![]() |
|
واقعه 22 خرداد88 و پیامدهای آن، به بحران سیاسی ای مبدل شد که همه را به کام خود برد. این بحران عمیق دست پخت قدرت برهنه منشأ از بیت رهبر و دولت دست آموز او در حق مردمی بود که می خواهند اراده خود را بر سرنوشت خود داشته باشند. دست پخت قدرت برهنه یعنی کودتای انتخاباتی که موج بزرگ اعتراضی را در کشور برانگیخت موجب جنایت علیه بشریت گشت و ضمن کُشتار مردم و قربانی گرفتن، شنیع ترین اعمال در بازداشتگاه کهریزک یعنی تجاوز جنسی به جوانان روا داشته شد.
با همه این کردار چندش آور و تدبیر رذیلانه بیت رهبر و دولت به جهت احیاء دولت محمود احمدی نژاد، ظهور جنبش میلیونی سبز خجسته بود و نوید بخش تحقق آمال ها و آماج هایی شد که مدت ها در چنبره ای از امیدها و نا امیدی های مردم در زمینه تلاش ها برای اعمال قدرت و اراده خویش برسرنوشت خویش گیر کرده بود. این رذیلان و جاهلان مست از باده قدرت و مکنت سی سال آزگار با تکیه بر بازوی نظامی کام خود را شیرین و کام ملت را تلخ نموده اند، اکنون با بی پروایی و بی آزرم و پرتفرعن همچنان ملت را به دریوزگی اصحاب قدرت می خواهند و شایستگی شان را بر سرنوشت خویش و شیوه زندگی منکرند و با تمرد حیرت آور می خواهند بار خشونت هزاران ساله این مُلک را بر دوش کشند تا به خیال خود با کُشتن "ندا"ها "منادی برآمده ز کمین" را خاموش سازند، تا دگرباره نان مردم خورند و جور بر آنها کشند. باری این جماعت سیری ناپذیر از قدرت و ثروت با خس و خاشاک خواندن و گوساله و بزغاله پنداشتن این مردم، ملت و بیان شهروندی اش را به سخره گرفته تا بی مایه گی و فرومایگی خود در اداره کشور را مکنون سازند،غافل از اینکه تشت رسوایی نا لایقی شان در امورات کشور از بام بر زمین افتاده و ملت با حرکت مدنی خود بشارت نوع دیگری از دولتمداری را در راستای آرایش سیاسی دولت-ملت، داده و ناقوس مرگ روش های سنتی بر نهاد ها و ساختارها را به صدا در آورد. از ویژگی مهم رویداد 22 خرداد، موجودیت شبکه های بزرگ سبز مدنی بود که بعنوان دینامیسم حرکت مقاومت مدنی در برابر تاریک اندیشان تمامیت خواه که ره به سنت می جویند و از آن آبشخور آب می خورند، برآمد نمود. آنها همچنان در کردار، مفهوم ملت را بر نمی تابند و قائل شدن خود در جایگاه رهبر بلا مُنازع و کنش فراقانونی، ملت را توده بی قواره می پندارند که باید مطیع فرامین شان بوده تا مطامع آنها محفوظ بماند. غافل از اینکه تظلم خواهی این ملت وپیشبرد اهداف مطالباتی به شیوه های مدنی، وارد فازی شده است که تحول در نظام بی کفایت سیاسی را ضرور ساخته است. دلهره و نگرانی این سبکسران و بدسگالان متنفذ در دستگاه حکومت جاهلان و جابران که این روزها در پی ترفندهایی برای شکست جنبش سبزمی باشند از همین تظلم خواهی متمدنانه ملت ناشی می گردد. هنگامی که شیطان صفتان بیت رهبر و دولت بی کفایت، دنائت و بی مایه گی شان در بحبوحه واقعه 22 خرداد در نزد ملت توهم زدایی شد و شک و شبهه ها فرو افتاد، آن روی سکه ی ستیز با ملت را عیان ساخته و با خشونت تمام به جان جوانان افتادند و خون پاکشان را فرش زیر پای بربریت خود کردند. اما این پایان کار سامانه شان نبود، با مساعی به خشونت کارناوالها راه اندختند، یک روز با پاره کردن عکس خمینی، روز دیگر عاشورای حسینی و نیز دامن زدن و اجیر کردن زنان معروف به "زنان کرایه ای" در روز هفدهم دی به بهانه روز "کشف حجاب"، تا شاید خشونت را به مدنیت تحمیل کنند اما همه این حیله گری و نیرنگ ها در میان چرخش سنگ آسیاب جنبش مدنی سبز خُرد و نابود شد. از این رو تدبیری دیگر یعنی سیاست چماق و هویج را برای به محاق بردن این جنبش روشنایی اندیشیدند. من حقیقتأ وضعیت پیش آمده یعنی قربانی کردن فرد سوخته همچون سعید مرتضوی و روح الله حسینیان ( و احتمالأ برخی دیگر ) و به میدان آمدن افردی از اصولگرایان مانند علی مطهری که گویا انتقاداتی را به برخی عملکردها ی دولت و دستگیری ها روا می داند برای قائله و فیصله بخشیدن به جنایاتی همچون کهریزک می دانم، می خواهند حلقه و محدوده این جنایات ضد بشری را در همین سطح در اذهان بکارند در حالیکه نگاه افکار عمومی به دست های بالاتری از این سطح در درون دستگاه فاسد و رو به انحطاط رهبری و دولت غیرمشروعش به جنایت کهریزک متمرکز است. آنها با اتخاذ این روش و عملکرد می خواهند با یک تیر دو نشان بزنند؛1- جنایت مسئله آفرین شده کهریزک را کن لم یکن کنند2- خود را در انظار، "دایه مهربانتر از مادر" جلوه دهند و به نوعی آب رفته (آبروی رفته) را به جوی باز گردانند. در واقع، از صحنه بدرکردن افراد بدنامی مانند سعید مرتضوی و حسینیان و به صحنه آوردن اصولگرایانی همچون علی مطهری برای گشودن برخی سخن در باب انتقادی، تعارف هویج است که چماقش از طریق نقشه طراحی شده در خیمه چماق بدستان جهت منکوب کردن جنبش سبز مدنی از آستین بیرون آمده و به عمل در می آید،دستگیری های گسترده از میان همه صنف ها بخصوص از صنف زنان و دانشجویان و نخبگان سیاسی و حقوق بشری، اعدام های سیاسی بی وقفه( که یک نمونه آن فصیح یاسمنی است) و غیر سیاسی، دستگیری گسترده مادران عزادار در پارک لاله و طرح محاربه به پنج نفر از آنهایی که در جریان روز عاشورا بازداشت شده بودند و اعدام قریب الوقوع شان، ادامه سخنان تهدیدآمیز، مستقیم و غیر مستقیم، علیه رهبران جنبش سبز و ترور ناکام مهدی کروبی و سخنان تهی از عاقبت اندیشی علی خامنه ای، مصداق چماقی است که به همراه هویج از سوی هر سه قوه مقننه، قضائیه و اجرائیه دنبال می شود، اگر گزینش یکی از بلند پایگان سپاه پاسداران یعنی آقای ذولقدر به مشاورت رئیس قوه قضائیه را به این موارد بیافزایم، چماق از آستین بیرون آمده را می توان به عیان مشاهده کرد. علی خامنه ای در سخنان روز شنبه مردم را به دو دسته تقسیم کرد، مردم "میلیونی" که در 9 دی در یک تظاهرات دولتی از او پشتیبانی کردند و مردم میلیونی که معترض به نتیجه انتخابات بودند، که این دسته از مردم از نظر ایشان "اختشاشگر" بودند، و همزمان خواهان اجرای قانون است. از نظر قانون هم "اختشاشگر" باید دفع گردد، چگونه؟ با رعایت حفظ حقوق "قانون"ی و عملی ساختن مطالبات تظاهر کنندگان دولتی، مطالبات تظاهر کنندگان دولتی چه بوده است؟ اعدام رهبران جنبش سبز و سرکوبی اعتراضات مردمی. البته پیشنهاد لقب "امام" به خامنه ای سناریو دیگری است که پس از طی جاری شدن اجرای "قانون" و دادن حق "اختشاشگران" به کف دستشان و برآورده شدن مطالبات تظاهرکننده گان دولتی، عملی خواهد شد. و این یعنی اصل قانون چماق، قانون هویچ هم تعارفی بیش نیست. اما جنبش سبز مدنی در این مدت هفت ماهه از عمر خود نشان داد که با هیچ ترفندی از جمله بکار گیری روش سیاسی چماق و هویج مهار شدنی نیست، زیرا این جنبش، جنبشی است مدنی که ریشه در آرزوهای ملتی دارد که عزم خود را جزم کرده تا قانونگرایی به مفهوم حقوق بشری اش را در حوزه عمومی شهروندی و دولتمداری جاری و ساری سازد و پاسخگو کردن را از صدر تا ذیل جامعه به کُرسی نشاند. این آرزوهای واقعی و عقلانی زمینه ساز نظام جدیدی از سازمان اجتماعی خواهد بود که نظام سیاسی منحصر به فرد خود را می آفریند. یکی از دلایل غیر قابل غامض که می تواند علائم این درک ازآرزوی ملت و صحت آن را نشان دهد، مقایسه ای است از انقلابات پیشین در ایران با جنبش سبز مدنی ایرانیان. نقش بارز و مهم در انقلاب مشروطیت، جنبش ملی شدن نفت و انقلاب اسلامی بر عهده الیت های سیاسی و روشنفکرانی بوده است که مردم بسوی آنها کشیده می شدند و چندان آگاهی و دانش به مسائل مدنی و حقوقی و سیاسی نداشتند، نهاد ها و ساختارهای مدنی در ایران در سطح بسیار نازلی قرار داشت و به دلیل بالای هفتاد در صد بیسوادی در جامعه، بازده نیروی انسانی که عامل مهم رشد اقتصادی است، دارای ضریب پایینی بوده است. در حالیکه امروز به برکت انقلاب فنی و ارتباطی، دانش اجتماعی و سیاسی گسترده شده است، کشور ایران برابر با آمارهای موجود جهانی سازمان ملل تنها با 15 در صد بیسوادی مواجه است و از جرگه جدول بی سوادی جهان خارج شده است. شکل گیری نهاد های مدنی با وجود همه ممانعت های موجود قابل مقایسه با دوره رژیم گذشته نیست و این روند را "سر باز ایستادن نیست". با این توصیف مقایسه ای به سهولت می توان شرایط جنبش سبز و نقش نخبگان و رهبران سیاسی و روشنفکران، متمایز شده از نقش پیشین و جایگاه ویژه شان به وضوع دریافت. نتیجه: رویداد های انتخابات دهم ریاست جمهوری و کنش جامعه مدنی بعد از آن تقلب انتخاباتی و کودتا، نشان داد که ملت ایران در پی کسب تسلط بر حوزه مدنی مساعی می کند بعبارت دگر حس مسئولیت پذیری در حوزه مدنی سیر صعودی گرفته است، پیشبرد ظرفیتهای موجود کشور و جامعه و هدایت آن به شاهراه ترقی و تکامل متناسب با مسئولیت پذیری در همه ابعاد جامعه منوط به نوع جدیدی از دولتمداری در شکل ساخت آرایش سیاسی دولت-ملت به مفهوم مدرن آن است، از اینرو برکشیدن هر نوع سیاست و از آن جمله سیاست چماق و هویج که مغایر با اندیشه موجود جامعه باشد برتاختن بر آن بوده و قابل اجرا نیست، تنها روسیاهی برای ذغال می ماند. نیکروز اولاد اعظمی niki_olad@hotmail.com نظر شما؟
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد |
|