاطبان زنان هستند…

شجاع آذری: ما امیدواریم فیلم بیشتر در ایران مخاطب پیدا کند و تماشاچیان اصلی‌اش آن‌ها باشند. زیرا این خیلی مهمه…

اتفاقا می‌خواستم بپرسم کار شما راجع به زنان ایران چه می‌گوید؟

نشاط: به نظر من این سئوال اشتباه است! من که متخصص زنان نیستم. انگیزه من مسائل شخصی خودم است و من کیستم؟ من آدمی هستم که از سال ۱۹۹۶ به بعد ایران نرفتم…

راستی در این ۳۰ سال چند بار ایران رفتید؟

نشاط: از زمانی که از ایران بیرون آمدم، ۵ بار رفته‌ام. ببینید انگیزه من اصلاً این نیست که ایرانی‌ها را به دنیا نشان بدهم یا بگویم که حرف جدیدی دارم راجع به موقعیت زن‌ها… من چنین ادعایی ندارم.
من فکر می‌کنم مسائل شخصی خودم را به عنوان یک زن دارم از طریق تخیل و کارهای هنری ارائه می‌کنم و جوری با آن‌ها روبرو می‌شوم، ولی خوب مسائل شخصی من در ضمن کشیده می‌شود به یک سری مسائل اجتماعی و آدم‌های دیگر. ولی خارج از این، اکثر سئوال‌هایی که از من می‌شود (چه از سوی ایرانی‌ها، چه از خارجی‌ها) این است که کار تو راجع به زنان ایران چه می‌گوید؟ فکر می‌کنم تنها چیزی که می‌توانم بگویم این است که زنان ایرانی برای من قهرمان هستند. به نظر من در موقعیت‌هایی که آن‌ها بودند و هستند، انسان‌هایی استثنایی اند که توانستند اینجور مقاومت کنند و جلو بروند و خود را بسازند.
حتما هم می‌دانید که گیری (obsession) با هنرمندان زن ایرانی دارم… ولی خارج از این اگر کسی بگوید به دنیا داری این حرف یا آن حرف را می‌زنی من واقعاً نمی‌دانم چه جوابی بدهم. من هیچوقت انگیزه نداشتم که الگوی کسی بشوم…

بگذارید اینطور بپرسم، این زنان با چادر و اسلحه دارند چه حرفی می‌زنند؟

نشاط: خوشحالم که این حرف را زدی. راستش باید بدانی من چرا این کارها را ساختم.
آن موقع سال‌ها بود که خارج از ایران بودم و وقتی به ایران برگشتم و بعد از سال‌ها با انقلاب اسلامی روبرو شدم، با دوستان خودم برخورد کردم که خیلی‌ها در انقلاب فعال بودند. تز یکی از دوستان من که فلسفه خوانده بود راجع به مفهوم «شهادت در ایران پس از انقلاب» بود.
این را که خواندم برای من فوق‌العاده جالب بود. نه از نظر سیاسی بلکه از نظر معنوی و اخلاقی. این‌که کسی به جایی می‌رسد در دینش و اعتقادش که باعث می‌شود خودش و دیگران را به خطر بیاندازد و اعتقاد به خشونت داشته باشد و این چیزها.
این موضوع و چند کتاب دیگر را که خواندم و صحبت با بعضی دوستان و … برایم جالب بود که چطور می‌شود موضوع را باز کرد. چطور زن که موجودی ست ظریف و لطیف و محرک جنسی و ضدخشونت و غیره یک دفعه کشیده می‌شود به جنگ و تفنگ و …
بعد نوشته‌های خانم طاهره صفارزاده را دیدم. ایشان همانطور که می‌دانی شاعری بود که خیلی علاقمند شده بود به مسائل انقلابی و این برای من خیلی جالب بود.

پس با این تعبیر به نظر شما انقلاب ۵۷ بر اساس مذهب بود؟

شیرین: انقلاب به کنار من گفتم شهادت برایم مساله بود.

شجاع: بله، من خودم زندگی کردم در آن سال‌ها…

تعبیر شما از انقلاب این است؟

شجاع: بگذار من راجع به این عکس‌ها اول چیزی بگویم چون به نظر من روی این کارها یک مقداری ساده‌انگاری شده است. این ها کارهای پیچیده‌یی هستند. می‌شود در سطح به آن‌ها نگاه کرد و دید که زن چادری هست با تفنگ و … یا این که بعد بیایی ببینی این تفنگ از وسط پای زن می‌آید بیرون و بعد شعر فروغ روی کف پای زن نوشته شده. بنابراین آن لوله تفنگی که از وسط پای زن می آید بیرون تمام تصویری را که القا می کند تصویر یک زن چادری و حزب اللهی است و این کار درست برمی‌گردد و آن‌را آن‌طرفی می‌کند. بستگی دارد که مخاطب چطور نگاه کند.

نشاط: من هم بگویم که این سئوالی که کردید اشتباه است!
این تعبیر راجع به انقلاب نبود، من مسئله شهادت را زیر سئوال بردم. همانطور که می‌دانید در انقلاب اسلامی زن‌ها همیشه جلو بودند و کلی همکاری می‌کردند از طریق ارتش. من این را از خودم در نیاوردم و عکس‌هایی بودند که روی من اثر گذاشتند.
من نگفتم که انقلاب فقط همین بود که پیش آمد. من اینقدر احمق نیستم! من تمرکز کرده بودم روی مسئله زنانی مشخص. انتقاد داشتم به مسئله‌ی دین و سیاست و خشونت. همان طور که دیدید این زن‌ها مسلح بودند، مومن بودند، ولی زن هم بودند. این ضد و نقیض بودن جالب بود. این چیزها که یک نفر چطور می‌تواند بچه به دنیا بیاورد، سکس داشته باشد و مثلا یک دفعه اینطوری گل هم به سرش بزند.
حالا مردها به کنار. این دیگر ربطی ندارد که خوب است یا بد است یا انقلاب این است و‌ آن است… منتهی من فکر می‌کنم این عکس‌ها را می‌کشند به جایی که منظور من نیست…

حالا همینی که می‌گویید آیا واقعا منحصر به فرد است؟ این‌که زنان در خط اول مبارزه باشند، کار نظامی بکنند این را که در همه کشورهای جهان سوم داشتیم. حالا در ایران با یک جور آمیختگی مذهبی مخلوط شده ولی باز هم این انتخاب شماست که چگونه به آن نگاه کنید. مگر نه در ویتنام هم جنگ بوده و مثلا زنان علیه آمریکا جنگیدند…

شجاع: ولی شما مثلا زهرا خانم‌ها را یادتان نمی‌آید و آن موقع نبودید.

ولی راجع به آنها می‌دانم و این مسئله متفاوتی است.

شجاع: ببینید این‌ها کسانی بودند که می‌ریختند و میتینگ‌ها را به هم می‌زدند و زن‌ها را کتک می‌زدند. کسانی بودند که چادرهایشان را می‌بستند و حمله می‌کردند.

پلیس‌های زن آمریکا این کار را با تظاهرات چپ نمی‌کنند؟

شجاع: چرا خب خیلی از هنرمندان آمریکا هم پلیس‌های زن موضوع کارشان است.

نشاط: ببینید تفاوت برخورد ایرانی‌ها با خیلی از کارهای من این است که ا چون خیلی به موضوع نزدیکترند، دیگر هنر را در آن نمی‌بینند و روی سوژه می‌مانند و گیر می‌کنند. ما یک هنر مفهومی داریم که اگر من بخواهم این را در چارچوب‌های مختلف بگذارم، خیلی طول می‌کشد.
از یک طرف به شما هم حق می‌دهم چون شما یک آشنایی دارید، خوب دیدی دارید که نمی‌توانید از آن دور شوید و این‌را به حالت هنری نگاه کنید. این کاری است که غربی می‌تواند بکند. این است چیزی که آن‌را به اصطلاح «اگزاتیک» (Exotic) می‌کند. من خودم هم احساس غربی و خارجی می‌کنم چرا که بر خلاف شما در ایران نبودم و دید من این بوده که این مسئله را زیر سئوال ببرم. موقعی که این کار را کردم نه شو داشتم و نه کاریر و فقط تز دوستم را دیده بودم و مسئله فلسفی که او جلوی آدم گذاشته بود، علاقمندم کرد. برای من معما بود که زن چطور می‌تواند به این سمت کشیده بشود و این‌طور بشود و چادر سر کند و … همین!
اما این کارها از جایی سر در می‌آورد که هنر کاملا کنار می‌رود و می‌شود مسئله سیاسی و اجتماعی…

یعنی هنر به نظر شما خودش مستقل است از مسائل سیاسی و اجتماعی؟

نشاط: هنر یک تاثر (Impression) است. هر هنرمندی نقطه نظری دارد.

پس این تاثر شما از جامعه ایران است؟

نشاط: نه از جامعه ی ایران، بلکه از نکته ی خاصی از نظر فلسفی دید من بوده. حالا ممکن است خوب یا بد باشد.

شجاع: اغلب آدم‌هایی که برخورد کردند با این تصاویر «زنان الله» و غیره مشکلشان این نبود. مشکلشان این بود که چرا می‌آیید زنان ایران را در چادر نشان می‌دهید. خوب برای این‌که زنان ایرانی واقعا در چادر بودند!

اتفاقا می‌خواستم در این مورد بپرسم. خود شما امروز دستبند سبز بستید و از ابتدا از جنبشی که در ایران هست حمایت کردید. و بخش مهمی از این جنبش که نگاه دنیا را جلب کرده جنبش زنان رزمنده‌یی بوده که مثلا در روز عاشورا بسیجی‌ها را کتک زدند و بدحجاب هم بودند در عین حال! خودتان گفتید کار شما تصویر بخشی از جامعه است. حالا بعضی از منتقدان شما در طول‌ سال‌ها بحثشان این بود که این تصاویر دارد تصویری مرسوم در غرب را تغذیه می‌کند و این ربطی به تصویر واقعی از جامعه ی مدرن ایران و زنانش ندارد. به نظر شما این انتقاد درستی است؟ آیا این زنان جامعه‌ی مدرن ایران در کارهای شما غایب نیستند؟

نشاط: من نمی‌دانم این سئوال را چگونه پاسخ بدهم. به «زنان بدون مردان» نگاه کنید! واضح است که هم زن مدرن در آن هست، هم زن مذهبی، هم تن‌فروش.
به هر پروژه و موضوع‌ آن ربط دارد، به کسانی که دارم به آن‌ها می‌پردازم.
«زنان الله» دارد به افراد خیلی مذهبی می‌پردازد. «زنان بدون مردان» تنوعی از زنان سکولار و مذهبی و سنتی را نشان می‌دهد.
مثلا وقتی خود ما بچه بودیم بسیاری از دوستانمان حجاب داشتند و ما نداشتیم. من که نمی‌فهمم چرا بعضی‌ها مدام می‌گویند من می‌خواهم تصویر غلطی از مردم ایران ارائه کنم. یک کار که در انجام آن موفق هستم این است که زنان را به عنوان قربانی نشان نمی‌دهم. هیچوقت چنین ادعایی نداشتم.

شجاع: در ضمن در روزهای بعد از انقلاب وضعیت زن‌ها واقعاً اینگونه بود. این فیلم مال سال ۱۹۹۰ است. ۱۰ سال پس از انقلاب. ایران هنوز این قدر جامعه ای شهری و مدرن نبود.

ببخشید ولی این‌ها ادعاهای بزرگی است که شیرین مطرح نکرده. مثلا من خودم شخصاً ادعا می‌کنم در آن سال جامعه شهری بود.

شجاع: من آن‌را زندگی کردم، انقلاب ۵۷ که اتفاق افتاد جامعه شهری نبود.

اما تا ۱۹۹۰ دیگر بود.

نشاط: ۸۵ درصد داریم صحبتِ مسائل جامعه‌شناسی را می‌کنیم. بدون فهم هنر. اصلاً من نمی‌‌توانم تصور کنم راجع به کارم صحبت شود بدون صحبت راجع به هنر. ببینید آخر صحبت کدام پروژه است؟
مثلاً «خلسه»‌ (rapture) رقص است، اپرا است، تصویری جامعه‌شناختی از ایران نیست. اینجاست که ایرانی‌ها اشتباه می‌کنند. «خلسه» گروهی از زنان سیاهپوش است و مردان سفیدپوش که فلان کار را می‌کنند. این نقد جامعه‌ی ایران نیست.
نمی‌شود چنین کار آبستره و پرمعمایی را گرفت و در گفتمانی به کلی جامعه‌شناختی قرار داد چون این کار من نیست. من نمی‌توانم به این سئوال پاسخ دهم.


یعنی هنر برای هنر است؟

نشاط: خیر. من نمی‌گویم که بنیانی ندارد. مثلا بیایید راجع به «آخرین حرف» صحبت کنیم. این داستان زن مدرنی است که چادر ندارد و با شعر از خودش دفاع می‌کند.
پس مورد به مورد فرق می‌کند. چیزی که من در مقابلش مقاومت می‌کنم و از‌ آن بیزارم این دسته‌بندی کارهای من است که می‌گویند من مخصوصا زنان ایران را اگزاتیک (exotic) جلوه می‌دهم چون غربی‌ها اینطور دوست دارند. من به این حرف‌ها می‌گویم: مزخرف است! به کلی مزخرف است!

پس این ادعا را که در «زنان بدون مردان» از تصویر غالب سایر کارهایتان دور شده‌اید هم رد می‌کنید؟

نشاط: این فیلم در سال ۱۹۵۳ اتفاق می‌افتد. من نمی‌توانستم تمام زنان را در چادر بگذارم. باید واقع‌گرایانه می‌بود. دوره‌ای تاریخی است و من باید می‌توانستم ایران را به صورت همان جامعه سکولاری که در آن زمان بود تصویر کنم. فیلم کنایه‌ای هم هست. اپرا هم هست. اما دنبال داستان سیاسی کودتا، با موسیقی و روایت و غیره هم می‌رود. این داستانی معمولی نیست. من واقعاً حواسم بود و مصمم بودم که نشان دهم ایران چقدر متفاوت بود.

به نظر شما ایران در سال ۱۹۵۳ سکولارتر از امروز بود؟

نشاط: کاملا. شما شک دارید؟

از نظر من بگذریم.

شجاع: بله همینطور بود. ببینید می‌دانید چه چیزی جالب است. در دهه ۱۹۹۰ رژیم (جمهوری اسلامی) نمایشی از کارهای ضدانقلابی داشت و می‌دانید چه کاری جزوشان بود؟ «زنان الله». چیزی که واقعاً جالب است این است که این کارهایی که اپوزیسیونِ (رژیم) دوست ندارد و می‌گوید این تصویر غلطی از زنان ایران است و آن‌ها را «چادری» نشان داده و این جور نقدها نصیبش می‌شود، در ضمن رژیم را هم آزار داده است!
اما رژیم اسلامی را خیلی چیزها ناراحت می‌کند. بگذارید وارد ذهن آن‌ها نشویم!

شیرین،‌ تو را بعضی‌ها به عنوان گرایش جدیدی در هنر «جهان اسلام» می‌دانند. واقعا رابطه تو با اسلام چیست؟

نشاط: حالا با اسلام را نمی‌دانم چون قضیه واقعاً بر سر ایران است.
وقتی به «زنان الله» نگاه می‌کنم، به شیوه‌ای که نوشتار را با خوش‌نویسی روی بدن زنان قرار داده‌ام به نظرم بازگشت به ایران است و این‌که من چقدر جذب این بودم که چطور نوشتار قرآنی و غیره در نقاشی‌های مینیاتور ایرانی و حتی در طلسم‌های کوچک جای گرفته.
رابطه بین متن و تصویر برایم جذاب بود. شاید بشود گفت نوعی قصه‌گویی بود… حتی در فرش‌ها متن قرآنی و اشعار را می‌بینیم که همه با موتیف‌های تزئینی و نمادشناسی خودش می‌آید.
به نظرم به طور ناخودآگاه شیوه ی کار من و حس تقارن من و هندسه من نسخه معاصری از هنر ایرانی اسلامی است. تنها به این علت معاصر است که من از نسل خاصی می‌آیم و غربی‌شده هستم و بسیار مفهومی هستم و شیوه‌ام حول نوعی حس هماهنگی می‌چرخد و در زیبایی و تقارن ریشه دارد.

یعنی می‌گویید رابطه‌تان با گرایش هنری اسلامی ایرانی ست و نه با مذهب اسلام.

نشاط: خوب اسلام بخشی از فرهنگ ما بوده و من خودم گرایشی دارم و مثلا با صدای قرآن یا اذان زیر و رو می‌شنوم. یا مثلا خودم عاشق رفتن به مساجد هستم. علاقه زیادی هم دارم به موتیف‌های اسلامی و دینی…

آیا مثلا اسلامی که در ایران هست را در جهت سرکوب زن‌ها نمی‌بینید؟

نشاط: من خودم را مسلمان حساب می‌کنم. من با دولت ایران همپا نیستم. ولی من اصولاً خودم را مسلمان حساب می‌کنم.

آیا از جنبشی که در ایران برای سرنگونی رژیم هست حمایت می‌کنید؟

نشاط: من به هیچ دولتی اعتماد ندارم. فقط فکر می‌کنم دولتی باید روی کار باشد که به انسان‌ها‌ آزادی و دموکراسی بدهد. من هم مثل خیلی‌ها خیلی ایدئولوژیک نیستم. برایم همه‌ی این‌ها نسبتاً یکی است. برای من دین اسلام باید از دولت جدا شود. اصلاً نمی‌توانم قبول کنم که دولتی اجباراً چیزی را تحمیل کند.

«زنان بدون مردان» یکی از بهترین نمونه فیلم‌هایی است که ایران را در حالی تصویر می‌کند بدون این‌که یک صحنه‌ی آن هم در ایران بگذرد. به نظر من از این لحاظ بی نظیر است. شما در این فیلم سال ۱۳۳۲ را عالی نشان داده‌اید و همه‌اش را هم در مراکش فیلم گرفته‌اید. به نظر شما این نوع سینما که حالا نمی‌دانم به آن چه بگویم…

نشاط: سینمای کوچ (nomadic)…

خوب به نظر شما این سینما می‌تواند دوام داشته باشد؟

نشاط: من فکر می‌کنم همینطور که هنرمندان ایرانی دارند از ایران بیرون می‌آیند و کوچ می‌کنند ما بیشتر و بیشتر کارهایی خواهیم دید که خارج از ایران ساخته شده. یعنی این فیلم‌های کوچ تازه دارد شروع می‌شود. خوب کسانی مثل من و مرجان ساتراپی و شجاع هیچوقت جایی به غیر از خارج کار نکردیم. دیگرانی هستند که برایشان تجربه جدیدی خواهد بود و من خودم این جور کار کردن را ترجیح می‌دهم و اصلاً علاقه‌ای ندارم بروم ایران کار کنم.

حتی اگر شرایطش باشد؟

نشاط:‌ نه نمی خواهم بروم. برای دیدن دوست دارم بروم، اما برای کار نه.

شجاع: حالا اینطور نگو شاید هم شرایطش شد و رفتی (با خنده).

نشاط: نه واقعاً نمی‌خواهم. حداقل برایم رویایی نیست.

آدم از «زنان بدون مردان» لذت بصری زیادی می‌برد. انتقاد یا حرفی که خیلی‌ها مطرح می‌کنند این است که آیا این فیلم فقط به خاطر تصاویرش زیبا نیست؟

نشاط: خوب از نظر تصویری درست می‌گویید. ولی من و شجاع که روی فیلم کار می‌کردیم سعی می‌کردیم مواظب باشیم که این زیبایی بر داستان غلبه نکند. یعنی طوری نشود که تصاویر اینقدر زیبا باشند که بیننده روی عکس‌ها گیر کند و یادش برود داستان کجا بود. چون به نظر من عکس‌های زیبا خیلی زود خسته‌کننده می‌شوند. ولی شکی نیست که قدرت فیلم ما در بصری بودن آن است.

آیا این فیلم اقتباسی از کتاب است؟ بخصوص با توجه به نظراتی که نویسنده‌ی کتاب، شهرنوش پارسی‌پور، در سخنرانی در تورنتو که وصفش را شنیدید، مطرح کرد؟

نشاط: فیلم ۳۰ درصد اقتباس از کتاب است. این کتاب خیلی مسئله‌دار (problematic) بود و هست از لحاظ نگاهش به زنان. من شخصاً می‌دانستم که چه چیزی را می‌خواهم و باید بردارم و چه چیزی را نمی‌خواهم و باید کنار بگذارم. مثلا جنبه ی سیاسی فیلم را کاملاً من و شجاع به فیلم اضافه کردیم. بنابراین فیلم تنها ۳۰، ۴۰ درصد به کتاب وفادار است. در مورد مسئله شخصیت زن‌ها و شروع آن و رابطه باغ و شهر.

خیلی ممنونم شیرین و شجاع. پیامی برای خوانندگان ما دارید؟

شجاع: ۲، ۳ بار فیلم را ببینید! (با خنده)

نشاط: من اگر بخواهم چیزی بگویم این است که باید قبول کنیم که هنرمندانی را تشویق کنیم که به تاریخ و سنت ایران علاقه دارند و وفادارند تا آن‌ها آبروی ایران را حفظ کنند. از نظر هنری و نه سیاسی.
از طرفی در دنیا دارند تلاش می‌کنند که کار فقط ارزش محلی نداشته باشد. ما ایرانی‌ها لازم داریم کاری کنیم در مورد این اسم بدی که ایران پس از انقلاب در کرده… باید همدیگر را تشویق کنیم. متاسفانه رسمی داریم که همدیگر را می کوبیم. به نظر من انتقاد کردن خیلی سالم است ولی سرکوب بی‌ربط همدیگر به نظرم بیجاست و سازنده نیست. باید متوجه باشیم که ما به حمایت همدیگر احتیاج داریم. با وجود این‌که آدم‌های متفاوتی خواهیم بود از نظر سیاسی و غیره ولی هر چه باشد همه ایرانی هستیم و تا جایی که می‌توانیم باید اسم و فرهنگ خود را حفظ کنیم و جلو برویم.


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد