در کتاب «چه کسی از جنسیت میترسد؟»، جودیت باتلر بهطور قاطع به هیستری ضد جنسیت با انگیزههای سیاسی میتازد. اما، آیا چیز دیگری هم در کار نبود؟
۲۶ سپتامبر ۲۰۲۵
«آه، هنوز جودیت باتلر میخوانی؟» – این جمله را یکی از همکاران با نگاهی تمسخرآمیز به جلد صورتی رنگ انتشارات سورکامپ روی میز من گفت. واکنشی که نشان میدهد فیلسوف آمریکایی هنوز هم بسیار برانگیزنده است. با نظریههای خود درباره کوئرنس و جنسیت، باتلر در دهه ۱۹۹۰ چارچوبهای فکری را بهطور رادیکال گسترش داد. حلقههای محافظهکار و مذهبی مسیحی، از پیام اصلی او که جنسیت بیشتر اجتماعی است تا زیستشناختی، چنین برآشفته شدهاند که او را بهعنوان «شیطان در قالب انسان» میبینند.
حتی در میان کسانی که نظریههای جنسیتی او را اساساً میپذیرند، چپ یهودی که او ۳۲ سال در برکلی تدریس کرده، خود را بدنام کرده است. باتلر سالها بهعنوان حامی جنبش BDS (تحریم رادیکال اسرائیل) فعالیت کرده و در سخنرانیای در پاریس ۲۰۲۴، قتلعام حماس در اسرائیل را در رده «مقاومت مسلحانه» قرار داد – چیزی که با آثار قبلی او، مانند «قدرت عدم خشونت» (۲۰۲۰) تناقض دارد.
اکنون فیلسوف با کتاب جدیدی به موضوع اصلی خود بازگشته است. ۳۵ سال پس از انتشار «مشکل جنسیت» (Gender Trouble / عنوان آلمانی: «ناراحتی جنسیتها») که نظریه عملکردگرایی جنسیت و قابلیت تغییر جنسیت اجتماعی را به بحثهای فمینیستی وارد کرد، در کتاب «چه کسی از جنسیت میترسد؟»، باتلر با جزئیات و تهاجمی، ایدههای خود را دفاع میکند.
او این کار را در محیطی انجام میدهد که مفهوم جنسیت گرچه همهجا حاضر است، بسیار مورد مناقشه نیز هست. هیچ فعال فرهنگی امروز نمیتواند بدون محکوم کردن «ایدئولوژی جنسیت» از صحنه خارج شود – از سیاستمداران حزب AfD گرفته تا وزیر فرهنگ محافظهکار و روزنامهنگاران حوزه اشپرینگر.
ساختارشکنی یا نابودی؟
ایده اینکه هویت جنسیتی همانند گرایش جنسی آزادانه انتخاب میشود، در نگاه مخالفان، به معنای حل شدن نظم الهی خانواده و جنسیت و حتی «نابودی بدن» (به گفته پاپ بندیکت) است.
ستاره جنسیتی به نمادی تبدیل شده برای بیان انواع نارضایتیها. هرچند که این مفهوم موجب گسترش طیف هویتهای جنسیتی شده و افراد بینجنس، غیر دودویی و ترنس را نیز در بر میگیرد، برخی از زنان محافظهکار و فمینیستهای سنتی از این تغییرات احساس تهدید میکنند.
بخشهایی از چپ نیز سالهاست نگرانند که بحثها درباره ستارهها، TERFها و ورزشکاران ترنس در رختکنهای زنانه، باتلر را به وضعیتی رسانده که اکنون دارد: با پشت به دیوار، تحت فشار جنبشهای راستگرایانه که با موفقیت نسبی به بازگشت به «نقشهای جنسیتی سنتی» و «گرایشهای جنسی طبیعی» فراخوان میدهند.
بررسی مخالفان
باتلر به دقت مخالفان خود را بررسی میکند. در ده فصل، او چشمانداز جنبش ضد جنسیت را ترسیم کرده و میپرسد:
«جنسیت به چه نوع فانتزمی بدل شده و چه نگرانیها، ترسها و نفرتهایی را جمع و بسیج میکند؟»
کاتولیکها
او نشان میدهد که چگونه حلقههای کاتولیک در دهه ۱۹۹۰ برای نخستین بار درباره یک «ایدئولوژی اقتدارگرا» هشدار دادند که هدفش تخریب خانواده و نابودی خلقت الهی بود. پاپ ظاهراً لیبرال، فرانسیس، نظریه جنسیت را با سلاحهای هستهای مقایسه کرد و نمایندگان آن را با جوانان هیتلری برابر دانست.
جنبشهای انجیلی این استدلالها را بازتاب دادند، نیروهای راست اقتدارگرا آنها را سیاسی رادیکال کردند و حقوق LGBTI، آموزش جنسی در مدارس و آزادی زنان را به پروژهای برای تربیت لیبرال تعبیر کردند. تا میانه دهه ۲۰۱۰، شبکهای جهانی با مراکزی در آمریکا، آمریکای لاتین و اروپای شرقی شکل گرفت که جنسیت را تهدیدی شیطانی و خطرناک برای کودکان معرفی میکرد.
باتلر خطوط فکری و شخصی را آشکار میکند، از جمله به تصویر دشمن پوتین «گِیروپا» یا جنبش رون دی سانتیس علیه آموزش جنسی در مدارس فلوریدا.
پاسخ به نقدها
باتلر به برخی انتقادات مشخص نیز پاسخ میدهد. او توضیح میدهد که مفهوم «جنسیت» هرگز ماده بدن را نفی نمیکند. بلکه میپرسد چگونه ایجاد میشود، با چه ابزارهایی ارائه میشود و این ارائه چگونه درک ما از آن را شکل میدهد. هیچ تضمینی وجود ندارد که دستهبندی جنسیتی ثبتشده در فرمهای قانونی هنگام تولد باقی بماند یا انتظارات مرتبط با آن برآورده شود.
مادران و فمینیستها
باتلر از طرفداران فمینیسم زیستشناختی میپرسد چرا یک زن باید صرفاً بر اساس توانایی تولیدمثل تعریف شود: آیا فمینیستها بهحق نگفتهاند که همه زنان نمیخواهند مادر شوند و مادران نیز صرفاً از طریق این نقش تعریف نمیشوند؟
باتلر روشن میکند که جنسیت به هیچکس تعلق ندارد؛ جنسیت ابزار کنترل نیست، بلکه یک پروژه آزادی است. سؤال اصلی این است که چرا بسیاری از مردم از آزادی میترسند.
تحلیل باتلر
نظریات او از نظر ساختار فکری روشن و منظم است، هرچند زبانشناختی آن همیشه ساده و قابل فهم نیست. نکته اصلی او این است که مبارزه علیه جنسیت بهنوعی حواسها را از تهدیدهای واقعی که نئولیبرالیسم ایجاد کرده، پرت میکند: زوال منابع زندگی، نابرابری و فجایع محیطی. او بازگشت اخیر علیه جنسیت را بخشی از یک پروژه بازسازیگرایانه رژیمهای اقتدارگرا میداند.
چشمانداز اجتماعی باتلر
چشمانداز اجتماعی او به اندازه نقد مخالفانش صریح نیست. او از «همساختاری مشترک» بدن و جنسیت سخن میگوید و تأکید میکند که برای تحقق آن ائتلاف و همبستگی لازم است، حتی بین اردوگاههایی که پیشتر دشمن بودند. همزمان، برخی متحدان ظاهری را بهعنوان مخالفان آشکار میکند. مثلاً فمینیسم تبعیضآمیز علیه ترنسها که توسط TERFها مانند نویسنده بریتانیایی JK Rowling ترویج میشود؛ باتلر با استدلالی جالب پاسخ میدهد که این فمینیسم واقعی نیست و نباید بهعنوان فمینیسم پذیرفته شود.
نقدها و محدودیتها
باتلر در رویکرد خود به زنانی که از ورود مردان زیستشناختی به فضاهای محافظتشده زنان بیم دارند، اغلب آنها را هیستریک و مبتلا به فوبیای آلت تناسلی مردانه قلمداد میکند، بهجای آنکه به ترسهای واقعی آنها توجه کند.
عجیب است که او ابتدا رابطه دوران جنوبی جهان با جنسیت را با دقت توضیح میدهد – از دوبخشی جنسیتی تحمیلشده توسط استعمار تا شیطنتزدایی امروز از جنسیت بهعنوان «واردات غربی» – اما سپس به قالبهای شناختهشده پساصنعتی بازمیگردد:
«تمام جامعه LGBTQIA+ باید به این مبارزه علیه استعمار مداوم در پورتوریکو، فلسطین و کالدونیای جدید و همچنین استیلاهای نئواستعماری بر بخشی از آفریقا بپیوندد، زیرا همه این مبارزات همزمان مبارزه علیه نژادپرستی و استثمار سرمایهداری است».
ائتلافهای ممکن که باتلر فرا میخواند، تصور آن دشوار است و نشان میدهد او شاید انتخاب مناسبی برای پر کردن شکافهایی که در کتاب به وضوح ترسیم کرده، نباشد.
با این حال، کتاب «چه کسی از جنسیت میترسد؟» سهم ارزشمندی در درک مناقشات فرهنگی معاصر دارد، بهویژه با روشن کردن این نکته که «جنسیت» تاکنون چیزی از کسی نگرفته، اما به بسیاری آزادی و امنیت داده است.
به نقل از سایت روزنامه تاتس Taz