logo





شیون

يکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۸۸ - ۳۱ ژانويه ۲۰۱۰

شکوفه تقی

shokoufe-taghi-s.jpg
آه ای قصه گوی پیر شب
از نسیم نغمه‌ی شاد پرندگان
در پنجره‌ی روشن صبح بگوی،
بانگ کلاغ و مرغوای جغد،
گوش باغ‌ را،
دریده است.
از غلغله‌ی شاد چشمه‌سار زندگی
در قلب تشنه‌ی بیابان خسته پای بگوی،
شحنه‌ی یأس،
راه را،
بر سالک امید بریده است.
آه ای قصه گوی پیر شب
از عمق صحاری نباریدن مگوی
دیریست رهرو داد،
سراب را،
در دست حسرت،
از کوزه‌ی بیداد، چشیده ‌است.
از ناجوانمردی سرد دشنه
در روزگار شکستن پرواز مگوی
شکافته‌های گلوی پرندگان سینه سرخ را،
بافته بر طناب دار،
بر صفحه صفحه‌ی تاریخ این خاک، دیده‌ است.
آه ای قصه گوی پیر شب
از طلوع روی آفتاب
در آینه‌ی صبح بگوی
خنیاگر عشق،
عمری است رخسار آبله گون جدایی را
در همه‌ی نرسیدن‌ها
قفس به قفس،
سرخ‌فام تر از یاقوت،
شیون کنان گریسته‌ است.

شکوفه تقی
٢٩ ژانویه ٢٠٠٩

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد