نم بارانی برچهره ی گل
بوی خوبی در خاک
و نواخوانی مرغی که شنیدن دارد
آسمان
مهربانتر شده است
و زمین زیباتر
باغ دیدن دارد!
دوستان می گویند:
فصل گلگشت و تماشاست
بیا
تا به صحرا برویم
غنچه ی سرخ سر جامه دریدن دارد
من چراغم اما
دیرگاهی ست در این خانه نمی سوزد
و در این تلخستان هیچکسم
همدم نیست،
دلم از جلوه ی آب و علفش خرم نیست!
من در آنسوی زمین باغ بزرگی دارم
که به زیبایی آن باغ در این عالم نیست
نازگلهاش کشیدن دارد!
باغ موروثی من گرچه هنوز
مانده در چنبره ی خواب زمستانی
و کلاغانش در چشم انداز
لنگر انداخته اند
هیچم اما غم نیست
باد نوروزی آهنگ وزیدن دارد!
لاله فانوس برافروخته است
کرکس پیر زمستان را
بال وپر سوخته است
بلبلان می خوانند
و ز پرچینک باغ
زاغ سودای پریدن دارد.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد