
یادداشتهایی از واپسین سالهای زندگی آلبرت اینشتین، حدود ۲۰ سال پس از کشف آنها، حال در قالب کتابی منتشر مشدهاند. این یادداشتها در واقع بازنویسی گفتوگوهای تلفنی فیزیکدان میان سالهای ۱۹۵۳ تا ۱۹۵۵ هستند. یادداشتهای «یوهانا فانتووا» ــ که بهعنوان آخرین دوست و همراه اینشتین شناخته میشود ــ رخدادهای یک سال و نیم پایانی عمر دانشمند را تا زمان مرگش در سن ۷۶ سالگی روایت میکنند. اینشتین، که در سال ۱۹۳۳ از آلمان نازی به آمریکا گریخته بود، تجربههای روزمره خود در تبعید آمریکایی را طی تماسهای تلفنی با فانتووا در میان میگذاشت و او نیز با موافقت اینشتین آنها را به شیوه استنوگرافی ثبت میکرد.
کشف اتفاقی دفتر یادداشت در سال ۲۰۰۴
نسخه تایپشدهای ۶۲ صفحهای این یادداشتها به زبان آلمانی در سال ۲۰۰۴ بهطور تصادفی در کتابخانه فایراستون دانشگاه پرینستون پیدا شد؛ جایی که فانتووا زمانی بهعنوان متصدی در آنجا کار میکرد. این مواد مدتها در بایگانی بیآنکه بررسی شوند باقی مانده بودند. اکنون «پیتر فون بکر»، سردبیر پیشین بخش فرهنگی روزنامه تاگساشپیگل (۱۹۹۷ تا ۲۰۰۵)، برای نخستین بار این یادداشتها را در یک ویرایش مشروح و همراه با یافتههای دیگر، تحت عنوان «من آهنربایی برای همه دیوانگان هستم. پروتکلهای اینشتین – زندگیاش، آخرین عشقش، میراثش» منتشر میکند.
محتوای دفتر یادداشت
در این دفترچه، اینشتین اندیشههای خود را درباره سیاست، علم، زندگی روزمره و عشق بازگو میکند. به گفتهی انتشارات هاینه مونیخ، او در این گفتوگوها مثلاً به انتقاد از رقابت تسلیحاتی ابرقدرتها یا بازتسلیح آلمان پرداخته و نیز درباره مناقشه میان اسرائیلیها و فلسطینیان اظهارنظر کرده است. این دانشمند با نظریه نسبیت، تصویر جهان در فیزیک را دگرگون کرده بود.
انیشتین در نگاه معاصرانش یک «شفابخش همگانی» به شمار میآمد
پیتر فون بکر در گفتوگو با SWR Kultur am Morgen میگوید: یادداشتهای یوهانا فانتووا، شیوه اندیشیدن غیرمتعارف و علاقه آلبرت انیشتین به امور غریب و عجیب را آشکار میسازند. به گفته او، معاصران انیشتین، این دانشمند بزرگ قرن و بنیانگذار نظریه نسبیت را نوعی شفابخش جهانی و حکیمی برای همهچیز میدانستند. به همین دلیل، در زمان حیاتش، مردم از سراسر جهان نزد او میرفتند ــ گاه با خواستهایی بسیار عجیب و حتی دیوانهوار. این موضوع برای انیشتین خندهدار و سرگرمکننده بود. نویسنده تأکید میکند که انیشتین هرگز نخواسته بود به صورت یک «یادمان» یا نماد غیرقابل دسترس درآید: «او انسانی بود که میشد با او ارتباط گرفت».
«آلبرت، آلبرت را دوست دارد»: گفتوگوهایی میان نبوغ و یاوه
فون بکر توضیح میدهد که در بررسی نوشتههای یوهانا فانتووا ــ که در آنها رابطهاش با انیشتین را بازگو کرده است ــ بیش از همه از نزدیکی شگفتانگیز میان نبوغ و بیهودگی تأثیر پذیرفته است. به گفته او: «آلبرت، آلبرت را دوست دارد»؛ اشارهای است طنزآمیز به لذت انیشتین از بازی با اندیشهها، خواه جدی، خواه پوچ.
او همواره در عین ارتباط با رویدادهای بزرگ و جهانی، بسیار نزدیک به انسانیت عادی و زندگی روزمره باقی میماند. کتاب فون بکر در واقع نوعی «تاریخ فرهنگی آلبرت انیشتین» است.
شجاعت در راه آزادی و مبارزه با نژادپرستی
فون بکر تأکید میکند که مردمان امروز میتوانند بیش از همه از شجاعت سترگ انیشتین الگو بگیرند. این دانشمند بزرگ قرن بارها علیه محدودیت آزادی بیان و علیه تبعیض نژادی مبارزه کرده است. «آلبرت انیشتین نمونهای درخشان بود ــ الگویی که امروز بیش از هر زمان به آن نیاز داریم.»