هر از چندی در فضای سیاسی ایران واژه یا عبارتی بر سر زبان محافل افراطی میافتد تا بدان وسیله با رقیبان خود به نبرد تبلیغاتی بپردازند و یا در صورت لزوم حساب آنان را تسویه كنند.
در اوایل دوران ریاست جمهوری آقای خاتمی این جمله كه "می خواهند مشروطیت را تكرار كنند" نقل محفل نیروهای محافظه كار مخالف دولت بود، جملهای كه به عنوان "اتهام" علیه اصلاح طلبان بی امان تكرار و تكرار میشد.
پس از مدتی این جمله از یادها رفت و به جای آن، اتهام "براندازی خاموش" رواج یافت، اتهامی كه هیچگونه تعریف حقوقی و قانونی نداشت، اما بر اساس آن شمار بسیاری از دوستان ما را بازداشت، محاكمه و محكوم كردند.
اینك اما بحثی از براندازی هم نیست، بلكه اتهام "ساختارشكنی" جای آن را گرفته است، اتهامی كه متاسفانه از زبان برخی از نیروهای داخلی اصلاح طلبان علیه دیگرانی كه با آنان متفاوت میاندیشند، تكرار میشود.
اما ساختار چیست و ساختارشكن كیست؟
برای مفهوم سازی این واژهها میتوان به آثار متفكران مكتب ساختارگرایی مراجعه كرد و مفهومی روشن از آن به دست داد، اما به باور من، در بحثهای روزمره سیاسی، اسیر شدن در كلاف سردرگم تعاریف كلی، جز هدر دادن وقت نیست و به جای آن بهتر است كه مصادیق جزیی را مطرح و رائه كرد.
از این رو، در اینجا به جای تعریف جامع و مانع ساختار و ساختار شكنی، مصادیق مشخصی را به صورت پرسش مطرح میكنم تا آنها كه رقیبان خود را به ساختارشكنی متهم میكنند، پاسخ لازم را ارائه كنند.
اگر بگوییم همه ایرانیان چه آنكه اهل خور و بیابانك است و چه بالاترین مقام سیاسی و مذهبی كشور در مقابل قانون با هم برابرند، ساختارشكنی است؟
اگر بگوییم هر مقام رسمی با هر موقعیت و درجه ای به میزان قدرت خود باید مسئولیت و پاسخگویی در باره نحوه استفاده از قدرت خود را داشته باشد، ساختارشكنی است؟
اگر بگوییم حساب و كتاب مالی تمام نهادهای اقتصادی وابسته به حكومت باید به صورت شفاف و علنی مورد بررسی كارشناسانه قرار گیرد، ساختار شكنی است؟
اگر بگوییم نهادهای نظامی، انتظامی و امنیتی حق ورود به رقابتهای سیاسی بین احزاب و جناحها را ندارند، آیا ساختارشكنی است؟
اگر بگوییم قوه قضاییه باید نهادی مستقل و بیطرف در اختلافهای بین اتباع و حكومت باشد، ساختارشكنی است؟
اگر بگوییم شورای نگهبان باید نهادی اجماعی و بیطرفی سیاسی آن مورد پذیرش تمام گرایشهای فكری در ایران باشد، ساختارشكنی است؟
اگر بگوییم احزاب سیاسی باید از امنیت لازم برای تاسیس، گسترش و رقابت در هر انتخاباتی برخوردار باشند، ساختار شكنی است؟
اگر بگوییم انحصار اطلاع رسانی در دست حكومت باید جای خود را به تنوع و تكثر در نظام رسانهای در همه عرصه های دیداری، شنیداری و نوشتاری دهد، ساختارشكنی است؟
اگر بگوییم چنانچه دستگاه اطلاعاتی مرتكب قتلی شبیه قتلهای زنجیرهای شد، موضوع باید تا شناسایی دقیق عاملان و مباشران قتل دنبال شود، ساختارشكنی است؟
اگر بگوییم مدیر مسئول روزنامهای كه از اموال عمومی استفاده میكند اما كاری جز نشر دروغ و تهمت و فحاشی علیه نخبگان ایرانی ندارد، باید عوض شود، ساختارشكنی است؟
اگر بگوییم تبعیض و فقر و فساد بیداد میكند و باید با ریشه یابی آنها، كشور را از شرشان نجات داد، ساختارشكنی است؟
اگر بگوییم همه ایرانیان از هر رنگ و نژاد و مذهب و مرامی دارای حقوق مساویاند و اجحاف علیه احدی روا نیست، ساختارشكنی است؟
اگر بگوییم كسی به علت اظهارنظر خود نباید مجازات كیفری شود، ساختارشكنی است؟
اگر بگوییم همه فرزندان ایران با هر مرام و گرایشی از حق تحصیل و ادامه تحصیل برخوردارند، ساختارشكنی است؟
اگر بگوییم در انتخابات ریاست جمهوری، مجلس و شوراها همه ایرانیها حق انتخاب كردن و انتخاب شدن دارند، ساختارشكنی است؟
اگر بگوییم افشای مفاسد اداری، اقتصادی و سیاسی حق رسانه هاست، ساختارشكنی است؟
اگر بگوییم اعتراض قانونمند و مدنی و مسالمتآمیز حق هر شهروند ایران است و كسی را به این سبب نباید مجازات كرد، ساختارشكنی است؟
اگر بگوییم نیاز كشور به عادی سازی روابط خود با همه كشورها از جمله آمریكاست، ساختارشكنی است؟
اگر بگوییم سیاست ایران در برابر بحران خاورمیانه باید بر مبنای حفظ منافع ملی ایرانیان باشد، ساختارشكنی است؟
اگر بگوییم.......
اگر ساختارشكنی همین هاست، پس همه ایرانیانی كه در پی حقوق خدادادی و شهروندی خود هستند، ساختار شكنند و اگر ساختارشكنی جز اینهاست، كدام اصلاح طلب و تحول خواه داخلی در پی تحقق اهدافی جز موارد فوق است؟
(روز آنلاین)
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد