logo





بیست و هشتم مرداد ماه؛خیزش مردمی یا کودتا!

نگاهی به کتاب تازه علی میرفطروس!

يکشنبه ۲۸ مهر ۱۳۸۷ - ۱۹ اکتبر ۲۰۰۸

تهمورث کیانی

kiani.jpg
پس از ماهها انتظار،سرانجام کتاب تازه آقای علی میرفطروس،محقق و مورخ سرشناس ایرانی،درباره دولت ملی دکتر محمد مصدق و رویدادهای منتهی به بیست و هشتم مرداد ماه 1332 با عنوان "دکتر محمد مصدق: آسیب شناسی یک شکست" به بازار کتاب عرضه گشت. کتاب مزبور در قطع متوسط و 463 صفحه از سوی "نشر فرهنگ" در مونترال کانادا منتشر شده است. کتاب،که در اواخر مرداد ماه و همزمان با سالگرد رخداد بیست و هشتم مرداد ماه منتشر شد،اکنون به سبب استقبال فراوان خوانندگان به سرعت به نوبت چاپ دوم رسیده است. کتاب "دکتر محمد مصدق: آسیب شناسی..." به لحاظ فنی،به رغم برخی نقاط ضعف،کتابی پژوهش گرانه است که با شیوه مدرن تاریخ نویسی و روش آکادمیک و حرفه ای نوشته شده است. بنابراین،نویسنده در آن با جدیت کوشیده است تا به دور از حب و بغض های شخصی،بی تأثیر از جانب گرایی های عقیدتی-سیاسی رایج،که اغلب مرز بین تاریخ نویسی حرفه ای-آکادمیک و بیانیه های حزبی را مخدوش کرده اند،و با پایبندی به امانت داری در نقل و گزارش رویدادها به بررسی رخدادهای پیش از برکناری دولت ملی دکتر محمد مصدق و سپس بررسی شکست آن بپردازد.
به جرأت می توان گفت که هیچ دوره ای از تاریخ دویست سال اخیر ایران تأثیری به بزرگی جنبش ملی شدن نفت،دولت ملی دکتر محمد مصدق، فرآیندهای تفرقه و اختلافات درونی و سپس شکست آن بر جامعه ایرانی پس از آن نداشته است. این دوره نقش برجسته ای در همه تحولات سیاسی پس از آن در ایران داشته است. از جمله،بسیاری از مورخین و نویسندگان،که به بررسی انقلاب اسلامی بهمن ماه پرداخته اند،شکست دولت محمد مصدق،ناکامی این دولت در دستیبابی به برخی از مهمترین اهداف جنبش ملی،شکافی که پس از آن در میان گرایشات مختلف نیروهای سکولار وملی در ایران پدید آمد- وهرگز ترمیم نشد- ،دشمنی عمیق میان نیروهای ملی سکولار و در بار،و سرانجام انحراف جدی پادشاه سابق ایران از اصول قانون اساسی و تحکیم حکومت فردی پس از بیست و هشتم مرداد ماه، را مهمترین سبب غلبه روحانیون و نگرش مذهبی بر فرآیند جنبش دموکراسی خواهی مردم ایران، که به انقلاب اسلامی بهمن منجر شد،ارزیابی کرده اند. همچنین،بررسی هیچ بخش دیگری از تاریخ سیاسی ایران نمیتواند تأثیری در اندازه و بزرگی تأثیر بررسی پژوهش گرانه و مدرن دوره کوتاه دولت محمد مصدق،و راهبرد های سیاسی مختلف رهبران گروههای سیاسی درون جنبش ملی شدن نفت،بر روی راهبرد کنونی جنبش دموکراسی خواهی مردم ایران و بررسی راههای برون رفت از آن داشته باشد. اهمیت این تأثیر از این روست که بخشی از گروههایی که هم اکنون در مرکز تلاش و جنبش کنونی هستند از هواخواهان و پیروان محمد مصدق بوده اند،و بخش بزرگتری نیز به او به مثابه یکی از برجسته ترین رهبران سیاسی کشور در سده اخیر،و نماد رهبری ملی و دموکرات، می نگرند. از سوی دیگر،هیچ کدام از جنبش ها و گرهگاههای تاریخ سیاسی ما به اندازه این دوره متاثر از حب و بغض های گروهی و تعصب های کم مایه نبوده ونیست. با اینهمه،اما،در همه دوران پس از سقوط دولت محمد مصدق،و با وجود اهمیت و نقش برجسته و متداوم آن دوره،با تأسف، شمار آثار پژوهش گرانه و آکادمیک درباره این رویداد تاریخی،از شمار انگشتان دو دست کمتر و شمار سخنرانی ها و آثاری که تاریخ نگاری علمی و درست را با بیانیه های حزبی در مدح و ثنای دکتر مصدق،یا قدح و ناسزا گویی به او،یکی گرفته اند از شمار موی سر افزون بوده است. بخشی از این بی توجهی به سبب آن است که،بنا به رویه معمول،برخی از گروههای سیاسی به سرعت دست به تقدیس رهبران جنبش ملی شدن نفت،خاصه دکتر محمد مصدق رهبر کاریزماتیک و محبوب آن،زده و با تملک جنبش و ادعای میراث داری آن،نه خود گامی در خور برای بررسی علل شکست آن برداشتند ،و نه اجازه دادند تا پژوهشگر دیگری خطر را بر خود هموار ساخته و با قداست زدایی و زمینی کردن این جنبش و رهبری آن با صداقت و به صورت حرفه ای،اما با بی رحمی و امانت داری،به چنین کاری دست زند. بنابراین،اغلب "تاریخ نویسی ها و تحقیقاتی" که تا کنون در این باره منتشر شده است یا با تقدیش رهبران اصلی جنبش ملی شدن نفت و "نقش پیامبر گونه" دکتر محمد مصدق علت ناکامی دولت او را مخالفت و ممانعت برخی از رقبا،دربار، قدرت های بزرگ جهانی،و سرانجام کودتا دانسته اند یا تنها به بزرگ کردن نقش حزب توده و خودداری آن از به میدان آوردن نیروهای نظامی خود برای مقابله با مخالفان دولت مصدق پرداخته اند. گروهی دیگر،از جمله حزب توده و هوادارانش، نیز کوتاهی دکتر محمد مصدق در استفاده به موقع از ارتش برای مقابله با کودتا و سازش ها و تردید های او در مقابله با بحران،و اعتماد و امید نخستین او به ایالات متحده را از مهمترین علل ناکامی و سرانجام سرنگونی او برشمرده اند. از سوی اردوی سلطنت طلبان متعصب نیزدر تمام این دوران، اثری جز خشم نامه های سرشار از کینه توزی، دشمنی،و انکار دکتر محمد مصدق چیزی پدید نیامد.
علی میرفطروس،اما،از همان نخستین بخش کتاب خود بر خواننده معلوم می کند که نویسنده بر آن بوده است تا اثری متمایز از آنچه تا کنون از سوی دوستان و هواخوهان دکتر محمد مصدق،و یا از سوی دشمنان کینه توز آن انجام شده است،پدید آرد و "در پرتو اسناد نو،ارزیابی نوینی از دوران حکومت مصدق و جریانان منجر به 28 مرداد 32 ارائه" دهد. همچنین، نویسنده، آنطور که خود در مقدمه کتابش می گوید،آگاهانه عنوان "آسیب شناسی" را بر ای بررسی رویدادهای آن دوره برگزیده است تا بر ماهیت انتقادی کتاب که به بررسی "ضعف ها، نارسایی ها،و اشتباهات" پرداخته است تاکید کند. او همانطور که خود مدعی است،و با دقت و وسواس، کوشیده است تا بین یک بررسی آکادمیک و تاریخی و مدح و ثنا درباره اشخاص،یا ناسزا و کیته توزی در باره آنها،فاصله اندازد. آقای میرفطروس در سراسر کتاب به این عهد خود وفا کرده و هیچگاه نگذاشته است تا نقد های گاه تند و بی پرده او از دکتر محمد مصدق و رهبری سیاسی او موجب بی توجهی به،و خدشه در احترام عمیق او به پاکدامنی،میهن دوستی و استقلال سیاسی دکتر محمد مصدق گردد. سرانجام،نویسنده پیش از آنکه بکوشد تا دست به داوری و پیشداوری درباره افراد و رویدادهای تاریخی زند و به صدور احکام قطعی درباره کس یا کسان بپردازد و بررسی تحلیلی تاریخ را به قضاوت های سست و بی پایه و بی سند درباره افراد و گروهها و رویدادها فروکاهد،کوشیده است تا با کاووش عمیق در اسناد و بررسی رویدادها "خواننده را به داوری و تامل فراخواند". در اغلب موارد نویسنده،همانطور که خود در مقدمه کتاب می گوید،بدون دست زدن به داوری قاطع از خواننده خواسته است تا با تأمل در گزارشات و رویدادهای آن دوره برخی از نظریه های رایج و جاری را به چالش بگیرد. نویسنده به خوبی از این مطلب با خبر است که فقدان "تامل" و بررسی بدور از تعصب در اسناد و رویدادهای آن دوره و مطالعه دیدگاههای گوناگون دراین باره،تا کنون،غالب ترین و برجسته ترین ویژگی رویکرد ِ غالب در میان اغلب هواداران پرشور و با ایمان دکتر محمد مصدق،و مخالفان متعصب و کینه توز او بوده است. بنابراین،نویسنده دامنه تحقیق خود را به گردآوری،بررسی،و مطالعه تطبیقی گزارشات،خاطرات،و آثار افراد گوناگون با عقاید و سلایق سیاسی مختلف گسترانیده است. او،سپس،با تطبیق اغلب این آثار و نوشته ها با اسناد رسمی دست اول- که اغلب تا چندی پیش در شمار اسرار برخی از دولت های دست اندرکار بوده اند- به خواننده این توانایی را داده تا بتواند هر چه بیشتر به اطلاعات لازم دست یابد.
همچنین، از دیگر ویژگی های کتاب- که به ندرت با این وسعت در اثار دیگر سابقه دارد- بررسی شخصیت سیاسی دکتر محمد مصدق و روش و منش او در اداره دولت و تعامل با متحدان سیاسی و اعضای کابینه خود و تأثیر آن بر کار کرد دولت و همچنین پیروزی ها یا ناکامی های دولت او است. نویسنده با ستایش پاکدامنی،استقلال،و شخصیت فساد ناپذیر دکتر مصدق،با گرد آوری منابع تاریخی و پژوهش در اسناد سیاسی وزارت خارجه ایالات متحده به بررسی نقش او به مثابه یک سیاست مدار و رهبر دولت پرداخته و نشان می دهد در کجا و به چه سبب دکتر محمد مصدق می توانسته است راهبردی سیاست مدارانه برای تحقق اهداف کوتاه مدت دولت خود برگزیده و چرا چنین نکرده است. نویسنده،سپس،با دقت و وسواس به کنه روابط داخلی دکتر محمد مصدق به عنوان نخست وزیر و رئیس دولت با اعضای دولت خود پرداخته تا نشان دهد این رابطه در کجا و به چه سبب مبتنی بر دموکراسی نبوده است و چگونه با کارکرد یک دولت دموکراتیک مغایرت داشته است. در این بررسی،نویسنده با اتکا به خاطرات و آثار برخی از نزدیک ترین و وفادار ترین یاران او مانند دکتر صدیقی،دکتر سنجابی،و مهندس حسیبی اسناد و شواهد بسیار با ارزش و معتبری را ارائه می دهد که بر برخی از گوشه های تاریک- و کمتر کاویده شده- دولت دکتر مصدق پرتو افکنی می کند. نویسنده،فقدان مشورت کافی با اعضای کابینه،سماجت و تصمیم گیری فردی را از جمله این خصوصیات دکتر مصدق بر میشمرد. به باور نویسنده کتاب،فرآیند رفراندم انحلال مجلس شورای ملی،از جمله مثال های برجسته تصمیم گیری های فردی است که بر خلاف موازین دموکراتیک و همراه با ارعاب و سوءاستفاده از قدرت دولتی بوده است. به رغم برخی نکات دقیق و روشنگر در این بخش از کتاب،نویسنده در بررسی منش رفتاری دکتر مصدق و ساختار و کارکرد دولت وی به ویژگی های آن دوره تاریخی و کیفیت و عمق دموکراسی در پنجاه سال پیش توجه چندانی نکرده است و با مقراض و سنجه امروزه به ارزیابی آن دوره دست زده است. دموکراتیک بودن هر دولت مرد،دولت،و یا ساختار سیاسی را می باید به طور نسبی و با توجه به محیط سیاسی و سطح رشد جامعه مدنی آن کشور و کل جامعه جهانی سنجید. مثلأ،در همان دوره دولت ملی دکتر مصدق،در ایالات متحده به مثابه مهمترین دموکراسی جهان هنوز جدایی نژادی و محرومیت اغلب سیاهان از شرکت در انتخابات حاکم بود،یا بی شک دموکراسی هندوستان،ساختار دولت،و عملکرد دولتمردان آن کشور- که در آن دوران هنوز از آتش جنگ داخلی و مذهبی به طور کلی رهایی نیافته بود- با ساختار امروزین آن بسیار متفاوت است.
در فصلی دیگری از کتاب،نویسنده به خوبی و با ارائه اسناد و مدارک دست اول نشان می دهد که برخلاف برخی تصورات رایج، بین محمد رضا شاه و دکتر محمد مصدق دشمنی و عداوتی پیشاپیش و ازلی وجود نداشته است و نه محمد رضا شاه از همان نخستین روزها در صدد سرنگونی و برکناری دکتر مصدق و شکست برنامه ملی شدن نفت بوده است و نه دکتر مصدق سیاست مداری ضد سلطنت و ضد شاه بوده است. همچنین،بر اساس اسناد ارائه شده در کتاب،نه دکتر مصدق نخستین دولت مردی بوده است که خواستار ملی شدن نفت شده است، و نه محمد رضا شاه مخالف سرسخت ملی کردن نفت و در راستای سیاست های دولت بریتانیا بوده است. یکی از جالب ترین بخش های این فصل،بررسی فرآیند بالنسبه طولانی مخالفت های نخستین محمد رضا شاه با طرح کودتا و تأکید او بر برکناری مصدق از رهگذر توسل به قانون است. نویسنده با ارائه اسناد مختلف نشان می دهد که محمدرضا شاه از نخستین روزهایی که طرح کودتا از سوی دولت بریتانیا و سپس ایالات متحده در دستور کار قرار گرفت همواره مخالف کودتا بوده است و همیشه بر برکناری دکتر مصدق از راه توسل به قانون پافشاری می کرده است. شاه سرانجام و پس از خودداری دکتر مصدق از پذیرفتن فرمان عزل خویش،و با آگاهی از جدیت ایالات متحده در پشتیبانی از سرلشکر زاهدی و "برای جلوگیری از هرج و مرج بیشتر در کشور" به کودتا رضایت میدهد. به علاوه،آقای میرفطروس،در این فصل،با جمع آوری اسناد و گزارشات گوناگون و چیدن ماهرانه آنها در کنار هم ،و سپس افزودن تحلیل و بررسی خود را بر آنها،به خواننده این امکان را داده است تا با کنار زدن پرده جهل و تعصب درباره برخی از مهمترین چهره های سیاسی و دولتمردان برهه ای مهم از تاریخ سیاسی ایران دست به قضاوتی عادلانه زند. نویسنده کوشیده است تا نشان دهد که بر اساس این اسناد و بررسی ها،و برخلاف تصور رایج که اغلب دولتمردان و سیاستمداران دوره ای طولانی را به دو دسته کاملأ متمایز یعنی خائن محض یا خادم محض تبدیل کرده است،اغلب این دولتمردان،به رغم مخالفت با همدیگر و عضویت در گروههای سیاسی گاه متخاصم،در برخی از مهمترین اهداف –ازجمله ملی کردن نفت کشور- مشترک بوده اند. این نوع نگاه به تاریخ،که خاص نگاه آکادمیک و حرفه ای در برابر نگاه سیاسی و حزبی است- از نان شب برای کشوری که بیش از هر چیز به نوعی وحدت ملی،دوری از دشمنی های خصمانه وکینه توزانه و ایجاد فضای مدرن ِ تعامل و تکثر سیاسی نیاز دارد،ضروری است.
بخش دیگری از مطالب کتاب بررسی فراز و فرود رابطه بین دولت ایالات متحده و دولت دکتر محمد مصدق می باشد. این فراز و فرود به تفصیل بررسی شده است تا نشان دهد که چگونه پشتیبانی نخستین دولت ایالات متحده از دولت مصدق و خوش بینی و امید اولیه دکتر مصدق به ایالات متحده در پرتو تحولات سیاسی ایران راه زوال می پیماید. این بخش، فرآیند دست شستن ایالات متحده از مخالفت با بریتانیا و موافقت آن کشور با کودتا بر ضد دولت دکتر مصدق را به روشنی شرح میدهد. نویسنده در بررسی این فرآیند کوتاهی دکتر مصدق،بسنده نکردن او به "تحقق ممکنات"،فقدان استراتژی روشن و مرحله ای از سوی او،و خطر نفوذ حزب توده ایران را از جمله علل فاصله گرفتن دولت ایالات متحده و نا امیدی او از دولت دکتر مصدق بر می شمرد. نویسنده برای اثبات نظر خود در این باره به بررسی گسترده اسناد دست اول مربوط به آن دوره و نقل سخنان و خاطرات برخی از نزدیک ترین متحدان و هواداران دکتر مصدق،و همچنین کاوش در اسناد وزارت خارجه ایالات متحده و گزارشات روزانه سفرای آن کشور پرداخته و انبوهی از شواهد و اسناد گوناگون و دیدگاه گروه متنوعی از سیاستمداران آن دوره را در برابر خواننده می گذارد.
با این وجود،در بخش هایی که به فراز و فرود رابطه دکتر مصدق و محمد رضا شاه و همچنین تعامل با ایالات متحده و بریتانیا می پردازد،نویسنده، از بررسی عملکرد برخی گروههای دارای نفوذ بر دربار و شخص پادشاه،و همچنین برخی از اعضای خاندان سلطنتی در کارشکنی و ایجاد اختلاف بین نخست وزیر و پادشاه غفلت کرده است. همچنین،نویسنده آنگاه که در فرازی از کتاب دکتر محمد مصدق را مورد انتقاد قرار داده که "مسئله مالی با شرکت نفت انگلیس را به یک مسئله سیاسی تبدیل "کرده است،این مطلب را که ملی کردن نفت ایران در آن دوره به خودی خود- بدون تعمد دکتر محمد مصدق یا هر شخص دیگری – از جمله مهمترین مسائل سیاسی با بازتاب های عمیق و گسترده جهانی بوده است،نادیده گرفته است. به علاوه،این نظر با بخشی دیگری از کتاب که نویسنده به درستی می گوید ایده ملی کردن نفت پیش از مصدق نیز از سوی برخی دیگر از دولت مردان ایرانی مطرح شده است متباین است. ملی کردن سرمایه گذاریها و منابع که بنا به قرار داد های پیشین در اختیار کشوری دیگر قرار دارد حتی امروز نیز در شمار سیاسی ترین تصمیمات یک دولت به شمار است. "مسئله مالی" یا اختلافات مالی بین دولت های مختلف ایران با شرکت نفت انگیس،تا پیش از تلاش برای ملی کردن آن،همواره وجود داشته است و موجب تغییرات و اصلاحات متعددی نیز در نحوه سهم هر کدام از طرفین شده است. ملی کردن منابع و صنایع نفت،اما،فرآیندی نوین و کاملأ سیاسی بود. دکتر مصدق آن را سیاسی نکرد،او نخست وزیر و رهبر دولتی بود که می خواست این هدف سیاسی را عملی سازد.
تز و نظریه اصلی کتاب!
به رغم فصل های متنوع کتاب و بررسی های ارزشمند آقای میر فطروس درباره افراد و شخصیت های مؤثر آن دوره،روانشناسی اجتماعی جنبش ها و احزاب سیاسی ایران،و فراز و فرودهای مختلف جنبش ملی شدن نفت ایران،تز اصلی و جان مایه ای که کتاب را متمایز ساخته است،اما،رد عنوان کودتا برای رویداد بیست و هشتم مرداد ماه و سرنگونی دولت دکتر مصدق می باشد. آقای میر فطروس با صراحتی بی نظیر از رویداد بیست و هشتم مرداد نه به عنوان یک کودتای آمریکایی،بلکه به مثابه خیزش خود جوش مردم نام می برد. مردمی که به باور آقای میر فطروس در برابر زیاده روی های تندروها،خاصه حزب توده ایران،بر ضد سلطنت،ناکامی دولت در دستیابی به اهداف نخستین خود و اداره اقتصاد کشور،هرج و مرج فزاینده،و اختلاف بین رهبران و گروههای سیاسی،خسته و نا امید شده بودند. ترک کشور از سوی محمد رضا شاه،تسلط نیروهای حزب توده ایران بر خیابانها،که در شعارهای تند ضد سلطنت و سرنگونی تندیس های پادشاه در خیابانها بازتاب یافت،و ناتوانایی دولت در برقراری آرامش موجب چکاندن ماشه تفنگ خشم و خیزش همگانی مردم را فراهم کرد. این تز اگر چه موجب خشم بسیاری از دوستداران دکتر مصدق و ناسزا گویی به نویسنده شده است،اما در واقع چشم اسفندیار کتاب آقای میرفطروس نیز محسوب است. وقوع کودتا بر ضد دولت دکتر مصدق تا کنون اصلی بی خدشه نه تنها در میان دوستداران دکتر محمد مصدق و یا اغلب مردم و روشنفکران ایران، بلکه در میان اغلب محافل آکادمیک و سیاسی و بیشتر پژوهشگران خارجی نیز بوده است. علاوه بر دهها عنوان کتاب و تحقیق در این باره،برجسته ترین مثال تازه در این باره در سالهای اخیر عذر خواهی علنی خانم مادلین آلبرایت،وزیر خارجه پیشین ایالات متحده از مردم ایران برای آن کودتا است. نگارنده هیچگاه شگفت زدگی گروه کوچکی از پژوهشگران و کارشناسان امور خاورمیانه در دانشگاه را پس از شنیدن گزارشی که من از کتاب آقای میر فطروس و تز او به آنها دادم فراموش نمی کند. با اینهمه،همانطور که گفته شد این تز در واقع چشم اسقندیار کتاب است.
آقای میر فطروس کودتا را "انتقال غیر قانونی،ناگهانی و قهر آمیز قدرت توسط ارتش" تعریف کرده است (ص 246و197). این تعریف تنها بازتاب دهنده بخشی از خصوصیات کودتا است. اگرچه خشونت و مشارکت ارتش در اغلب کودتاها رخ می دهد،اما هیچکدام در شمار عوامل ضروری برای کودتا نبوده و نیستند. از نقطه نظر سیاسی،کودتا یک نوع مهندسی سیاسی است که معمولا با خشونت همراه است ولی خشونت در آن همیشگی نیست. این مهندسی سیاسی با استقاده و کاربرد یک بخش از تاسیسات حکومتی بر ضد بخش اصلی و حاکم وبا طراحی پنهانی صئرت می گیرد. کودتا اصطلاحی است برای تعریف تغییرات ناگهانی سیاسی متمایز از انقلاب نه چیز دیگری. بنابراین،نکاتی چون ضعف و شمار نیروهایی که قرار بود در کودتا مورد استفاده قرار گیرند،شمار اندک مأموران سازمان سیا، فقدان سازمان و نفرات نظامی از سوی سرلشکر زاهدی،تسلط دوستان دکتر محمد مصدق بر ارتش در روز بیست و هشتم مرداد ماه و فرضیه هایی از این دست نمی تواند دلایلی دقیق و معتبر بر رد کودتا در روزهای بیست و هشتم مرداد ماه به به شمار روند.
همچنین،این نظر که : "حس نهفته شاهدوستی مردم کوچه و بازار،آن حلقه مفقوده ای بود که در بیست و هشتم مرداد 32،زنجیره طبقات و اقشار مختلف را بهم پیوند داد و باعث سقوط حکومت مصدق گردید"،نمی تواند دلیل معتبری بر رد کودتا باشد. اگرچه آقای میر فطروس،با شجاعت لازمه یک کار تحقیقی،با اسناد و گزارشات مختلف و مشروح نشان می دهد که در آن روزها دولت دکتر مصدق بخش عمده ای از پایگاه مردمی خود را ازدست داده بود. اگر چه این گزارشات نشان می دهند که به راستی خیزشی در میان بخش وسیعی از مردم به طرفداری از پادشاه و در مخالفت با دولت و برنامه های حزب توده پدید آمده بوده است،اما هیچکدام از این عوامل دلیل معتبری برای رد وقوع کودتا نیستند. بی شک،طراحان هر کودتایی،خاصه اگر قدرت های درجه اول جهانی در طراحی آن دست داشته باشند،دست به کودتا بر ضد یک دولت بسیار محبوب و متحد نخواهند زد. در شیلی،ارتش و پشتیبانان آمریکایی آن،تنها زمانی دست به کودتا زندند که هزاران زن خانه دار قابلمه به دست- از هوداران پیشین آلنده- به خیابان آمدند و با کوبیدن بر قابلمه های خود به گرسنگی خود اعتراض کردند. به همین سبب،برخی از کسان بر این باروند که سازمان اطلاعاتی بریتانیا با نفوذ در حزب توده ایران موجب تندروی ها و اقدامات آنها را پس از ترک محمد رضا شاه فراهم کرد تا بتواند موجب خشم بیشتر مردم گردد. درستی با نادرستی این ادعا تنها زمانی معلوم خواهد شد که دولت بریتانیا دست به انتشار کامل اسناد آن دوره زند. بنابراین،خیزش مردمی و استقبال مردم از گروههای ارتش که به خانه دکتر مصدق حمله کردند،پیوستن بخش های بزرگ مردم به جمعیت ضد دولت - خاصه در کشوری که به گفته آقای میرفطروس مردم توده وار بوده و به راحتی صف سیاسی خود را تغییر می دهند-،همه می تواند نشانه و دلایل بر پیروزی آسان کودتا به شمار آید نه نشانه نفی آن.
به علاوه،همانطو که در کتاب گزارش شده است،مردم با سوار شدن بر کامیون ها و پیوستن به دسته های مختلف خشم خود را از دولت نشان می دادند. آنچه،اما،در کتاب نادیده گرفته شده است این حقیقت است که نوعی سازماندهی پیشاپیش- حتی اگر ابتدایی و کوچک بوده باشد- وجود داشته است که با صرف پول توانسته است کامیون ها را گردآورده و این دسته ها را متشکل سازد.
بنابراین،آقای میرفطروس اگر چه به خوبی نشان می دهد که کودتا نامیدن اقدام محمد رضا شاه در فرمان عزل دکتر محمد مصدق در روز بیست و پنجم مرداد ماه ،غلط و با افسانه سازی است. اگرچه با پرتو افکنی بر خیزش و پشتیبانی مردم از کودتا واقعیت سیاسی آن دوره و ناکامی یکی از محبوب ترین دولت های تاریخ معاصر ایران را به خوبی نشان میدهد. اگرچه با مدد گرفتن از اسناد بر افسانه شعبان جعفری پرتو افکنی می کند. با اینهمه،اما،دلایل معتبری به دست نمی دهد تا خواننده متقاعد شود که در آخرین روزهای حکومت دکتر محمد مصدق،دربار،سازمان سیا و دولت بریتانیا از کودتا دست شسته و به سازماندهی آن،تامین مالی آن،فراهم کردن امکانات برای گرد آمدن مردم،تشویق بخش های مردد ارتش،برقراری ارتباط بین سرلشکر زاهدی - که بی لشکر و فاقد پول لازم در نهانگاه به سر می برد- با متحدین خود،و مهمتر از همه تامین پشتیبانی روانی و سیاسی از خیزش مردم و تلاش گروههایی از ارتش دست نزده اند. اگر بپذیرم که چنین بوده است این نشانه تلاش گروه یا گروههایی برای تغییر حکومت به طور ناگهانی و پنهانی با استفاده از بخشی از حکومت بر ضد بخش اصلی است که کودتا نام دارد. کاربرد خشونت،مشارکت ارتش،پشتیبانی مردم،آسانی یا دشواری،و پیروزی یا ناکامی تغییری در مفهوم کودتا نمی دهد. همچنین تأکید بر اینکه بریتانیا و ایالات متحده قصد کودتا بر ضد حزب توده ایران داشتند،نیز، موجب رد وقوع کودتا نخواهد شد. شکی نیست که رشد و گسترش احزاب چپ و متمایل به اتحاد شوروی در یک دوره از تاریخ کشورهای در حال توسعه یا "جهان سوم"، موجب چرخشی کامل در سیاست قدیمی ایالات متحده در پشتیبانی از جنبش های آزادیبخش و ملی در بخش هایی از جهان شد. در این دوره- پس از غلبه سیاست "محاصره و در برگیری" اتحاد شوروی در سیاست خارجی ایالات متحده و با سیاست "یا با ما یا بر علیه ما" متعلق به برادران دالاس- بسیاری از رهبران جنبش های ملی یا قربانی کودتا - خونین یا غیر خونین- شدند یا مجبور شدند تا به سیاه چاله جهنمی کمونیسم دولتی اتحاد شوروی سقوط کنند. بارز ترین مثال در این باره جنبش ملی ویتنامی ها و رهبر آن است. جنبشی کاملأ ملی با پشتیبانی راهبه های بو دایی و رهبری چون هوشی مین که ملی گرایی کاملأ غیر کمونیست بود و زمانی که در کنار نیروهای اطلاعاتی آمریکا با ژاپن می جنگید در اسناد اطلاعات ارتش ایالات متحده از او با رمز "مامور شماره 19" نام برده می شد. هوشی مین هنگامیکه مردم ویتنام فرانسوی ها را، پس از ژاپنی ها،از کشور خود بیرون راندند،اعلامیه استقلال ویتنام را از روی اعلامیه استقلال آمریکا و دست نوشته های ویلیام جفرسون نوشت. او نیم نگاهی نیز به کتاب ها و نوشته های روسی ها از جمله لنین دراین باره نکرد. از این فصل سیاست خارجی ایالات متحده اکنون در اغلب تاریخ ها و پژوهش های مورخین و نویسندگان ایالات متحده و کشورهای غربی به عنوان "فصل تاریک" سیاست خارجی ایالات متحده در دوران جنگ سرد نام برده می شود. تنها پایان جنگ سرد آغازی بر پایان این سیاست بود..
نواقص فنی کتاب!
به رغم تلاش نویسنده در ارائه یک کتاب پژوهش گرانه و علمی،و به رغم آنکه نویسنده تا اندازه بسیار زیادی از عهده برآمده است،اما،کتاب در برخی فصل ها انسجام و ترتیب خود را از دست می دهد. در بخش هایی از کتاب،نویسنده با اشاره به نام فرد یا افرادی،ناگهان از بحث اصلی خود منحرف شده و بخش فرعی کوچکی را به او اختصاص می دهد. برخی از این توضیحات اگر چه می توانند برای خواننده ودر فهم نکته اصلی کتاب مفید باشند اما جای آنها- مانند هر کتاب پژوهش گرانه دیگر- در پانوشت یا در یاد داشت های آخر کتاب است. همچنین فصل بندی کتاب می توانست با دقت بیشتر چنان تنظیم گردد که با بررسی حوادث تاریخی و تلاش های پیش از دولت دکتر مصدق درباره نفت آغاز شده، و سپس به ناکامی های دولت دکتر مصدق پرداخته، و سرانجام به بررسی تز اصلی نویسنده اختصاص می یافت.
سرانجام، آقای میر فطروس، به رغم نکاتی که گفته شد،با گردآوری برخی از بهترین اسناد و گزارشات،تحلیل و کاوش در آنها،و بررسیهای تاریخی و تطبیقی دقیق یکی از جدی ترین و ارزشمندترین کتاب ها را درباره یکی از مهمترین دوران تاریخ سیاسی ایران به خوانندگان ارائه داده است. بی شک،کتاب بخش بزرگی از کمبودی را که در عرصه تحقیق و پژوهش دقیق،امانتدارانه،و بدور از تعصب های سیاسی و دشمنی های کور درباره جنبش ملی کردن نفت و رهبر فقید آن وجود داشت، بر طرف کرده است. کتاب آقای میر فطروس اگر چه مانند هر کتاب پژوهشگرانه دیگری بی نقص نیست و به همه پرسش ها پاسخ نمی دهد،اما گامی بسیار بلند و شجاعانه در مسیری بسیار سنگلاخی و سخت است. میرفطروس توانسته است با موفقیت بر گوشه های تا کنون تاریک مانده ی یکی از مهم ترین و زنده ترین دوران تاریخ سیاسی ایران پرتو افکنی کند و ،مهمتر از همه،ارتباطی منطقی میان برخی گره گاه ها و نقطه های کور این دوره برقرار سازد. از سوی دیگر،این کتاب با توجه به امانت داری نویسنده و فقدان قضاوت های کینه توزانه درباره شخصیت های سیاسی،نقش ارزنده ای در نزدیک کردن بخش های مختلف روشنفکران و گروه های سیاسی ایران بر جای خواهد نهاد و به تاریخ نویسی و پژوهش گری مدرن مدد خواهد رساند. بی شک،برگردان انگلیسی این کتاب کمک شایانی به غنای منابع موجود انگلیسی درباره این دوره تاریخ ایران خواهد کرد و منبعی با ارزش برای دانشجویان خارجی علاقه مند به تحصیل در مسائل خاورمیانه و ایران فراهم خواهد ساخت.

تهمورث کیانی،
tahmoures_kiani@yahoo.com
سیاتل (ایالات متحده)،بیست و هفتم مهرماه یکهزار و سیصد و هشتاد و هفت شمسی



google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:

مطالعه تاریخ و ناآگاهی!
بهروز هاشمی
2008-10-23 21:52:54
آقای میز تاج عزیز! من آن کتاب را خوانده ام. کتاب آقای میر فطروس را هم دارم می خوانم. اما نمی دانم کتاب تاریخ خواندن و اینکه افراد نظراتی مختلف درباره یک رویداد تاریخی داشته باشند-حتی اگر با نظر ما یا بسیاری دیگر مخالف باشد-چه مانعی در راه پیشرفت است. این جهان پیشرفته که شما به درستی به آن اشاره می کنید، مملو از بحث ها و کتاب هایی است که در آن نویسندگان نظرات مختلفی را بیان داشته اند. این تنوع و تضارب آرا به سود پیشرفت است. و نبود همین بحث آزاد موجب عقب ماندگی ما شده اشت. چه اشکالی دارد در کنار کتاب "کودتا در کودتا" کتاب آقای میر فطروس را هم بخوانیم و مثل آدم های بزرگ و روشن هر فردی خود فضاوت کند. نویسنده نقد هم کتاب را خوانده است و نظر خود را بیان داشته است، کار دیگری نکرده است و مانعی بر راه من و شما هم نیست. با سپاس و درود. بهروز

كاتوليك تر از پاپ نباشيد
علي مير تاج
2008-10-23 09:35:53

لطفا كتاب "كودتا در كودتا "نوشته "كيم روزولت" را بخوانيد. رييس وقت سازمان "سي. آي. ا" بقلم خود مي نويسد كه چگونه برنامه كودتا را چيدند و بوسيله عوامل خود در ايران اجرا كردند. وقتي طراح كودتا اقرار و اعتراف به كودتا دارد انكار آن چه معنا دارد؟!
در عصري كه همه جهان رو به جلو با شتاب در حركت هستند- نه من و نه شما نه آقاي مير فطروس ونه نويسنده اين نقد و نه هيچ فردي از ملت ايران حق ندارد و نداريم آگاهانه يا نا آگاهانه عقب بمانيم وديگران را با تبليغات واداريم كه درجا بزنند و عقب بمانند. حق نداريم خودمان را مقيد درميان مشروطه سلطنتي يا جمهوري اسلامي كنيم . حق نداريم اسير سياست هاي مرده مثل كمونيسم باشيم. انسان هاي آزاد با افكار و انديشه هاي آزاد فرداي خود و جهان را مي سازند بي آنكه در زنجير گذشته بمانند. از صفر شروع كردن هرگز عاقلانه نيست.

نقد نظر یا نقد شخص!
ستار بهرامی
2008-10-22 17:54:03
آقای اشکانی عزیز! اولا، عنوان "کودتا یا خیزش مردمی" عنوان نقدی است که آقای کیانی بر نوشته آقای میرفطروس نوشته است و اگر آن را به دقت بخوانید آقای کیانی با منطق و بدون توسل به ناسزا گویی و اتهام زنی نظر آقای میر فطروس را درباره رد کودتا نادرست دانسته است و بر این عقدیه است که 28 مرداد ماه کودتا بوده است. دومأ، عزیز من در کتاب آقای میر فطروس هیچ کجا به دکتر مصدق بی احترامی نشده است و او را از بزرگ مردان تاریخ ایران معرفی کرده است اما می گوید با اشتباه و تسلیم شدن به شور توده ها،با توجه به قدرت بالای مخالفان او،او در رسیدن به اهداف خود ناکام ماند. درباره کودتا هم نظر او این است که حکومت دکتر مصدق چنان تضعیف شده بود و چنان مردم از نابسامانی به تنگ آمده بودند که خود به خود در برابر تندروی های ضد شاه به خیزش خود به خودی دست زدند. اگر این نظر را قبول ندارید با دلیل و برهان و اسناد تاریخی آن را رد کنید. برای من و دیگران مهم نیست که آقای میر فطروس قبلد تندرو بوده است با کند رو و آقای متینی در استخدام کی بوده است. برای خواننده امروز در عصر اینترنت و انقلاب اطلاعاتی، سند و برهان و منطق مهم است نه گذشته شخصی افراد. اگر نظر کسی درست بود من نمی توانم به دلیل اینکه مثلأ او شراب خواره استف هنظر او را رد کنم. تازه، با همین منطق شماف کسان دیگری همان آقایان معین و خانلری را نیز به سبب کار در رژیم شاه محکوم کرده و می کنند. با اروزی شادکامی برای شما. ستار.

آب را گل نكنيم
اردوان اشكاني
2008-10-22 07:53:23
با درود خدمت گردانندگان سايت وزين عصر نو
از عجايب روزگار اينكه دوستان ديروز مبدل به دشمنان و بسياري از دشمنان گذشته تبديل به دوستان گرديده و اين چيزي نيست جز فقدان توازن عقلي.
با كمال احترامي كه به تكثر آرا و پلوراليسم داشته جاي بسي شگفتي است كه از نوشته ايشان تحت عنوان نوشته خوب! و يا نقدي بيطرف! ياد ميگردد.
اگر نيك بنگريم از عنوان نوشته ايشان "بیست و هشتم مرداد ماه؛خیزش مردمی یا کودتا!" ميتوان تعصب و كينه ورزي را مشاهده نمود چه اينكه ايشان هرج و مرج خياباني توسط اوباشي همانند شعبان جعفري (شعبان بيمخ) را خیزشي مردمی دانسته و دولت محمد مصدق را كه در دوران كوتاه صدارت خويش توانست استعمار انگليس رابه عقب براند (و نفت را ملي نمايد - افسانه شكست ناپذيري استعمار كهن را در اذهان كشورهاي تحت استعمار بشكند و اعتماد به نفس لازم را به حركتهاي آزادي خواهانه در مصر-اندونزي و بسياري از كشورهاي تحت استعمار تزريق نمايد- در جهت قانونمند نمودن و احترام به دمكراسي و قانون اساسي از جانب حاكمان از هيچ كوششي فروگزار ننمود.) را بر خلاف راي ملت قلمداد نمايد!.
اين از ذهن ويران و شيعي ما است كه انساني مانند محمد مصدق را بري از هر اشتباه ميخواهيم چه اينكه اين بزرگمرد نيز يك انسان بود و اشتباه نيز از ذات انسان آيا امير كبير و ديگر بزرگان اين مملكت دچار لغزش نشدند؟. پرسش اين است چه مقدار اشتباهشان در سرنوشت مملكت موثر افتاده است؟ آيا بعد از امير كبير كسي را سراغ داريم همانند مصدق به آزاديخواهي و وطن پرستي شهره بوده و در اين راه حاضر به فدا نمودن هستي و كيستي خو يش باشد؟
آقای میر فطروس از چپهاي تندروي سابق و از طرفداران امروزين نظام استبدادي سابق مي باشد. اصولا انسانهاي تندرو فاقد توازن فكري بوده و ممكن است از چپ چپ به راست راست هدايت شده و شايد در اين راستا از جاده خارج و به مانعي سخت برخورد نمايند و....
به مراجع ايشان در كتاب بنگريد. بارها از نام فرزند كودتاگر منحوس 28 مرداد با نام "تاريخ دان معاصر اردشير زاهدي" ياد شده و بسياري از مطالب جعلي نامبرده را عينا در كتاب خويش نقل قول نموده است. آيا ميدانيد اردشير زاهدي و وابستگي و سرسپردگيهاي نامبرده را به رژيم سابق؟ آيا از اعمال نامبرده در جنوب كشور در خوزستان و چهارمحال مطلع هستيد؟ آيا ميدانيد خود شاه ايشان
را با الغابي مانند نادان و بيسواد ياد مينموده؟ من فكر ميكنم به گزافه است نهادن نام تاريخ دان معاصر بر ايشان كه تاريخ دان در نگاه اول بايست بر بيطرفي.

مرجع بعدي كتاب كسي نيست جز دكتر جلال متيني كسي كه به دستور ساواك به رياست دانشگاه فردوسي مشهد رسيده و درگيريهاي ايشان با دكتر علي شريعتي بر همگان معلوم است. متيني با عنوان دكتراي زبان فارسي به دانشگاه فردوسي مشهد پاي گذاشت. جاي پرسش اينجاست كه بزرگاني مانند خانلري - معين و... داراي مجلدهاي ارزشمند بسيار در حوزه زبان فارسي بوده ولي افسوس از يك نوشته از ايشان در اين خصوص.
تمامي مساعي وابستگان به استبداد سابق اين است كه به قدرت رسيدن روحانيت و مصادره انقلاب به نفع استبداد اسلامي را حاصل 2 سال صدارت دكتر مصدق معرفي نمايند چه اين نتيجه استبداد 25 ساله شاه بعد از كودتا و ايجاد خفقان و استبداد مخوف آن دوران مي باشد. ما هرگز از ياد نمي بريم اين دوران را كه روحانيت براي مقابله با كمونيستها و مجاهدين و استحكام حكومت استبداد شاه داراي اختيارات ويژه و گسترده اي شده و در نهان خود را براي رسيدن به قدرت آماده مينمودند.
آيا اين حكومت مولود نامشروع استبداد مخوف شاهنشاهي نيست؟ به اعتقاد من چنين است چه اينكه كودتا حاصل اتحاد شيخ (كاشاني) و شاه بوده
تاريخ سازي و جعل آن نميتواند مفيد فايده باشد چه اينكه آن كه بخواهد بداند خواهد دانست. دوران مصدق آنچنان دور نيست كه غبار زمانه بر آن نشيند و افسانه ها به آيندگان. حقايق آن دوران اگر نزد خودي ها به جعل كشانيده اما اين غير خودي ها هستند كه تاريخ را به عينه بازگو ميكنند. در اين راستا است كه مادلين آلبرايت از ملت ايران بدليل دخالت سي آي اي در كودتاي 28 مرداد پوزش مي طلبد.

خداوند دروغ-جهل و خشكسالي را از ايران بدور دارد


نقدی خوب!
محسن سروستانی
2008-10-20 19:32:45
من کتاب آقای میر فطورس را به طور کامل نخوانده ام،اما این نقد مرا واداشت تا آن را کامل بخوانم. به نظرم نقدی منصفانه است که خواننده از آن چیزی در می بابد. بودن پرداختن به نویسنده به کتاب و ایده های او پرداخته است و آنها را مورد نقد قرار داده داست. با سپاس! محسن

28 مرداد
محمد جعفری
2008-10-19 14:01:47
با سلام
هم کتاب آقای دکتر میرفطروس،و هم نقد آقای کیانی،بسیار منصفانه و علمی است.
دست شان درد نکند
محمد جعفری

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد