logo





امروز کاک شیرکو را به قرنطینه بردند
برای تدارک اعدام (قتل عمد)

شنبه ۲۳ آبان ۱۳۸۸ - ۱۴ نوامبر ۲۰۰۹

رضا هیوا

reza-hiwa.jpg
با خواهران و برادران کُردم
بو خویشک و براکانی کوردم
احسانمان را خامنه ای به مسلخ برد. ضحاک کاوهِ شیرینمان را ربود. و این خاک کردستان است که ازین پس شیرمان را در آغوش می‌گیرد.
من دیروز پتیسیون "نجات کاک احسان" را با ۱۵۴۳۸ امضا در زیر آن بستم. و همه این امضا ها را بهمراه هزاران پیام و دریایی از اشک که در سراسر جهان ریخته شد، به خانواده عزیز کاک احسان، با عرض تسلیت، تقدیم می‌کنم. عزیزان، در سوک کاک احسان تنها نیستید.
امروز کاک شیرکو را به قرنطینه بردند برای تدارک اعدام (قتل عمد) و طومار دیگری برای این برادر به راه افتاده. موج همبستگی ساخته شده در مبارزه برای نجات کاک احسان امروز به یاری کاک شیرکو می‌آید. جاده آزادی هم دشوار است، هم طولانی.

در میهن من
برای باز کردن این پنجره زنگ خرده
که هرگز باز نشده
خون می‌طلبند

کاک احسان می‌دانست کجا می‌رود و می‌دانست که چه در انتظارش است. نامه آخرین او، ترجمه شده به ده ها زبان، درسی از معنای زندگی به چهار گوشه فلک می‌دهد. انتخاب احسان انتخاب تک تک آزادگان دنیا است: تحمل ذلت و تحقیر و زور یا بر پاخاستن.

نه تنها خانواده شهید کاک احسان بلکه سراسر کشور و کردستان می‌توانند به داشتن چنین فرزندی که میهنش را در دفاع از عدالت و سوک متحد کرد ببالند.

شلاق‌هایتان را بیرون آورید
خلق به شادی می‌رقصد
زوزه‌ی مرگ سردهید
هوا ز ترانه لبریز شده
میدان‌های سنگسارتان را آماده کنید
عطر عشق از بهار می‌آید
سگ‌هاتان را رها کنید
شیرانِ ما برون شدند

خامنه ای انتقام ۱۳ آبان را، و روز قدس را، و شعارهای "مرگ بر ولایت فقیه" را از کاک احسان گرفت. اما مدتی است که ضحاک هر چه می‌کند بر علیه او بر می‌گردد. سرکوب های خونین، شکنجه، دادگاه ‌های نمایشی، تجاوز به زندانیان… و اکنون اعدام. بعد از قتل احسان در پیامی به همه عزیزانی که در چهار گوشه جهان برای نجات وی تلاش می‌کردند نوشتم:

"از سوی همه یاران گروه و امضا کنندگان قول می‌دهم که هر چه در توان داریم انجام دهیم تا که شهید احسان به کابوسی برای رژیم جانی آیت الله خامنه ای بدل شود."

امروز فکر کنم که حتی ضحاک شرایط تازه اش را فهمیده باشد. کابوس دیکتاتور امروز از کردستان ما می‌آید.

جنگ کردستان را بیاد دارید؟ ماموریت فرشته ای بنام آقای خلخالی را چطور؟

"خانم شما باید پول گلوله ‌هایی را که با آن پسرتان را به جهنم فرستادیم بدهید"

اینگونه مرگ عزیزانمان را به خانواده ‌هایشان اعلان می‌کردند. لیک این ظلم تنها در کردستان نبود که رایج بود. من بهترین رفیقم را، که نیمهِ بهتر من بود، و کُرد نبود، به همین شکل از دست دادم. او امروز در "کفرآباد خاوران" خوابیده، بدون سنگ قبر، و بدون اجازه عزاداری برای خانواده اش.
ضحاک خون می‌خواهد و به ملیت خون چندان نگاه نمی‌کند. اما آنهایی که در جنگ و کشتار سالهای اولیه بعد از انقلاب که کردستان را در آتش فرو برد، سکوت کردند، خیلی سریع در یافتند که ذبح کُرد‌ها مقدمه ذبح سراسر کشور بود.
اینکه چرا دقیقاً "امروز"، بعد از ۱۳ آبان، رژیم دست به چنین جنایتی می‌زند همه چیزاست جز حادثه. امید‌های ضحاک اینانند:
یک) شاید که اعدام‌ها موثر تر از شکنجه و دادگاهها باشند و بتوانند سکوت مورد علاقه ضحاک را به ارمغان آورند.
دو) اگر مردم ساکت نماندند و به خیابانها ریختند، چه بشکنند چه نشکنند، شعارشان هر چه که باشد، می‌گوییم جنگ داخلی ست و … آش همان آش و کاسه همان کاسه. بهانه آغاز سرکوب کردستان را در سال ۵۸ بیاد دارید؟
سه) به محض اینکه شروع کنیم سر کُردها را به دیوار بکوبیم اتحاد مقدس ملی برقرار می‌شود و رنگ سبز به سیاهی می‌گراید. از وقتی که دنیا دنیا بوده همیشه اینطور بوده. آقای بنی صدر و حزب اللهی ها بر سر همه مسائل سر و کله یکدیگر را می‌ شکستند ولی همین که اسم کردکشی بمیان می‌آمد همه باهم برادر می‌شدند. در ترکیه از زمان کمال پاشا هزار بار حکومتهای چپ و راست، و این روزها دینی، سر کار آمدند، یکدیگر را ترور کردند و به زندان انداختند ولی تا اسم مساله کردها به میان آید همگی در یک خط هستند: سرشان به دیوار می‌کوبیم، جابجایشان می‌کنیم، روستاهاشان را می‌سوزانیم…
همهِ حکومتهای معاصر ایران با کردستان چون یک سرزمین تسخیر شده رفتار می‌کنند. حتی هویت و زبانمان نیز به مذاق آقایان خوش نمی‌آمد.
لیک یک اشتباه تاریخی خواهد بود که فکر کرد که این رژیم ها بر دیگران مادرند و بر کُردان زن پدر. ساواک چشم هر مخالفی را در می‌آورد، کُرد، بلوچ یا فارس. در سال ۵۷ خون همه خلق هایمان بر زمین ریخته ‌شد. و در میان شهدای کشتار سال ۶۷ همه ملیت ها نماینده دارند.
باند "ولایت فقیه" انقلاب سال ۵۷ را ربود. با شعار "نه شرقی نه غربی" اصل من درآوردی "ولایت فقیه" را شعبده بازانه از آستین بیرون آوردند و با استفاده از شور انقلابی و اعتبار و مشروعیت روزهای اول انقلاب، آن را به خلق تحمیل کردند. و با استفاده ازین اصل است که آن کردند که دیدیم. آن کنند که می‌بینیم.
انقلاب سال ۵۷ را همه خلقهای ایران دست در دست هم آغاز کردند و در سال ۸۸ دست در دست به انجام می‌رسانندش.
شدت ظلم و نیامدن عدالت همیشه در تاریخ مادر خشونت بوده. و این بزرگترین دام امروز جنبش است که در سر راه مردم کردستان قرار دارد. تنها متحد مردم کُرد در مبارزه شان سایر مردم زیر ستم کشور است و تنها راه مبارزه برای پیروزی "نا فرمانی مسالمت آمیز". رژیم در انزوایی است بی سابقه، هم در داخل و هم در خارج.
درین جا یک سوال هم هست که باید از آقایان منتظری، موسوی، کروبی و خاتمی نمود. سکوت ایشان در مقابل تعویض محکومیت کاک احسان از ده سال حبس به اعدام، که حتی با قوانین خود جمهوری اسلامی مغایر است، برای مردم قابل درک نیست. این سکوت بوی سکوت سال های کُردکشی اول انقلاب را دارد.
فراخوان های بازگشت به سلاح و باز گرفتن راه مبارزه مسلحانه دقیقاً چیزی است که رژیم انتظار آن را دارد. برای من هر روز ده ها فراخوان این چنین فرستاده می‌شود.
کردستان یا "تنها" سرکوب خواهد شد یا "با همه" پیروز.

رضا هیوا
پاریس
جمعه، ۲۲ آبان ۱۳۸۸- ۱۳ نوامبر ۲۰۰۹

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد