شرایط مبارزه کار را به جایی کشانده است که رژیم برای خود چارهای جز سرکوب نمیبیند. چنین سیاستی در شرایط فعلی و با توجه به خشم همگانی ممکن است مردم را نیز به این مسیر بکشاند و جواب خشونت را با خشونت بدهند. و این دقیقا آن چیزی است که رژیم میخواهد. خشونت مردم مجوزی است که رژیم به دنبالش است تا دست به سرکوب شدید بزند. این امر باعث میشود که جنبش هزینهی جانی زیادی متحمل شود و حتی تن به خاموشی بدهد. چگونه میتوان از پرداخت هزینهای چنین سنگین جلوگیری کرد و همزمان ابتکار عمل را به دست گرفت؟ راهحل چیست؟ چگونه میتوان هم با دوری گزیدن از خشونت جلوی پیشبرد سیاستهای رژیم را گرفت و مانع شد نظامیان بیشتر از این دستشان برای سرکوب باز شود، و هم، ابتکار عمل را در دست داشت و رژیم را در عرصههای دیگر به زانو درآورد؟ اعتصاب اولین راهحلی است که به فکرها خطور میکند. اغلب انتظارها این است که با شروع اعتصابهای عمومی سقوط رژیم را وارد مرحلهی عقبنشینی قطعی و حتی سقوط کنند.
این درست است، اما اعتصاب در شرایط فعلی که اتحاد عمل در میان طبقات مختلف هنوز روی نداده آسان نیست. جنبش سبز یکی دو بار بعد از کودتا و حتی همین دو روز پیش سخن از اعتصاب پیش کشیده است، اما در عمل اعتصابی روی نداده است. دلیل آن، یک نبود اتحادیهها و تشکیلات قوی است؛ دو و از آن مهمتر، نبود اتحاد عمل روشن و حتی منافع میان طبقات مختلف است. فراموش نکنیم که این جنبش بنیادش بر خواستههای مدنی است و نه طبقاتی، بنابراین راهحل اعتصاب چندان در چشمانداز نیست. مگر، و البته مگر، آن را در یک تجربهی جدید و با مفهوم و کارکردی جدید به کار گیریم که هم با مبنای فکری جنبش سبز که همانا مبارزه مدنی است جور دربیاید و هم قدرت فلجکنندگی اعتصاب را در خود داشته باشد. بیتردید اعتصاب نقش موثر و تعیینکنندهای دارد، اما اعتصاب لزوما نباید با بستن در دکانها و کارخانهها باشد، حداقل در این مرحله. علاوه بر آن باید اعتصاب بتواند با هزینهی کم و بهصورت مسالمتآمیز سیاستهای رژیم و از جمله سیاست سرکوب را نقش بر آب کند. بنابراین باید از اعتصاب محدود و بیرون از حوزهی طبقاتی بهره برد. یعنی نخست با اعتصاب سمبلیک شروع کرد و آنگاه که اتحاد عمل طبقاتی برای همگان مفهوم شد دست به اعتصابهای عمومی در حوزههای نفت و حمل و نقل و بازار زد.
اما اعتصاب محدود به چه معنی است؟ واضح است که بیشتر جمعیت تشکیلدهندهی این اعتراضها را جوانانی تشکیل میدهند که یا تجربهی کاری کمی دارند یا اصلا در محیطهای کار نبودهاند، بنابراین نمیتوانند خود مبلغ و پیشبرندهی اعتصابها باشند. این جوانان بیشتر از هر جا در حوزههای آموزشی قدرت دارند، یعنی دانشگاهها و دبیرستانها. آنها تلاش کردهاند که دانشگاه را به اعتصاب بکشانند. این کار در حد محدودی رخ داده است، اما اگر هم به صورت سراسری روی دهد باز تاثیری بر رژیم نمیگذارد. فراموش نکنیم که در صورت ژرفش جنبش در مراکز آموزشی خود رژیم ممکن است در دانشگاهها را برای مدتی ببندد تا بهقول خودشان چشم فتنه را کور کرده باشند. اما این جوانان اگر چه نقش کمی در تولید دارند خود مصرفکنندهاند و مصرفکنندههای بزرگی هم هستند. اعتصاب کلاسیک همیشه برپایهی محدود کردن سطح تولید عمل کرده است. اکنون میتوان این نگرش را از زاویهی عکس و زاویهی مصرف به کار گرفت. شیوهای که مردم غرب در تحریم آفریقای جنوبی به کار گرفتند و کمک زیادی در فلج کردن داشتند یا گاندی در هند به گونههای خاص به کار گرفت. مصرف نکردن کالاها و چیزهای مشخصی که میتواند به نظام اقتصادی رژیم ضربه بزند از راههایی است که در شرایط فعلی ممکن مینماید و بدون هزینهی زیاد جانی و تشکیلاتی ابتکار عمل را در دست جنبش سبز میگذارد. این شیوه میتواند نوعی اعتصاب عمومی را بر بخشهای تولیدی اعمال کند، یعنی بهشیوهی عکس کارگران را تحت تاثیر خواستههای خود قرار دهد. کارگران و کارمندانی که با این جنبش موافق هستند خود به خود همراهی خواهند کرد و آنانی که اعتصابشکن هستند کاری از دستشان برنمیآید، چنانکه از دست خود رژیم هم کاری برای پایان دادن به این گونه اعتصابها برنمیآید.
تنها مشکل این شیوه این است که نمود سیاسی کمی دارد. برای این هم میتوان یک راهحل پیدا کرد. برای نمونه اگر همه قرار بگذارند که از ساعت شش تا هشت شب برقی مصرف نکنند و بجای آن همه در خیابانها قدم بزنند در این صورت هم اعتصاب مصرف روی داده و هم نمود بیرونی یافته است. قدم زدن در خیابانها طبعا نمود مستقیم سیاسی ندارد، زیرا که پیامی و شعاری را مطرح نمیکند، اما ابتکار عمل را از دست رژیم میگیرد. نیروهی رژیم مجبور میشوند که دایم آماده باشند که خود این کار نیروها را خسته و دلزده میکند. خود این عمل ممکن است که به ریزش نیروهای رژیم هم کمک کند. رژیم در شرایط فعلی دو راه دارد: عقبنشینی یا سرکوب. بهنظر نمیآید که خامنهای تا آن حد شعور داشته باشد که بخواهد به راهحل اول، که راه نجات اوست، فکر کند. میماند راهحل دوم. اگر رژیم در این مقطع بتواند با سرکوب مردم را به گوشهی خانهها بفرستد یک دیکتاتوری خوفناک و درازمدت بر کشور تحمیل خواهد کرد. هدف این کار هم بهطور مشخص ترساندن مردم است. اما با اعتصاب مصرف و مانورهایی از این دست، یک، میتوان تداوم جنبش را تضمین کرد. دو، راهی یافت که مردم با ترس و هزینهی کمتر در مبارزات شرکت کنند. و سه، که مهمتر از سه مورد پیش است، با این کار ابتکار عمل از دست رژیم گرفته میشود و رژیم بهحالت تدافعی میافتد. رژیم در شرایط اعتصابی نیز همچنان میخواهد سرکوب کند، اما برای سرکوب چنین حرکتهایی، که ذاتا مسالمتجویانه هستند، راهی جز زیر پا گذاردن تمام موازین اخلاقی و اجتماعی ندارد. این کار خود بیشتر به سقوط حقانیت آن کمک میکند.
شکل دیگر اعتصاب، عدم استفاده از وسایل حمل و نقل عمومی است. عدم استفاده از این وسایل خود به همان نتیجهی اعتصاب توسط کارگران و کارمندان حمل و نقل شبیه است. در این حالت نیز جنبش یک اعتصاب اجباری بر تمام ارکان دولتی وارد میکند. اگر هم رژیم دست به سرکوب چنین اعتصابی بزند باز بهطور طبیعی هواداران بیشتری را از دست میدهد. طبعا عدم استفاده از وسایل نقلیه یک شبه بدل به اعتصاب مصرف نمیشود، زیرا مردم بدون هر گونه تشکل سیاسیای دارند عمل میکنند، اما در ضمن رژیم هم با وجود دانستن هدف، نمیتواند حتی در طولانی مدت جلو این کار را بگیرد. آخر کسی را که نمیتوان به زور سوار مترو کرد و از این سوی شهر به سوی دیگر فرستاد. یا نمیتوان بسیجیها و پاسداران را بسیج کرد که هر ساعت یکبار از مترو استفاده کنند تا چشم فتنه کور شود. سود دیگر این روش این است که خیلی علنی میتوان دربارهی برنامهها و هدفهای عدممصرف اطلاعرسانی کرد، مگر سیستم مخابرات مختل شود. در این صورت نیز خود نوعی عدممصرف به وجود آمده است و در صورت ادامه خود ضربهای خواهد بود به رژیم.
عدم استفاده از محصولات سپاه نیز راه دیگر اعتصاب مصرف است. شناسایی کارخانههایی که توسط سپاه اداره میشود و عدم استفاده از محصولات آن طبعا رژیم و سپاه را با مشکلات مالی روبرو میکند و امکان سقوط یا تسلیم رژیم را بیشتر فراهم میکند. یکی از کارهایی که در این حوزه میتوان انجام داد شناسایی و معرفی این واحدهای صنعتی و تولیدی است و سپس معرفی محصولات آنها و آگاهاندن مردم در عدم استفاده از آنها.
رژیم در مقابل جنبش عدم مصرف به حالت آچمز درخواهد آمد. مشخص است که سرکوب کمترین تاثیری بر این روند نخواهد گذاشت. دو، بهخاطر عدم مصرف هزینههای مالی رژیم بالا میرود. شرکت برق، مترو و اتوبوسرانی از واحدهای سودآور هستند. عدم استفاده از آنها باعث میشود که رژیم برای نگهداری این واحدها علاوه بر از دست دادن آن سودها هزینه نیز بپردازد. تحمیل چنین هزینههایی در شرایط بد اقتصادی دست و پای رژیم را بیشتر در حنا میگذارد. اگر هم در حفظ این موسسهها ناتوان شود و نتواند حقوق کارمندان و کارگران آنها را بپردازد در این صورت بر تعداد ناراضیها میافزاید. جنبشهای اجتماعی و انقلابی در شرایطی ممکن میشوند که نامحتملها محتمل شوند. امکان اعتصاب مصرف امری بهنظر نامحتمل میآید، اما اجرای آن گرچه ممکن است مستقیم بر جنبش اثر نگذارد، اما باعث میشود که ابتکار عمل از دست رژیم به در رود و هزینهی جانی و مالی جنبش هم کمتر شود.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد