اتحاد نیروهای جنبش آزادیخواهانه ایران یکی از مهمترین مسایل پیش روی جنبش است. این روزها در هر گردهمایی و تجمعی عده ای در مورد ضرورت عاجل اتحاد نیروهای اوپوزیسیون صحبت میکنند. بدنبال آن عدهای دیگر میپرسند .اصولأ تعریف سبز چیست ؟ چه کسانی سبز هستند ؟ جه نوع حکومتی میجواهند؟ راههای مبارزه آنها چگونه است؟
چگونگی شکل گرفتن جنبش سبز
چنانکه همگی میدانید جنبش سبز در آغاز با یک کمپین انتخاباتی شروع شد.و بدنبال نا دیده گرفتن رای اکثریت مردم و بر بستر سالها ، دیکتاتوری ، سرکوب و شرایط بد اقتصادی ، بزودی بیکی از بزرگترین جنبشهای مدنی تاریخ معاصر ایران تبدیل شد.
تظاهرات آرام و صلح طلبانه کسانیکه در آغاز فقط بدنیال پس گرفتن رای دزدیده شده اشان به میدان آمده بودند وحشیانه سرکوب شد و بزودی مجبور شدند برای آزادی خواهران وبرادران در بندشان و سپس به خونخواهی هموطنان کشته و اعدام شده ا شان در میدان بمانند. وبالاخره در کشمکش این مبارزه هشت ماهه دریافتند که از حکومتی که یکنفر بعنوان ولی فقیه بتواند همه قوانین حداقلی خود را وتو کند تامین آزادی ، دمکراسی و حقوق بشر ، انتظاری عبث است.
دیدگاههای نظری جنبش سبز
.. اگر بیانیه های آقایان موسوی ،کروبی و کلأ اصلاح طلبان (رهبران جنبش سبز) را از یکطرف و از طرف دیگر شعارهای تظاهر کننده ها (بدنه جنبش سبز ) را دنبال کنیم شاید بتوانیم تا حدودی دیدگاه نظری جنبش را جمع بندی کنیم .
رهبران جنبش تا قبل از انتخابات و حتی هفته های اول بعد از انتخابات بر این باور بودند که با اصلاحات کوچکی در سیستم موجود میتوان به نابسامانیها ، سر و سامان داد و بدنه جنبش نیز به وعده های رهبران راضی بود. مردم در روزهای یعد از انتخابات تنها با شعار حداقلی" رای من کجاست؟" به میدان آمدند و رهبران تقاضای بازشماری صحیح آراء را داشتند. پس هر دو قسمت با انتظارات و درخواستهای ناچیزی بمیدان آمدند.
خشونت و وحشیگری رژیم اسلامی چیزی بود که در باور مدعیان اصلاحات و مردم معترض نمیگنجید. نه اینکه سالهای سر کوب دهه شصت را ندیده باشند که دیده بودند !! بلکه فکر میکردند با آنها به این جهت آنچنان کردند چون آنها در پی براندازی بودند ما که چنین قصدی نداریم پس میتوانیم آزادانه عقایدمان را ابرازکرده و حقمان را بگیریم .
میتوان گفت در آن مقطع ، تنها اصلاحاتی کمرنگ رهبری جنبش و اندکی آزادی بدنه جنبش سبز را خشنود میکرد . اما عکس العمل رژیم ولایت فقیه آنچنان بود که دنیایی را به وحشت و چند ش واداشت ، و عکس العمل ملت آنچنان بود که دنیایی را به تحسین واداشت.
هر چه فشار و سر کوب بیشترو ماهیت رژیم آشگار تر شد در مقابل جنبش یکپارچه تر ، شعارها واقعگرایانه تر و درخواستها عمیقتر شد. رهبری و بدنه جنبش دریافتند که خانه از پایبست ویران است. و تنها با تعمیر سقف ایوان نمی نوان خانه را قابل نشستن کرد!!
شعارها بر علیه رهبری و اصلی بنام ولایت فقیه طنین افکند. بیانیه شماره 17 ** آقای موسوی درخواستهایی را عنوان کرد که اجرای کامل آنها بمعنی تغییر ماهیت یک رژیم دیکتانوری به جامعه ای نسبتا آزاد تر بود (چرا ه میگویم نسبتأ آزادتر چون در این بیانیه به حقوق برابر اقلیتهای قومی ، مذهبی و زنان به اندازه لازم اشاره نشده بود. خصوصأ خواستهای زنان که سهمی برابر مردان در این مبارزه دارند)
آقای آیت الله منتظری خواهان ایجاد یک جامعه مدنی و تامین حقوق شهروندی شد. و اگر آقای سروش را نیز یکی از نظریه پردازان جنبش سبز بدانیم ایشان از همه جلو تر رفته و به وضوح اظهار کردند که انتظار آزادی و حقوق بشر از حکومت دینی نداشته باشید.
و بالاخره مردم در اخرین تظاهرات خود شعار : رفراندوم ، رفراندوم سردادند.
به این ترتیب فکر میکنم تکلیف جنبش سبز بلحاظ نظری تا حدودی روشن است. بخش وسیعی از جنبش سبز خواهان حکومتی است که با رای آزادانه مردم انتخاب شود و بر اساس قوانینی که تضمین کننده حقوق شهروندی و حقوق بشر است کشور اداره شود. بهر حال این بدان معنا نیست که که این جنبش از لحاظ فکری و ایدولوژی یکپارچه و یکدست است . ولی روند جنبش پویا و رو برشد است و ظرفیت آنرا دارد که در آینده بتد ریج دربر گیرنده خواسته های مدنی همه شهر وندان و حقوق بشر باشد.
ساختارهای حکومتی جنبش سبز
اگر بخواهیم در حال حاضر خواسته های طیف در بر گیرنده جنبش سبز را در قالب یک ساختار حکومتی خلاصه کنیم. میتوان به طبقه بندی های زیر رسید :
گروهی خواهان جمهوری اسلامی با اصلاح قانون اساسی و کنترل قدرت و یاحذف اصل ولایت فقیه هستند:
این ساختار بیشتر در بر گیرنده نظرات بیشتر روحانیون معترض به شرایط کنونی ، بخشی از رهبری جنبش سبز ، احزاب و گروههای اصلاح طلب میباشد.
جمهوری سکولار ( یعنی جدایی کامل دین از دولت) :
جنبش سبز یک جنبش وسیع مدنی است و بنظر نمی رسد که مردم معترض ، یعنی بدنه جنبش سبز ، بعد از این به خواسته ای کمتر از این ساختار تن دهند. و شاید بتوان گفت که بعد از وقایع عاشورا و 22 بهمن بسیاری نیز در سطح رهبری و گروهی از اصلاح طلبان اعتقادات خود را مبنی بر کارایی و کلأ توان یک حکومت دینی در دادن آزادی ، برقراری دمکراسی و ایجاد جامعه مدنی زیر سؤال برده اند.
لازم به ذکر است که اگر شعار رفراندوم همه گیر شده و به شعار محوری جنبش سبز تبدیل شود ، گروهای دیگری چون طرفداران سلطنت و گروههای چپ نیز خود را گزینه ای از گزینه های رفراندم میدانند.
گفتگوها و تیادل نظر در بین جوانان همچنان ادامه دارد و هر بیشتر حقوق انسانی و شهروندی خود بهترمیشناسند ، مصرانه تر بر آن پای میفشارند و این روند یعنی پویایی یک جنبش.
واضح است که جنبش سبز با واقع بینی بخوبی آگاه است که این واقعه یکشبه اتفاق نخواهد افتاد وبرای رسیدن به حکومت دلخواه ، راه درازی در پیش دارند. جرا که هیچ حکومت دیکتاتوری ، آزادی را دو دستی تحویل مردم نداده و در آینده نیز نخواهد داد. جنبش سبز آماده است که با سعه صدر سالهای سال برای دستیابی به آزادیهای اساسی تلاش کند.
اتحاد نیروهای اوپوزیسیون
با صحبت های بالا میتوان گفت که طیف در بر گیرنده جنبش سبز شامل همه افرادی است که خواهان بر قراری آزادی و دمکراسی در کشور هستند و در صددند با مبارزه ای عاری از خشونت برای برقراری چنین حکومتی تلاش کنند . و طبیعی ترین شکل نیروهای در بر گیرنده هرجنبشی ، وجود لایه های راست ، میانه و چپ است. و ما اکنون به وضوح وجود این لایه ها را در درون جنیش سبز به وضوح میبینیم. این سالمترین و طبیعی ترین شکل و روند هر مبارزه ای است. اگر بجز این باشد غیر طبیعی است. مبارزه سالم آنست که نیروهای جنبش در حالیکه با هم برای دستیابی به هدفی مشترک تلاش میکنند هم زمان مشغول گفتگو ، تبادل نظر و انتقاد از نقطه ضعفها ی نیروهای درون جنبش باشند و این عمل نه تنها تمرین دمکراسی است که به ارتقاء سطح جنبش و یافتن بهترین راه حلها کمک میکند ، و بعکس اگر کسانی فکر میکنند گفتگو باعث تفرقه است اگر این کار به درستی و بدون حب و بغض صورت گیرد به سلامت و پویایی جنبش کمک میکند . اگر نیروها بدرستی عمل کنند جنبش سبز پتانسیل آنرا دارد که در آینده همه نیروهای آزادیخواه را درکنار هم جمع کند.
در میان زیبایهایی که روزهای پیش از انتخابات را نورانی میکرد جمع شدن مردمی از سلیقه های گوناگون گرداگرد هم بود. آنها برای آنکه در این کار موفق شوند تفاوتهایشان را کنار نمیگذاشتند بلکه برسمیت میشناختند. کسی لازم نمیدید که در این یکرنگی هویت خود را از دست بدهد ودیگری شود. ( از سخنان آقای موسوی – بیانیه شماره 16)
این ما نبودیم که سبز را انتخاب کردبم بلکه این سبز بود که ما را برگزید. آ یا ممکن است که این رنگ برادران ما را نیز برگزیند ؟ آری ممکن است. راه سبز شدن بر هیچکس بسته نیست. ( از بیانیه شماره 16 آقای موسوی )
و این به این معنی است که جنبش سبز به رد وبدل کردن نظراتش از بالا به پایین واز پایین به بالا و در عین حال مذاکره با سایر گروهها اعتقاد دارد و این از اصول اولیه هر تشکیلات آزایخواهانه و دمکراتیک و در عین حال نشان دهنده پویایی و رشد یافتگی آن تشکیلات است.
شکل کلی مبارزه جنبش سبز عاری از خشونت است :
جنبش سبز از آغاز تا کنون چه در سطح رهبری و چه سطح مردم ، مبارزه سیاسی بدون خشونت را تبلیغ ، تشویق و اعمال کرده است. برخورد خویشتن دارانه مردم با توجه به میانگین پایین سنی جمعیت در صحنه ، بلوغ سیاسی نسل جوان ایران را به نمایش گذاشته است.اعمال خشونت از طرف تظاهرات کننده ها در هر جامعه ای صدور اجازه خشونت به پلیس و نیروهای انتظامی است. و طبیعی است که نیروهای انتظامی بعلت در دست داشتن همه ابزارهای سرکوب ، برنده بوده و در افکار عمومی نیز تبرعه خواهند شد. رژیم عامدانه تلاش میکند که تظاهرات را از طرف مردم به خشونت بکشاند زیرا میداند که تنها برگ برنده اش اعمال خشونت از طرف مردم است. کسانی که اعتقاد دارند راه احقاق حقوق و مطالبات قانونی شان توسل بزور است ، همچون گذشته از فردای در دست گرفتن قدرت خود به دیکتاتورهای جدید تبدیل خواهند شد. ما این روند را ساله ای سال در تاریخ گذشته خود تجربه کرده ایم.
**
بیانیه شماره 17 آقای موسوی
برسمیت شناختن حقوق مردم برای اجتماعات قانونی و تشکیل احزاب
آزادی مطبوعات و رسانه ها و اجازه نشر مجدد روزنامههای توقیف شده
تدوین قانون شفاف و اعتماد برانگیز برای انتخابات
اعلام مسئولیت پذیری مستقیم دولت در مقابل ملت، مجلس و قوه قضائیه
آزادی زندانیان سیاسی و احیاء حیثیت و آبروی آن ها
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد