خدمت همه هموطنانم در خارج از کشور سلام و عرض ارادت و برای همه آرزوی سلامت و موفقیت روزافزون دارم. ای کاش شرایطی فراهم بود که شما سرمایههای ملی کشور همه توان، انرژی و سرمایه مادی و معنویتان را برای همین مرز و بوم و مردم رنجکشیدهاش صرف میکردید. اما همین که بسیاریتان علیرغم مهاجرت در سالهای دور یا نزدیک، هم چنان درد وطن و مردم دارید و سرنوشت و حوادث ایران را دنبال میکنید باعث خوشحالی و تقدیر است. آنچه برادر پیرتان را وادار به نوشتن این سطور میکند شرایط خاصی است که در آن به سر میبریم و به علت تحت فشار بودن و آزاد نبودن رسانههای داخلی، شما هموطنان خارج از کشور، هر یک کم و بیش، نقش مهمی در اطلاعرسانی و احیانا طرح و بازگویی تحلیلهایتان از طریق رسانههای خارجی دارید.
در همین رابطه، بیهیچ مقدمهای ذکر دو نکته را ضروری میدانم. از بنده هم بپذیرید که اگر حرفی میزنم، همان طور که به آقای خاتمی نیز عرض کردهام اولویت اولم «ایران» است نه مسئله نظام و حاکمیت غالب. بنده هم سالها و شاید ماههای آخر عمرم را طی میکنم و دیگر شائبه رد یا حفظ قدرت بنا به مصلحتهای فردی و احیانا قدرتطلبانه برایم منتفی است. اما آن دو نکته:
الف – با توجه به وضعیت خاصی که کشور ما در آن به سر میبرد و پس از انتخابات پرمسئله آن یک جنبش اعتراضی از مردم و نخبگان ناراضی و معترض بر نتایج انتخابات (و هم چنین اوضاع مملکت و رفتارها و سیاستهای حاکمیت، به ویژه در چند ساله اخیر)، شکل گرفته است؛ اینک بیم و امیدهایی بر سر راه این حرکت قرار دارد. یکی از آنها سوق یافتن این حرکت مدنی و مسالمتآمیز به سمت تندی و خشونت است. در این مورد کلیه افراد باتجربه و علاقهمندان به مردم و وطن ابراز هشدار و نگرانی کردهاند. از شماها نیز همین توقع میرود. بنده بارها گفتهام که در این مسئله حاکمیت و جناح غالب متجاوز اصلی است و در طول تاریخ هم همیشه این حاکمیتهای استبدادی هستند که مردم و جنبشهای مردمی را به صورت واکنشی به سمت تند و رادیکالیزه شدن پیش میرانند. این مسئله در همه جای دنیا مصداق دارد. الان هم متأسفانه آقایان سخت ایستادهاند و حاضر نیستند این جنبش خودجوش مردمی را به رسمیت بشناسند و یا در برابر آن مصلحتاندیشی کنند و اگر دلشان به حال ایران نمیسوزد لااقل به حال بقای حاکمیت خود بسوزد. بنابراین فعلا از این که آن جناح به حرفهای معقول و مشفقانه گوش دهد، مأیوسیم. اما از این طرف انتظار میرود که به نصایح و هشدارها توجه کنند. هر گونه حرکت جنبش فعلی، به سمت خشونت به ضرر ایران، مردمان آن و خود جنبش سبز است. چرا که وقتی حرکت خشونتآمیز شود، جناح غالب و قاهر دست بالا را خواهد داشت و آنها برنده بازی خشونت خواهند بود. به علاوه آنکه آنها بهانهها و دستاویزهایی دستشان میافتد تا بتوانند علیه جنبش مردم سمپاشی کنند و صف در هم ریخته خود را (چه در بین روحانیون و مراجع و چه در بین اصولگرایان منتقد و ناراضی و چه برخی مردم سنتی مذهبی) متحد و منسجم سازند. این امر باعث انسجام طرف مقابل و برعکس ایجاد تشتت و اختلاف در صف جنبش که بخش اعظمی از آن مخالف تندروی هستند خواهد شد. اما بالاتر از آن، بر فرض خشونت به پیروزی هم منجر شود، تجربه تاریخ جهان و خود ایران نشان داده است که خشونت عواقب مثبتی ندارد و آنها که با خشونت پیروز میشوند خود وقتی حاکم میشوند دست به سرکوب و خشونت و حذف مخالفان و منتقدان میزنند و این دور باطل همچنان ادامه پیدا میکند.
این نکته را هم بیفزایم که افراد و جناحهای تندرو در حاکمیت اکنون خود طالب خشونتآمیز شدن اعتراضات هستند تا راحتتر بتوانند آن را سرکوب کنند. آنها با تحلیلهای سادهانگارانهای فکر میکنند اکثر مردم بینابینی و بیطرفاند و یک اقلیت طرفدار حکومت و یک اقلیت کوچکتر معارض و مبارز با آناند. و آنها باید با اعمال خشونت نگذارند آن اکثریت وسیع بینابینی به اینها بپیوندند. دوستان عزیز پا در تله خشونت افراطیون سرکوبگر نگذارید. عدهای از نظامیها، مثل پزشکان جراحیاند که عادت کردهاند که برای هر بیماری راه حل جراحی دهند. آنها الان دارند همین نسخه را برای برخورد با مردم معترض میپیچند.
ب – نکته دوم هم این است که اینک نباید به هیچ وجه به شبیهسازی حوادث کنونی ایران با دوران انقلاب پرداخت. افراد آگاه و ناظران باتجربه و عمقنگر به خوبی میدانند که الان نه سال 42 است که حاکمیت بتواند جنبش اعتراض مسالمتآمیز مردم را سرکوب و نابود کند و نه سال 56 است که مردم و جامعه از یک سو و دولت و حاکمیت از سوی دیگر در شرایط یک انقلاب قرار داشته باشند. بنابراین دوستان عزیز نصیحت و اندرز و هشدار این برادر پیرتان را بپذیرید و در آن تأمل کنید که نباید با دادن تحلیلهای تند و اغراقآمیز و احساسی بر تنور احساسات آتش بریزید و حرفها و کارهای بیپشتوانه را تشویق کنید. تند کردن خواستهها و شعارها با شبیهسازیهای نادرست با دوران انقلاب دومین نگرانی بنده است. عزیزان من انقلاب در ایران فعلی، نه شدنی است و نه درست. تجربه حرکت و مواضع قانونی و مسالمتجوی دکتر مصدق در دوران نهضت ملی و حتی در بیدادگاهی که او را محاکمه میکرد و نظرات و تجربه مهندس بازرگان در دوران انقلاب و تجربه همگی ما در سی ساله اخیر نشان داده است که حرکت مطالبهمحور و تدریجی و رفتارها و خواستههای معقول و معتدل نتایج بهتر و ماندگارتری باقی میگذارد. اما در دوره دکتر مصدق، عدهای با تندروی و طرح شعار جمهوریت و یا پایین کشیدن مجسمههای شاه در برخی میادین و نظایر آن، جناح مقابل را متحد و عصبانی و مصمم کردند و یا نصایح بازرگان کمتر به گوش فعالان سیاسی آن روز نشست و در هر دو مورد نیز ما بهای سنگینی برای بیتوجهی به تجارب معقول و منطقی و تسلیم احساس شدن خود پرداختهایم.
از طرف دیگر هر انقلاب فرضی مستلزم دو قطبی کردن جامعه است. دوستان عزیز همه قبول داریم که جامعه ایران جامعه متکثری است، از مذهبی شدیدا سنتی تا بیمذهب. از راست و محافظهکار تا چپ و معترض. عزیزان دقت داشته باشید همین دولتی که با وضع آن چنانی مجددا به کرسی نشست به هر حال در ایران صاحب چند میلیون رأی است. تشدید حرکات و مطالبات عمل نادرستی است که جامعه ایران و نیروهای مختلف ذینفوذ و مرجع را در آن دچار تعارض دوقطبی میکند. امروزه نباید با رادیکالیزه کردن شعارها، برخی از روحانیون و مراجع مذهبی و نیز اصولگراهای منتقد و نیز برخی از بخشهای جامعه سنتی را به سمت جناح غالب راند. از سویی همه میدانیم که جنبش سبز، جنبش متکثری است که تند کردن شعارها و خواستهها عملا باعث انسجام جناح مقابل و برعکس ایجاد تردید و تشتت در درون این جنبش خواهد شد.
هموطنانی که در خارج از کشور به سر می برند از این نظر در معرض آسیب بیشتری قرار دارند. چون طبع زندگی در خارج، کم و بیش، «ذهنی» شدن تدریجی روی شرایط داخلی کشور است. هم چنین به لحاظ روانی بسیاری از ایرانیان وطندوست و ملی که درد ایران و زاد و بومشان را دارند، معمولا دلشان برای بازگشت به کشور بیشتر میتپد و همین امر آنها را عجول و «شتابزده» میکند. هم چنین متأسفانه برخی افراد نیز به لحاظ شخصی و شخصیتی دنبال «موقعیتطلبی»ها و جایگاهطلبیهای فردیشان هستند و همین امر خصیصه شتابناکی آنها را بیشتر تشدید میکند. عدهای نیز هستند که به علت سوابق سلطنتطلبی و یا دیگر سوابق، عصبانیت و نفرت شدیدی از اصل انقلاب و یا از جمهوری اسلامی دارند. مجموعه این عوامل (ذهنی شدن، عجله، جایگاهطلبی، نفرت و عصبانیت و...)، خود محرکهایی میشود برای تند کردن دور حوادث و برخورد احساسی و غیرمنطقی با آن و هر دم بالا بردن سطح مطالبات و شعارها، بویژه با شبیهسازی دوران کنونی با مقطع انقلاب سال 57.
من به ویژه باید برای هموطنان ایران و مردم دوستمان در خارج از کشور که نگاه و درد ملی دارند، و بنا به تجربه تاریخی به سیاستها و عوامل و مقاصد و رفتارهای بیگانگان همواره با تردید و شک مینگرند، و خود آرزوی سربلندی و استقلال و آزادی و رفاه و توسعه و عدالت برای ایران و ایرانیان را دارند؛ تأکید کنم که دوستان عزیز مسائل عملی سیاسی را نه صرفا بر مبنای «حقیقت» بلکه بر مبنای «موفقیت» باید سنجید. «حقیقت» شاخص عرصه اندیشه و عقل نظری است و عمل «موفقیتآمیز» شاخص سنجش عرصه عمل و استراتژی. مردم معترض و بویژه جوانان ایران «حق» دارند که از سرسختی، سرکوب و توهین و تحقیر مقامات و رسانههای دولتی در رابطه با خواستهها و حرکت مدنی و مسالمتآمیزشان ناراضی و عصبانی باشند و در ذهن حقیقتجوی خود بر راه حلهای رفع مشکل و موانع پیش رو بیندیشند. اما خیلی حرفها ممکن است حق و «حقیقت» باشد، اما عمل سیاسی و استراتژیک نه صرفا بر اساس حقیقت بلکه بر اساس قدرت، مصلحت و تناسب قوای اجتماعی صورت میگیرد. بنابراین در این رابطه از بنده بپذیرید که حتی اگر انقلاب به نفع ایران و مردمانش باشد (که در آن بسیار تردید وجود دارد)، اینک در ایران، اگر ما با آن به صورت احساسی و اغراقآمیز برخورد نکنیم، شرایط انقلاب نیست. مهمتر از همه این که سعادت ملت ایران اقتضاء میکند روشها و مطالبات جنبش سبز به گونهای باشد که در افق پیش روی آن جا برای همه ایرانیان، بدون هر گونه حرکت تقابلی و تعارضی و قطبی، باز باشد. هر حرکت و مطالبه و شعار ما باید بر همبستگی ملی و نیز بر انسجام جبهه سبز بیفزاید و از تشدید قدرت و انسجام جناح معارض با خواستههای به حق جنبش (و رفتارهای جناح مقابل که منافع ملی و موجودیت سیاسی و فرهنگی و اقتصادی ما را روز به روز تخریب میکند) بکاهد و در کل در حد توان و تحمل افراد و نیروهای حامل و موثر و دخیل در جنبش باشد. دوستان گرامی هرگونه برخورد «تندش کن، لنگش کن»، بویژه از راه دور، ما را به سمتی میبرد که دودش به چشم همه خواهد رفت. من ضمن اذعان و تأکید مجدد بر اینکه سیاستهای حاکمیت باعث تشدید شعارها و خواستهها میشود اما باید همان گونه که اخیرا در مصاحبهای اشاره کردم به همه دوستان و بویژه جوانان عزیز بگویم که همیشه ایثار و فداکاری این نیست که انسان آماده چوب خوردن و حتی گلوله خوردن در راه آزادی و استقلال و... باشد، اینها هم گاه لازم است، اما همه عزیزان باید بدانند که گاه تحمل حرکت تدریجی از گلوله خوردن هم سختتر است. گاه انسان در یک لحظه گلوله میخورد و از این اوضاع راحت میشود. اما اگر بخواهد چند سال تحمل ناملایمات را بکند تا در مبارزه سیاسیاش منطقی و آرام باشد و در برابر تهمتها و افتراها و سرکوبها و حبسها خویشتن داری نماید، این هم خود یک نوع فداکاری و ایثار است. شاید هم سختتر باشد. دوستان عزیز، پس از سهم عمده و اصلی جناح غالب و تندرو حاکمیت در برخورد با اصلاحات (و اینک جنبش سبز) و ناکار کردن آن، در این سوی صف نیز اگر بسیاری از شما به نقد بزرگان اصلاحات به خاطر فرصتسوزی و کوتاه آمدن و یا به اصطلاح راستروی در «حرکت از بالا»ی اصلاحات میپردازید، در «حرکت از پایین» نیز هرگونه چپروی میتواند آثار مشابهی در ناتمام و ناکام گذاشتن حرکات و مبارزات داشته باشد. خطاهای سیاسی، محاسباتی و استراتژیک، چه فردی و چه جمعی، چه در بالا و چه در پایین، چه راستروی و چه چپروی؛ روزی در محکمه وجدان خود افراد، حافظه تاریخی مردم و بالاتر از آن در پیشگاه خداوند قابل نقد و پاسخگویی و حسابرسی است.
بنابراین خواهران و برادرانم تقاضای بنده را بپذیرید و بر احساسات، روحیات و دغدغههای فردیتان، به خاطر خدا و مردم، غلبه کرده و آنها را به نفع یک حرکت منطقی و تدریجی کنترل کنید. به خصوص جوانان عزیز میهنم، با همه حقی که در عصبانی و احساساتی شدن در زیر فشارها و سرکوبها و دروغها و تهمتها دارند، به خاطر نسل خودشان و آینده مردم و مملکتشان باید برخوردهای ولو واکنشی و احساسات پاکشان را کنترل کنند و درسهای تاریخ پرفراز و نشیب و مملو از درد و رنج و هزینههای بسیار ایران عزیز را آویزه گوششان نمایند و الا صداقت و شجاعت ستودنی و قابل احترامشان برای دستیابی به آزادی و عدالت کافی نیست.
در پایان به یک نکته نیز اشاره کنم. دوستان عزیز اینک باید از هر نوع دوقطبیسازیهای افراطی خودداری کرد. یکی از این قطبیکردنها، قطبی کردن مذهبی – غیرمذهبی است. جنبش سبز مانند خود جامعه ایران، پدیده متکثری است و در آن از افراد شدیدا مذهبی تا افراد شدیدا غیرمذهبی حضور دارند. آنها میتوانند در عرصه بحث و نظر، هر یک عقیده خود را داشته باشند، اما در عرصه عمل سیاسی آنها باید موجودیت یکدیگر را به رسمیت بشناسند و به عقاید هم احترام بگذارند. در حاشیه رحلت آیتالله منتظری و مباحثی که در این رابطه درگرفت، این حالت دو قطبی خود را نشان داد. دوستان عزیز، بزرگی آیتالله منتظری به «صداقت» و «شهامت» او هم در نظر و هم در عمل بود. ایشان یک مرجع تقلید مذهبی است که در سنتیترین شهر ایران زندگی میکرد. آرا و نظرات ایشان را باید در این چارچوب دید. صداقت و شهامت فکری ایشان، حال در هر مرحله از زندگیشان به گونهای که میاندیشیدند، زبانزد همگان بوده و هست. از تقریظی که در آن شرایط بسته قم بر کتاب شهید جاوید مرحوم صالحی نجفآبادی نوشت تا آخرین فتاوایشان در باره حق شهروندی بهائیان (که فقه عقیدهمحور را به فقه انسانمحور نزدیک کردند)، شهامت و شجاعت نظریشان را در میان و چارچوب روحانیون حوزوی نشان دادند. ایشان در عرصه عمل نیز همین صداقت و شهامت را داشتند و از «امتحان»های بزرگ «اخلاقی» تاریخی سربلند بیرون آمدند و به خاطر عقاید و ارزشهای اخلاقیشان، به پست و منزلت و قدرت پشت کردند. ممکن است بساری از روشنفکران و نواندیشان مذهبی و یا دیگر روشنفکران، به لحاظ فکری و ذهنی و زبانی جلوتر از آقای منتظری بیندیشند، اما آنها نه نقشی را که آیتالله منتظری در میان حوزهها، روحانیون، مردم سنتی و نظرگاههای حقوقی دینی موثر در قدرت و اجرا ایفا میکنند دارا هستند و نه، بالاتر از آن، بسیاریشان امتحان تاریخی شخصی و تاریخی اخلاقی آن چنانی که آیتالله منتظری پس داد، دادهاند. هم اینهاست که به آیتالله منتظری نقش ویژهای در رابطه با دفاع از حقوق بشر در ایران میدهد.
در انتها از اینکه مصدع اوقاتتان شدم عذر میخواهم. بنده هم مطلع و هم مطمئنم که اکثر قریب به اتفاق ایرانیان فعال در خارج از کشور نگاه و شخصیت ملی و درد ایران دارند و از مواضع و مواقع مشکوک و ملکوک پرهیز میکنند و همین طور بنا به آثار و مواضع منتشره بسیاریشان، خوشحالم که افراد با تجربه، معقول و منطقی و دوراندیش نیز در آنجا هم بسیارند و هم انشاءالله دست بالا را دارند. امید است نصایح این برادر پیر بر برخی مواضع احساسی و غیردوراندیش بعضی دیگر موثر افتد و حداقل آنها را به تأمل وادارد. پیروز و سربلند باشید.
عزتالله سحابی
۱۱ دی ماه ۱۳۸۸
نظرات خوانندگان:
pasokh hassan hamd 2010-01-04 01:46:33
|
اقای سحابی
نظرهاومواضع ضد خشونت شمانه جدید است ونه سوال برانگیز.ولی اگر شماهمانطورکه در مقاله اشاره کرده ایدمواضع اقای منتظری رادر موردجنبش قبول دارید ایاایشان هم همین نظر را دارند؟
اگر شماسی سال به عقب بر گردیدو به عملکرد روزانه حاکِمان فعلی نظری بی طرفانه بیاندازید
و از این دیدگاه دوری جویید که خودروزی در استقرار و تثبیت این رژیم منحوس نقش داشته اید انوقت خواهید دید که ا یا جز کشتار و قتل و غارت وچپاول که روی چنگیز را سِفید کرده اند چه چیز دیگر برای مردم عادی وگروه ها و سازمانها هدیه اورده اند.از خمینی دجال بگویم که دستور کشتار خلق کرد و ترکمن و زن حامله و زندانیا ن سیاسی میداد و ازهمسایِه میخواست که همسایِه را لو دهد ولی وقتی به خارجی انگلیسی یا امریکایی میرسید که بدون پاسپورت وارد مهراباد شده بودند میگفت بروید ببینید چه میگویند. یا از
خامنه ای دجال که نه تنها گوی سبقت را در کشتار
از خمینی ربوده بلکه در خدمت به امریکا و انگلیس
در عراق و افغانستان چنان گشاددستی کرد که همیشه از او به نیکی یاد میکنندِ. بگذریم ازحرِکات
ملیجکش احمدی نژاد که به جاسوسان انگیسی کت و شلوار هدیِه میدادو یا دختران و پسران بن لادن را در ایران پذیرایی میکند همانگونه که حکمتیار و دیگر ادمکشان افغانی را در ایران بدستور اربابان تیمار دار بود. حال سخن من این نیست کِه همه رویدادهای سی سال گذشته این جانیان بالفطره را یک به یک مرور کنم بلکه سخنم با شماکه از ابتدا با اینان به نویی مماشات کردید و حقایق را انگونه که بود نگفتید البته نمیگویم که شما انتقاد نکردید و یا برخی از حقایق را ننوشتید اما اکنون که بسبب یک جنبش مردمی طومار این زالو سفتان در حال بستن است و شما که میگویید:اولویت اولم «ایران» است نه مسئله نظام و حاکمیت غالب. بنده هم سالها و شاید ماههای آخر عمرم را طی میکنم و دیگر شائبه رد یا حفظ قدرت بنا به مصلحتهای فردی و احیاناقدرتطلبانه برایم منتفی است.دیگر مماشات را کنار بگذارید و
بگویید که این رژیم سراپا وابسته چه خدمت شایانی به همه غرب و شرق به قیمت خون میلیونها ایرانی نکرده است. شما نه تنها این را نمیگویید بلکه بخاطر تعلق خاطر اسلامیتان به این رژیم نه تنها از گفتن حقیقت احساس گناه میکنید بلکه از دیگران میخواهید که:بنابراین فعلا از این که آن جناح به حرفهای معقول و مشفقانه گوش دهد، مأیوسیم. اما از این طرف انتظار میرود که به نصایح و هشدارها توجه کنند. هر گونه حرکت جنبش فعلی، به سمت خشونت به ضرر ایران، مردمان آن و خود جنبش سبز است. چرا که وقتی حرکت خشونتآمیز شود، جناح غالب و قاهر دست بالا را خواهد داشت و آنها برنده بازی خشونت خواهند بود. به علاوه آنکه آنها بهانهها و دستاویزهایی دستشان میافتد تا بتوانند علیه جنبش مردم سمپاشی کنند و صف در هم ریخته خود را (چه در بین روحانیون و مراجع و چه در بین اصولگرایان منتقد و ناراضی و چه برخی مردم سنتی مذهبی) متحد و منسجم سازند. ایاتا کنون آن جناح به حرفهای معقول و مشفقانه گوش میداد که اکنون شمامأیوسید!!!و ایا اگر انها بتوانند سرکوب کنند منتظر دستور شما مینشینند؟ یا میگویید:آنها که با خشونت پیروز میشوند خود وقتی حاکم میشوند دست به سرکوب و خشونت و حذف مخالفان و منتقدان میزنند. شما که بهتر از هر کس دیگری میدانید که در برنامه خمینی نه درگیری مسلحانه بود و نه انقلاب او در مذاکرات با هایزر امریکایی قرار بر این گذاشته بود که بختیار برود و او سر کار بیایید. در گیری مسلحانه با ارتش شاه را فداییان خلق اغاز کردند و با کمک مردم ارتش را شکست دادند که خمینی از ان سواستفاده کرد و حتی بعدهااز ارتش
عذر خواهی هم کرد.اما وقتی خمینی حاکم شد دست به سرکوب و خشونت و حذف مخالفانان زد.
مگر سرکوب و خشونت و حذف مخالفانان فقط توسط حکومت انقلابی صورت میگیرد که شما این را به دیگران پندمیدهید.فکر میکنید اگر همین رژیم ددمنش را نگهدارید تا مبادا انقلابی دیگر رخ دهد انوقت این حظرات پس از جان سالم بدر بردن از یین مهلکه کسی را سالم میگذارند. خواهش میکنم
دلتان بیشتر برای مردم بسوزد تا رژیم و از اقای یزدی و دیگر دوستانتان بخواهید از چگونگی ساخت و پاخت خمینی و غرب بیشتر برای ما بگویند تا قبل از رو شدن ان توسط ام ای ۶ و سی ای ا. |
برنامه و تزویر رژیم 2010-01-03 19:14:17
|
برنامه و تزویر رژیم در این مرحله نسبت دادن قیام و جوانان بپاخاسته ایران به سازمان مجاهدین است . البته هواداران گروه های سیاسی از جمله مجاهدین (هر چند معدود)در میان تظاهرکننده ها حضور داشته و تک و توکی بازداشت هم شده اند (از جمله کسانیکه خود را خبرنگار سیمای آزادی معرفی نمودند) اما، رژیم آنرا آگراندیسمان میکند به عمد ، تا :
۱- آخوندهای کله گنده را به واکنش و حمایت از خامنه ای وادارد، منظور آندسته از مراجع تقلید است که هنوز به سود دود و دم رژیم اعلامیه نداده و مثل نوری همدانی خوش رقصی نکرده اند.
۲ -امثال سید حسن خمینی و هاشمی رفسنجانی و مهدوی کنی را که در محکوم کردن به اصطلاح جریان فتنه اهمال کرده اند، بترساند.
۳-عوام الناس را بفریبد و پامنبری های خودش را هار و جری کند
۴- با تبلیغات زهرآگین و دروغی که سالیان دراز علیه مجاهدین داشته، در کور کردن آنچه «جریان فتنه» نامیده، خیز بردارد.
۵- تا عظمت قیام مردم ایران را که از هیچ گروه و سازمانی (از جمله مجاهدین) خط نگرفته است، انکار کند،
۶- تا بتواند برای احکام ضدبشری خودش در بیدادگاهها توجیه داشته باشد...
۷-...
این تزویر بازجوها و شورای امنیت ملی رژیم در این مرحله است.
امیدوارم خبر (و نه تحلیل) فوق جدی گرفته شود و ترفند و دسیسه دشمن، خنثی گردد. رنج و تلاش همه مبارزان آزادی از جمله مجاهدین در اعتلای جنبش کنونی بی تاثیر نیست، اما فراموش نکنیم که هرگونه نسبت دادن قیام مردم ایران به مجاهدین افتادن در دام دسیسه های رژیم قاتل جمهوری اسلامی است. رژیم فقط و فقط همین را می خواهد تا بتواند به سرکوب بیشتر رو بیآورد.
تمام روزنامه های ضد مردمی و تمامی سایت های رژیمی (مثل سیاست روز، وطن امروز، رجانیوز، جوان و...) و مقالات سربازجوهایی چون حيدر رحيمپور ازغدي و حسین شریعتمداری و روح الله حسینیان از این توطئه خبر میدهند.
|
حافظه تاریخ 2010-01-03 17:26:02
|
شما فقط بدرج نظریات مورد نوافقتان در امر خیر تحمیق افکار عمومی مشغول هستید.اینهم یک نوع روشنگری است. |
سبزی دیگر 2010-01-03 14:31:23
|
اقای سحابی با توجه به سابقه سیاسی ومبارزاتی شان با دلسوزی نگرانی خود را ازاسیب پذیری جنبش، در صورت رخنه خشونت به صفوف ان مطرح نموده اند . نگرانی ایشان بسیار بجا ومقبول است . اماعلاوه برنگرانی ازبه خشونت کشیدن ویا در واقع کشاندن جنبش به خشونت ، باید از طرح اظهار نظر های نه چندان همخوان با جنبش نیز بر حذر بود . در این رابطه جا دارد ، نخبگان وصاحب نظران، تحلیل های خود را بیشتر متوجه خصلت یابی ونشان دادن طبعیت و ونحوه شکل گیری نیروی محرکه جنبش نمایند . از انجمله اینکه : جنبش سبز تداوم طبیعی مطالبات مردم در انقلاب 57 است . جنبش درپی برچیدن بساطی استکه دراین سی سال گذشته نه تنها قادربه براورده نمودن مطالبات مردم نبوده ودرهمه زمینه ها به بن بست رسیده ومشکلات ومعضلات اجتماعی اقتصادی را تا چندین برابر افزایش داده است .
از انجا که مطالبات جنبش سبز تداوم مطالبات انقلاب 57 بوده ، همانند ان زمان مطالباتی همگانی بوده ، وهمه مردم را شامل میشود . بنابراین شعار ها وهدف های انهم مشخص وکاملا" همگانی است . یعنی کل جامعه روی ان توافق دارد . در نتیجه همانگونه که بایدازخشونت در این مرحله اگاهانه پرهیز نمود ، از طرح شعارهائی که در شرایط کنونی همگان رانمیتوان به توافق با ان دعوت نمود نیز، باید خودداری نمود . با ارزوی پیروزی ملت برومند ایران
|
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد