همپای گذشت زمان، به موازات افت و خيزهای جنبش سبز، حجم فزاينده ای ا ز سئوالها، اعتراضات و نگرانيها ابراز و عنوان شده اند.
اين سئوالها/ اعتراضات تمامی زمينه های مبارزه را در بر می گيرند. پلاتفرم جنبش سبز، ماندن در چارچوب قانون اساسی يا نه، نقش اسکولارها در حنبش و بسيار موضوعات ديگر مورد توجه قرار گرفته اند.
اکثريت وسيع اين سئوالها/اعتراضات ناظر به پيش فرضهائی در مورد چند و چون جنبش کنونی مردم هستند. پيش فرضهائی که عمدتا از تحولات و انقلابهای گذشته ايران ( گهگاه از جهان) نمونه برداری شده اند.
البته همه جنبشها و انقلابها جنبه های مشابه و مشترکی دارند و طبيعی است که بسياری از وجوه جنبش کنونی مردم ما با نمونه های گذشته مشابه باشند. با تمام اينها شواهدی که از جنبش سبز در هفت ماهه اخير داشته ايم حاکی از آنند که ما با پديده نوينی روبرو هستيم. پديده ای که بعضی از جوانب آن تنها در اوائل قرن بيست و يکم شدنی شده اند. جوانب ديگری از آن هم تنها به برکت رشد جامعه مدنی ما حاصل آمده است.
عليرغم موفقيتهای فراوان جنبش سبز در هفت ماهه گذشته، ما هنوز راه زياد و پرخطری در پيش داريم. هنوز نمی توان همه جوانب و جلوه های جنبش سبز را ديد و بمراتب بيش از آن، نمی شود آينده را پيش بينی کرد. پيروزی يا شکست اين جنبش بسته به متغيرهائی است که سنجش آنها کار ساده ای نيست. ولی بعضی خطوط کلی، لااقل بصورت سئوال و يا گرايش محتمل بايد قابل بررسی باشند. اين خطوط کلی می توانند در ادامه راه ،پالايش يافته و تدريجا دقيقتر شوند. با اين مقدمه نگاه کنيم به بعضی جنبه های اختصاصی جنبش سبز و بعضی از سئوالها و نگرانيهائی که عنوان شده اند.
اول - رهبری - نقش موسوی در اين مدت عمدتا نقشی "هدايت کننده" بوده، نقشی که رقيقتر از "رهبری" است. مقايسه نقش و جايگاه ايشان با نقش و جايگاه آيت الله خمينی در سالهای 56-55 می بايد تفاوتهای عظيم اين دو را نشان دهد. مثلاجالب است توجه کنيم که در مورد تظاهرات عاشورا خبری از رهبری شناخته شده نبود. حتی يک بيانيه ساده هم - نه از طرف ايشان و نه از طرف آقای کروبی - صادر نشده بود. به نظر می رسد که شبکه های فعال ، به نوبه خود و به گونه ای مستقل، به قدمهای بعدی فکر می کنند. زمان و مکان حرکت و شعارهای خود را بالراسه اختيار می کنند. در عين حال اين شبکه ها از آگاهی مدنی و سياسی بمراتب بالاتری از 57 برخوردارند و اقداماتشان را آگاهانه با روند کلی مبارزه تنظيم می نمايند.
همين طور توجه شود که آقايان موسوی و کروبی هر کدام ستاد مستقل خود را دارند و هر کدام بجای خود يک رهبر بالقوه هستند ( هر چند که هر دوی آنها می گويند صرفا کوشنده ای هم سطح ديگرانند).
با اين تفاصيل به نظر می رسد که "رهبری" در اين جنبش می تواند مقوله ای متفاوت با درک سنتی ما از اين موضع باشد. اولا لازم نيست يک فرد باشد (می تواند شامل دو يا چندين نفر شود ) و ثاينا لازم نيست قاطعيت نادرشاه را داشته باشد.
شايد يک تک فرد قاطع برای جامعه سی سال پيش لازم بود . شايد بدون آن نوع رهبری امکان پيشبرد امور وجود نمی داشت. ولی در زمان حاضر، بسته به اين که همه ما، جامعه ما، چه سطحی از آگاهی و هوشياری را از خود بروز دهد، حتی پروسه تصميم گيری هم می تواند چيز نوينی باشد مثلا تصميمات جمعی تنها بعد از دوره ای از آزمون و خطای شبکه های خودجوش فراهم شوند.
ما مسلما به نوعی "رهبری" نياز داريم و می توان انتظار داشت که با رشد جنبش بعضی گزينه ها فراهم شده و عرضه شوند ولی احتمال چيزی شبيه "رهبران" گذشته را کم می بينم. شايد "رهبری" مقوله ای شبيه "فعالين هدايت کننده " باشد که نظم و قواعد رفتار آن با اشکال سنتی و شناخته شده متفاوت باشند.
دوم - تشکيلات - يکی از حياتی ترين مسائل هر جنبش اجتماعی مسئله تشکيلات است. شبکه های تشکيلاتی و سلسله مراتب درون تشکيلات می بايد به "رهبری" فرصت دهند که از روندهای عمده اجتماعی اطلاع داشته باشند ، از توازن قوای موجود و از سمت و سوی فضای جامعه خبردار باشند و بتوانند منظور و برنامه خود را از طريق همين تشکيلات در جامعه پياده کنند. اين قانون هم در مورد تشکيلات عمومی جنبش سبز و هم در موردروابط درونی گروه بنديها ئی که در درون حنبش وجود داشته و يا به وجود خواهند آمد صدق می کند.
تا سی چهل سال پيش، دسترسی به اين نيازها وابسته به تشکيلات و سازماندهی ای "هر چه بيشتر آهنين، بهتر" بود. امروزه با کمک انواع امکانات اطلاع رسانی و تبادل نظر (تلفن همراه، ايميل، اسکايپ و غيره) فرصتی وجود دارد که از طريق ساختارهای متفاوتی (کمتر آهنين) همان نيازها برآورده شوند. امکانات تکنولوژيک اوائل قرن بيست و يکم فرصت پيشبرد جنبش در محملهائی دموکراتيک تر را فراهم آورده اند.
می دانيم که شبکه های خودجوش جنبش سبز از همين وسائل برای ايفای نقش در جنبش استفاده می کنند. منطقا تجارب کنونی آنها، درسهائی که از آزمون و خطا فراگرفته اند، می بايد کمک کنند ساختارهای نوين و امروزی جنبش ترسيم وپی ريزی شوند.
سوم - پلاتفرم - اين مقوله از زوايای مختلف مورد بحث و اعتراض بوده است. اساس اعتراضات به آقای موسوی براين پايه قرار دارند که ايشان اهداف جنبش سبز را در چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی محدود کرده است. البته آقای موسوی تعبير وسيعی از مفاد قانون اساسی دارند و می گويند به دنبال برآوردن کامل آزاديهای مندرج در آن هستند. همين طور ايشان گفته اند که قانون اساسی را وحی منزل نمی دانند و بنابراين جای بحث بر سر هر کدام از اين مسائل را باز گذاشته اند. معذلک کاملا قابل فهم است که با توجه به گذشته و به شرايطی که جامعه ما در حال حاضر در آن قرار دارد ما بايد نگران باشيم.
ولی اين بحث را بايد به شناخت امروز خود از جنبش سبز برگردانيم. فرض کنيم که هدف اعلام شده تنها رسيدن به جامعه ای باشد که در چارچوب پنج خواسته بيانيه هفدهم محدود است. باز هم فرض کنيم که حد آزاديهای قابل دست يابی تنها د رمحدوده همان چيزی باشند که جمهوری اسلامی در دوره مبارزه انتخاباتی امسال قابل تحمل می دانست. حتی اگر همين قدر آزادی داشته باشيم چرا نبايد برای دست يابی مشخص به آن به اين مبارزه تن داد؟ فکر می کنم اگر آن سطح از آزادی را برای يک دوره يکی دو ساله بدست آوريم خواهيم توانست نيروی اجتماعی کافی برای هر اقدام بعدی را با تکيه به افکار و آرائ عمومی کسب کنيم. فکر می کنم اگر ما بتوانيم به جامعه ای با آن سطح از آزاديها دست بيابيم منطقا محدوديتی برای اقدامات دموکراتيک جهت بسط و تعميق اهداف و آرمانهای والاتر نبايد داشته باشيم.
چهارم - خطر ديکتاتوری - اخطار داده می شود که با اين پلاتفرم و با اين رهبری بايد نگران تکرار 57 باشيم. گفته می شود به اسم آزادی ما را به ميدان می کشند ولی بعد از موفقيت همان بلائی را به سرمان می آورند که در 57 به سر ديگرانديشان در آوردند.
فکر می کنم اين گونه نمونه برداری از گذشته بازهم مشخصات جنبش امروزی را ناديده انگاشته است.
برای فهم احتمالات آتی می توان به بسياری نکات اشاره کرد. يکی از اولين احتمالات، احتمال سرکوب جنبش ووادار شدن جامعه به سکوت است. برای بحث حاضر اين احتمال را کنار می گذاريم و فرض می کنيم که جنبش کنونی با همين "رهبری" به موفقيت برسد. در اين چارچوب احتمال بازگشت ديکتاتوری (از طريق رهبری کنونی جنبش سبز) بايد مطالعه شود.
سئوال اينست که ما در طی جنبشی مسالمت آميز، با اهدافی که بسيار محدود هستند به موفقيت برسيم. (منطقا اين موفقيت نوعی توافق با نيروهای در قدرت هستند. فکر می کنم مذاکره در مورد آنها در هر صورت در تما م اين مدت ادادمه داشته اند و در آينده هم ادامه خواهند داشت.) به هر حال و بعد از گذشت مدتی زمان جنبش سبز به اهداف اعلام شده دست می يابد. آن وقت انتظار داريم که وضعيت ما به ناگواری سالهای بعد از 57 دچار شود؟
فکر می کنم اگر در تظاهراتی شرکت نداشته ايم ولی اکثر ما کليپهای ويديوئی تظاهرات ماههای اخير را ديده ايم. شرکت کنندگان آن تظاهرات را در نظر بياوريد و از خودتان سئوال کنيد آيا اين خانمها و آقايان می توانند پشتوانه يک ديکتاتوری باشند؟
پشتوانه اجرائی رهبری برای اقدامات سرکوبگرانه منطقا همان نيروهائی می توانند باشند که امروز برای اهداف جنبش سبز خطر می کنند. همان نيروهائی که در ادامه مبارزه شان رهبری کنونی را قانع می کنند بايد کنار بيايد و با اهداف حداقلی جنبش سازش نمايد. با تکيه بر همين نيروها است که رهبری موفق قادر می شود برنامه هايش را به جلو ببرد.
يادمان باشد که پشتوانه انقلاب 57 همان نيروهائی بودند که سينماها را آتش می زدند. آنها نيروئی بودند که شهادت را خوشبختی می دانستند و آنرا تبريک می گفتند. آنها انتقام گرفتن را درست و ضروری می دانستند. گردانهای ضربت آنها با تعصب کامل به حرف ملای محل باور داشتند و دستوراتش را اجرا می کردند. سمت و سوی آمال آنها به گذشته رو می کرد. اينچنين بود که اقدامات سرکوبگرانه بعد از پيروزی برای آنها قابل فهم بود .آنها نمی توانستند - لااقل در کوتاه مدت - ضعفها و انحرافات آن اقدامات را درک کنند.
مردمی که امروزبه خيابان می آيند و خطر مرگ را به جان می خرند طرفدار زندگی هستند. فرهنگ غالب بر آنها فرهنگ زندگی است. سمت و سوی آمال آنها آينده نگر است. تمامی رهبران کوچک و بزرگ هم بر احتراز از خشونت تاکيد دارند. می خواهيم آنچه را که داريم حفظ کنيم و بدان بيافزاييم. نمی خواهيم هر چيزی را که با اداستانهای رويائی ای بر مبنای گذشته های دور جور در نمی آيد خراب کنيم. اين مردم تعصبی ندارند و با آزديهای معمولی در جهان امروز همسان هستند. نمی شود انتظار داشت که اين مردم پشتوانه اقداماتی مشابه سالهای بعد از 57 باشند.
با تمام اينها اين فرضيه، اين سوئ ظن باقی می ماند که چه می شود اگر "رهبری" يا يک مدعی رهبری، با دولت حاکم ساخت و باخت کند و در عمل همان کف اهداف آزادی خواهانه را هم از مردم دريغ دارد. جواب اين سئوال را بايد با توجه به تمام آنچه که در مورد اين جنبش می دانيم بيابيم. ساختار کنونی جنبش، شبکه های مستقل و نيمه مستقلی را پرورش داده است که درک نسبتا روشن و کافی ای از خواستهای خود دارند. در صورتی که عناصر و افرادی از دايره وسيع رهبری به انحراف بروند خود آن افراد و جناحهای منحرف کنار زده می شوند. مبارزه ادامه می يابد. بدنه ای که اين همه تلاش کرده به سادگی گول نمی خورد.
در حقيقت احتمال مقوله ای از نوع مخالف به مراتب بيشتر است. اگر جنبش ما در طی يک مبارزه مسالمت آميز به موفقيتی برسد، ما مشکلاتی از نوع ديگر خواهيم داشت. تصور کنيد که جنبش ما در فضائی کاملا حساس به حفظ دموکراسی و در در شرايطی که يک رهبر کاريزماتيک و بلامنازع ندارد به موفقيت برسد. پروسه موفقيت منطقا شامل دوره طولانی ای از مذاکره با جناح حاکم کنونی خواهد بود و اين جناح هنوز به اتکای پشتوانه اجتماعی اش در سرنوشت جامعه دخالت علنی خواهد داشت (آنها هم از فضای آزادی و مطبوعات آزاد استفاده می کنند). دولتهائی که بعد از آن بيايند مسلما نخواهند توانست اقدامات راديکالی داشته باشند. دهها موضوع عاجل در دستور کار قرار می گيرند و هر تک دانه آنها نيازمند زمان هستند. تصميم گيری در اين شرايط در نهايت آهستگی به انجام خواهد رسيد. مراکز مختلفی نظر و برنامه خودشان را پيش می کشند و انتظار دارند که نظرشان جدی گرفته شود. اگر هم سياستهای پيشنهادی يک گروه شانس موفقيت نداشته باشد گروه پيشنهاد دهنده لااقل انتظار خواهند داشت که سياست پيشنهادی مخالف را رقيقتر کنند. شايد بشود گفت که هيچ نيرو و ديدگاهی به همه اهداف خود نمی رسد و يا برعکس همه نيروها و نظرگاهها اعتراضاتی به وضع موجود خواهند داشت.
بر سر در آن وضعيت بايد نوشت به دنيای دموکراتيک وبه سياست در يک دموکراسی خوش آمديد.
پنجم - نقش نيروهای اسکولار - شخصيتها ی اصلی ای که فعلا در نقش رهبری (هدايت) عمل می کنند ارتباط دين و دولت را قبول دارند (لااقل به شکل قبول قانون اساسی جمهوری اسلامی - هر چند که تعابير آنها از اين رابطه يکسان نيست). اين موضوع در هر صورت با درک اسکولاريستها در ضرورت جدائی دين از دولت در تضاد قرار دارد. اسکولاريستها جدائی دين از دولت را ضروری می دانند و طبيعی است که بايد برای اين درک خود تبليغ کنند. معذلک تبليغ تئوريک مسئله تنها وظيفه آنها نيست. اين نوع تبليغ می تواند در دراز مدت به بار بنشيند ولی نقش بارزی در مبارزه ای که همين امروز در جريانست نخواهد داشت. ما بايد بتوانيم در خود مبارزه امروزی تاثير ملموسی داشته باشيم. اگر می خواهيم صدايمان شنيده شود بايد صدائی داشته باشيم که دردی از دردها ی شبکه های خودجوش را در عمل روزانه، برای تظاهرات بعدی و آن يکی بعد از آن ، دوا کند. در بهترين حالت، تنها در همان حد که چنين برنامه و عملی داريم در اين جنبش نقش خواهيم داشت.
چرا آقايان موسوی ، کروبی و خاتمی در جامعه نفوذ دارند و حرفشان خريدار دارد؟ چرا چهره های بارز اسکولاريست در اين موقعيت نيستند؟ اولين و بارزترين دليل اينست که شخصيتهای فوق همگی از درون صفوف جمهوری اسلامی سربلند کردند . نقش آنها در گذشته (هم خوب و هم بد آن) فرصتهائی را به آنها داد که عامدانه و آگاهانه از ديگرانديشان دريغ شده بود. اين واقعيتی انکار ناپذير است ولی چاره ای هم بر آن نيست. هيچ راه عملی ای برای تصحيح اين نامعادله وجود ندارد. ولی تا زمانی که در مبارزه کنونی سنگ عامدانه ای در راه ما نگذاشته اند ما از تکرار اين واقعيت طرفی نمی بنديم.
تاريخ دانان به اين امتياز اين آقايان اشاره خواهند کرد ولی توضيح خواهند داد که در هيچ برهه ای از زمان نقطه شروع برای همگان يکی نيست. تاريخ دانان در عين حال خواهند گفت که آقايان موسوی و کروبی در صحنه عملی مبارزه چه نقشی داشتند و نقش ما چه بود.
در برسی اين موضوع ، فعاليتهای دوره انتخاباتی را کنار می گذاريم چرا که آنها را می توان بخشی از امتياز خاص رهبران کنونی دانست ولی بلافاصله بعد از انتخابات، آقايان موسوی و کروبی برنامه های مبارزاتی خود را عنوان کردند. آقای موسوی طرح جنبش سبز را عنوان کرد، اهداف و شيوه های مبارزه اش را پيشنهاد کرد .آقايان کروبی و موسوی تاکتيک تظاهرات همزمان با مراسم رسمی دولتی را پيش کشيدند. اين مجموعه - در کنار مقاومت و استقامت ايشان - بود که بعضی خطوط کلی سمت و سوی مبارزه را روشن می کرد. آقای کروبی در همان ماههای اول با اقداماتی شجاعانه به افشای جنايتها و تجاوزات مامورين امنيتی پرداخت. اقدامات ايشان در آن زمان که هنوز اوضاع به روشنی زمان حاضر نبودند انگيزه قدرتمندی به نيروهای مبارز داد و اردوگاه دولتی را به موضعی دفاعی و توجيه گرانه انداخت. بيانيه های آقای موسوی هر کدام - بسته به زمان و موقعيت خود - موضوعی از موضوعات عملی را برای فعالين جنبش سبز روشن می کرد. نگاه دائمی به تحولات در اردوگاه مخالف و به احساسات و سطح آگاهی مردم و به توازن قوای منتجه از همه عوامل گوناگون، فرصت داد که بيانيه های ايشان نقش موثری در زنده و سرحال نگاه داشتن جنبش داشته باشند. اين اقدامات و اين نوع فعاليتها هستند که نفوذ و اعتبار می آورند.
نمونه های مشا بهی در اردوی اسکولاريستها را من نديده ام. نفوذ اسکولاريستها در بدنه اين جنبش در بهترين حالت به همان اندازه خواهد بود که بتوانيم در سازمان دهی شبکه های خود جوش، درحل مشکلات روزمره آنها، در ارائه پيشنهادهای مفيد و آموزنده فعال باشيم. هنوز راه طولانی در پيش رو داريم. هنوز بسياری معضلات حل نشده و مسيرهای طی نشده فراوانی در راه داريم. بايد بکوشيم به همين جنبش امروز کمک کنيم.
آينده تحولات ايران بسته به عوامل مختلف تعيين خواهد شد. توازن قوای طرفين منظما در حال تغيير است . تظاهرات مردمی روز عاشورا نماينده قدرت يابی و ريشه گرفتن مبارزه مسالمت آميز بود. همين طور، تظاهرات دولتی روز بعد از عاشورا نشان می داد که اردوی دولتی در طی همين چند ماهه بعد از انتخابات ريزش نيروداشته است. آنها نمی توانند حتی همسطح دوره مبارزه انتخاباتی بسيج کنند. مهم نيست که چقدر فرياد می زنند ما زياديم . آنچه که روشن می کند آنها ريزش دارند در اعمالشان مشهود است. اگر اعتماد داشتند که می توانند همانند دوره انتخابات، مردم را به تظاهرات دولتی بياورند آنها بجای ميدان انقلاب به ميدان آزادی را انتخاب می کردند. خودشان می دانستند که در اين چند ماهه مبارزات مسالمت آميز ريزش نيرو داشته اند.
با تمام اينها، هنوز اسلحه در دست نيروهای دولتی است و عليرغم خشونتهای فراوانی که نشان داده اند باز هم تمام امکانات نظامی و سرکوبگرايانه رابه ميدان نياورده اند. بسياری نيروهای ميانی در ايران وجود دارند که تصميم خودشان را نگرفته اند و بسته به سياست و تاکتيکهای طرفين می توانند توازن قوا را به نفع اين يا آن کفه تغيير دهند. در حالی که نمی شود احتمالات و خطرات منفی را انکار کرد ولی شواهد امر حاکی از موفقيتهای بيشتر و فزاينده جنبش سبز هستند. نيروئی که نه تشکيلات سابقه داری دارد نه پلاتفرم رسمی ای دارد و نه رهبری روشن و پر قدرتی. با تمام اينها ، زمان به نفع اين جنبش است.
شايد، شايد کسی می آيد، کسی که مثل هيچ کس نيست. اين ديگر بر عهده ما است، بسته به اراده و همت فردفرد ماست که تا فرصت هست او را بشناسيم و مقدمش را به بهترين وجه ممکن گرامی داريم.
مجيد سيادت
25 دی ماه 1388
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد