در آن دیار که طوطی کم از ذغن باشد...
وقتی بخواهی دقیق بنویسی اما، نتوانی همه چیز را بنویسی و خودت، خودت را سانسور کنی، قلم مقدس دیکته ناپذیر هم داشته باشی، نوشتن ساده نیست،
وقتی بادها از همه سو میوزند و گردباد، کولاک میکند، ساده نیست بر سر ایمانت بایستی، به غضب بارک الله گرفتار نشوی، از احدالناسی جز حی لایزال، جز او که بر لبخند کودکان مینشیند نهراسی، به تیغ و طلا و تسبیح پشت کنی و نفرین ها و آفرین ها برایت بی ثمر باشد...
ساده نیست «بفرموده» ننویسی و، به اثبات پذیری آنچه مینویسی (و نه صرفاً حقیقت داشتن آن) مقید باشی و بخواهی مستقیم و غیرمستقیم به شک مقدس دامن بزنی و پرسشهای تازه طرح کنی...
نوشتن، گاه «مثل گشت و گذار در یک باغ بسیار بزرگ و مصفا است. آدم اول در حاشیۀ جویباری به راه میافتد، به این نیت که مثلاً تا آخرش برود و چشمه اش را پیدا کند، اما وسط های راه یک دفعۀ پروانۀ زیبایی توجه اش را جلب میکند و بعد برای آنکه آن را از نزدیک تر تماشا کند بی اختیار به دنبالش میپیچد لای درخت ها و دیگر رفت که رفت...»
نیش و طعنه این و آن را به هیچ میگیری، کفش و کلاه میکنی و ساعتهای دراز بیدار میمانی و شب را به روز میدوزی تا آنچه در ذهنت آمده و ضروری است بنویسی و تلاش میکنی چون نهالی بکاری و آب و آفتاب دهی، اما موضوعات دیگری سر راهت سرَک میکشند و شروع میکنند تو را نوشتن !
داشتم از نامه مادر بهروز دهقانی که آغاز انقلاب در مورد ستمهای ساواک گزارش داد، مینوشتم که تصویری از استاد بزرگوارم دکتر جلال صمیمی دیدم و شنیدم برف روزگار بر سر و صورتش باریده و او را مچاله کرده است. آمدم عصا را در دستش ببینم، عصا مرا دید.
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
ساطور بدستان و، شکرالله مشکین فام
دكتر جلال صميمی (زابلی)، اختر فيزيكدان نام آور تابش هاي كيهاني، كاشف «چشمه نقطهاي» در كهكشان راه شيري، از فرهیختگان جامعه ما است.
او که در چند سال گذشته هزاران هزار رگبار یا بهمن گاما را رصد و، تحلیل کرده در بستر بیماری است.
آیا در «آن دیار که طوطی کم از ذغن باشد»، جز ارباب فهم و اهل دانش و فضل، کسی به عیادتش خواهد رفت و حالش را خواهد پرسید؟ نکوداشتهای بیمحتوا و سیاسی، که نیت اش آلوده است، نه مرهم، زهر است.
در مشهد وقتی «شکرالله مشکین فام» اسیر چماقداری شد و خونش را بر زمین ریختند، دکتر صمیمی (با اینکه از هیچ گروه و سازمانی هواداری نمیکرد)، با استادان و دانشجویان مبارز، در صف اول تظاهرات به خیابان آمد و فریاد اعتراض سر داد.
آنروز سلاخان، ساطور بدستان و کسانی که شاید به دروغ میگفتند «ما قصابان حزب اللهی هستیم» ــ با کاردهای بزرگ و ساطور و با لباس قصابی، دور و بر دانشگاه میدویدند و با صدای بلند داد میزدند:
حزب فقط حزب الله... رهبر فقط روح الله...
آنان به استاد بزرگ فیزیک ایران هم رحم نکردند و او زخمی شد و زیر دست و پا افتاد.
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
آقای جلال گنجه ای حرف تازه نداشت. داشت؟
من در مقاله
عاقبت، از ما غُبار مانَد«گاست» و «هایزر» و «گوادلوپ»، آن «آلاچیقِ کنارِ دریا»
از دکتر صمیمی یاد کرده ام.
در دنیا هیچ کس به پدیدۀ تبدیل انرژی به ماده همانند او از نزدیک نگاه نکرده است.
در ایران، کند و کاو در مورد «فورانگرهای پرتو گاما» (Gama Ray Burst) GRB را که یکی از رازهای علم نجوم است، دکتر جلال صمیمی باب کرد.
او که در دانشگاه شریف درس میداد و دربارۀ تبدیل گاما به زوج الکترون ـ پوزیترون کار نظری کرده، پس از بيست سال تحقيق درباره كهكشان راه شيری و آزمايش در مورد تابش اشعه گاما، موفق به كشف پنج چشمه گاما در مركز اين كهكشان شد.
او پس از مطالعات و تحقيقات گسترده، آزمايشهای مكرر خود را در زمينه امولوسيون هسته ای nuclear emulsion انجام داد و سرانجام موفق به كشف چشمه های گاما شد....
یاد مجاهد دلیر «حسین جلیلی پروانه»گنابآدی بخیر، که ۱۲ اردیبهشت سال ۶۱ در نبرد برای آزادی، در خون خود غلطید و به خاک افتاد. زمان شاه با او زندان بودم و در زندان از دکتر صمیمی و کارش در تابش های کیهانی صحبت کرده بودم که البته برایش هیچ گیرایی نداشت.
بعد از انقلاب، دکتر جلال صمیمی به پیشنهاد من به سخنرانی استاد جلال گنجه ای در بیمارستان مصدق (مشهد) آمد.
«حسین جلیلی پروانه»، جعفر قربانی، عباس کیا، صمد بچه شیراز...،عابدین خسروانی، باقر صارمی، خسرو رحیمی، قاسم مهریزی، جعفر حسنی، محمود زهرايی، مجید نعیمی، جواد هاشمی، اسماعیل وفا، هادی کاملان، حیدر نیاکان، عبدالعلی معصومی، محمد قرایی، بتول اسدی، اسلام قلعه سری، بهجت صدوقی، اکرم...، صديقه وليخانی، شهناز وایقانی، رضا ماهوان، دکتر پرتوی، حسن مقصودی، حسین اورگنجی، جواد هاشمی، محمود غلامی و... خیلی های دیگر هم بودند.
سخنرانی که تمام شد دکتر صمیمی رو به من کرد و گفت:
«ناراحت نشی ولی آقای جلال گنجه ای حرف تازه نداشت. داشت؟»
گفتم از آسمان و پرتوهای کیهانی؟ خندید و گفت نه بابا از زمین و اینکه چه باید کرد.
پاسخ دادم حرف آقای گنجه ای این بود که برخیزیم و قدمی پیش نهیم. او میگفت انحصارطلبی دیکتاتوری میاورد...
جواب داد: برخیزیم و قدمی پیش نهیم، ولی در کدام جاده؟ اگر من نوعی نخواستم آن جاده مورد نظر ایشان را برگزینم چی؟ طوق لعنت بر گردنم نمیافتد؟ آقای گنجه ای از انحصارطلبی گفت ولی باور کن انحصارطلبی امری خیلی پیچیده است. در علم هم گاه ما با انحصارطلبی ــ و کنارزدن هرکه با ما نیست، محکوم به فنا است ــ روبرو هستیم...
آنزمان نیز، من مجاهد نبودم و حسین که مخلص مبارزه برای آزادی میهنش بود ما را دید. با اشاره صدایم زد آنطرفتر و، به طعنه گفت:
«خدا وکیلی کشف توطئه های حزب چماق به دستان ارزشش بیشتر است یا کشف رازهای كهكشان راه شيري؟ و با حالت مسخره، بلند بلند خندید.»
او انسان عزیزی بود و من نخواستم طعنه اش را با طعنه پاسخ دهم. تنها سکوت کردم.
با نگاه، منتظر پاسخ بود. گفتم توطئه های حزب چماق به دستان که اظهر من الشمس است، نیاز به اکتشاف ندارد. حسین جان همه نمیتوانند و نباید میرزا کوچک خان باشند، گاه باید مثل استاد شما «دکتر فاطمی» ریاضی و مکانیک استدلالی درس داد. گاه باید محمد مسعود بود...
انگار دکتر صمیمی بو برده بود، وقتی برگشتم گفت من میروم که دوستان ناراحت نشوند. ولی دوباره میگویم انحصارطلبی امری پیچیده است.
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
رصد پرتوهای گاما، کمتر از حج و نماز نیست.
براي اينکه «پرتو گاما» را از ميان پرتوهاي ديگر تشخيص دهيم يعني آن¬ها را از هم جدا سازیم مثل اين است که يک سوزن را از انبار کاه پيدا کنيم!
فوتونهاي چابک و چالاک «تابش گاما»، بسيار پرانرژي هستند که در شرایط ویژه ای توليد ميشوند. تلاش فیزیکدانها این است که از منشأ آنها سردرآورند و سراغ سرچشمهي توليدشان، در کهکشان بگردند.
اگر يک بار الکتريکي در يک ميدان مغناطيسي حرکت کند حتماً منحرف مي¬شود، چرا؟ چون كهکشان ما از ميدان مغناطيسي پر است ولی پرتو گاما ذرهاي است بدون بار الكتريكي، یعنی در ميدانهاي مغناطيسي كهكشانها منحرف نخواهد شد.
اگر يک فوتون - كه بدون بار الكتريكي است - از جايي منشأ بگيرد در اين ميدان مغناطيسي، صاف راهش را ادامه میدهد و چپ و راست نخواهد زد!
پس اين فوتون از جايي كه توليد شده اگر در مسيرش - كه مستقيم است – بهسمت زمين بيايد سمت و سويي که «پرتو گاما» نشان مي¬دهد همان جهت منشأ آن است.
پیداکردن منشأ چنين اجرامي در «کيهان¬شناسي» و «اخترفيزيک» اهمیت بسیار دارد. رصد گسیل TeV (تریلیون الکترون ولت) پرتو گاما، خود یک حج و یک نماز زیبا است و با رصد روایات و احادیث کتب اربعه (تهذيب، استبصار، کافی، من لا یحضره الفقیه) و صحاح سّته (صحیح بخاری، صحیح مسلم، سنن ابن داود، سنن ابن ماجه، سنن نسائی، جامع ترمذی)، در یک ردیف است. البته و صدالبته از این «كلك خيال انگيز»، مرتجعین سر درنمیآورند.
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-==-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
زیرنویس:
پروفسور محمد تقی فاطمی
دکتر محمد تقی فاطمی اولین متخصص مکانیک تحلیلی ایران، اصفهانی است. وی از دانشگاه فرانسه با نوشتن رساله تخصصی اش در باره«استعمال گروه ها در هندسه» فارغ التحصیل شد و پس از کسب درجه استادی ریاضیات از دانشسرای عالی پاریس به ایران بازگشت و، مشغول تدریس علوم ریاضی و مکانیک استدلالی در دانشسرای عالی تهران شد.
پروفسور فاطمی در تاسیس دانشکده علوم نقش بسیار داشت و سالها در این دانشکده به تدریس مشغول بود.
در سال ۱۳۴۸ به مشهد رفت و به تدریس و مدیریت گروه ریاضی دانشگاه فردوسی مشهد پرداخت و در اتاق کوچکش جنب دانشکده علوم زندگی ساده ای داشت. او پدر علوم ریاضی نوین ایران است.
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
امولسیون (emulsion)
امولسیون (emulsion) یا «نامیزه»، محلولی است که در آن قطرههای ریز یک مایع (مانند روغن) در مایعی دیگر (مانند آب) بدون آنکه باهم آمیزش کنند، پراکنده است. امولسيون، مخلوطي از دو مايع غير قابل امتزاج است كه يكي از اين مايعات به صورت ذرات ريزی، در مايع ديگر معلق مي باشد. مايع معلق شده را فاز داخلي يا فاز غيرپيوسته و مايع ديگر را فاز خارجي يا فاز پيوسته مي نامند.
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
اشاره به تحقیقات دکتر صمیمی:
http://ntrs.nasa.gov/search.jsp?N=4294865418 :
GX339-4 - A new black hole candidate
Author(s): Samimi, J.; Share, G. H.; Wood, K.; Yentis, D.; Meekins, J.; Evans, W. D.; Shulman, S.; Byram, E. T.; Chubb, T. A.; Friedman, H.
Abstract: HEAO-1 observations of aperiodic variability in the galactic X-ray source GX339-4 (4U 1658-48) on time scales of tens of milliseconds to a few seconds are reported. It is shown that the overall characteristics of GX339-4...
NASA Center: NASA (non Center Specific)
Publication Year: 1979
Added to NTRS: 2004-11-03
Accession Number: 79A29923; Document ID: 19790045910
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
جلال گنجه ای و «درک حضور دیگران»
در پي تجاوز روسية تزاري به ایران و قرارداد ننگین تركمانچاي، از شهر ایرانی «گنجه» که روسها قاپیدند و نامش را «کیرفآباد”، گذاشتند و الآنه شمال غربی جمهوری آذربایجان است ــ خانواده های زیادی از جمله آباء و اجداد استاد جلال گنجه ای به ایران مهاجرت کردند.
آقای گنجه ای در سال ۱۳۲۲ در رشت به دنیا آمد. پدرش حاج یوسف مردی محترم و دوست داشتنی بود.
استاد گنجه ای در حوزه های علمیه قم و نجف تحصیلات حوزوی را تا درس خارج ادامه داد و از نزدیک با روابط و مناسبات مدعیان دین آشنا شد و در مباحث استادان مختلف از جمله آیه الله خمینی که بعد از فوت «آيت الله بروجردي» شاخص و، در شمار صاحبان فتوا بود، شرکت نمود.
او از نزدیک تحت الحنک بندان زیر ریش را دید و فهمید «این باغ شاد شکوفهها نیست.»
به نظر من او شاکر است که گذارش به زندانهای شاه افتاد. گاه اینگونه ابتلائات دست آدمی را میگیرد و راه میبرد. بیهوده نیست که «ماکسیم گورگی» در کتاب دانشکده های من Мои университеты زندان را میستاید.
آقای گنجه ای در زندان که جز مسلمانان معترض، دیگران نیز بودند، به «درک حضور دیگری» و اعتقاد به انسان چند ساحتی، به دموکراتیسم و پافشاری بر آزادی و، باور به این که دیگران هم حقوقی دارند که باید رعایت شود، بیش از پیش نائل شد و همین، تحمل دگراندیشان و دگرباشان را در ایشان بالا برد.
علاوه براین، جدا از بیداد ساواک و دوز و کلک امثال عضدی و رسولی، با واپسگرایی مرتجعین و نیز، چپ نمایی های شبه انقلابی از نزدیک آشنا شد. مبارزین دلیری چون چنگیز احمدی...که در رابطه با یک گروه مارکسیستی (رازلیق) دستگیر و شکنجه شده بود، یحیی رحیمی، طاووسیان، رضی الله تابان، هیبت الله معینی، علی ماهباز، یوسف کشی زاده، رضا و حسین سلاحی و بسیاری از مارکسیستهای اصولی به ایشان احترام میگذاشتند.
امثال هادی غفاری و ابوالفضل شکوری و ابراهیم سولگی و عباس سالاری و فاکر و معادیخواه و مروی سماورچی و شجونی و کروبی...نیز ــ در حد او نبودند و آقای گنجه ای بعد از آیه الله طالقانی و ایه الله منتظری و تا حدودی آیه الله لاهوتی، از همه روحانیون زندان با زمان و، با اسلام آشنایی بیشتری داشتند.
متاسفانه هادی غفاری در شرح وقایع زندان
(خاطرات فرزند از اسارت و شهادت آيت الله غفاري) پا روی حقیقت میگذارد. دهها زندانی سیاسی زمان شاه هنوز نمرده اند. واقعا این دنیا چه ارزشی دارد که آدمی حق را ناحق کند و دروغ بگوید؟...
هم او و هم پدرش (که مرد خوبی بود)، در زندان روابط نزدیکی با آقای گنجه ای داشتند. روحانی شکنجه شده ای چون «محمد نقی حسینی طباطبایی زابلی» (که با انفجار ۷ تیر کشته شد) و، آقای امینی و آقای صالحی و آیه الله غفاری (پدر هادی) به او احترام میگذاشتند...
ابتلای زندان آقای گنجه ای را با مجاهدین نیز، آشنا کرد و تنظیم رابطه متقابل برای هردو طرف سودمند بود. حسن صادق، حسن رحیمی، عباس همایون نژاد، مسعود عدل، مسعود کلانی، ابوذر ورداسبی، جواد زرگران، احمد رضا شادبختی، حسین ذوالفقاری، علی خدایی صفت، علیرضا معدنچی، حسن طهماسبی، محمد مهاجری، رحیم حاج سید جوادی، داود حاج فتحلی، ذبیح الله ملکی، حسین جنتی، مسعود ایزدخواه کرمانی،،...همه و همه او را دوست داشتند.
برای آقای گنجه ای زندان شاه بزرگترین ابتلا و زیباترین آنها بود.
در عاشورای پیش از انقلاب، برخلاف خواست امثال هادی غفاری، آرم مجاهدین را برای مردم توضیح داد. در آغاز انقلاب به دنبال تفاسیر قرآن مجاهدین، وی نیز سوره محمد را تفسیر نمود...بعدها کاندید مجاهدین از شهر رشت شد، و پسین در جمعیت اقامه و نهایتا شورای ملی مقاومت فعالیت نمود.
من او را دوست دارم و امیدوارم همچون سالهای پیش از انقلاب از طرح مباحث تازه و راهگشا هراس نداشته باشد و حرف خود را هرچند زمین و زمان نپسندند، بزند. با جمع بودن و خودسپاری نیکو است اما نه همیشه.
فردیت همیشه قرین جنسیت نیست. اگر فردیت (به معنی مثبت کلمه)، نبود ما هنوز میمون بودیم یا بز میچراندیم.
مقاله ای از آقای گنجه ای در سایت «سکولاریسم نو» درج شده است. بعد از اشارات ظریف و آگاهانه مسئول اول مجاهدین در «استراتژی قیام و سرنگونی» به پسر شاه، درج آن مقاله در آن سایت بخصوص، پیام خاص خودش را دارد و البته بدون حکمت نیست... (...)
با این امید که آقای گنجه ای خودشان مستقلا هم به ضرورت طرح مسائل تازه برسند، با کمال فروتنی یادآور میشوم که در سالیان اخیر شجاعت نظری در ایشان دیده نشده است. نسل امروز منتظر است ببیند آیا آقای گنجه ای (و جریانی که ایشان به آن وابسته است)، جرف و برداشت تازه تری نسبت به آراء امثال شبستری و ملکیان و طباطبایی و کدیور و سروش و نصر حامد ابوزید دارد یا...
نسل فکور امروز بهر دليل بر خلاف پدران و مادران خويش در مقطع انقلاب بزرگ ضد سلطنتی، گرد مباحثی چون تکامل و تضاد و ديالکتيک و مبارزه طبقاتی و... نمیگردد، درست يا غلط، با گفتمان سال ۵۷ جفت و جور نيست و با موضوعات تازه ای چون مدرنيسم، پست مدرنيسم، جهانی شدن، رابطه دين و قدرت، عقل مدرن، جامعه مدنی، حقوق شهروندی، گفتمان دموکراسی... و جدائی دين از دولت، روبرو است، نسل فکور امروز پرسشهای تازه ميکند :
«آيا جهان را بايد چندان تنگ کرد تا جامه تئوری ما بر قامت آن برازنده باشد، يا جامه تئوری را چندان گشود که بر اندام جهان چالاک آيد؟
آيا اصلاً احيا ء و تکامل معرفت دينی راهگشا است؟ آيا مسئله روز است؟ يا بالکل بايد فاتحه دين را هم خواند؟ چه چيز را از دين بپرسيم و چه چيز را نپرسيم؟ اگر از دین دموکراسی در نمیآید پس به چه درد میخورد؟ اصلا جوهر دين داری چيست؟ عبادت و دعا است؟ اخلاق نيکو است؟ عرفان است؟ خروش، يا خضوع در برابر قدرت است؟» چيست؟
وقتی کسی خود و جريان خود را حق دانست، آيا اين حق را هم دارد که همه چيز را تابع و خاضع بخواهد؟ چرا معمولاً انقلاب فرزند ان خودش را میخورد؟
آيا آنطور که «فوکومايا» و مبلغين «پايان تاريخ» ميگويند، عصر ايدئولوژی و آرمانخواهی به پايان رسيده است؟...
***
البته به دلیل شایستگی های نظری و سوابق انقلابی که آخوندها هم نمیتوانند انکار کنند، عمله ستم کمتر لوش و لجن خود را به ایشان پاشیده اند. پای فدا و تلاش برای آزادی میهنمان هم پیش آید، آقای گنجه ای که فرزندش مرتضي، در شمار شهیدان راه آزادی است و فرزندان دیگرش با مجاهدین، از آنان که نام بردم جلوتر است تا چه رسد به مرتجعین حوزه نشین مکاری که از پستان دین شیر دنیا میدوشند.
مقاله آقای گنجه ای:
اعتقاد دینی به سرنگونی "حکومت دینی"
همنشین بهار
hamneshine_bahar@yahoo.com