logo





از درنگ‌های پگاه

( ۲ )

شنبه ۲۶ دی ۱۳۸۸ - ۱۶ ژانويه ۲۰۱۰

مهرانگيز رساپور (م. پگاه)

mehrangiz-rasapour.jpg
شهامتِ گُل را
به تقديس بنشينيم
هنوز می‌‌رويد !

* * *

آبِ راکد، در استبدادِ ظرف
مطيع
شکلِ ظرف می‌شود !
و آبِ روان . . . می‌برد ظرف را با خود !

* * *

آنقدر در قفس زنده ماند
پرنده ی صبور
که قفس
گِرداگِردش پوسید و فرو ریخت
و پرنده پَر کشید . . . !

* * *

دزد
از صدای پای خود بيشتر می‌ترسد
تا از صاحبخانه !

* * *

آدم‌ها عوض نمی‌‌شوند
آنچه عوض می‌شود
شرايط است !

* * *

شب می‌گوید: من نور ام !
خورشيد می‌گوید:
تو کوری !
و چراغ می خندد . . .

* * *

دروغگويان همه

شکل هم‌اند !

* * *

آب را از من دريغ می‌کند
و بر کارت پستالی از دريا
می‌نويسد: دوست‌ات دارم !

* * *

آنگاه
که در بلندترين نقطه‌ی غرورِ خود ايستاده‌ای
ارتفاع سقوط‌ ات را
اندازه گيری کن !

* * *

ظالم، شکايت می‌کند
قاتل قضاوت
ابله فقاهت
«عجب که بوی گلی مانده است و رنگِ نسترنی » !

* * *

چنان پستی
که با خدا هم که بنشينی
تو بالا نمی‌روی
خدا را از چشم همه می‌اندازی !

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد