logo





چریک های فدائی خلق

در افشای تاریخ نویسی جلادان بر علیه چریک های فدائی خلق

دوشنبه ۶ آبان ۱۳۸۷ - ۲۷ اکتبر ۲۰۰۸

اخیراً از طرف موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی که یکی از ارگان های زیر مجموعه وزارت اطلاعات و امنیت رژیم جمهوری اسلامی است، کتابی تحت عنوان "چریکهای فدائی خلق، از نخستین کنش ها تا بهمن 1357" منتشر شده است. روی جلد کتاب، نامی هم به عنوان نویسنده آن به چشم می خورد (محمود نادری) که البته به خودی خود از اهمیتی برخوردار نیست؛ چرا که این کتاب که بخشاً بر پایه بازجوئی های ساواک از نیروهای وابسته به چریکهای فدائی خلق در دهه 50 نوشته شده، کاملاً معرف ماهیت نویسنده و یا صحیتحتر معرف گروهی که این کتاب را تنظیم نموده اند می باشد. اینها، جز مزدوران وابسته به وزارت اطلاعات و امنیت جمهوری اسلامی نیستند که پیشبرد یک پروژه امنیتی- پلیسی را در خدمت به اهداف پلید آن وزارت خانه برعلیه نسل جوان کنونی و در ضدیت با توده های رنجدیده ایران برعهده گرفته اند.

دست اندرکاران، منظور خود از انتشار کتاب فوق الذکر را ارائه " تاریخچه چریکهای فدائی خلق" عنوان کرده اند تا به اصطلاح " نقشی از سیمای چریکهای فدائی تصویر گردد". سپس گوئی که منظورشان از تاریخچه نویسی، جستجوی "حقیقت" بوده است (حقیقت از نوع وزارت اطلاعاتیش!!)، از کمبود خاطره نویسی "بازماندگان چریکهای فدائی خلق" نالیده و منتی هم بر سر آنها گذاشته اند که کار آنها را در نوشتن تاریخ چریکهای فدائی خلق به عهده گرفته اند. اینان با وقاحت تمام این حقیقت روشن و آشکار را لاپوشانی می کنند که در زیر اختناق و دیکتاتوری عنان گسیخته حاکم و در فقدان مطلق آزادی بیان در ایرانِ تحت سلطه رژیم دیکتاتور موجود، هرگز امکان پخش آزادانه نوشته های "بازماندگان چریکهای فدائی خلق" وجود ندارد؛ و اتفاقاً یکی از وظایف همین وزارت دار و شکنجه جمهوری اسلامی ممانعت از دستیابی جوانان و مردم مبارز ایران به چنان آثاری است.

برای هر انسانی با اندک وجدان بیدار، واضح است که تصویری که قرار است وزارت آدم کش، کثیف و جنایتکار جمهوری اسلامی از سیمای چریکهای فدایی خلق ارائه دهد، چگونه تصویری است. در واقعیت نیز مطالعه این کتاب نشان می دهد که گروه تنظیم کننده آن تنها به تلاشی مذبوحانه برای خدشه دار کردن سیمای انسانی و انقلابی چریکهای فدائی خلق در دهه 50 پرداخته و کوشیده اند با تخریب یک دوره درخشان از تاریخ مبارزاتی مردم ما به پایمال کردن ارزش های مبارزاتی ای بپردازند که آگاه ترین، شجاع ترین و صادق ترین فرزندان کمونیست مردم ایران با مبارزات خونین خود برعلیه امپریالیسم و بر علیه یکی از سیاه ترین دیکتاتوری های خشن حاکم در ایران در نیمه اول دهه 50 بوجود آورده اند. البته وابستگان به وزارت جاسوسی و شکنجه و جنایت جمهوری اسلامی همچون همپالگی های ساواکی خود هرگز قادر نبوده و نخواهند بود که ارزش ها و تأثیرات مبارزاتی چریکهای فدائی خلق که حتی از مرزهای ایران فراتر رفته و در میان خلقهای رنجدیده در سراسر منطقه خاورمیانه نفوذ نموده است را از بین ببرند و از تخطئه تاریخ پر افتخار خلقهای ما جز رسوائی بهره ای نخواهند برد.

با توجه به این که پرداختن به همه مطالب مندرج در این کتاب در اینجا مقدور نیست، به طور خلاصه به بعضی موارد برجسته در آن اشاره می کنیم:

1- این کتاب همانطور که از آن انتظار می رفت در ضدیت با چریکهای فدائی خلق و از موضع کاملا جانبدارانه نسبت به جنایت ها و اعمال وحشیانه ساواک در حق فرزندان مبارز مردم ایران به تحریر در آمده است. نویسنده و یا نویسندگان از همه خزعبلات و جعلیات ساواک به عنوان اسنادی معتبریاد کرده و متن آن ها را حقیقت محض جلوه داده اند؛ در حالی که در مورد اسناد و مدارک مربوط به چریکهای فدائی خلق اگر در مواردی مجبور به برخورد شده اند، با مغلطه کاری آنها را غیر معتبر جلوه داده اند.

2- کتاب بخشاً بر مبنای بازجوئی هائی که از مبارزین فدائی در زیر شکنجه به عمل آمده، تنظیم گشته است و در پیشگفتار پرسیده می شود: " آیا می توان به اسناد اطلاعاتی، خصوصاً به بازجوئی هائی که متهم در شرایط خاص آنها را نگاشته است اعتماد نمود؟" و خود پاسخ می دهد: " پاسخ ما به این پرسش مثبت است."
مسلماً با توجه به ماهیت جنایتکارانه و سرکوبگرانه وزارت اطلاعات، اگر پاسخی غیر از این از طرف آنان به سئوال فوق داده می شد، عجیب بود. آخر تنها کسانی می توانند به سئوال فوق پاسخ مثبت دهند که بر نفس شکنجه و جنایاتی که بر فرزندان مردم در سیاهچال های دستگاه های امنیتی نظیر ساواک شاه و واواک جمهوری اسلامی رفته و می رود صحه می گذارند. نویسندگان مأمور آن وزارت شکنجه و اعدام نیز تنها به این دلیل به سئوال فوق الذکر خود جواب مثبت داده اند که به قول خود، دست یابی به "حقیقت" و کسب " اطلاعات دقیق و قابل اعتنا" را در پروسه یک" شرایط خاص" یعنی شرایط شکنجه و رعب و وحشت حاصل از آن، ممکن می دانند. اما برای هر انسان آزادیخواه و دموکراسی طلب، نه فقط نفس اعتراف گرفتن از فردی در زیر شکنجه به عنوان عملی جنایتکارانه اساساً و بالکل محکوم و مطرود است، بلکه درست به خاطر آن که فرد زیر شکنجه یا بدلیل عدم تحمل بیشتر شکنجه و خلاصی از آن و یا برای فریب شکنجه گر ، در یک "شرایط خاص" آنها را ابراز داشته است، هرگز نمی توانند "اطلاعات دقیق و قابل اعتنا" محسوب شوند. همه می دانند که حتی در کشورهای غربی با سیستم های دموکراتیک نیم بندشان نیز هر سخنی از یک متهم که با اعمال فشار و زور(توجه کنید نه الزاماً شکنجه آنهم از نوع شکنجه های قرون وسطائی ساواک) اخذ شده باشد در دادگاه از اعتبار ساقط بوده و قاضی دادگاه آن را باطل و مردود اعلام می کند. یعنی در دادگاه های این کشورها بطور رسمی ابداً نمی توان از " بازجوئی هائی که متهم در شرایط خاص آنها را نگاشته است" سخنی به میان آورد- چه رسد به اینکه به آنها "اعتماد نمود". بنابراین، تنها کسانی می توانند بر" بازجوئی هائی که متهم در شرایط خاص آنها را نگاشته است"،"اعتماد" کنند که فرهنگ استبداد و دیکتاتوری در وجود آنها نهادینه شده است. اتفاقاً تنظیم کنندگان قلم به مزد کتاب یاد شده نیز درست به این خاطر است که بازجوئی آزادیخواهان در زیر شکنجه های وحشیانه ساواک رژیم شاه را به مثابه یک امر گویا "طبیعی"، پایه به اصطلاح تصویر سازی متقلبانه خود از چریکهای فدائی خلق قرار داده اند.

3- نویسنده و یا نویسندگان کتاب مزبور حتی در استفاده از بازجوئی ها برای تاریخ سازی و تصویر سازی های خود، روش های رذیلانه ای را بکار برده اند. تنها بریده هائی از بازجوئی هائی را عرضه کرده اند که آنها را برای پیشبرد اهداف مغرضانه شان لازم دیده اند. مثلاً در جائی بازجوئی روز اول یک مبارز که قصد فریب دشمن را داشته و در نتیجه مجبور بوده است خود را فردی غیرمطلع و حتی موافق رژیم نشان دهد، آورده شده است و در جای دیگر متن بازجوئی مبارزی قید شده است که وی آنها را پس از گذشت مدتها از دستگیری و مقاومت سرسختانه و قهرمانانه اش در زیر شکنجه، هنگامی نوشته است که دیگر یک سری اطلاعات از طرق مختلف برای ساواک آشکار شده بود. این امر مشخصاً در رابطه با بازجوئی یکی از بنیانگذاران سازمان چریکهای فدائی خلق یعنی رفیق کبیر مسعود احمد زاده صدق می کند. این رفیق در شرایطی که با مقاومت سرسختانه خود در مقابل شکنجه های شهربانی حتی تحسین خود مزدوران رژیم شاه را برانگیخته بود، تنها پس از انتقال به اوین و آگاهی از اطلاعات رو شده، به نوشتن مطالبی معین در همان چهار چوب به عنوان بازجوئی اقدام کرده است. با توسل به چنین روش هائی، قلم به مزدان وزارت دار و شکنجه جمهوری اسلامی به تخطئه شخصیت مبارزین کمونیست پرداخته و تحریفات خود را به عنوان " اطلاعات دقیق و قابل اعتنا" و حقایقی مسلم و غیر قابل انکار به خورد خوانندگان داده اند.

4- برای معتبر جلوه دادن این نوع مفتضحانه تاریخ نویسی که حقاً فقط از مأموران قلم به مزد جمهوری اسلامی ساخته بود، نوشته اند: " اگر ادعا شود اسنادی که در آرشیوهای سازمان های اطلاعاتی و امنیتی موجود است، می تواند مهمترین نقش را در باز آفرینی رویدادهای سیاسی ایفا کند، سخنی بی مورد و گزافه نیست". اما برعکس، اتفاقاً چنین سخنی کاملاً بی مورد و گزافه است. اولا،ً آن به اصطلاح اسناد حتی اگر دستی هم در آنها برده نشده باشد، تنها می توانند زوایای محدودی از یک رویداد و حداکثر یک رویه از آن را ترسیم نمایند. تازه در کشورهائی نظیر ایران اگر مثلاً به گزارشات ارائه شده از طرف مأموران استبداد زده و چاپلوس رژیم های دیکتاتور توجه کنیم می بینیم که آنها هرگز عاری از ظاهرسازی های معمول و تقلب در گزارش نویسی ها نیستند. مثلاً در چنان گزارشاتی است که مأموران امنیتی در لباس شخصی، مردم جا زده می شوند، همانطور که چنین برخوردی در کتاب مزبور در رابطه با دستگیری برخی از انقلابیون سیاهکل صورت گرفته و واضح است که به این ترتیب کل حقیقت زیر پا گذاشته شده است.
در رابطه با آرشیو مشخص مورد استفاده تنظیم کنندگان کتاب دشمن نیز باید به نکات زیر توجه کرد:
الف: در این کتاب نوشته هائی به عنوان سند به خواننده قالب شده اند که آشکارا جعلی هستند. یک نمونه از آن به اصطلاح اسناد جعلی مربوط به رفیق بهروز دهقانی می باشد. قلم به مزدان تنظیم کننده کتاب در اجرای وظیفه ای که به آنها محول شده سعی کرده اند با هر تقلبی یک صفحه بازجوئی برای او دست و پا کنند. در ضمن این کار با چنان رسوائی ای صورت گرفته است که حتی نتوانسته اند توجیهی برای ارائه آن بیان کنند و نشان دهند که این به اصطلاح سند چه جایگاهی در تاریخچه نویسی آنان دارد. واقعیت این است که رفیق کبیر بهروز دهقانی با مقاومت افسانه ای خود در زیر وحشیانه ترین شکنجه های گله ای از مأموران ساواک و شهربانی، نقشی بسیار عظیم در شکستن افسانه قدرقدرتی مأموران رژیم شاه در اخذ اطلاعات از آزادیخواهان در زیر شکنجه ایفا نمود و توانست در آن آغاز سال 50 که رفقای زیادی دستگیر شده بودند، تأثیری عمیق در ارتقای هر چه بیشتر روحیه انقلابی مبارزین اسیر در چنگال دشمن برجای نهد. پرتو آن مقاومت جانانه از آن زمان تا کنون و هنوز هم گرمی بخش وجود روشنفکران انقلابی و توده های مبارز ایران در مقابله با دشمنان خود می باشد. درست به این خاطر است که حال قلم به مزدان در تقابل و ضدیت با مردم مبارز ما و صرفاً برای خدشه دار کردن چهره یکی از اسطوره های مقاومت ایران، صفحه ای را ظاهراً با خط و امضای رفیق بهروز به عنوان بازجوئی از او چاپ کرده اند. البته اگر واقعاً صفحه و یا حتی صفحات بازجوئی هم از این رفیق در میان بود باز این امر هرگز نمی توانست ذره ای از ارزش مقاومت و مبارزه جانانه او در مقابل دشمنان مردم بکاهد، ولی واقعیت این است که مقایسه خط و امضای این به اصطلاح سند با خط و امضای واقعی رفیق بهروز کاملاً افشاگر جعلی بودن آن یک صفحه می باشد که به عنوان بازجوئی به او نسبت داده اند. اتفاقاً با توجه به موقعیتی که رفیق بهروز دهقانی در عرصه فرهنگ و ادبیات کشور داشت، دستخط و امضای او به مناسبت هائی قبلاً در نشریات و کتابهای مختلف چاپ شده. خط و امضای رفیق بهروز را از جمله می توان در کتاب جمعه که در سال 1358توسط شاملو و دکتر ساعدی منتشر می شد و همچنین در کتاب "ماهی سیاه کوچولوی دانا" منتشر شده در سال1380 به کوشش سیروس طاهباز و در کتاب "برادرم صمد بهرنگی- روایت زندگی و مرگ او" از اسد بهرنگی چاپ شده در سال 1381 رویت نمود. همه اینها کاملاً رسوا گر سند سازی متقلبانه تنظیم کنندگان کتاب مزبور بوده و پرده از اصرار وقیحانه و رذالت بارشان برای دیگرگون جلوه دادن چهره انقلابیون محبوب مردم ایران بر می دارد. باید توجه داشت که تازه این تقلب در مورد فدائی کمونیستی بکار گرفته شده که خودشان به منظور خاصی شدت شکنجه های وارد شده به او را آشکار ساخته و " قساوت" ساواک را مورد تأکید قرار داده اند؛ که این خود در واقع به معنی آنست که آنها ناخواسته اذعان کرده اند که همپالگی هایشان در ساواک و شهربانی قادر نبوده اند رفیق بهروز را به حرف در آورده و اطلاعاتش را از او بگیرند.

ب- در بعضی از بازجوئی ها کلمه و یا عبارتی، نقش مهمی در القای اهداف ضد خلقی کتاب ایفا می کند. بهیچ وجه نباید شک نمود که خود دست اندر کاران با "ظرافت" تمام آن ها را در متن بازجوئی گنجانده اند. چنین تقلبی کاملاً از همکاران لاجوردی ها، حاج داود رحمانی ها و سعید امامی ها ساخته است. بنابراین حتی اگر مطالب بازجوئی هائی در کلیت خود هم جعلی نباشند، در آن ها دست برده شده و نمی توان به آنها اعتماد نمود. با چنین شگردهائی و با موذی گری کامل، تنظیم کنندگان کتاب از صفات ناپسند و غیر مقبول هر چه سراغ داشته اند از زبان آن به اصطلاح بازجوئی ها به انقلابیون فدائی نسبت داده اند تا با دگرگونه جلوه دادن شخصیت آنان و لکه دار کردن چهره والای انسانی شان بتوانند به جنگ آنچه خود آن را "اسطوره سازی های دروغین" می نامند که گویا "بیماری رایجی نیز هست" بروند. اما چرا این جنگ "اسطوره زدائی " و چنین تلاش مذبوحانه برای شکستن شخصیت انسانی و انقلابی کمونیست های فدائی تا این حد برای مأمورین قلم به مزد تنظیم کننده کتاب از اهمیت برخوردار است؟ جواب روشن است: رویگردان کردن جوانان از سمبل های مبارزاتی خویش جهت محروم کردن آنان از درس گیری از تجربیات مبارزات واقعاً انقلابی آنان؛ و بالاتر از آن پراکندن تخم یأس و نا امیدی از مبارزه و پوچ و بی ثمر جلوه دادن هر نوع مبارزه ای در ذهن جوانان مبارز که گویا راه به جائی نخواهد برد. این، موضوعی است که هدف اصلی کتاب بر محور آن دور می زند.

5- کتاب بخش بزرگی از تبلیغات زهر آگینش بر علیه چریکهای فدائی خلق را بر پایه دو نامه صد در صد جعلی قرار داده است که در آنها از تصفیه های خونین و وابستگی چریکهای فدائی خلق به بیگانگان سخن رفته است. این دو نامه قلابی همان هائی هستند که رژیم شاه در سال 1355 ادعا نمود که آنها را در حمله به پایگاه های چریکهای فدائی در تاریخ های 26 و 28 اردیبهشت همان سال بدست آورده است. متن آن نامه ها نیز در روزنامه های کیهان، اطلاعات و رستاخیز در تاریخ های 29 اردیبهشت و اول خرداد 1355 یا بنا به تقویم شاهنشاهی، 2535 به همراه کلیشه آنان چاپ شد. هدف ساواک از این کار در آن زمان همان چیزی بود که امروز وزارت اطلاعاتی های جمهوری اسلامی تعقیب می کنند، یعنی مغشوش کردن ذهن مردم نسبت به پیشاهنگان مبارز خود و از این طریق دلسرد کردن آنان از مبارزه بر علیه رژیم جهت تغییر شرایط ظالمانه حاکم. بر این ا ساس ساواک حتی در همان سال، روزنامه های یاد شده را در اختیار زندانیان سیاسی قرار داد. ولی ناشیگری ساواکی ها در نوشتن آن نامه ها که نتوانسته بودند کلمات و ادبیاتی در آن ها بکار ببرند که با ادبیات شناخته شده چریکهای فدائی خلق یکسان و هم شکل در آید، هیچ شکی در جعلی و قلابی بودن آنها برای زندانیان سیاسی و هر فرد آگاه مأنوس و آشنا با ادبیات چریکهای فدائی خلق باقی نگذاشت. از آن گذشته در آن زمان همگان ازلحن و چگونگی تبلیغات رژیم بر علیه انقلابیون مسلح شناخت کافی داشتند، از این لحاظ نیز وجود همان لحن و نوع تبلیغات بکار رفته در آن نامه ها، تنها باعث تمسخر ساواکی ها از طرف مردم و روشنفکران مبارز شد. توده های مردم با ریشخند، به آن تلاش مذبوحانه مأموران رژیم شاه پاسخ دادند و همانطور که دیدیم همچنان با قاطعیت راه خود یعنی راه مبارزه با رژیم دیکتاتور و جنایتکار شاه را دنبال نمودند.

اکنون در کتاب مذکور همان نامه های قلابی و جعلی به عنوان "اسناد" موجود در آرشیو ساواک به چاپ رسیده و همانطور که گفته شد، پایه یکی از تهاجمات سربازان گمنام امام زمان بر علیه چریکهای فد ائی خلق قرار گرفته است. این تفاوت هم وجود دارد که وزارت اطلاعات اکنون ادعای ساواک در سال 1355 را که گویا آن نامه ها را طی درگیری مسلحانه با چریکها از پایگاه های آنان بدست آورده بود را کنار گذاشته و با معتبر و واقعی جلوه دادن آن نوشته ها مدعی اند که آنها را مقامات امنیتی آلمان در اختیار ساواک قرار داده بود. این را هم باید اضافه کرد که سازمان چریکهای فدائی خلق در همان زمان در اعلامیه ای که در دوم خرداد ماه 1355 منتشر کرد، واقعی بودن آن نامه ها را تکذیب و بر جعلی بودن آن ها تأکید ورزید. ( این اعلامیه در هفتمین شماره نشریه نبرد خلق به عنوان ارگان رسمی سازمان چریکهای فدائی خلق که درست در بحبوحه ضربه های گسترده ساواک به سازمان و در شرایط بسیار دشوار منتشر شد، درج گردیده و هم اکنون موجود است). اين موضوع را از همان اعلامیه در اینجا نقل می کنیم. "....کارشناسان سازمان امنیت برای سرپوش گذاشتن بر شکست برنامه عریض و طویل رژیم و همچنین به منظور تحریف حقایق، چند نامه جعلی را در جراید عصر تهران بنام اسناد سازمان ما بچاپ رسانده اند و باصطلاح پرده از اسرار ما برداشته اند. اینها که تا پارسال ما را به عراق وابسته می کردند، امسال که روابطشان با عراق خوب شده ما را وابسته به جای دیگر معرفی می کنند و می کوشند با جعل سند و دروغ بافی افکار عمومی را فریب دهند. البته آنهائی که تا حدی به کار سیاسی و رموز روابط تشکیلاتی آگاهند، جعلی بودن این نامه ها را در نگاه اول متوجه می شوند. ولی برای روشن تر شدن بیشتر موضوع ما فقط به یک خطای کوچک! کارشناسان سازمان امنیت که مشت آنها را باز کرده و رسوایشان ساخته است، اشاره می کنیم. کارشناسان امنیتی و تبلیغاتی دولت فاسد شاه، در جعل این نامه ها بیشترین تلاش خود را بکار برده اند تا آنها را هرچه واقعی تر! تنظیم کنند تا مورد قبول مردم واقع شود. ولی آنها که با ادبیات و فرهنگ ما کمونیست ها بیگانه اند، در این کار خود موفق نبوده اند. چرا که در یک جای نامه عبارت "دوست شهید نوروزی" را بکار برده اند. کسانی که با فرهنگ ما کمونیست های ایران آشنائی دارند بخوبی می دانند که ما یاران خود را همیشه و بطور مطلق با واژه "رفیق" خطاب می کنیم و هر گز رفقایمان را با واژه "دوست" مورد خطاب قرار نمی دهیم. ولی مأموران تبلیغاتی و تنظیم کنندگان نامه جعلی که فرق میان این دو را نمی دانند دچار اشتباهی کوچک! شده و خود را رسوا ساخته اند......".

6- در این کتاب در حالی که با دست و دل بازی هر جعلیاتی از ساواک دستاویز حمله به چریکهای فدائی خلق قرار گرفته و از این لحاظ ظاهراً "اسناد" زیادی از بازجوئی ها منتشر شده اند ولی تنظیم کنندگان کتاب کاملاً مواظب بوده اند حتی یک اطلاع جدید (" اطلاعات دقیق و قابل اعتنا" پیشکش!!) که در خدمت بازسازی این یا آن رویداد تاریخی باشد، در اختیار خواننده قرار ندهند. در موارد زیادی آنها صرفاً به ذکر اطلاعاتی پرداخته اند که خیلی پیشتر از انتشار این کتاب، در جنبش مطرح شده اند- که اتفاقاً بعضی از آنها نادقیق و یا حتی نادرست می باشند و با این حال عیناً از طرف آنها تکرار شده اند.

7- خط فکری حاکم بر این کتاب همان خط فکری متعفنی است که از آغاز فعالیت چریکهای فدائی خلق به دشمنی با آن برخاست. بر مبنای این خط، کتاب در نفی مبارزات درخشان چریکهای فدائی خلق در دهه 50 کار را به جائی می رساند که شرکت توده وسیع طرفدار چریکهای فدائی خلق در جریان قیام 21 و 22 بهمن و شعار آنان "ایران را سراسر سیاهکل می کنیم" که حتی در فیلم های گرفته شده از آن دوره نیزموجود است را برای گمراه کردن نسل جوانی که آن روزها را به چشم خود ندیده و به اسناد واقعی نیز دسترسی ندارد، تجمع تعدادی در حیاط دانشگاه و سردادن آن شعار جا می زند.

8- یکی از نکاتی که در این کتاب باید مورد توجه قرار گیرد، آنست که وزارت اطلاعات آشکارا از افراد ی که در گذشته به صورتی در ارتباط با سازمان چریکهای فدائی خلق قرار داشته اند ، دعوت می کند که دست به قلم برده و آن وزارت رذل و ضد خلقی را در تاریخ سازی ای که ارائه داده است، یاری رسانند. آشکارا نوشته اند: " امید است این اثر که قطعاً آخرین روایت، در این زمنیه نخواهد بود؛ با توضیحات دیگرانی که خود در گوشه ای از این جریان نقش ایفا نموده اند؛ تکمیل گردد." این درخواست در جای جای این کتاب چه به صورت آشکار و چه با حیله گری تمام از طریق تحریک چنان عناصری با شیوه های مختلف از جمله تحقیر آنان صورت گرفته. علاوه بر این نویسندگان وزارت اطلاعات ضمن آشکار ساختن کینه زاید الوصف خود نسبت به رفیق حمید اشرف به اصطلاح دیالوگی را با عناصر سازشکار به پیش کشیده و با وقاحت تمام از آنها می خواهند که بر علیه آن رفیق موضع بگیرند. رفیق ارزنده حمید اشرف که علاوه بر همه فداکاری ها و زحمات بیدریغش در سازمان، جنگهای قهرمانانه اش با دشمنان مردم ایران و با ساواکی های جنایتکار، او را به یکی از قهرمانان برجسته و فراموش نشدنی توده های رنجدیده ما تبدیل کرده است، حال در این کتاب همانطور که همواره دشمنان مردم با خشم و نفرت از انقلابیون یاد می کنند، فردی قاتل و جانی معرفی شده است. وقاحت و بیشرمی گستاخانه نویسندگان وزارت اطلاعات در مورد رفیق کبیر حمید اشرف تا آنجاست که مذبوحانه از "همه کسانی که به نقد گذشته خود پرداخته اند" درخواست می کند که در زمینه فوق با او هم آواز شوند. می نویسند: " امروز وقت آن است که همه کسانی که به نقد گذشته خود پرداخته اند؛ و همچنان حمید اشرف را "رفیق کبیر" می نامند؛ موضع خود را در این باره روشن سازند."
لازم است روی این موضوع تأمل کرد که آیا این دعوت و درخواست های سربازان گمنام امام زمان بی پاسخ خواهند ماند؟ مسلم است که هیچ فردی که دارای کمترین شرافت و وجدان انسانی است، هرگز حاضر نمی شود در بساطی که رژیم جمهوری اسلامی با هدف آشکار ضدیت با توده های مردم ایران و تحریف تاریخ آنان گسترده است، شرکت نموده و خود را آلوده مقاصد مغرضانه ضد خلقی آنان بنماید. اما آیا کسانی خواهند بود که به دعوت و درخواست وزارت اطلاعات لبیک گفته و خود را بازیچه مقاصد ضد خلقی رژیم قرار دهند؟ این را آینده بیشتر نشان خواهد داد ولی مسلماً خوش رقصی برای همپالگی های لاجوردی ها و سعید امامی ها برای چنان افراد و نیروهائی، حاصلی جز رسوائی هر چه بیشتر ببار نخواهد آورد.

9- هرچند آنچه در بالا نوشته شد، همه نکاتی نیست که در این کتاب بر علیه مبارزین محبوب توده های مردم ایران و به جهت سیاه نمودن دوره ای از تاریخ درخشان مردم ما عنوان شده، اما همین مختصر نیز نشان می دهد که رژیم جمهوری اسلامی چه حمله گسترده تبهکارانه ای را آغاز نموده و چه تدارکی برای هر چه شدیدتر کردن آن فراهم می بیند. این یک جنگ آشکار سیاسی – ایدئولوژیک و روانی است. اما براستی این جنگ بر علیه کیست؟ ظاهراً طرف دوم این جنگ، چریکهای فدائی خلق در نیمه اول دهه 50 می باشند. ولی آیا جمهوری اسلامی بر علیه انقلابیون جان باخته در 30 سال پیش به چنین جنگی مبادرت ورزیده است؟ نه! واقعیت این است که این جنگ روانی و سیاسی – ایدئولوژیک را رژیم جمهوری اسلامی بر علیه زندگان کنونی سازمان داده است و البته نه صرفاً برعلیه کسانی که با افتخار از آرمان های چریکهای فدائی خلق دفاع می کنند بلکه بسیار گسترده تر، بر علیه مردم مبارز و روشنفکران انقلابی و متعهد ایران . این جنگ در درجه اول بر علیه نسل جوان ایران و کسانی سازمان یافته است که هم اکنون در مقابل جمهوری اسلامی ایستاده و به هر طریق ممکن بر علیه او مبازه می کنند. نسل جوانی که برای رهائی از شرایط ظالمانه و نکبت بار حاکم و برای نابودی رژیم جمهوری اسلامی در جستجوی راهی انقلابی اند؛ پويای پاسخی هستند تا در یابند که چگونه می توانند خود را متشکل کنند، چگونه می توانند به پیشاهنگان راستین توده های کارگر و زحمتکش و مردم رنجدیده ایران تبدیل شوند و مبارزه توده ای همه جانبه ای را در جامعه بر علیه این رژیم حافظ سیستم سرمایه داری وابسته در ایران سازمان دهند!

بحث این نیست که این جوانان خواهان الگو برداری از مبارزات دهه 50 می باشند. بحث این نیست که آنها حتماً می خواهند درست همانند چریکهای فدائی خلق در نیمه اول دهه 50 عمل کنند، نه. اصل مسأله پاسخ دهی به چگونگی متشکل شدن و ایجاد یک تشکیلات انقلابی است که قادر به پاسخگوئی به معضلات کنونی جامعه ایران باشد. بنابراین، برای آنان تجربه گیری از مبارزات گذشته به امری شدیداً لازم و ضروری تبدیل شده است. این جوانان به تاریخ گذشته رجوع می کنند چرا که گذشته را چراغ راه آینده می دانند. درست در چنین شرایطی است که قلم به مزدان جمهوری اسلامی به یاد تاریخ نویسی و تصویر سازی از چریکهای فدائی خلق افتاده اند. درست در مقابله با این نسل جوان مبارز ماست که آنها می کوشند با ارائه تاریخی واژگونه و تحریف و تخریب شده از یک دوره مبارزاتی سرشار از تجربیاتی غنی برای نسل کنونی، سنگ راه شده و با مشوب کردن اذهان، آنها را از دست یابی به تجارب مبارزاتی واقعی محروم سازند. با این حال باید توجه داشت که هدف از تاریخ سازی و تصویر سازی از چریکهای فدائی خلق و مبارزات شجاعانه و قاطعانه آنان در نیمه اول دهه 50 از طرف "سربازان گمنام امام زمان" به همین جا ختم نمی شود. آنها با القای این امر که آن مبارزات گویا جز خونریزی و کشت و کشتار نتیجه ای نداشته است، اغراض شوم دراز مدتی را تعقیب می کنند که همانا مأیوس و نا امید کردن جوانان از هر گونه مبارزه سیاسی و کار تشکیلاتی لازمه یک مبارزه جدی سیاسی می باشد. هدف دقیقاً آن است که نسل جوان مبارز اساساً از امکان تغییر در وضع موجود نا امید شده و از فکر مبارزه سیاسی بدر آید. رژیم جمهوری اسلامی امروز بیش از هر وقت دیگر برای خاموش کردن مبارزه نه فقط در میان جوانان بلکه در رابطه با کل جامعه نیرو بسیج کرده است. همه کوششان این است که به مردم القا کنند که چاره ای ندارند جز آن که شرایط کنونی با همه فقر و بدبختی و ظلم و ستم حاکم بر آن را بپذیرند و در مقابل جمهوری اسلامی، تمکین و تسلیم پیشه کنند. این، آن هدف اصلی است که وزارت اطلاعات و امنیت جمهوری اسلامی از انتشار کتاب مذکور دنبال می کند.

10- شکی نیست که مبارزه برای خنثی کردن فعالیت های تبهکارانه رژیم و همچنین مقابله با هجوم ایدئولوژیکی اخیر او، وظایف بزرگی را بر دوش همه کسانی قرار می دهد که از ظلم و بیداد و دیکتاتوری بیزار و متنفرند. درآخرین کلام این نوشته لازم است پرسیده شود که آیا بدون تشدید و گسترش هر چه بیشتر مبارزه بر علیه رژیم دار و شکنجه جمهوری اسلامی و افشای اغراض شوم اخیر این رژیم، امکان دیگری برای جلوگیری از پیشروی این دشمن وحشی و خونخوار وجود دارد؟ مفهوم موفقیت جمهوری اسلامی در به ثمر رساندن فعالیت ها و مقاصد ضد خلقی اش چیزی جز مستولی کردن شرایط رکود و خمود بر فضای مبارزاتی جامعه و به تسلیم و تمکین واداشتن مخالفین خود نیست که در پی خود زمستانی سرد و سخت و طاقت فرسائی را بر مردم ما تحمیل خواهد نمود. با آگاهی به چنین واقعیتی، وظیفه همه نیروهای مبارز است که به هر شکلی که می توانند با یاری رساندن به تشدید و گسترش مبارزه برعلیه این رژیم دیکتاتور و جنایتکار در مقابل آن ایستاده و جمهوری اسلامی را در رسیدن به اهداف پلید و شوم خود ناکام سازند. این وظیفه همه ماست، وظیفه همه کسانی که قلبشان برای آزادی و سوسیالیسم می طپد و از چنان تعهد و وظیفه شناسی در مقابل مردم خود بر خور دارند که در شرایط هجوم دشمن نه تنها پا به عقب نگذاشته و جوانان و نیروهای مبارز ایران را درکام اژدهای جمهوری اسلامی تنها نمی گذارند، بلکه می کوشند با ایمان به این امر که در نبرد بین نیروهای ارتجاعی و انقلابی، پیروزی در نهایت از آن انقلابیون و توده های مبارز و پیشبرندگان تاریخ خواهد بود، با انرژی هر چه بیشتری به فعالیت های مبارزاتی پرداخته و نقش مثبت خود را در این صحنه سترگ پیکار ایفا کنند.

با ايمان به پيروزی راهمان
چريکهای فدائی خلق ايران
30 مهر 1387- 21 اکتبر 2008


google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:

کامنت های خارج از موضوع !
بابک مهرانی
2008-11-09 17:33:20
دوستان ارجمند عصر نو !
در نهایت احترام، انتظار دارد که با رعایت روال متعارف ژورنالیستی، عنایت شود که برخورد کاربران را با نوشته ی مورد بحث « پست مورد بحث» در ارتباط منطقی قرار گیرند .

تا آنجا که نویسنده ی این سطور، استنباط می نماید ، چریکهای فدائی خلق ایران هم، بیانیه ای اعتراضی ، در باره ی کتاب « چریکهای فدائی خلق » ، از سال ٥٠ تا ٥٧ که توسط وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی نوشته شده ، منتشر نموده اند. فدائیان خلق اکثریت و اتحاد فدائیان قبلا بیانیه ای نوشته اند که در سایت عصر نو مندرج گردید. مادر سعیدی هم جداگانه نوشتند.

بحثی نیست که هر شهروندی می تواند در باره ی تمام و با بخشی از مطالب کتاب منتشر شده توسط رژیم مذهبی هرطور که فکر مینماید ابراز نظر کند و هم چنین می تواند در باره ی بخشی و یا تمام بیانیه های اعتراضی مخالفت یا موافقت خود را ابراز نماید.

آقای پهلوان - اصلا فرق نمی کند کدام عباس پهلوان باشد- حق دارد از کتاب کاملا جانبداری کند و می تواند مشخصا در این جا با نکاتی یا تمام بیانیه ی چریکهای فدائی خلق برخورد نماید که مسلما من خوانند ه هم از روشنگری ایشان خواهم آموخت.

هر چه جملات آقای پهلوان را دوباره و چند باره می خوانم بیشتر پی میبرم که ایشان دل پری از وقایع سیاسی دارد و این بیانیه را فرصتی برای
تلافی جوئی دانسته و خارج از بحث این بیانیه هر چه توانسته قلم فرسائی کرده که غیر مستقیم فقط رژیم جمهوری اسلامی را تبرئه نموده.

عصر نو که عملا مسئولیت انتشار کامنت ها را بعداز کنترل اعلام نموده ست . آیا می تواند مسئولیت کامنت های خارج از موضوع را نادیده بگیرد؟ آیا آقای عباس پهلوان اصلا درباره ی نوشته چریکهای فدائی کامنت گذاشته ست ؟ مهم نیست که موضع ما به نوشته ی چریکهای فدائی چیست . ولی وقتی نوشته آنها در این سایت منتشر میشود نباید آن نوشته بهانه ای برای آقای عباش پهلوان شود تا موضوعات دیگری را آسمون ریسمون کند. به نظر من سایت عصرنو حق داشت که در زیر اظهار نظر آقای عباس پهلوان می نوشت که : کامنت شما خارج از موضوع ست و در دفعات بعد منتشر نخواهد شد. یا آنرا اصلا منتشر نمی کرد تا ایشان مجبور به نوشتن کامنت متعارف می شد.

با سپاس

hamidbtrn@yahoo.com
حمید - ب
2008-11-08 09:30:07
آقای مسعود فتحی !
حرفهای عباس پهلوان - خوش سابقه - مورد تائید شماست ؟ و بهمین دلیل است که اظهار نظر مرا سانسور میفرمائید !؟
آقا فتحی در پیشبرد امر مثلا دموکراسی از نوع ایرانی اش کاسه داغ تر از آش نباشید ! به سر مبارکتان قسم که در اروپا و سایر نقاط جهان که دموکراسی - مثلا - برقرار است ؛ اجازه نمیدهند که هر کسی تهمت و افتراء در باره ی دیگران بگوید بی آنکه مورد سئوال واقع شود ! این شخص مورد وثوق شما مشتی توهین و فحاشی به :سازمانی داده است که مثلا سرکار هم روزی یکی از آنها بوده اید و البته میدانم که حالا فقط آن نام را برای خود نگه داشته اید !؟ و به چه دلیل نمیدانم !؟ واحیرتا آنروز که تحت نام دیگری و در فضا و جای دیگری حتما بنا بمصلحت یا عدم تشخیص اتان مقاله صادر میفرمودید و حالا که در مقابل تهمت ها و افتراء ها و فحاشی ها مهر سکوت بر لب میزنید و آگر کسی هم پیدا شد که به اراجیف آدم معلوم الحالی پاسخ داد سانسورش میکنید !؟؟؟
من متاسفم که شما در گروه رهبری سازمانی بوده و هستید که نام فدائیان را روی خود دارد !؟؟ آقا وادادن بس است تا کی میخواهید میان دوصندلی بنشینید !؟؟ هم تحت نام فدائی کار کنید و هم علیه آن نام باشید و اجازه بدهید هر آدم وابسته به ساواکی بدتر از ساوامای خمینی جنایتکار به نام فدائی به حمید اشرف و به آنهمه خون که در راه عدالت و آزادی ریخته شد توهین کند و سرکار هم وسیله در اختیارش بگذارید !؟
میدانم که حالا وظیفه اتان فراهم آوردن وسیله برای اظهار نظر مخالف است ولی اجازه بدهید که دیگری هم پاسخ به افتراهای درج شده بدهد . بمن نگوئید که دموکراسی وقتی است که مخالف حق داشته باشد اظهار نظر کند > من مخالف اراجیف عباس پهلوان در باره سازمان فدائیان هستم .من مخالف اهانتها و افتراء به عباس مفتاحی ام من خود را موظف میدانم که در راهی که آنها برای سربلندی ایران برداشته اند فقط از نامشان دفاع کنم ! عجیبا و واحیرتا از شما !؟ چرا مرا سانسور میکنید !!
وانگهی شما در چه مسندی نشسته اید که بجای دیگران - مردم - تصمیم میگیرید !! شما چرا نمی گذارید که کار بران خود قضاوت کنند ! شما خود را ولی آنها میدانید شما خوانندگان را فاقد شعور ارزیابی میکنید که بجای آنها و برای آنها تصمیم میگیرید . اگر اینطور است تفاوت خودتان را با سانسورچیان وزارت ارشاد حکومت جرم و جنایت اسلامی توضیح دهید ! بگذارید مردم حرفشان را بزنند همانطور که اجازه میدهید عباس پهلوان عنصر ساواک شاه و خمینی اراجیفش را بگوید. بیدار شوید !!!!!

واقعیت تلخ است!
عباس پهلوان
2008-11-06 16:52:08
کشتن انسانها چه ساواکی وچه غیر ساواکی در خیابانها باعث افتخار نیست. ‌حمید اشرف از جمله کسانی بود که در این زمینه تبحری خاص داشت.

حمید اشرف ها و مسعود احمدزاده ها قهرمان کسی نبودند جز کسانی که به آدم کشی برای رسیدن به قدرت افتخار میکنند، که در این زمینه امام خمینی از همه این ‌چریکها محبوبتر و پرافتخار تر بود .

رژ یم جمهوری اسلامی با همین قبیل توجیهاتی که در این اعلامیه می بینید از امیر عباس هویدا شروع کرد و به اعدام جوانان ١٦-١٥ساله مجاهد( به جرم روزنامه فروشی) رسید. این ‌چریکهای بازنشسته محترم گویا هنوز پس از ٣٠ سال از گذشته درس عبرت نگرفته و هنوز با همان عینکهای دهه ٥٠ به دنیا نگاه می کنند.

رفقای چریک (که تعداد تان در زمان شاه به ١٠٠٠ نفرهم نمیرسید )، اگر بعد از ٢٢ بهمن شما به قدرت میرسیدید بااین تفکرات چه گلی به سر مخالفانتان می زدید که حکومت شاه نزد.

واقعیت تلخ است!

آمادگی برای روبرو شدن با حقیقت تلخ
کاوه
2008-11-05 23:22:15
این روزها با اسنادی روبرو شده ایم که نشان می دهد یکی از بزرگترین نویسندگان کنونی جهان، در جوانی با پلیس مخفی رژیم کمونیستی چک همکاری می کرده و مبارزی را لو داده است. این افشاگری با واکنش دسته ای نویسندگان بزرگ جهان روبرو شده است. اگر آن افشاگری درست باشد آیا بیانیه آن نویسندگان بزرگ کاری جز جعل تاریخ و وارونه سازی حقیقت است. دوستانی که سال ها پیش به مبارزه ی سیاسی پیوسته اند باید توجه داشته باشند که برجستگی مبارزان در ذهن افکار عمومی ممکن است دارای نقطه های کوری هم باشد. نقاطی که گاه اسناد از آن پرده برداری می کنند. شما انتظار دارید اسناد ساواک از شکنجه گزارش کنند؟ و این که پس از شکنجه های سخت متهم به اعتراف پرداخت؟ چرا انتظار دارید مسعود احمدزاده هرگز اشتباهی نکرده باشد و کسی را زیر شکنجه یا در شرایط خاص لو نداده باشد؟ آیا بدن آماسیده از گوشت و پوست توانایی مقاومت نامحدود دارد؟ به نظر من باید به این نکته پرداخت که مقاومت شکست ناپذیر در زندان معنا ندارد و ارزش مبارزان در نقش آزادانه ای است که رقم زدند. نه این که برخروشیم که چرا افشا کرده اید که جزنی چنان بود و احمدزاده چنان. بهتر است برای روبرو شدن با حقیقت، هرچه تلخ باشد آماده باشیم و به نقد آگاهی تاریخی بپردازیم

خوب یا بد؟
نسترن
2008-11-01 16:06:52
اگر از تحريفها ،دشنامها ،تحليلهاي مغرضانه و سند سازيها بگذريم ، مطالعه کتابهاي منتشره از سوي وزارت اطلاعات در مجموع مفيدند.در لابلاي آنها ميتوان اين نتايج را هم استخراج کرد:

اول اينکه رژيم جمهوري ولايت فقيه در دهه شصت با حمايت امپرياليستها مانع رشد جهت گيري توده هابسمت چپ که نتيجه شرايط عيني و مبارزات آگاهانه پيشروان جنبش چپ در دهه پنجاه بود شده و قدرت را دردست گرفت.
دوم آنکه سرکوبي سبعانه اين اتحاد نامقدس عليه روشنفکران و زحمتکشان ايران نتيجه دلخواه آنانرا فراهم نکرده است وجنبش از جاهاي ديگر سربرآورده است
سوم آنکه همزمان با سرکوبي خشن جنبش نوين ، نياز به سرکوبي نرم توسط رژيم و اربابانش توصيه و اجرا ميشود
چهارم آنکه پرداختن نرم در چنين حجم گسترده اي عليه نيروهاي چپ ، خود گواه بر اهميت اين نيروها دارد ونميتوان توده ها را در مرگ خبري نگهداشت
پنجم آنکه نويسندگان اين کتابها و وزارت اطلاعات را نميتوان داناي کل تصور کرد تلاش آنها تلاشي مذبوحانه است . با کمي دقت ميتوان گافهايشان را در سطرسطر مکتوباتشان يافت
ششم آنکه انتشار اين کتابها شاخک حساس جوانان اين مرزو بوم را حساستر ميکند و اهل مطالعه را براي کشف حقايق ترغيب ميکند. ما در عصر اينتر نت بسر ميبريم تعداد معدودي ممکن است فريب شانتاژ ها ،قلب حقايق و جعل سند را بخورند.در برخي از مطالب نوشته شده حتي شيوه مبارزه هم آموزش داده شده است!که با کمي جرح وتعديل ميتوان از آنها استفاده نمود.حتي از کتاب کژ راهه زنده ياد احسان طبري نيز ميتوان آگاهيهاي مفيدي کسب کرد
هفتم اينکه بنظر ميرسد زمان رويدادها در اين کتابها غالبا موثق باشند
هشتم اينکه سازمانهاي چپ صرفنظر از ادبيات بکار رفته موضع مشابهي در قبال انتشار اين کتابها دارند
نهم اينکه اين کتابها نشان ميدهند که مبارزه هزينه دارد و اين واقعيتي تلخ اما گزير ناپذير است
دهم و آخر اينکه ممکن است عد ه اي را براي مدتي فريب داد ولي همه را براي هميشه نميتوان فريب داد



نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد