logo





آن-کریستین تلوستی

«از زیبایی‌ها دیگر چیزی به‌جا نمانده است»

یوسف القدره، شاعری که از غزه گریخت

سه شنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۴ - ۱۸ نوامبر ۲۰۲۵



نوشتهٔ آن-کریستین تلوستی
۱۶ نوامبر ۲۰۲۵

یوسف القدره، شاعری که از غزه گریخت و اکنون در فرانسه دربارهٔ زخم‌ها و ویرانی‌ها می‌نویسد. یک شاعر وقتی زبانش را در جنگ از دست می‌دهد، چه می‌کند؟

دو سال پیش، در پاییز، خانه‌ای که کنار خانهٔ خانوادهٔ یوسف القدره قرار داشت، با بمباران ارتش اسرائیل هدف قرار گرفت.

همه‌چیز لرزید، همه‌چیز فرو ریخت. القدره گوشی‌اش را برداشت و شروع به نوشتن کرد:

می‌توانم
یک شعر بنویسم،
با خون تازه،
با اشک‌ها، با غبارِ درون ریّه‌هایم،
با دندان‌های بولدوزر، با تکه‌پاره‌های بدن،
با آوار ساختمان،
با عرق تن مأموران امداد،
با فریاد زنان و کودکان،
با نالهٔ آمبولانس‌ها، با تکه‌های درختی که دوستش دارم،
با تمام این چهره‌ها که دنبال ناپدیدشدگان‌شان می‌گردند،
با صدای اَنَاس، کودکی که زیر آوار فریاد زد: «هنوز زنده‌ام!»
با اجساد بی‌چهره، با انتظار، انتظار، انتظار!

یوسف القدره امروز می‌گوید. «تنها کاری که در آن لحظه از دستم برمی‌آمد، نوشتن یک شعر بود». او هر لحظه ممکن بود که بمیرد. «این یک مسابقه با مرگ بود.» اکنون، صبح سه‌شنبه‌ای نزدیک به دو سال بعد، در آشپزخانهٔ موزاییکی خانهٔ دوستش جمیل در مارسی نشسته و سیگار می‌پیچد. القدره، ۴۲ ساله، شاعر فلسطینی متولد خان یونس است؛ یکی از چند هزار ساکن نوار غزه که توانسته‌اند پس از حملهٔ ارتش اسرائیل به غزه، در واکنش به رویدادهای ۷ اکتبر ۲۰۲۳، از آنجا بگریزند.

در تبعید، زبان عربی دیگر برای یوسف القدره نقش «خانه» ندارد.

او می‌گوید: «واژه‌ها دیگر هیچ معنایی ندارند.»
مثلاً واژهٔ خانه پیش‌تر برایش یادآور امنیت، خانواده و صمیمیت بود. اما امروز وقتی به «خانه» فکر می‌کند، تصویر ویرانه‌ها و جسدها به ذهنش می‌آید. «همه‌چیز نابود شده است.»
پس شاعر وقتی زبانش را در جنگ از دست می‌دهد، چه می‌کند؟

«برای اینکه بتوانم بخوابم، باید خودم را از آن موقعیت رها کنم»

اگر به چهرهٔ القدره نگاه کنید، هم جوانی را می‌بینید و هم پیری را؛ مثل یک تصویر دوگانه. نگاه شفافش نگاه یک مرد چهل‌ساله است، اما چین‌های عمیق پیشانی‌اش، پیشانی یک پیرمرد را یادآور می‌شود.
او به عربی می‌گوید که پیدا کردن خواب برایش تلاشی عظیم می‌طلبد. دوستش، جمیل سبای، عکاس خبری یمنی، حرف‌های او را به فرانسوی ترجمه می‌کند. وقتی القدره حرف می‌زند، سیگار میان انگشتانش را در هوا می‌چرخاند و آرنج‌هایش را بر بالش کوچکی که روی زانوهایش گذاشته، تکیه می‌دهد.


«برای اینکه بتوانم بخوابم، باید از همه‌چیز جدا شوم.»

جدا شدن از اخبار غزه، از خبرهای تازهٔ مرگ. تنها چند روز پیش سه پسرعمویش و برادرش در یک بمباران کشته شدند. القدره دوستان، عموها، همسایه‌ها، همکارانش و خواهر باردارش را در جنگ غزه از دست داده است.

این‌که یوسف القدره توانست از نوار غزه بگریزد، را مدیون PAUSE است؛ برنامهٔ ملی فرانسه برای پذیرش اضطراری دانشمندان و هنرمندان در تبعید. این پروژه که با بودجهٔ دولت فرانسه اداره می‌شود، به هنرمندان و پژوهشگران مناطق بحرانی امکان اقامت می‌دهد. تنها در همین سال، از میان ۹۵ شرکت‌کننده، ۴۲ نفر از غزه بوده‌اند.

القدره تعریف می‌کند که دوستان فرانسوی‌اش—که آن‌ها را از دوران تحصیل عرب‌شناسی در قاهره می‌شناسد—به جای او فرم درخواست را پر کردند؛ چرا که او خودش نمی‌توانست فرم را به زبان خارجی تکمیل کند.

در ماه آوریل، تلفنی با شمارهٔ ناشناس دریافت کرد—چیزی که در غزه بسیار نادر است. با خودش فکر کرد چه کسی ممکن است خطر کند و او را تماس بگیرد. تلفن را برداشت—در آن سوی خط سفارت فرانسه بود.

پس از آن، دو هفته طول کشید. القدره به تنهایی راهی شهر دیرالبلح شد. آن‌جا دو اتوبوس او و دیگر شرکت‌کنندگان برنامهٔ PAUSE را به سمت مرز اردن بردند؛ مسیری خطرناک که زیر کنترل ارتش اسرائیل قرار دارد.

پیش از القدره نیز بسیاری از تبعیدیان از پشت‌بام‌های مارسی به دریا نگاه کرده‌اند—به آبی که در امتداد صخره‌ها کشیده شده است. در اوایل دههٔ ۱۹۴۰ و زمان رژیم ویشی، مارسی تنها بندرِ بازِ اروپا بود؛ جایی که کسانی که از نازی‌ها گریخته بودند، امید داشتند با کشتی از آنجا به دنیای دیگر فرار کنند. لایون و مارتا فوشت‌وانگر، هاینریش مان و ماکس ارنست ماه‌ها از دوران فرارشان را در این «سالن انتظار اروپا» گذراندند.

در رمان ترانزیت، نوشتهٔ آنا ز‌گِرس—که آن را در تبعید مکزیک نوشت، پس از آن‌که یک سال کامل در مارسی منتظر ویزا مانده بود—راویِ بی‌نام می‌گوید:


«همهٔ کسانی که به مارسی می‌رسیدند، فوراً به آب خیره می‌شدند، انگار آزادی آنجاست.»

برای یوسف القدره، نگاه به دریای مدیترانه بیش از پایان یک فرار موفقیت‌آمیز معنا دارد. او می‌گوید: «وقتی در کنار اسکله‌ها راه می‌روم، احساس نزدیکی به کل جهان می‌کنم.»


«بودن در مارسی یعنی اینکه مدیترانه را به‌عنوان یک مرز ندانم، بلکه به‌عنوان پلی ببینم که آسیا، آفریقا و اروپا را به هم وصل می‌کند».

این شهر برای او یک نقطهٔ لنگری موقت است. او اجازه دارد سه سال در آنجا بماند تا پایان‌نامه‌اش را بازنویسی کند؛ پایان‌نامه‌ای که تقریباً کامل شده بود، اما در پایان سال ۲۰۲۳ لپ‌تاپش در یک حملهٔ هوایی نابود شد. القدره بعدها خواهد گفت که مارسی نسبت به او مهربان است، در حالی که از کنار میوه‌فروشی‌ها و دکه‌های کوچک عبور می‌کند و در کوچه‌های پرجمعیت منطقهٔ نواییِل، محلهٔ مهاجران در بخش قدیمی شهر قدم می‌زند.

القدره هر وقت بتواند دوستش جمیل را ملاقات می‌کند، خودش اما در فضایی کوچک زندگی می‌کند: دانشگاه Aix-Marseille که میزبان اوست، یک اتاق در خوابگاه دانشجویی به او اختصاص داده است، با یک تخت و یک میز. اینجا دیگر برای نوشتن مجبور نیست ساعت‌ها در صف منتظر بماند تا گوشی‌اش را با پنل خورشیدی کوچک شارژ کند.

القدره از خانواده‌ای است که نسل‌ها در نوار غزه زندگی کرده‌اند. او تا حد ممکن سعی می‌کند با خانواده در تماس باشد؛ گاهی اینترنت در دسترس است. زندگی‌اش تحت حکومت حماس با سانسور و محدودیت‌های آزادی همراه بوده است. او برای سازمان تروریستی حماس اهمیت سیاسی قائل نیست و آن را نتیجهٔ «زخمی جمعی» می‌داند که از اشغال مستمر اسرائیل و ناامیدی عمومی در غزه ناشی شده است.

اوایل ژوئن، چند هفته پس از رسیدنش به مارسی، القدره باز هم نتوانست بخوابد؛ شب قبل از ۴۲سالگی‌اش بود. او شعری نوشت و در فیسبوک منتشر کرد؛ شعری با عنوان في الثانية والأربعين، به آلمانی: Mit zweiundvierzig، یعنی «با چهل و دو سالگی».


با چهل و دو سالگی


هیچ‌کس متولد نمی‌شود.
استخوان‌ها پیرند
و دل مانند یک
پارچ پس از یک تابستان طولانی خالی است.
باد از کنار سرم می‌گذرد،
و صدای کبوتر که آشیانه‌اش را نیافته،
در سرم باقی می‌ماند.

همان روز ترجمه‌های شعر به انگلیسی و فرانسوی منتشر شد؛ ترجمهٔ فرانسوی توسط ریچارد ژاکموند، یکی از برجسته‌ترین عرب‌شناسان فرانسه انجام شد. او در تماس تلفنی می‌گوید: «این شعر را در فید فیسبوک خود دیدم و فوراً خواستم ترجمه‌اش کنم. متن بسیار بیانگر و تاثیرگذار بود».

ژاکموند اضافه می‌کند که هرگز ترجمه‌های این‌چنینی شعر فلسطینی به فرانسوی تا این حد فراگیر نبوده است، و این امر پس از جنگ غزه شدت گرفته است. احتمالاً این موضوع برای زبان‌های دیگر نیز صدق می‌کند: از اکتبر ۲۰۲۳، نویسندگان فلسطینی آثار خود را در شبکه‌های اجتماعی منتشر می‌کنند و سپس به انگلیسی، فرانسوی یا ایتالیایی ترجمه شده و در پلتفرم‌های ادبی مانند Arablit یا Raseef22 منتشر می‌شوند.

ژاکموند می‌گوید: «در واقع همه دارند همان شعر را می‌نویسند، انگار یک شاعر جمعی هستند.»

به نقل از هفته‌نامه "دی سایت" Die Zeit


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد