متن PDF
چگونه میشد بلندتر ازین گفت که "ما ولی و قیم نمیخواهیم"؟ که "تا اصل ولایت وقیح دفن نشود، این وطن وطن نشود"؟ چگونه میتوان گفت که مساله دیگر نه مساله عوض کردن رئیس جمهور است و نه حتی "ولی وقیح"، مساله دفن کردن این اصل ننگ آور است که چون سرطانی میهنمان را میخورد؟
از روز قدس تا کنون در هر وعده ملاقات با تاریخ مردم میهنمان این را تکرار میکنند. در روز قدس کسانی پیشنهاد شعار زیر را دادند: "نه شرقی، نه غربی، دولت سبز و ملی". آقای خاتمی سه هفته پیش میگفت شعار مردم ایران همیشه این بوده: "استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی". همه این عزیزان دیروز در خیابان بودند و شنیدند مردم چه میگفتند.
حتی اگر یک چوب جادویی موسوی را میکرد رئیس جمهور، مجلس را منحل میکرد، شهرداری ها و استانداری ها را به اصلاح طلبان میداد، مطبوعات بسته شده را آزاد میکرد… به عبارت دیگر اگر این چوب جادویی ما را به دوران اوج قدرت آقای خاتمی هم باز میآورد، باز پیروزی نهایی با ضحاک میبود.
هیچگاه این واقعیت ازین عریان تر نبوده است. امروز باید آن عزیزانی که هنوز از پذیرش گذار جنبش از مرحله "رای من گذاشت" به "مرگ بر اصل ولایت فقیه" سر باز میزدند خواست مردم را به رسمیت بشناسند حتی اگر در آغاز با آن موافق نبودند.
هر چه این گذار مشخص تر و پر رنگ تر میشود صفوف جنبش در دو جهت تغییر پیدا میکند:
یک) کسانی که به اصل ولایت فقیه عمیقا باور دارند و علیرغم انتقادهایشان به آقای ضحاک نمیخواهند که این اصل از بین برود تمام سعی خود را میکنند که جنبش را متوقف کنند. برخی ازین افراد در واقع از دفن اصل "ولایت فقیه" نمیترسند ولی یقین دارند که با دفن این اصل صفت "اسلامی" هم از جمهوری بر داشته میشود. وحشت این گروه بیشتر از "سکولار" شدن ساختار است.
دو) هر چه جنبش به جلو میرود گروه های اجتماعی تازه ای به آن میپیوندند. آنانکه تا دیروز دعوا را هنوز دعوای "بین خودشان" میدانستند به میدان میآیند. در هفته های گذشته احزاب سیاسی کرد رسما از "جنبش سبز" حمایت کرده اند و از همه مردم کردستان خواسته اند تا به فعالانه جنبش بیوندند. پیش از بیست و دو خرداد بیانیه مشترک چند سازمان کرد و غیر کرد در فراخوان برای شرکت همه مردم در تظاهرات نشانه شروع همکاری های فرا ملیتی است در حمایت از جنبش.
این "ورود و خروج" از جنبش امری طبیعی و اجتناب نا پذیر است. حرکت تاریخ به مزاق همه خوش نمیآید و نمیتواند هم بیاید. آن چه که از همه مهمتر است نکات زیر است:
یک) ورود نیروهای اجتماعی تازه به جنبش مراتب بیشتر از خروج سر خوردگان از جنبش است
دو) شعارهای جنبش باید بدرستی انتخاب شوند تا بهمن جنبش هر چه سنگین تر شود. بیعت با ضحاک درین مرحله نه تنها خیانت به خون همه شهدا، بلکه هم خود کشی سیاسی برای خائنان و هم مایه سردرگمی موقتی در جنبش خواهد شد.
سه) شعار "برابری کامل حقوق زنان و مردان" باید هر چه برجسته تر و بلند تر اعلام و تحت حمایت قرار گیرد. نه تنها زمان پایان دادن به این تبعیض و لکه ننگ رسیده، بلکه باید سراسر جنبش این پیمان را با زنان میهنمان ببندد. هرچند زنان امروز بخش عمده جنبش هستند و بدون آنها حتی جنبش به هفته دومش هم نمیرسید، ولی هنوز خواهرانمان در زمره "نخبگان" به شمار نمیآیند. لذا اعلام رسمی و با قدرت این پیمان تاریخی و اخلاقی از طرف همه نیروهای مدنی و سیاسی، برای تضمین ادامه جنبش و سمت و راه آن اهمیت حیاتی دارد.
چهار) باید این "تصویر" نا درست ولی ریشه دار را که "این جنبش دعوای بخشی از مرکز است با بخش دیگری از آن" را از بین برد. این تصور، که دلایل و ریشه هایش را هم در تاریخ سی و یک سال گذشته و هم در برخی سکوت های سنگین اخیر میتوان پیدا کرد، باعث عدم گسترش وسیع جنبش در برخی نواحی "حاشیه ای" شده است. کردستان، بلوچستان و ترکمن صحرا، که در آن اکثریت با اهل تسنن است، از جمله این مناطق هستند. بیش از سی سال ضلم و خونریزی به نام مذهب (تشیع) جای تعجبی باقی نمیگذارد. برای همگانی کردن جنبش و فرود آوردن ضربه نهایی به ضحاک باید ائتلاف های فرا ملیتی و فرا مذهبی تشکیل داد که در آن دو اصل جدایی دین از سیاست و اصل خودگردانی مناطق مختلفِ ایران را توسط مقامات منتخبِ محلی به رسمیت شناخته میشوند. این بار به جای جنگ و تهاجم و خونریزی و ارسال خلخالی به کردستان، باید دم از بازسازی مشترک و برادرانه همه نیروها و ملیت های کشور زد.
پیش به سوی تشکیل "ائتلاف رنگین کمان ایران" برای ساختن یک جمهوری مردم سالار و فرادینی!
پیش به سوی رفراندوم آزاد و دفن اصل ننگین "ولایت وقیح"!
پیروزی دفن "ولایت وقیح" در صندوق های رای روز آغاز تاریخ نوین میهنمان خواهد بود!
رضا هیوا
بیست و سه بهمن ۱۳۸۸
Reza Hiwa
2010-02-12#03.50