دموکراسی را میتوان در چند اصل خلاصه کرد که مهم ترین آن ها عبارتند از : نشئت گرفتن قدرت و قانون از ارادۀ مردم ، آزادی بیان افکار عمومی و اتکاء حکومت به آن ، وجود شیوه های مشخص برای بروز افکار عمومی از جمله احزاب سیاسی ، اصل حکومت اکثریت عددی در مسائل مورد اختلاف افکار عمومی مشروط به وجود تساهل مداری سیاسی ، محدود بودن اعمال قدرت حکومت به رعایت حقوق و آزادی های فردی و گروهی ، تکثر و تعدد گروه ها و منافع و ارزش های اجتماعی ، امکان بحث عمومی و تبادل آزاد افکار دربارۀ مسائل سیاسی و قدرتمندی جامعۀ مدنی ، اصل نسبیت اخلاق و ارزش ها ، تساهل در برابر عقاید مختلف و مخالف ، برابری سیاسی گروه های اجتماعی از لحاظ دسترسی به قدرت ، امکان تبدیل اقلیت های فکری به اکثریت از طریق تبلیغ نظرهای گروهی. | |
مقدمه
امروزه در آغاز سده بیست و یکم میلادی ، دموکراسی رایج ترین نظام سیاسی است. دموکراسی مدرن در آغاز پدیده ای اروپایی و غربی بود ؛ اما در طی چندین قرن گذشته به تدریج در سرزمینهای دیگر نیز گسترش یافت. در قرن بیستم نظام های سیاسی تک حزبی ، توتالیتر و فاشیستی مدتی استقرار یافتند ، ولی به واسطۀ بحرانهای مختلف ، سرانجام جای خود را به اشکالی از حکومت دموکراتیک دادند. البته امروزه نیز دموکراسی با همۀ پیشرفتهایی که داشته ، نظامی عالمگیر نیست و رژیمهای اقتدارطلب و یا شبه دموکراتیک در کشورهای گوناگون یافت می شوند ؛ با این حال حتی در کشورهایی که شیوۀ زندگی دموکراتیک در آنها برقرار نیست ، باز هم نهادها و رویه های برخاسته از نظام دموکراسی رواج دارند ؛ از اینرو شناخت دموکراسی در وجوه مختلف بر شناخت نظام های سیاسی غیردموکراتیک ضروری است.
از لحاظ لغوی
دموکراسی واژه ای است مشتق از واژه یونانی Demokratia که در آن پیشوند دموس به مفهوم «اداره امور خارجی کشور» به کار می رود. دموس بعدها به معنای تهیدستان و روستائیان و سرانجام به معنای مردم استعمال شده است. کراسیا نیز از ریشۀ کراتوس (kratos) مشتق شده ، و به معنای اقتدار و اختیار و نیز حکومت کردن و فرمانروایی می باشد.
اصطلاح دموکراسیا برای نخستین بار ، در آتن و در زمان کلیستن به کار رفت. وی در 510 سال پیش از میلاد به حکومت هیپارک و برادرش هیپیاس پایان داد و با اصلاحات قانونی ، حکومت بدست روستائیان افتاد. حکومت مذکور دموکراسیا نامیده شد و کلیستن هم به نام بنیانگذار دموکراسی شناخته شد. اما دموکراسی امروزه در اصطلاح سیاسی به مفهوم حکومت به وسیلۀ مردم است.
تعریف دموکراسی
هر کس در طول زندگی خود خواه ناخواه وابسته به گروهها و انجمن های مختلف است ؛ از خانواده و محله و باشگاه ها و اتحادیه های صنفی گرفته تا ملت و کشور. برای تمامی این اجتماعات ، چه بزرگ و چه کوچک ، به عنوان یک مجموعه تصمیم هایی گرفته می شود ؛ مثلاً در مورد اهدافی که باید پی گرفته شوند ، قوانینی که باید بر اساس آن ها کار انجام شود و همچنین تقسیم مسئولیت ها و منافع حاصل از فعالیت های جاری در بین اعضای آن اجتماع. این نوع تصمیم گیری ها را تصمیم گیری جمعی می نامیم ؛ در مقابل ، نوعی دیگر از تصمیم گیری ها به نام «تصمیم گیری فردی» وجود دارد که در آن افرادی خاص به تنهایی از سوی بقیه تصمیم گیری می کنند. دموکراسی به نوعی به تصمیم گیری جمعی تعلق دارد.
دموکراسی در مفهوم خود بیان کنندۀ این آرمان است که تصمیم هایی که بر اجتماع به عنوان بعنوان یک مجموعه اثرگذارند ، با نظر کلیه افراد آن اجتماع گرفته شوند. همچنین کلیه اعضا باید از حق برابر شرکت در تصمیم گیری برخوردار باشند ؛ به عبارت دیگر وجود دموکراسی مستلزم دو اصل کلی نظارت همگانی بر تصمیم-گیری جمعی و داشتن حق برابر در اعمال نظارت می باشد. هر اندازه که این اصول در تصمیم گیری های یک اجتماع بیشتر تحقق یابد آن اجتماع دموکراتیک تر خواهد شد. بنابراین طبق این تعریف دموکراسی یک مفهوم مطلق مطلق نیست که یک اجتماع یا به طور کامل از آن برخوردار یا به طور کلی از آن بی بهره باشد بلکه در اینجا بحث درجه و دامنه و عمق تحقق یافتن اصول نظارت عمومی و برابری در مشارکت در امور سیاسی و دوری یا نزدیکی جامعه نسبت به حالت آرمانی ، یعنی مشارکت در تصمیم گیری جمعی مطرح است.
کشوری را دموکراتیک می نامند که حکومت در آن از طریق رقابت انتخاباتی به مسند قدرت رسیده و مسئول پاسخگویی به مردم باشد و تمامی افراد بزرگسال آن کشور از حق مساوی انتخاب کردن و کاندیدا شدن برخوردار باشند و در آن قانون متضمن حفظ حقوق مدنی سیاسی باشد.
پیش فرض های دموکراسی
پیش فرض اول :
پیشفرض اول دموکراسی که شاید بتوان آن را زیربنایی ترین پیشفرض نامید بازمی گردد به نگاه انسان و ذات او. در مناقشه تاریخی میان اینکه آیا انسان ذاتاً فاسد ، متجاوز ، ظالم ، سرکش ، طغیان گر و در یک کلام «گرگ» می باشد و یا آنکه برعکس به حقوق خود قانع بوده و در پی ظلم و شقاوت و فشاد نبوده و به حقوق و دارایی های دیگران احترام گذارده و در پی تصاحب آن بر نیامده و فاقد تجاوزگری می باشد ، دموکراسی اعتقاد به دیدگاه دوم دارد ؛ دموکراسی معتقد است که انسان ذاتاً تجاوزگر نیست ، لذا نیازی نیست که یک نهاد قدرتمندی به نام حکومت ایجاد شود تا انسان را کنترل نموده و جلوی تجاوز و زورگویی او را نسبت به انسان های دیگر بگیرد. نکتۀ اساسی و مهمی که از این پیشفرض حاصل می شود آن است که حکومت نه یک امر واجب ، آسمانی ، فوق بشری و مقدس است و نه وظیفۀ هدایت و ارشاد انسان را بر عهده دارد و نه عهده دار تهذیب اخلاقی و تأمین سعادت دنیا و آخرت انسان می باشد و وظیفۀ آن محدود است به ایجاد امنیت انسان ، آن هم در چارچوب قوانین و مقرراتی که خود انسانها برای آسایش و بهبود زندگیشان وضع کرده اند.
پیش فرض دوم :
پیشفرض دوم دموکراسی آن است که انسان از مجموعه ای از حقوق برخوردار می باشد ؛ مانند «حق حیات» ، «حق تعیین محل زندگی» و «نوع معیشت» و ... که این حقوق را هیچ حکومتی ، هیچ نهادی و هیچ آئین و مذهبی نمی تواند از انسان بگیرد و از زمانی که انسان متولد می شود تا روزی که می میرد از این حقوق برخوردار بوده و تحت هیچ شرایطی این حقوق را نمی توان از وی سلب نمود.
پیش فرض سوم :
پیشفرض سوم دموکراسی آن است که انسان می تواند سرنوشتش را تعیین کند.
انسان از عقل ، شعور ، درک ، آگاهی ، تشخیص خیر و صلاح و خوب و بد برخوردار بوده و لذا می تواند خود انتخاب نماید. به عبارت دیگر انسان قادر است که مصلحت و خیر و صلاحش را تشخیص داده و بر حسب آن تصمیم گیری کرده و انتخاب نماید ؛ بشر از حق تعیین سرنوشت و تصمیم گیری به دست خودش برخوردار است. هیچ کس ، هیچ نهاد ، حکومت و قدرتی نمی تواند بشر را از حق تصمیم گیری توسط خودش نهی کرده و خود بجای وی تصمیم گیری نماید. هیچ کس به اندازۀ خود فرد نمی تواند خیر و صلاحش را تشخیص دهد. بنابراین هیچ فرد و نهاد و قدرت دیگری از جمله حکومت نمی تواند بگوید که من خیر و صلاح فرد را بهتر از خودش تشخیص می دهم و برایش تصمیم گیری نماید.
پیش فرض چهارم :
پیشفرض چهارم به تعبیری ادامه یا گسترش پیشفرض سوم می باشد. به این معنا که نهادهای قدرتمند جامعه از جمله حکومت نمی توانند ، به لحاظ برخورداری از یک دانش بالاتر و معلومات بیشتر بهتر از خود انسان قادر هستند خیر و صلاح و منافع وی را تشخیص داده و بر حسب آن برایش تصمیم گیری نمایند.هیچ حکومتی نمی تواند به انسان بگوید که خیر و صلاح تو این است و تو باید این تصمیم را بگیری و این طور یا آن طور عمل کنی ؛ مگر آنکه فرد ، کودک ، صغیر و مهجور بوده و یا به هر حالت از سلامت عقل و تدبیر برخوردار نباشد. به عبارت دیگر حکومت حق ندارد فرد را به اعتبار اینکه صلاحش در این است ، به انجام عملی وادار نماید که فرد نسبت به انجام آن رضایت ندارد.
پیش فرض پنجم :
پیشفرض پنجم دموکراسی به ذات حکومت و منشأ به وجود آمدن حکومت که توافق اجتماعی میان خود مردم است توجه دارد. نتیجۀ مهمی که از این پیشفرض به دست می آید آن است که حکومت از هیچ نوع قداستی برخوردار نیست. حکومت نه از مشروعیت الهی ، آسمانی یا مذهبی برخوردار است و نه از مشروعیت- های زمینی همچون قومی ، مرامی ، نژادی ، خونی ، وراثتی ، نجیب زادگی ، اشراف زادگی ، تاریخی و نه هیچ نوع دیگری ؛ تنها منبع مشروعیت حکومت رأی مردم و به تعبیری صندوق رأی وزارت کشور است. مادامی که حکومت از رأی مردم برخوردار است مشروعیت داشته و در غیر غیر اینصورت فاقد مشروعیت بوده است و مردم اجباری به اطاعت از آن نداشته و در صورت اصرار بر حکومت ، مردم مجبور به تمکین از آن نبوده و حق دارند علیه آن شورش نمایند.
پیش فرض ششم :
پیشفرض ششم آن است که حکومت از پیش خود هیچ وظیفه ، رسالت ، تعهد اخلاقی و غیراخلاقی ندارد. تمامی مسئولیت ها و وظایف حکومت محدود می شود به آنچه که مردم به صورت توافق و در چارچوب قانون آنها را به حکومت وکالت داده اند یا واگذار کرده اند. خارج از اینها حکومت حق ، مسئولیت و وظایف دیگری ندارد. به تعبیری دیگر ، حکومت یک وکیل است و حدود وظایف ، مسئولیت ها و اختیاراتش صرفاً محدود می شود به آنچه که وکالتنامه اش از سوی موکلش به وی واگذار شده است.
ویژگی های دموکراسی
امروزه دموکراسی گستردگی و محبوبیت زیادی در جهان یافته است و همۀ کشورهای مهم ، دموکراسی را برگزیده اند. برخی ویژگی های دموکراسی که سبب اعتلای آن شده است بدین قرار است :
1- کارآیی حکومت
2- تأمین آزادی های فردی
3- تأمین برابری
4- تأمین ثبات حکومت
5- آموزش شهروندان
6- شکل معتدل حکومت
7- عدم تکریم قدرت
8- عزل و نصب حکومت از ناحیۀ مردم
9- پاسخگو بودن حکومت
معایب دموکراسی
با وجود آنکه به نظر می رسد توانائیها و شایستگی های دموکراسی کاملاً بااهمیت باشد اما از انتقاد به کنار نیست. در زیر به برخی از کمبودهای دموکراسی اشاره می کنیم :
1- حکومت جهالت «دیدگاه ارسطو و افلاطون»
2- مطلوبیت ثروت
3- آموزش دروغین
4- پیچیده شدن تصمیم گیری
5- هزینه زیاد حکومت
6- مخالفت با فردیت و آزادی
7- بی ثباتی حکومت
بررسی تحلیلی نقایص دموکراسی شخص را متقاعد می کند که دموکراسی هنوز به کمال نرسیده و همچنین نشان نداده است که درمان همه بیماریهاست ؛ اما با این وجود به قول معروف اگر نمی توان بهشت را بدست آورد ابلهانه است اگر برای نجات از جهنم نکوشید. بی رحمیهای هیتلر در آلمان و تمایلات توسعه طلبانه نازی ها و فاشیستها در آلمان و ایتالیا و ستمگریها و جنایات حکومتی در جاهای دیگر شخص را به این نتیجه می- رساند که دموکراسی با همۀ کمبودهایش شکل بهتری از حکومت دیکتاتوری ، فاشیستی ، میلیتاریستی یا پادشاهی و استبدادی است.
منتقدان دموکراسی
به طور کلی منتقدان دموکراسی را در حد گسترده می توان به چهار گروه تقسیم کرد :
1- طرفداران حکومت های پادشاهی
2- لیبرال های میانه رو که از زیاده روی های دموکراسی ، ناشکیبایی احتمالی آن و کوشش آن در برقراری یکپارچگی و یکنواختی اجتماعی نگرانند.
3- سوسیالیست هایی که دموکراسی را تنها با قبول جنبه های اجتماعی و اقتصادی آن می پذیرند.
4- فاشیست ها که دموکراسی را به خاطر ناکارایی پردرنگ و اتلاف وقت تحقیر می کنند.
دیدگاه هایی درباره دموکراسی
لیبرال ها :
دموکراسی را در شرایط فردی ، به مثابۀ رضایت ابراز شده از طریق صندوق رای تعبیر کرده و دموکراسی را معادل با انتخابات منظم و رقابتی می دانند. با اینکه دموکراسی موارد سوء استفاده از قدرت را محدود می کند اما باید همواره در یک چارچوب قانونی و به منظور جلوگیری از استبداد اکثریت اعمال شود.
محافظه کاران مُهر تائید بر حکومت دموکراتیک- لیبرال می زنند ، اما همراه با تضمین هایی درباره لزوم حمایت از مالکیت و نهادهای سنتی در برابر ارادۀ تربیت نشدۀ اکثریت ؛ با این وصف ، راست نو پیوندی را میان دموکراسی انتخاباتی و مشکلات بیش از حد حکومت کردن و رکود اقتصادی برقرار کرده است.
سوسیالیست ها :
به طور سنتی صحه گذارده اند بر شکلی از دموکراسی افراطی مبتنی بر مشارکت مردمی و این آرزو که زندگی اقتصادی را تحت کنترل مردم در آورند ، و طرد دموکراسی لیبرال صرفاً به عنوان یک دموکراسی کاپیتالیستی ، اما سوسیال دموکراتهای جدید اینک خود را نسبت به ساختارهای لیبرال- دموکراتیک قویاً متعهد کرده اند.
آنارشیست ها :
دموکراسی مستقیم را تأئید کرده و خواستار مشارکت مردمی مستمر و عدم تمرکز افراطی اند. دموکراسی انتخاباتی یا نمایندگی را صرفاً نمائی می دانند که می کوشد بر سلطۀ نخبگان سرپوش بگذارد و ظلمی را که در حق توده ها می شود ، به آنها بقبولاند.
فاشیست ها :
اندیشۀ دموکراسی توتالیتر را پذیرا می شوند و معتقدند که یک دموکراسی واقعی همانا یک دیکتاتوری مطلق است ، چراکه خردمندی ایدئولوژیکی در انحصار رهبر است و او به تنهایی قادر است که منافع مردم را تبیین نماید ؛ از اینرو رقابت حزبی و انتخاباتی را یک امر فاسد و منحط می دانند.
دفاع از دموکراسی
توجیهات گوناگونی در دفاع از دموکراسی عرضه شده است ؛ نقطۀ عزیمت نظری اینگونه دفاعیات متفاوت است و می توان آن ها را بر حسب چنان نقطۀ عزیمتی به چند طبقه تقسیم کرد :
1- توجیه دموکراسی بر اساس عدم امکان معرفت تعیینی و قطعی
2- توجیه دموکراسی بر اساس برابری طبیعی انسان ها
3- توجیه دموکراسی بر اساس اطاعت مردم از قوانینی که خود وضع کرده اند
4- توجیه دموکراسی بر اساس فایده
5- توجیه دموکراسی بر اساس مصلحت اندیشی انسان ها
6- توجیه دموکراسی بر اساس پیوند دموکراسی با صلح طلبی
7- توجیه دموکراسی بر اساس تضمین توسعۀ اقتصاد سرمایه داری
8- توجیه دموکراسی بر اساس تضمین آزادیهای اولیه
به طور کلی مفهوم دموکراسی را میتوان در چند اصل خلاصه کرد که مهم ترین آن ها عبارتند از : نشئت گرفتن قدرت و قانون از ارادۀ مردم ، آزادی بیان افکار عمومی و اتکاء حکومت به آن ، وجود شیوه های مشخص برای بروز افکار عمومی از جمله احزاب سیاسی ، اصل حکومت اکثریت عددی در مسائل مورد اختلاف افکار عمومی مشروط به وجود تساهل مداری سیاسی ، محدود بودن اعمال قدرت حکومت به رعایت حقوق و آزادی های فردی و گروهی ، تکثر و تعدد گروه ها و منافع و ارزش های اجتماعی ، امکان بحث عمومی و تبادل آزاد افکار دربارۀ مسائل سیاسی و قدرتمندی جامعۀ مدنی ، اصل نسبیت اخلاق و ارزش ها ، تساهل در برابر عقاید مختلف و مخالف ، برابری سیاسی گروه های اجتماعی از لحاظ دسترسی به قدرت ، امکان تبدیل اقلیت های فکری به اکثریت از طریق تبلیغ نظرهای گروهی.
منابع :
1- دموکراسی چیست ، دیوید بتیهام و کوین بویل ، ص 18 و 17
2- از دموکراسی تا مردم سالاری دینی ، صادق زیباکلام ، ص 29 و 28 و 25
3- فرهنگ سیاسی ، غلامرضا علی بابایی ، ص 284
4- بنیادهای علم سیاست ، عبدالرحمن عالم ، ص 302 و 301
5- آموزش دانش سیاسی ، حسین بشیریه ، ص 436 و 435
6- درآمدی بر ایدئولوژیهای سیاسی ، نوشتۀ اندرو هی وود ، ترجمۀ محمد رفیعی مهرآبادی ، ص99
7- گذار به دموکراسی ، جمعی از نویسندگان
8- لیبرالیسم و محافظه کاری ، حسین بشیریه ، ص27
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد