logo





جنبش فمینیستی

سه شنبه ۲۵ اسفند ۱۳۸۸ - ۱۶ مارس ۲۰۱۰

شاپور رشنو

مقدمه
این نظریه زندگی اجتماعی و تجربه انسانی را از چشم انداز زنان مورد بررسی قرار می دهد. این نظریه بر موقعیت زنان در جامعه تاکید می ورزد و در بررسیها بینش زنان و دیدگاه های آنان را محور قرار می دهد. هدف از این نظریه آن است که با تشخیص نابرابری جنسی و اجحافهایی که بر زنان به خاطر زن بودن تحمیل می شود نه تنها نابرابری زن و مرد را از میان بردارد بلکه هرگونه ساختار اجتماعی را که در جهت نابرابری افراد جامعه عمل می کند ، مورد شناسایی قرار داده و آنرا نابود یا تصحیح کند.

مفهوم لغوی فمینیسم
فمینسم (Feminism) در اصل یک واژۀ فرانسوی (Feminisme) است که از ریشۀ لاتین (Femine) به معنای زن (woman) اخذ شده است. حالت وصفی این واژه (Feminine) در زبان انگلیسی و (Feminin) در زبان فرانسه است که از کلمۀ لاتین (Femeninus) به معنای زنانه گرفته شده است. در زبان فارسی «طرفداری از حقوق زنان» ، «جنبش زنان» ، «زن باوری» و «زن آزادخواهی» معادل هایی هستند که برای واژۀ فمینیسم ارائه شده اند.

تعریف فمینیسم :
1. تعاریف بسیاری از فمینیسم وجود دارد و معنای بنیادی آن مورد مناقشه قرار دارد ، لغت نامه ها معمولاً آن را چونان دفاع از حقوق زنان بر اساس باور به برابری دو جنس تعریف می کنند و کاربرد گسترده آن اشاره دارد ، به هر کسی که از انقیاد زنان آگاه بوده و به طرق مختلف در پی پایان بخشیدن به آن است. فمینیسم ریشه در این برداشت دارد که در مواجهه جامعه با زنان اشتباهاتی وجود دارد.
2. فمینیسم آموزه ای است که قائل به لطمه دیدن نظام مند زنان در جامعه مدرن است و از فرصت برابر برای مردان و زنان پشتیبانی می کند.
3. جنبش فمینیسم جویای حقوق اجتماعی و سیاسی برابر با مردان برای زنان می باشد. انگارش نظری عمده ای که تمام شاخه های این جنبش در آن سهیم هستند این است که یک سنت تاریخی بهره کشی مردان از زنان در میان بوده است.
4. فمینیسم چشم اندازی است که در پی رفع کردن فرودستی ، ستم ، نابرابری ها و بی عدالتی هایی است که زنان از آنها رنج می بردند ، آن هم به خاطر جنسشان.
5. یک فمینیست فردی است که حداقل قائل به این واقعیت باشد که زنان به خاطر جنسشان رنج تبعیض را متحمل شده اند و نیازهای خاصی دارند که نفی گردیده و ارضا نشده است و برآوردن این نیازها مستلزم تغییری رادیکال در نظم اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی خواهد بود.
6. تعریف دیگر می گوید فمینیسم «تعهدی برای پایان دادن به سلطۀ جنس مذکر» است.

خاستگاه فمینیسم :
فمینیسم به اندازه سابقه تابعیت زنان قدمت دارد ؛ زنانی که همیشه در انقیاد بوده اند. نوشته های فمینیستی از 1630 تا سال 1780 به صورت اعتراضهای جسته و گریخته ولی دائمی بوده است. از 1780 تا زمان کنونی این نوشته ها جنبه انتقادی حادی پیدا کرده و نویسندگان هر چه بیشتری در عرصه های گوناگون انتقادی در این زمینه قلمفرسایی کرده اند اما این رشد سیر پیوسته نداشته است ، زیرا زنان به عنوان اقلیت یا اعضای ستمدیدۀ جامعه اعتراضهایشان همیشه دستخوش منافع مردان و قدرت پدرسالارانه بوده است. در مجموع به لحاظ تاریخی می توان جنبش فمینیستی را به سه دوره تقسیم کرد که هر یک از این دوره ها را اصطلاحاً «موج» می نامند.
فمینیسم موج اول یا نسل اول که از سال 1845 آغاز شد و تا سال 1945 ادامه یافت و ریشه های فمینیسم موج اول را شاید بتوان در انقلاب صنعتی دانست که به زنان این اجازه را داد تا بر برابری های اجتماعی تاکید کنند و مدعی حقوق برابری با مردان شوند ؛ از این رو فمینیسم موج اول بیشتر جنبۀ حقوقی داشت.
فمینیسم موج دوم چیزی بیش از نابرابری های اجتماعی را زیر سوال می برد و خواستار دگرگونی بنیادهای سیاسی ، اجتماعی و فلسفی جامعه و نیز ایجاد زبان اسطوره شناسی و تفکر فلسفی خاص زنان است. از این رو این فمینیسم ساختار مذکرمحورانۀ جامعه را به مبارزه فرا می خواند.
فمینیسم موج سوم که از سال 1990 آغاز شد و تا کنون نیز ادامه دارد ، با الهام از نگرش هلن سی سو درباره تفاوت جنسی و آزادی جنسی ، در پی نفی و انکار «غیریتی» است که از طریق تقابل جنسی زن و مرد به وجود می آید. فمینیستهای موج سوم برای آن که عدم وابستگی خود را به مرد و جنسیت او آشکار سازند ، گرایشهای همجنس خواهانه از خود نشان می دهند تا بدین وسیله بیان کنند که حتی در این زمینه نیز بی نیاز از مردانند.
اگرچه بسیاری معتقدند که فمینیست های معاصر و فعالیت ها و نظرات آنان نقطه آغازین خود را از جنبش آزادیخواهانۀ سالهای 1960 بدست آورده اند ، اما باید ریشه های حقیقی جنبش فمنیستی را در دهه های پایانی قرن بیستم دانست ؛ در طول این مدت آنچه که عصر پیشرفت برای ما به ارمغان آورده است در طول این مدت زنان حق رای دادن را بدست آوردند و فعالان برجسته ای در مسائل اجتماعی عصر خود شدند.

مضامین اصلی فمینیسم :
1. تقسیم بندی عمومی و خصوصی
2. پدرسالاری
3. جنس و جنسیت


- تقسیم بندی عمومی و خصوصی
هواداران نهضت آزادی زنان استدلال می کنند که استمرار نابرابری جنسی ، دقیقاً به دلیل تقسیم کار بر مبنای جنسیت در جامعه است ، و آن را یک امر طبیعی در جامعه به شمار می آورند ، نه سیاسی. این موضوع در عنوان کتاب جین ب.اِلِستین به نام مرد عمومی و زنان خصوصی مورد تاکید قرار گرفته است ، معمولاً قلمرو عمومی زندگی ، که دربرگیرندۀ سیاست ، کار ، هنر و ادبیات است در انحصار مردان بوده است ، در حالیکه زنان محدود به یک زندگی اساساً خصوصی شده اند که متمرکز بر خانواده و مسئولیت های خانگی است. اگر سیاست فقط در درون قلمروی عمومی صورت می گیرد ، پس نقش زنان و مسئله نابرابری جنسیتی ، مسائلی کم اهمیت به لحاظ سیاسی یا اساساً فاقد اهمیت هستند. زنان نیز که محدود به ایفای نقش خصوصی خانم خانه دار و مادر شده اند ، در واقع از سیاست محروم شده اند. لذا هواداران نهضت آزادی زنان کوشیده اند تا تقسیم بندی "مرد عمومی" و "زن خصوصی" را در هم شکنند ؛ در مورد اینکه چگونه می توان این کار را انجام داد بین آنها اتفاق نظری وجود ندارد. از نگاه برخی هواداران نهضت آزادی زنان ، آزادی مشتمل بر توانایی گریز از زندگی داخلی محدود شده به خانه و خانواده است ؛ لذا آزادی زنان به این معناست که زنان نیز به همان اندازه مردان ، حق بهره مندی از قلمروی عمومی را دارند و نیز بهره مندی از تحصیلات. سایر هواداران نهضت آزادی زنان باور دارند که نجات فقط موقعی قابل دستیابی است که بعضی ، یا شاید تمامی مسئولیتهای زندگی خصوصی ، به دولت یا سایر نهادهای عمومی منتقل شود ؛ مانند تدارک مهدکودک ها یا مهد کودک ها در محل کار که از مسئولیت نگهداری کودک (توسط مادران) کاست.

- پدرسالاری :
هواداران نهضت آزادی زنان مفهوم پدرسالاری را برای تشریح رابطۀ قدرت میان مردان و زنان ، به کار می برند. این واژه لفظاً به معنای "حکومت پدر" است ، و می تواند به طور دقیق اشاره به برتری شوهر یا پدر در درون خانواده ، و نهایتاً فرمانبرداری زن و فرزندان از او ، باشد. برخی هواداران نهضت آزادی زنان واژِۀ پدرسالاری را فقط در این مفهوم خاص و محدود به کار می برند ، بعضی برای تشریح ساختار خانواده و سلطۀ پدر بر آن ، کاربرد واژگان گسترده تری مانند "برتری مردان" یا "سلطه مردان" را برای تشریح روابط جنسیتی در جامعه به طور کلی ، ترجیح می دهند. افزون بر آن ، بسیاری از این افراد استدلال می کنند که خانواده پدرسالاری در قلب یک فرآیند سلطۀ مردان قرار دارد ، از این حیث که موجب سلطۀ مردان در تمام شئون زندگی است ؛ از اینرو ، یک نظام پدرسالاری یک جامعه پدرسالار است که دارای مشخصۀ ظلم جنسیتی و ظلم نسلی است. بنابراین به منظور چالش و نهایتاً الغای نظام پدرسالاری ، هواداران نهضت آزادی زنان باید درک کنند که این نهاد چگونه به وجود آمد و چگونه استمرار یافت. دشواری مربوط به فهم پدرسالاری ، در این است که سلطۀ مردان در سطوحی بسیار متفاوت و در تمامی نهادهای اجتماعی اعمال می شود. به طور مثال این وضع را می توان در این سطوح مشاهده کرد : در ساختار سنتی خانواده و فرآیند تربیت فرزندان ، که درون خانواده صورت می گیرد ؛ در کلیشه های فرهنگیِ زنان در مقام مادران ، خانم های خانه دار یا وسایل اطفاء شهوت.
بنابراین زنان فاقد یک تحلیل واحد یا مطلق درباره [نظام] پدرسالاری می باشند. برخی باور دارند که پدرسالاری ریشه در خانواده و یک فرآیند تربیتی جنسیتی دارد ، در حالیکه سایرین معتقدند که تعلیم و تربیت بهتر و امکانات شغلی وسیع تر ، می تواند نابرابری [مرد و زن] را بهبود ببخشد. از نگاه برخی هواداران نهضت آزادی زنان ، نظام اقتصادی [کاپیتالیسم] منبع ظلم در حق زنان است ، در حالیکه سایرین باور دارند که سلطه مردان بر زنان ، از طریق ابراز خشونت و بیم از مورد تجاوز قرار گرفتن ، صورت می گیرد.
اگر هواداران نهضت آزادی زنان می کوشند تا زنان را از پدر سالاری برهانند ، آنان بایستی قادر باشند بین عناصر زیست شناختی و تغییرناپذیر در طبیعت بشر ، و آن دیدگاه ها و شکل های رفتاری که زائیدۀ اجتماع است و لذا تغییرپذیر می باشد ، تفاوت قائل شوند.

- جنس و جنسیت<7B> :
رایج ترین توجیهات در ضدیت با نهضت آزادی زنان ، صرفاً مدعی است که تقسیم بندیهای جنسیتی در جامعه ، جنبه طبیعی دارند ؛ یعنی اینکه مردان و زنان صرفاً به انجام نقش های اجتماعی می پردازند که برای آنان طرح ریزی شده است ؛ بنابراین ساختار جسمانی و کالبدشناختی یک زن ایجاب می کند که یک نقش فرمانبرداری و خانگی در جامعه ایفا نماید. نهضت آزادی زنان به منظور بررسی مسئله مزبور ، معمولاً بین جنسیت و جنس تفاوت قائل شده اند. جنسیت اشاره به عوامل زیست شناختی است که مردان را از زنان متمایز می کند و لذا تغییرناپذیر است. از سوی دیگر "جنس" یک واژۀ فرهنگی است و اشاره دارد به نقش های متفاوتی که یک جامعه به مردان و زنان ارزانی می کند ، و نهایتاً در کلیشه های مذکر و مونث تفاوت قائل می شود. در عقاید پدرسالارانه تفاوتی بین جنسیت و جنس وجود ندارد و می پذیرند که تمامی تفاوتهای اجتماعی مردان و زنان ریشه در شرایط زیست شناختی یا کالبدشناختی دارد. هواداران نهضت آزادی زنان تاکید می کنند که پیوند ضروری یا منطقی بین جنسیت و جنس وجود ندارد و برعکس روی این موضوع تکیه می کنند که تفاوتهای جنسی کاملاً جنبۀ فرهنگ دارند و لذا توسط جامعه بر افراد تحمیل می شوند. بنابراین تفاوتهای جنسیتی را جامعه به وجود می آورد. جامعه ای که تصمیم می گیرد زنان باید خود را با یک کلیشه رفتار زنانه هماهنگ سازند ، و آنان را ملزم می کند که منفعل و فرمانبردار و در خور مسئولیتهای زندگی خانگی و خانوادگی باشند. و مردان را ترغیب می کنند که مردانه ، جسور ، پرخاشگر و رقابت طلب باشند و خود را برای دنیای کار ، سیاست و زندگی اجتماعی آماده کنند. در یک جامعۀ پدرسالار زنان را بر مبنای انتظارات و نیازهای مردان ، قالب بندی می کنند. زنان را تشویق می کنند که خود را با یک کلیشه های متعدد زنانه وفق دهند ، در حالیکه این کلیشه ها دست پروردۀ مردان است. مادر ، خانم خانه دار ، مریم عذار ، روسپی و ...


گونه های فمینیسم :
فمینیست ها از نظر گرایش های مختلف به گونه های بسیار تقسیم می شوند که در ادامه به مهم ترین آن ها پرداخته می شود.

- دیدگاه لیبرال فمینیسم
تاکید بر یکسانی سرشت مردان و زنان و نفی نقش جنسیت علیرغم تمایزات زیست شناختی ، فقدان نگرش ساختی به سلسله مراتب مردسالاری و تبعیض جنسیتی.

- دیدگاه فمینیسم مارکسیستی
فمینیسم مارکسیستی در کل اعتقاد داشته و دارد که حل مشکل زنان در گرو حل تمامی نظام تولیدی است. به باور این گروه این نظام تولیدی است که غلبۀ انسان به انسان را ایجاد کرده که ملموس ترین و مهم ترین آن غلبه بر طبقه است و در همین راستا سلطۀ مرد بر زن ایجاد شده است. در واقع نظریه پردازان فمینیسم مارکسیستی «دو آموزه طبقاتی» و «سلطه مرد بر زن» را با توجه به دیدگاه های مارکسیستی در هم ادغام کرده اند. همین نگاه ، یعنی اولویت دادن به شکل و آموزه سلطه طبقاتی و فرعی نمودن سلطۀ مرد بر زن ، مورد انتقاد دیگر فمینیست ها قرار گرفته است.

- دیدگاه فمینیسم نژادی
بر اساس این دیدگاه ، نه تنها سلطه و غلبه مرد بر زن وجود دارد که غلبه سفیدپوست بر رنگین پوستان و سیاه پوستان وجود دارد. به تعبیر دیگر تبعیض در حیطۀ نژادی یک تبعیض مضاعف است بنابراین در کشورهایی که برده داری رایج بوده است ؛ زنان سفیدپوست ، در حالیکه نسبت به مردان مرتبۀ فروتری دارند از ردۀ بالاتری نسبت به زنان سیاه پوست و رنگین پوست برخوردارند.

- فمینیسم رادیکال
فمینیسم رادیکال ، بر خلاف فمینیسم لیبرال و مارکسیست/سوسیالیست مستقیماً از دستگاه های پیشین «جریان مردانۀ» اندیشه نشأت نگرفته است. این گونه از فمینیسم واقعاً جهت گیری لیبرال در قبال جهان عمومی مردان را به چالش طلبیده و رد می کند. در واقع فمینیسم رادیکال به جای پشتیبانی از پذیرش زنان به درون عرصه های فعالیت مردانه به زنانگی ارزشی مثبت می بخشد. این گرایش به سیستم واقع شده بر زنان در نظمی اجتماعی که تحت سلطۀ مردان قرار دارد ، بذل توجه می کند. مطابق این رهیافت ، وجه تمایز ستم بر زنان این است که آن ها به خاطر زن بودن متحمل آن می شوند ، نه به جهت عضویت در دیگر گروه ها همچون طبقۀ اجتماعیشان. بنابراین تبیین ستم بر زنان ، آن را ریشه دار در ستم جنسی نشان می دهد. زنان به خاطر جنسشان مورد ستم واقع می شوند. به طور خلاصه می توان فمینیسم رادیکال را اینگونه بیان کرد : تاکید بر نفی ساخت تمایزات جنسیتی در عرصه های قانون و اشتغال و روابط شخصی عینی (در خانه و جامعه) و ذهنی (در تصورات درونی و خِرَدی) ، برترانگاری زنان.

- دیدگاه فمینیسم پست مدرن
تأکید بر حفظ خصایص زنانگی با تکیه بر روانشناسی رفتارگرا ، تاکید بر ضرورت تشابه کامل حقوق زن و مرد در خانواده و جامعه از طریق مواردی چون حذف نمادهای جنسی در کتب درسی.


زن در ایران

دیدگاه های فقهی در مورد زنان


- غزالی.
غزالی می گوید «بدان که جملگی زنان بر ده گونه است و خوی هر یک به صفت چیزی از حیوانات ماند : یکی چون خوک ، دوم چون کَپی (بوزینه) ، سه دیگر چون سگ ، چهارم چون مار ، پنجم چون استر ، ششم چون کژدم ، هفتم چون موش ، هشتم چون کبوتر ، نهم چون روباه ، دهم چون گوسفند ، لذا است که «واجب آید مردان با زنان مدارا کنند ؛ زیرا که به خرد ناقصند و از جهت کم خردی ایشانست که هیچکس به تدبیر ایشان کار نکند و اگر به گفتار زنان کار کند زیان کند.

- صدرالمتألهین (ملاصدرا).
صدرالمتالهین در باب زنان معتقد است «... و از عنایات الهی در خلقت زمین ، تولد حیوانات مختلف است ... که بعضی برای خوردنند ... و بعضی برای سوار شدن ... و بعضی برای بار کشیدن ... و بعضی برای تجمل ... و بعضی برای نکاح آمیزش.»

- حاج ملاهادی سبزواری.
بنا به عقیده حاج ملاهادی سبزواری «اینکه صدرالدین شیرازی زنان را در عدد حیوانات درآورده است ، اشاره لطیفی دارد به اینکه زنان به دلیل ضعف عقل و ادراک جزئیات و میل به زیورهای دنیا ، حقاً و عدلاً در حکم حیوانات زبان بسته اند و اغلبشان سیرت چارپایان دارند ، ولی به آنان صورت انسان داده اند تا مردان از مصاحبت با آنان متنفر نشوند و در نکاح با آنان رغبت بورزند و به همین دلیل در شرع مطهر مردان را در کثیری از احکام ، مثل طلاق و نشوز و ... بر زنان چیرگی داده اند.

- آیت الله تهرانی.
آیت الله تهرانی بر این رای تاکید می ورزد که زنان باید پیوسته یا حامله باشند یا شیر دهند زیرا سلامت بدن و روان زن در حامله شدن و زائیدن و شیر دادن است. به به از بانوانی که یا در شکم خود بچه می پرورند و یا در آغوش خود شیر می دهند ، زن اگر در اجتماع مردان وارد شود و در کار آنان دخالت کند و متصدی امور مهم گردد باد کشنده انحراف فرد وزیدن می گیرد.

- آیت الله خمینی.
دیدگاه آیت الله خمینی نسبت به جنس مونث بر اساس تفسیر و برداشت کلاسیک او از قرآن بنا شده بود که طبق این برداشت زن مظهر و سمبل بی نظمی ، منبع شیطانی و علت «فتنه» یا فریب بود. این صفات جزئی از ذات و طبیعت جنس مونث است بنابراین او باید خودش را بپوشاند و فرمانبردار قوانین تنظیم کننده و سخت اسلام باشد. در اوایل 1981 آیت الله خمینی در یک سخنرانی بر گروهی از زنان اعلام کرد یکی از بزرگترین دستاوردهای انقلاب اسلامی بازگشت حجاب بوده است. جالب توجه ترین نظرات آیت الله خمینی در مورد زنان و هر چه جاندار و بی جان در رسالۀ توضیح المسائل مندرج است که بصورت کتابی در ماه های اولیۀ بازگشت او به ایران منتشر شد ؛ بنابر این در رابطه با ترسیم دیدگاه های آیت الله خمینی دربارۀ زنان من قسمت هایی از کتاب او را انتخاب کرده ام.
مسئلۀ 2395- اگر «مردی» با دخترعمه یا دخترخالۀ خود ازدواج نماید و پیش از آن که با آنان نزدیکی کند با مادرشان زنا نماید ، عقد آنان اشکال ندارد.
مسئلۀ 2397- زن مسلمان نمی تواند به عقد کافر درآید ، مرد مسلمان هم نمی تواند با زنهای غیرکتابیه به طور دائم ازدواج کند و به احتیاط واجب ازدواج دائم با زنهای کافر اهل کتاب نیز نیست ولی صیغه کردن زنهای اهل کتاب مانند یهودی و نصاری مانعی ندارد.
مسئلۀ 2412- زنی که عقد دائمی شد نباید بدون اجازه شوهر از خانه بیرون رود و باید خود را برای هر لذتی که او می خواهد ، تسلیم نماید و بدون عذر شرعی از نزدیکی کردن او جلوگیری نکند و اگر در اینها از شوهر اطاعت کند تهیه غذا ، لباس و منزل او و لوازم دیگری که در کتب ذکر شده بر شوهر واجب است و اگر تهیه نکند چه توانایی داشته باشد یا نداشته باشد مدیون زن است. یا در بیانات دیگر :
تساوی حقوق [زنان و مردان] من جمیع الجهات پایمال کردن چند تا حکم ضروری اسلام است. نفی کردن چند تا حکم صریح قرآن است و در واقع دستگاه جابر در نظر دارد تساوی حقوق زن و مرد را تصویب کند و اجرا کند یعنی احکام ضروریه اسلام و قرآن کریم را زیر پا بگذارد.


زن در قانون اساسی :
قانون اساسی جمهوری اسلامی زن را موجودی وابسته و غیرمستقل می شناسد و او را تحت حمایت مرد و دولت قرار داده است. قانون اساسی در نگرش کلی خود تابع دیدگاه سنتی است و در تبیین حقوق زن با ابهام گام برداشته است. در نتیجه قوانین موضوع که ملهم از قانون اساسی است نمی تواند برابری حقوق زن و مرد را به خصوص در زندگی خانوادگی بشارت دهد.


موارد تبعیض در حقوق شهروندان
نمونه هایی از قوانین و مقررات تبعیض آمیز که امنیت فضایی را در زندگی زنان کشور متزلزل ساخته چنین است :
1- در قلمرو خانواده
- ریاست خانواده از خصایص شوهر است
- زن متکلف به تمکین شوهر است
- زن بدون اجازه شوهر نمی تواند از کشور خارج شود
- مرد می تواند بیش از یک همسر داشته باشد
- حق مطلق و بی قید و شرط طلاق با مرد است
- حضانت فرزندان دختر بعد از طلاق فقط تا 7 سالگی و فرزندان پسر فقط تا 2 سالگی با مادر است
- پس از مرگ پدر جد پدری بر امور مهم مالی فرزندان حکومت دارد نه مادر
- تابعیت با پدر می باشد
- سهم الارث زن از ماترک شوهر بسیار اندک و محدود است

2- در قلمرو جرم و جنایت
- دیه زن نصف مرد است
- در بیشتر موارد شهادت زن برای اثبات جرائم قابل قبول نیست
- در برخی موارد شهادت دو زن مساوی است با شهادت یک مرد
- دیه عضوی از زن که در جریان ضرب و جرح و تصادفات ناقص می شود در موارد معینی نصف دیۀ مرد است
- دختران بعد از پایان 9 سالگی دارای مسئولیت جزایی می شوند اما پسران 6 سال بعد از آن ها یعنی بعد از پایان 15 سالگی

3- در قلمرو اشتغال
- بارزترین تبعیض جنسیتی در زمینه اشتغال این است که قانون صریحاً زنان را از قضاوت منع می کند

4- در قلمرو سیاست
- زنان نمی توانند رئیس جمهور بشوند





__________________________

منابع :
1- جامعه شناسی در دوران معاصر ، جورج رینرز ، ترجمه محسن ثلاثی ، ص517
2- "درآمدی بر نظریۀ فمینیستی ، چیستی فمینیسم" ، نویسنده: کریس بیسلی ، ترجمه محمدرضا زمردی ، ص 56
3- زن در تفکر نیچه ، نویسنده : نوشین شاهند ، ص142
4- عصر اطلاعات قدرت هویت ، نویسنده : کاستلز ، ترجمه حسن چاوشیان ، ص217
5- درآمدی بر اندیشه های سیاسی ، نویسنده : اندرو هی وود ، ترجمه محمد رفیعی مهرآبادی ، صص 410 و 411
6- همان ، صص 420 و 421
7- درآمدی بر جامعه شناسی مشارکت سیاسی زنان ایرانی ، جنسیت و مشارکت ، سهیل محمدی اصل ، ص52
8- همان صص105 و 106
9- فصل زنان ، شمارۀ 2 ، ص187
10- ساختار حقوقی نظام خانواده در ایران ، مهرانگیز کار ، ص27
11- سویه ها ، حاتم قادری ، ص167

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد