logo





پیشرفت زن در سده ۲۱ میلادی

چهار شنبه ۷ بهمن ۱۳۸۸ - ۲۷ ژانويه ۲۰۱۰

بیژن باران

bijan-baran.jpg
همانگونه که در آغاز جوامع انسانی زنان رتبه اول را تا مقام رب النوعی و خدایی داشته اند؛ اکنون هم با نمونه های فراوان جهانی نشان داده اند که شایسته آن مقام ماقبل تاریخی ولی زمینی اند. نگاهی به پانتون پیشاتاریخ طبقاتی یونان، هند، ایران، مصر، سومر، بابل نشان میدهد که زنان برتر از مردان در جوامع پیشاطبقاتی با عدالت نسبی بوده اند. اکنون در سراسر جهان زنان برای گرفتن مقام واقعی خود در اجتماع بمبارزه روزانه می پردازند.

توجه به تحصیلات دانشگاهی پس از ج ج 2 در غرب منجر به ورود زنان به مدیریت کلان تجاری، سیاسی، فرهنگی شد. در این جاست که نیاز تولید صنعتی به علوم، حاکمیت را به جنسیت کارکنان کور کرد. ماشینهای رایانه ای نوین نیاز به کادرهای متخصص – بدون تعصب نژادی، مذهبی، جنسی – دارند. از اینرو در غرب بمرور تعصبات نژادی، مذهبی، جنسیتی ملغاء شدند. آمریکا پیشکسوت مدرنیزم است.

پس از ج ج 2 تولید بسوی نوآوریهای متنج از نیروی دماغی شد که نسبت به مذهب، رنگ پوست، جنسیت زیرشکم خنثی بوده؛ صرفا تولید در پی راه حلهای نوین برای معضلات تولیدی و خدماتی میباشد. از اینرو در آلمان و ترکیه که برتری نژاد/ زبان در قانون اساسی نهادینه بود بمرور نسبت به تحقیر شهروندان غیر آریایی- آلمانی یا غیرآتاترکی تجدید نظر شد. این تناقض بین قانون و واقعیت اجتماعی در رابطه با مهاجران از کشورهای کم توسعه با پوست تیره تر و فرهنگ کهن خود یا اقلیتهای ساکن از ازمنه قدیم در رسانه ها نمود پررنگتر یافت.

در آلمان نسل دوم ترکها که در آلمان بدنیا آمده؛ فقط آلمانی در مدرسه خوانده بودند؛ ولی حق ورود به مجلس ملی / بوندستاگ را تا 1994 نداشتند. در ترکیه کردها و ارمنیان که نسلها در این کشور زاد و ولد کرده بودند، شهروندان درجه 2م حساب می شدند. در آغاز سده 21م ترکیه کم کم تعصبات را کنار گذاشته؛ واقعیات تاریخی، اجتماعی را می پذیرد؛ به کردها اجازه ایجاد نهادی سیاسی- فرهنگی داده می شود. با ارمنستان رابطه دیپلماتیک برقرار می کند. ولی هنوز تا پذیرش کامل ارمینیان و کردها در ترکیه یعنی کنار گذاشتن بخشی از درآمد ملی برای امور اجتماعی آنها چند دهه زمان لازم است.

*

شاید بتوان در جامعه کنونی آماری بدست آورد که نشان داده شود: رشد شمار خانوار متکی به موقعیت اجتماعی زن با مقام دوم مرد در آن، در حال افزایش است. از این زاویه بوضوح دیده می شود که مرد به درجه دوم سقوط کرده. در آمریکا از دهه 60 سده 20م گرایش پیشی گرفتن زن با تحصیلات دانشگاهی برتر و درآمد پولی سالانه بیشتر از مرد آغاز شد.

در دهه نخست سده 21م این پدیده به یک پنجم خانوارها افزایش یافته. اکنون برای مرد مقرون بصرفه است که ازدواج کرده؛ زیرا درآمد و برنامه ریزی زن فرجی برای مرد می باشد. با پیدایش این پدیده درآمد بیشتر زن در ازدواج، تصمیمگیری و اقتدار آنها در خانواده رشد فراوانی کرده. دیگر اینکه شمار ازدواج در حال تنزل است. زیرا برخی زنان نیازی به ازدواج نداشته؛ با درآمد خود میتوانند زندگی مستقل و حتی امکان پرورش فرزندان خود را داشته باشند. نمونه رسانه ای: مدانا Madonna خواننده پراستعداد در آمریکا.

البته تنزل شمار ازدواج با قرارداد اجتماعی، بمعنی افزایش زندگی غیرعقدی زوجها – چه از جنس مخالف و کمتر همجنس- با هم است. در امریکا تعداد "خانوارهای" بدون عقد/ ثبت در شهرداری/ کلیسا رو به افزایش است. دراین گونه روابط پایه زندگی مشترک عشق و لذت است؛ نه جفتیابی سنتی بوسیله اولیا یا زنا با محارم- دختر عمو/ پسر دایی. قوانین مدنی هم بطبع یواش یواش ترمیم یافته تا واقعیات نوین را هم در بر بگیرد. این واقعیات در برگیرنده جدایی، حق ولد، بیمه درمانی، ارث، خیانت، رتق و فتق اختلافات طرفین می باشند.

در دهه 60 سده 20م در آمریکا زنان همرزمان سیاهان و سفیدهای مترقی بوده؛ این اردوی اکثریتی جامعه پس از 400 سال حاکمیت اقلیت سالخوردگان سفید مذکر متمول را سر جای خود نشانده؛ متمم قوانینی را به تصویب رساندند که بطور مسالمت آمیز به تفویض قدرت به اکثریت جامعه تبدیل شد.

البته هنوز این تفویض کامل نشده؛ مسالمت آمیز هم تجرید جریان عمده آن است. زیرا در موقعیتهای موضعی، محلی، مجزا، نمونه های قهر، خشونت، قتل، آتش سوزی از طرف حامیان و حاملان فرهنگ قبلی وجود داشته و خواهد داشت. نمونه رسانه ای: خشونت و تجاوز به زنان نظامی در جشنهای ارتشی؛ کتک و شکنجه اقلیتها مثلا رادنی کینگ سیاه بوسیله جوخه پلیس سفید لوس آنجلس در 1991.

تغییر روابط اجتماعی از طریق قانون در آمریکا همیشه با ادبیات تعهد و اعتراضات خیابانی همراه است. جناح حاکم با روی خوش و تعارف متممهای قانون را نمی افزاید. در چند دهه گذشته، انتخابات در این کشور از دست 2 حزب اکثریت دمکرات و اقلیت جمهوریخواه خارج شده؛ نقش تعیین کننده در انتخابات را نیروهای مستقل از این 2 حزب دارند. نمونه: صف ارایی حزبی در انتخابات 19 ژانویه 2010 در ماساچوست اینگونه بود: 1.6 میلیون دمکرات، 490 هزار جمهوریخواه، 2.1 میلیون مستقل که از کاتولیکها، اقلیتها، خرده پاها، یقه سفیدهای خدمات تشکیل شده.

این مستقلها بودند که تعیین کننده نتیجه رای شدند نه 2 حزب سنتی در آمریکا. آنها با رای خود سناتور جمهوریخواه را با 100 هزار بیشتر برنده کردند. این مدل انتخاباتی کمابیش در تمام ایالات آمریکا صادق است. مستقلها به 2 حزب سنتی تعلق ندارند؛ نیز اگر هم عضو حزب باشند، پس از غور، در لحظه آخر خط عوض می کنند. آنها نتیجه انتخابات را تعیین می کنند. از اینرو تبلیغ رسانه ای بویژه تلویزیون در چند روز مانده به انتخابات بسیار تعیین کننده است.

*

جنبش کارگری قرن 19م در غرب منجر به بیداری مستعمرات و مناطق نفوذ در شرق و زنان در غرب شد. از این رو جنبش طبقه کارگر پیشتاز جنبش اقشار زن در غرب سده 20م شد. زنان در جهان از همگونی و همسویی بیشتری نسبت به کارگران برخوردارند. آنها در عواطف مادری، تعامل اجتماعی، بروز زیبایی خود و محیط، پیروی از مد جدید پوشاک، همگن تر در جهانند تا کارگران. لذا جنبش زنان در جهان در 4 چوب سرمایه داری پاسخگو به تغییرات جامعه، از راه ترویج عقاید، بحثهای اقناعی، برخوردهای مسالمت آمیز، فعالیتهای قانونی فراگیر شد.

این یک واقعیت تاریخی است که اردوگاه سوسیالیستی در سده 20م فروپاشید. شاید یک دلیل نمادین، صف آرایی دفتر سیاسی/ پولیتبوروی حزب مسند قدرت تمام مذکر مسن منزلتدار بود. ولی رشد زنان منجر به گرفتن مقامهای کلان سیاسی، حکومتی در جهان آهسته ولی مدام و عمیق پیش می رود. این را در هند بهتر از چین، در آمریکا بهتر از روسیه، در اسراییل بهتر از ترکیه، در ایران بهتر از همسایگان سنی، در غرب بهتر از شرق می توان دید. نمونه: رییس جمهور زن در اوکراین.

ورود زنان به صحنه سیاست کشوری به امتدادهای بین المللی ، فعالیتهای نیکوکارانه سازمان ملل، تقبیح خشونت، بهبود محیط زیستی انرژی بیشتری داد. سفیران نیکوکاری جهانی مانند انجلینا جولی همسر خود، برد پیت، را بدور زمین برای کارهای خیریه می کشاند.

البته در این راستا زنان نیروهای کمکی از ملیتها، مردان مترقی، جوانان، اقلیتهای جنسی، قومی، دینی را پشتوانه خود دارند. حتی در محیطهای کارگری مردسالار با فرهنگ نخراشیده مذکر، اثر زنان را در تعدیل و به روز رسانی می توان دید. مهد کودک در نهادهای کار پدید آمدند. تجاوز جنسی را تبدیل به قبح و قابل پیگرد قضایی کردند.

ورود زنان به حوزه کلان سیاسی و اقتصادی کشور، خود کمک به دگرباشان برای استحقاق حقوق شهروندی در فرهنگ مذکر کرد. حتی ایالاتی وسیع مانند تکزاس در آستانه سده نوین، روابط جنسی بین انسانها را با خجالت پذیرا می شوند. دگرباشان یواش یواش از پستوها بیرون آمده؛ قوانین مذکرگرا را بسوی قانون با جنسیت خنثی برای همه شهروندان یک ایالت یا یک کشور تبدیل می کنند. این تغییر در قوانین برخی کشورهای غربی کاتولیک مذکرگرا مانند پرتغال و ایرلند هم طنین انداخت.

در ارتش 250 ساله آمریکا پس از سفیدهای مذکر پروتستان، بقیه اقلیتهای دینی، سیاهان، لاتینها، ژاپنیها، چینیها، یهودیان، مسلمانان بمرور وارد شدند. ولی این ورود زنان بود که محیط مذکر مدار نظامی را تلطیف کرد. منجر به سیاست "مگو و مپرس" در دهه 1990 نسبت به دگرباشان شد.

*

ورود زنان به جنبشهای اجتماعی در ایران هم همین مسیر را طی می کند؛ منتها پرسرعت تر. زنان پس از مبارزات فردی ولی گسترده در باره آزادی پوشاک، جلو زدن تحصیلی و کمٌی در دانشگاهها، شکوفانی استعداد در هنر و ادبیات، اکنون در مبارزات جنبش سبز در خیابانها از نظر رفتار پیشروتر از مردان اند. جایزه نوبل صلح به یک زن ایرانی رسید. وکلای مبرز زن، نویسندگان، شاعران، سینما گران، نقاشان، آوازخوانان، حتی در امور تجاری، کسب، تولید- رشد پیشروی آنها سریعتر از مردان است.

ادبیات زنان آیینه ای زنده از این گرایش پیشروی زن و احراز مقام اولی در جامعه نسبت به مرد است. آیا افشای جنایات و آپارات سرکوب دولتی توسط لورکا، پاسترناک، ریتسوس، سولشنتزین، نرودا، ناظم حکمت، درویش، دکتر ساعدی با شیوه برخورد فروغ فرخزاد، سیمین بهبانی، گرتا موللر در رومانی تفاوت دارد؟ پاسخ نیاز به پژوهشی پردامنه دارد.

تحرک، هدفمندی، سلامت فکری زن با بسیاری سجایای اخلاقی نوین و سنتی چون آلیاژ و ملاطی فرهنگ کهن را به فرهنگ مدرن پیوست میدهد. البته قوانین و سنن، بقایای اسقاط گذشته، هنوز در اوراق و ضمیر جامعه نوشته شده اند. ولی خیلی زود هر 2 با واقعیت پیش افتادن زن در جامعه راهی ندارند جز به روز شدن و انطباق با ساختار در ژرفای جامعه که در حال تکوین است.

این پویش زنان ثمره تلاش آنها از انقلابات مشروطیت و جمهوریت، بویژه در 30 سال گذشته، همه گیر شد. هر دوی این انقلابات ماهیتا دمکراتیک و توزیعی بودند که قدرت متمرکز در راس را برای سرشکنی/ توزیع قدرت در بین استانها، ملیتها، اقشار، طبقات جامعه کثیرالملل ایران می خواستند. روشن است که حامیان و حاملان فرهنگ مذکر متمرکز اسقاط گذشته با کودتاهای پیدرپی رمق پیشآهنگی 2 انقلاب را گرفتند. ولی زنان و نیروهای یاور آنها با مبارزه پیگیر و همه جانبه در نهایت در حال پیروزی اند.

سرمایه گذاری در ساختارهای آموزشی و شهری پس از انقلاب جمهوری همراه با تضییع حقوق شهروندی زنان بود. با پیدایش 100 دانشگاه، 5 میلیون دانشگاهدیده، رسانه های دیجیتال همراه و ماهواره ای این رویداد پیش افتادن زنان از مردان پیش بینی پذیر می باشد. زیرا زنان برای فروریختن دیوار و سقف شیشه ای، حق گزینش حجاب، تملک بر تن خود می کوشند. این خواسته ها برای بسیاری مردان، اگرچه بدون قدرت سیاسی، ملموس و منطقی اند.

زنان خواهان جامعه ای مدرن اند که در آن به شکوفانی استعدادهای ذاتی خود نایل آیند. فطرت برتر آنها نسبت به جنس مذکر در ارتباط گیری و تعامل، پشتکار و عاطفه، همدردی و وجدان بیدار، اخلاقیات منزه تر، تیمار پیران و تغذیه کودکان مشهود است. آنها اکنون خلاقیت و زیباسازی محیط را در مقیاس ملی و نه خانگی می خواهند.

*

عامل ذهنی در جنبش زنان از نظر تئوریک با آثار سیمون دبووار، دارندگان جوایز نوبل در ادبیات و نیز علوم طب، شیمی، فیزیک، ریاضی چشمگیر است. مادام کوری، النور روزولت، پیچراستو، پرل س باک پیشکسوتان زنان در جهان بوده اند. می توان پیش بینی کرد که جنبش زنان در نظام سرمایه داری – چه خصوصی مانند آمریکا و چه دولتی مانند چین – با تاریخ همفاز است. باید توجه داشت که فرهنگ پیشامدرن می تواند حاملان مذکر و مونث داشته باشد. نمونه: گلدا مایر در اسراییل و مارگرت ثاچر در انگلیس. بقول دکتر طهماسبی در کمدی عروسی گلدا و سادات در دهه 1970: "عروس هم خودش یک پا دوماد است امشب.."

این جنبش فراگیر در 6 بیلیون/ میلیارد جمعیت زمین که نیمی زن بوده، از تجانس و برنامه روشنی برخوردار است. باید بیاد داشت که اقشار وسیعی در جامعه نوزادان، کودکان، جوانان هر 2 جنس اند. این اقشار متحد طبیعی زنان در نقش مادر، مربی، معشوق اند. با این حساب طبقات تحت استثمار اقلیت محسوب می شوند.

بگواه تاریخ، پس از کمون پاریس تا فروپاشی اردوگاه بقولی در دهه 30 و بواقع در دهه آخر سده گذشته، بقول رزا لوکزامبورگ "قبضه قدرت سیاسی با کودتای اقلیت" بود؛ نه بنا به پیشگویی پیشکسوتان جنبش کارگری قرن 19م در پیروزی گسترده کار. جنبش زنان گامی فراگیر در راستای عدالت خواهی جهانی است. روشن است که نیمی از جمعیت جهان کمیت بالاتری در دیالکتیک تغییر جامعه دارند تا طبقات تحت استثمار. پساز رهایی جهانی قشر انبوه زن از ستم، نوبت اقشار و طبقات در رهایی خود خواهد رسید. البته رهایی زن، جامعه سرمایه داری جهانی را شاید آنقدر تلطیف کند که انقلاب نهایی بشریت بدون خونریزی بشود- الگوی کشورهای اسکاندیناوی.

تاکید جنبش زنان بر متممهای عدیده به قوانین جامعه است. با این متممها حقوق مساوی زنان و اقلیتهای دیگر، ماده به ماده به قانون اساسی کشور، بمرور افزوده می شوند. البته درج در قانون تضمین اجرایی همه گیر در فرهنگ جامعه ندارد. الغای برده داری در 1865 در قانون اساسی آمریکا در فرهنگ رایج جامعه تا نیمه سده گذشته مسکوت ماند؛ شاید تا چند دهه دیگر در فرهنگ آمریکا این الغا تام و تمام اجرا نشود.

جنبش عملی زنان مکمل جنبش فکری/ شعاری کارگری قرن 19م می باشد. در این جنبش عملی است که جهان بسوی بیمرزی و برابری آتی رهسپار است. نمونه: روادید به کشورهای عضو اردوگاه مشکلتر بود تا سفر به کشورهای غربی تحت جادوی ظهور 2باره زن در مسند قدرت. یکی از مزایای جنبش زنان جهانی بودن/ گلوبالیزاسیون تحت لوای تجارت است.

روشن است که نسبت به گذشته مثلا بازه زمانی ج ج 1، اکنون کاهش شدت استثمار در غرب، بهبود وضع کار در شرق، ارزانی فرآورده های شرقی در غرب عوامل مهمی اند. این کاتالیزورهای مهم، گلوبالیزاسیون را بسوی یک تعادل جهانی Equilibrium برای همفازی سراسری کار و کنترل آلاینده ها در کره زمین می برند. پروسه ترابری اطلاعات، پول، محصول از غرب به شرق و از شرق به غرب باین تعادل جهانی یاری می رساند. وسایل سریع سفر انسانها و خبر رسانی هم این پروسه را پرسرعت می کنند.

دیگر نیازی به رهبر فرهمند/ کاریسماتیک مذکر دائم العمری که مثل بختک به قدرت سیاسی می چسبد؛ آنرا در خانواده خود موروثی میخواهد، نخواهد بود. رهبری که بداهه گری و مکاشفات فردی را بنمایه برنامه سیاسی کشور می کند- تازه اگر حرص مال و حشر جنسی نداشته باشد. در جامعه مدرن، هر شهروندی با رای خود میتواند بطور ادواری، انتخابی، با تحصیلات تخصصی، در مقامهای تصمیمگیری کلان ملی قرار گیرد.

شاید در آن جهان فردایی، سازمانی بٌراتر از سازمان ملل النور روزولت و آینشتاین، نهادی جهانی بر کره زمین حکومت کند. در آن نهاد دیگر اصول برابری انسانها، حق حیات همه موجودات زمین، الغای مرزها، کار برای همه، مسکن و بهداشت همگانی شعار نبوده؛ بلکه واقعیت باشند. در آن جامعه مجریان شعارهای عدالت حاملان فرهنگ منحط مذکر گذشته نخواهند بود.

آن نهاد جهانی، خشونت دولتهای محلی به شهروندان معترض را تقبیح گروهی کرده؛ جلوی کودتاهای نظامی/ نرم، قهر خیابانی بضد توده های معترض مسالمت خو به اجحافات را بگیرد. آن سال چه 2050 باشد چه 2100 سالی خواهد بود که زمین برای زمینیان بهشتی فراگیر و مطبوع خواهد شد. "زمین، زمین رها/ دوباره باکره ای بی بزک{ مرزها} خواهد شد." شعر نیایش، از بیژن باران، کتاب مجموعه شعر راه و رود، نشر آذروش، 1972، تهران.

12610

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد