logo





کردها و جنبش سبز

پنجشنبه ۸ بهمن ۱۳۸۸ - ۲۸ ژانويه ۲۰۱۰

عبدالله مهتدی

abdollah-mohtadi.jpg
یک بار دیگر ضمن ابراز همبستگی با جنبش دموکراسیخواهی مردم ایران و پشتیبانی از مطالبه حداقل جنبش یعنی انتخابات آزاد و نیز خواست های فوری از قبیل متوقف کردن اعدام ها و خشونت ها، آزادی کلیه زندانیان سیاسی و عقیدتی، آزادی بیان و تجمعات و احزاب، به عنوان پیش شرط های یک انتخابات واقعا آزاد، و هشدار نسبت به خطر سازش به منظور خواباندن جنبش و خاموش کردن صدای رسای مردمی که خواهان تغییر نظام سیاسی کشورند، مجددا تأکید می نمایم که مردم کرد بیش از همه از استبداد زیان دیده اند، عمیقا در دموکراتیزه کردن ایران ذی نفع اند و لذا هر دستآورد جنبش مردمی علیه استبداد را به گرمی تأیید و پشتیبانی می کنند.
حرکتی که هفت ماه پیش در اعتراض به تقلب گسترده انتخاباتی در جریان دوره دهم انتخابات ریاست جمهوری آغاز شد، در ادامه خود به یک جنبش گسترده مردمی علیه دیکتاتوری و برای کسب حقوق دموکراتیک، و به مهمترین چالش اجتماعی و سیاسی پیشاروی جمهوری اسلامی ایران طی سه دهه حیات این رژیم تبدیل شده است. این جنبش سبزنام گرچه هنوز از محدودیت های اجتماعی، سیاسی، قومی و جغرافیائی قابل ملاحظه ای رنج می برد، اما به سرعت از یک اعتراض برحق ولی محدود به یک جنبش گسترده و فراگیر دموکراسی خواهانه فراروئیده است. این جنبش مردمی با نشان دادن ابتکار و خلاقیت تحسین برانگیز، با برخوردهای عقلانی و متین و به دور از خشونت و با بهرهگیری بهینه از دستآوردهای تکنولوژی ارتباطات همگانی و رسانه ای، شایستگی مردم ایران را برای برخورداری از یک نظام اجتماعی و سیاسی بالاتر در انظار جهانیان ثابت کرده و نشان داده است که مردم ایران حقوق شهروندی خود را شناخته و آن را مصرانه طلب می کنند.
طی این هفت ماه رژیم جمهوری اسلامی با شدت و خشونت تمام با این جنبش مدنی و مسالمتجو برخورد کرده و سیاست ضرب و جرح و زندان و شکنجه و تجاوز و قتل و اعدام و ارعاب را در پیش گرفته است، روشی که طی سی سال گذشته نیز بارها توسط حاکمیت به کار گرفته شده بود. اما در دوره کنونی توان بسیج مردمی رژیم به شدت کاهش یافته، ریزش درون حاکمیت و بدنه آن رو به افزایش رفته و اقدامات سرکوبگرانه تأثیر عکس گذاشته است. به ویژه جوانان و دانشجویان و زنان آگاه با مقاومت و دفاع شجاعانه خود به این رژیم درسی داده و نشان دادند که جنبش ضمن ایستادگی محکم در مقابل سرکوبگران از راه صحیح خود نیز منحرف نشده است.
برخوردهای خشن حاکمیت، که طبق معمول با دروغ و تهدید و رجزخوانی نیز توأم است، بر زمینه نارضایتیهای عمیق اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، جنبش را به سمت نقد و نفی هسته اصلی نظام جمهوری اسلامی و اساس دیکتاتوری این نظام یعنی ولایت فقیه سوق داده است. در واقع از نظر مردم معترض ولایت فقیه عصاره و خلاصه همه آن چیزهائی است که باید کنار گذاشته شود.
یکی از مهمترین مباحثی که در این جنبش دارد سر باز میکند، قانون اساسی کنونی و لزوم تغییر آن است. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران با الهی خواندن منشاء مشروعیت نظام و با محوریت اصل ولایت مطلقه فقیه، در واقع با اصل بنیادی دموکراسی، که همانا به رسمیت شناختن اراده و انتخاب ملت بهعنوان مبنای مشروعیت حاکمیت است، از اساس بیگانه است و با تعریف یک قشر ممتاز مافوق مردم و مافوق جامعه و ایجاد تقسیمبندی خودی و غیرخودی، بنیاد دیگر دموکراسی را که همانا حقوق برابر شهروندی است نفی و طرد می کند. بدین ترتیب نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی آن بر بنیان سلب قانونی حقوق از مردم و نهادینه کردن تبعیض بر پایه باورهای مذهبی خاص بنا نهاده شده است. اصلاح طلبان دولتی نیز حتی در دوره حاکمیت خود هرگز نخواستند و نتوانستند این مرز بین خودی و غیرخودی را که در واقع چیزی جز آپارتاید اسلامی شیعی نیست از بین ببرند و مردمسالاری دینی مورد ادعای آنها به حکم آزمون اجتماعی مردود شده است. قانون اساسی جمهوری اسلامی باید در یک پروسه دموکراتیک جای خود را به یک قانون اساسی مبتنی بر اصول و موازین دموکراسی و نیز واقعیات و نیازمندیهای جامعه متکثر و گونهگون ایران بدهد که در آن حقوق بشر و میثاقهای جهانیاش محترم شناخته شده و ملاک قرار گیرد.
جنبش دموکراسی خواهی کنونی ایران در سیر رشد خود لزوم جدائی دین از دولت را هم چون نیازی واقعی برای تحقق دموکراسی با گوشت و پوست خود درک کرده و آن را به یکی از خواستهای اساسی خود تبدیل کرده است. تجربه سه دهه حاکمیت جمهوری اسلامی ایران گواه آن است که حاکمیت دینی جز تبعیض و حذف و سرکوب و عقبماندگی جامعه نتیجه دیگری ندارد. تلاش برای یک ایران دموکراتیک و سکولار دیگر از محدوده نخبگان خارج شده و در مقیاس اجتماعی به خواست گسترده جنبش دموکراسی خواهی بدل شده است.
حضور چشمگیر و مؤثر زنان در جنبش، در ادامه تلاشها و مبارزات دشوار و خستگیناپذیر آنان، از شاخص های بارز جنبش دموکراسی خواهی کنونی است. همه قوانین نابرابر علیه زنان باید لغو شده و زنستیزی نهادینه شده و آپارتاید جنسی کنونی در ایران باید جای خود را به برابری کامل حقوق زن و مرد در قانون و در اشتغال و قضا و تحصیل و ورزش و ازدواج و طلاق و حقوق خانوادگی و سایر فعالیت های اجتماعی و فرهنگی و فردی بدهد و همه آثار عقبماندگی قرون وسطائی بازمانده از گذشته و تحمیل شده به وسیله جمهوری اسلامی زدوده و جبران شود.
نظام آینده ایران در عین حال و به عنوان تعمیم منطق دموکراتیک خود، باید یک نظام غیرمتمرکز یعنی فدراتیو باشد تا بتواند به معنای واقعی تکثر جامعه ایران را درنظر و دربر گرفته و بازتاب هرچه مستقیمتر خواست ها و اراده مردم کشور خود گردد. لازمه نزدیک کردن و مرتبط کردن هرچه فشردهتر انتخاب کنندگان به انتخاب شوندگان و تأمین مشارکت بخشه ای هرچه وسیع تر و گوناگون مردم ایران در اداره امور خود، تغییر ساختار فوق متمرکز و متراکم اداره کشور و تفویض اختیارات به مناطق و نواحی گوناگون کشور است. به رسمیت شناختن تنوعات گوناگون جامعه ایران و بازتاب دموکراتیک این تنوعات در ساختار حکومت آینده ایران از ضروریات حتمی دموکراتیزه کردن حیات اجتماعی ایران آینده است. بهترین شکل حل این مسأله در ایران یک نظام دموکراتیک و سکولار و فدراتیو میباشد و قانون اساسی دموکراتیک آینده ایران باید حقوق همه ملیت ها و اقوام کشور را به رسمیت شناخته و حفاظت کند.
دولت های عصر جدید ایران طی بیش از یک قرن، چه در دوره سلطنتی و چه در دوره جمهوری اسلامی و حاکمیت روحانیت، با اتکا به ایدئولوژی های تبعیض گرا و ساختار فوق متمرکز، نظام هائی استبدادی پی افکنده اند که به عنوان نمونه حتی انجمن های ایالتی و ولایتی مصوب دوران مشروطیت را نیز، که خود بازتابی از خواست واقعی و ترکیب واقعی جمعیت و اهالی کشور بود، برنتابیده اند. نادیده گرفتن سیستماتیک و طولانی مدت ترکیب متنوع قومی و زبانی و مذهبی کشور، موجب تبعیضی ساختاری، گاه آشکار و گاه ناپیدا، علیه بخش قابل ملاحظه ای از اهالی و شهروندان کشور و تبدیل آن به یک نرم در جامعه ایران شده است، بهنحوی که در اکثر موارد کسانی که خود مورد این تبعیضات قرار ندارند، حتی متوجه وجود آن، زشتی آن و ناسازگاری آن با مبانی اساسی دموکراسی و حقوق بشر نمیشوند.
همه ملیت ها، و یا آن چنان که در گفتمان رایج امروز در ایران گفته می شود همه اقوام ساکن ایران، ضمن داشتن حق اداره مناطق خودشان از طریق مراجع انتخابی، باید بتوانند در کلیه سطوح اداره کشور تا بالاترین مراجع بدون هیچ محدودیت و تبعیض و بر اساس شایسته سالاری شرکت نمایند و به این منظور کلیه تبعیضات مذهبی و محرومیت های قانونی موجود علیه آنها برای تصدی مقامات بالای حکومتی باید لغو شوند. همچنین سایر تبعیضات در زمینه برنامهه ای توسعه اقتصادی، سرمایه گذاری، اشتغال و برنامه های رفاهی و فرهنگی باید برچیده و جبران شود. زبان های قومی گوناگون باید در کنار زبان مشترک فارسی به رسمیت شناخته و تدریس شود.
به رسمیت شناختن حقوق این خلقها و قائل شدن روشهائی که قانونا این حقوق را تضمین کرده و به این تبعیضات و نابرابریها خاتمه دهد، بدون شک احساس تعلق، امنیت و مشارکت را در همه مردم ایران بالا برده و لذا نیرومندترین عامل حفظ وحدت و همبستگی ایران خواهد بود.
تا آنجا که به طور مشخص به مردم کرد مربوط میشود، جمهوری اسلامی از همان بدو بر سر کار آمدنش سیاست تبعیض و سرکوب خشن و خونین و نظامی کردن و امنیتی کردن فضای کردستان را مبنای کار خود قرار داده است. «فرمان هجوم» به کردستان در روز ۲۸ مرداد سال ۱۳۵۸، که بر اساس بهانه های کاملا واهی و ساختگی صورت گرفت، هرگز از خاطره مردم کردستان محو نخواهد شد. دفاع مشروع و مقاومت همه جانبه مردم کردستان در برابر این لشکرکشی وحشیانه که طی آن هزاران نفر از بهترین فرزندان خود را نیز از دست دادند، یکی از صفحات درخشان حیات و مبارزه این ملت را تشکیل می دهد.
مردم کرد هرگز خواهان برخورد خشونت آمیز برای حل مسائل اجتماعی و سیاسی نبوده و نیستند و امروز کمتر از همیشه به این نوع راه حل ها تن میدهند. مسئول و مسبب خشونت در کردستان تنها جمهوری اسلامی است. فراموش نکنید که کردها بارها بهای حسن نیت و اعتقاد خود به گفتگو و راه حل مسالمت آمیز را با جان رهبران خود دادهاند. دکتر عبدالرحمن قاسلمو، از رهبران مشهور کرد، در حین مذاکره جان باخت چرا که «مذاکرهکنندگان» جمهوری اسلامی یکباره تروریست از آب درآمدند و در قلب اروپا ایشان و هیأت مذاکره کننده همراه وی را با دست خود به قتل رساندند. ما خواهان یک جامعه مدنی و آزاد و دموکراتیک هستیم که در آن مسائل اجتماعی و سیاسی از طریق مباحثه آزادانه در رسانه ها و در سطح جامعه و نهایتا از طریق صندوق های رأی حل و فصل شود. ما خواهان یک جامعه مداراگر و تکثرگرا هستیم که در آن تنوع مذهبی، زبانی، فرهنگی و عقیدتی جامعه ما سرچشمه غنا و زیبائی کشور باشد و نه بهانهای برای تبعیض و سرکوب و محرومسازی.
مایلم بویژه نسل جوان کشورمان، نسل بیدارشدهای را که با شجاعت تمام رودرروی استبداد ایستاده است، نسلی را که دارد با سر هشیار و چشمان باز مفروضات تحمیلی دهه های گذشته را یکی پس از دیگری مورد وارسی و بازبینی قرار میدهد، خطاب قرار دهم و واقعیاتی را در مورد کردستان با آنان در میان بگذارم. بدانید که یکی از فاحشترین دروغ های رژیم جمهوری اسلامی که باید مورد تردید و تجدید نظر شما قرار گیرد راجع به کردستان و مردم کرد است. نسل جوانی که خود در ماههای اخیر دروغزنی و تبلیغات مسموم این رژیم را آزموده است، باید بداند کردها سی سال است که در معرض بمباران دروغپردازیهای این رژیم قرار دارند، سی سال است که افکار عمومی از طریق همان رسانههای دروغگوئی که امروزه شما به درست شناخته اید، با شایعات وحشتناک در مورد مردم کردستان تغذیه میشود. کردها در طول سه دهه گذشته با همان استبداد و سرکوب خشنی مواجه بودهاند که امروزه شما در خیابان ها و بازداشتگا هها با آن پنجه درافکنده اید، آنها همان خواست های عادلانه و آزادیخواهانه و انسانی را داشته اند که شما امروز دارید، شما به خاطر خواست هایتان امروز از طرف رژیمی محارب اعلام می شوید که سی سال است مردم کردستان را محارب قلمداد کرده و به این بهانه در زندان ها مورد حبس و شکنجه قرار داده و یا به دست جوخه های اعدام سپرده است بدون اینکه حتی فریادشان هم به جائی رسیده باشد. آیا هیچ میدانید چقدر دختران کرد در همان «دوران نورانی» جمهوری اسلامی برای اینکه باکره به بهشت نروند قبل از اعدام از طرف «سربازان گمنام امام زمان» مورد تجاوز قرار گرفتند؟ میدانید چقدر جوخه های اعدام و چوبه های دار برپا شد بدون اینکه هیچ دادگاه عادلانه ای تشکیل شده و کوچک ترین موازین قضائی رعایت شده باشد؟
کردستان به خاک و خون کشیده شد، خانواده ها داغدار شدند، زندان ها و تبعیدها و اخراج های گسترده باب شد، احزابی که ریشه در تاریخ و مبارزات ملت کرد و در قلوب آحاد آن داشتند و دارند با آتش و دار پاسخ گرفتند، اما آیا می دانید که راز واقعی حمله به کردستان و شخم زدن آن با تانک ها نه خشونت و سربریدن کردها و نه وابستگی آنها به اجانب و نه هیچ کدام از دروغ های شاخدار دیگر رژیم جمهوری اسلامی بلکه این واقعیت بود که مردم کردستان در رفراندوم جمهوری اسلامی شرکت نکردند، این بود که جنبش کرد و احزاب سیاسی آن سکولار و دموکراسیخواه بوده و حاضر نبودند زیر بار اسلام سیاسی بنیادگرای انحصارطلب بروند؟ آیا میدانید که پیشکسوت نوگرائی دینی در کردستان و رهبر روحانی و معنوی مردم کرد شیخ عزالدین حسینی از همان اوائل انقلاب، زمانی که نه فقط روحانیون بلکه نواندیشان دینی امروز نیز در امواج شیفتگی به حکومت دینی غرق شده بودند، آشکارا ندای جدائی دین از دولت، دفاع از دموکراسی، دفاع از حقوق دگراندیشان و برابری حقوق زنان را سرداده بود؟ آیا میدانید که ما همان موقع علیه معرکه گیری اشغال سفارت موضع گرفتیم و آن را حربهای برای سردرگم کردن مخالفان و سرکوب بعدی آن ها می دانستیم؟ آیا می دانید که در کردستان آزاد خبری از حجاب اجباری و دستجات حزب الله نبود و نهادها و فعالیت های سیاسی و فرهنگی از همه جا م یروئید و نشریات آزادانه چاپ می شد و امنیت همه هم تضمین شده بود؟ آیا می دانید که آن هنگام کردستان به منزلگاه و مأمن آزادیخواهان سراسر ایران نیز تبدیل شده بود؟ آری، کینه سردمداران ثروت و قدرت جمهوری اسلامی به کردستان به خاطر این ها است. آنها وجود آزادی را در کردستان بر نمی تافتند و از بیست و هشت مرداد سال ۱۳۵۸ به این سو دقیقا به همین دلیل آن را با آهن و آتش کوبیده اند. دروغ های جمهوری اسلامی را در مورد مردم کردستان باور نکنید و بدانید که دروغهای سران نظام و رسانه های آن فقط مختص به شش ماه اخیر نیست و ما سی سال است که علاوه بر سرکوب و خشونت مستقیم زیر بار کوهی از اتهامات دروغین و تفرقه افکنانه نیز زجر می کشیم. خرافات رائج در مورد کردها را دور بیندازید و تصویرتان در مورد مردم کردستان و خواست های آن ها را به روز کنید.
بگذارید این را هم اضافه کنم که در طول این دهههای سیاه ما هرگز سر تسلیم فرود نیاوردیم، هرگز زانو نزدیم، اما هرگز نیز به مقابله به مثل کور و تروریستی روی نیاوردیم و برتری اخلاقی خود را در فاصلهای عظیم با دشمنان آزادی حفظ کردیم. شما نسل جوان امروز ایران بدانید که در کردستان جوانان سرباختند، اما سر فرود نیاوردند؛ چه گردنها که زده شد بی آن که سری خم شده باشد. تصویر اعدام های دسته جمعی کردستان که مهمترین جائزه عکاسی جهان را از آن خود کرد، تنها توحش سربازان ولایت فقیه را ثبت نکرده بلکه تصویر غرور و مقاومت سرفرازانه مردم کردستان را نیز جاودانی کرده است. نسل جوان امروز کردستان با اعتقاد و اعتماد کامل به مبارزه سیاسی و مدنی مردمی آماده است که دست در دست شما برای آزادی مشترکمان پیکار کند. بیائید همدیگر را بهتر درک کنید تا دستهای اتحاد جوانان ما در سراسر ایران برای آزادی و بهروزی بیش از پیش به هم تنیده شود.
خواسته های خلق کرد طی دهه های اخیر نه ناشناخته و مبهم و نه غیرعادی و غیرعادلانه بوده است. این خواستها در سالهای اول پس از انقلاب نیز چندین بار از طرف هیأتهای نمایندگی خلق کرد به هیأتهای اعزامی حکومت جمهوری اسلامی ارائه شده است. مردم کردستان خواهان حقوق و مزیتهای ویژهای برای خود نیستند، خواهان جدائی از ایران نیستند، خواست هائی ندارند که از چهارچوب متعارف نظامهای دموکراتیک معاصر و موازین شناخته شده حقوق بشر بیرون باشد. انتظار بحق مردم کردستان از رهبران و شخصیت های سیاسی و فرهنگی تأثیرگذار جنبش سبز و از فعالان و کوشندگان عملی جنبش این است که خواستهای مردم کردستان را مورد تأیید و پشتیبانی قرار دهند و به این وسیله در رفع نگرانی های مردم کردستان، که چندان هم ناموجه نیست، به سهم خود بکوشند. اکنون که درک جدیدی از تاریخ سی ساله گذشته در بسیاری از زمینه ها دارد شکل می گیرد و روایتهای دروغین و گمراه کننده پیشین جای خود را به درک منصفانه و روشن می دهد، اننتظار از نویسندگان و صاحبان قلم که در شکلگیری گفتمان عمومی مؤثرند این است که وضعیت مردم کردستان و آنچه را بر آنها رفته است بیش از گذشته جستجو و بازگو کنند.
یک بار دیگر ضمن ابراز همبستگی با جنبش دموکراسیخواهی مردم ایران و پشتیبانی از مطالبه حداقل جنبش یعنی انتخابات آزاد و نیز خواست های فوری از قبیل متوقف کردن اعدام ها و خشونت ها، آزادی کلیه زندانیان سیاسی و عقیدتی، آزادی بیان و تجمعات و احزاب، به عنوان پیش شرط های یک انتخابات واقعا آزاد، و هشدار نسبت به خطر سازش به منظور خواباندن جنبش و خاموش کردن صدای رسای مردمی که خواهان تغییر نظام سیاسی کشورند، مجددا تأکید می نمایم که مردم کرد بیش از همه از استبداد زیان دیده اند، عمیقا در دموکراتیزه کردن ایران ذی نفع اند و لذا هر دستآورد جنبش مردمی علیه استبداد را به گرمی تأیید و پشتیبانی می کنند.
در پایان، لازم میدانم مواد زیر را به عنوان برداشت خود از خواستهای حداقل مردم کردستان، که شاید بتوانند در شرائط کنونی نقطه وحدت جنبش حقطلبانه مردمی درکردستان قرار بگیرند، به آگاهی برسانم.
۱- لغو احکام اعدام صادره و به طورکلی پایان دادن به اعدامهای سیاسی در کردستان؛ آزادی کلیه زندانیان سیاسی و عقیدتی
۲- برچیدن فضای امنیتی و سرکوبگرانه در کردستان، پایان دادن به خشونت و سرکوب مردم توسط نیروهای نظامی و امنیتی و انتظامی، پایان دادن به دستگیریهای خودسرانه و به هرگونه شکنجه و بدرفتاری در زندان، پایان دادن به مزاحمتها و گشتها و دخالتهای خودسرانه مأموران دولتی در کردستان، پایان دادن به تیراندازیهای نامسؤلانه نیروهای انتظامی به مردم عادی
۳- آزادی بیان، آزادی انتشارات، مطبوعات و رسانه ها؛ آزادی اجتماعات، جلسات و گردهمآئی ها
۴- آزادی تشکل های مدنی از قبیل اتحادیه های صنفی، نهادهای کارگران، معلمان، دانشجویان، دانشآموزان و سازمانهای غیردولتی
۵- آزادی فعالیت تشکل های مستقل زنان در کردستان و نهادهائی که برای حقوق برابر زنان تلاش می کنند، آزادی کامل پوشش
۶- آزادی کامل فعالیت سیاسی در کردستان و از جمله آزادی بی چون و چرای فعالیت احزاب سیاسی کرد
این مطالبات تراوشات فکری هیچ فرد و یا گروه بخصوصی نیست، بلکه جمع بستی است از خواست هایی که سال هاست در شعور عمومی مردم کردستان وجود دارد و در مقاطع گوناگون از طرف بسیاری از مبارزان و کوشندگان سیاسی و روشنفکران و صاحبان قلم و احزاب سیاسی کرد بیان شده است. الزاما کلام آخر هم نیست، بلکه امیدوارم که انتشار آن به آغاز تبادل نظری سازنده میان احزاب و شخصیت ها و صاحب نظران سیاسی کردستان بینجامد تا در صورت لزوم با اصلاح و تکمیل آن، مبنائی برای امر حیاتی اتحاد سیاسی در کردستان فراهم آید. نیز امید آن دارم که با عرضه آن به پیشگاه افکار عمومی نوشته حاضر بخت آن را بیابد که به انحاء گوناگون مورد بحث و گفتگو، و در صورت پسند افتادن مورد حمایت و پشتیبانی شخصیت های سیاسی و فرهنگی، فعالان سیاسی، روشنفکران، روزنامهنگاران، دانشجویان، جوانان، زنان، نهادهای صنفی و اجتماعی و احزاب سیاسی کرد قرار گیرد و به این ترتیب به نقطه اجماعی برای حرکتهای مدنی در کردستان تبدیل شود.
عبدالله مهتدی
پنجم بهمن ماه ۱۳۸۸، ۲۵ ژانویه ۲۰۱۰

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد