پس از ۷ اکتبر ۲۰۲۳، جامعهشناس اوا ایلولوز اسرائیل را در بحرانی عمیق اخلاقی و سیاسی میبیند. او نخستوزیر نتانیاهو را مسئول رادیکالیزهشدن اوضاع میداند و از چپگرایان غربی انتقاد میکند.
اوا ایلولوز، ۶۴ ساله، استاد در مدرسهی عالی علوم اجتماعی در پاریس است، جایی که از سال ۲۰۲۳ در آن زندگی میکند. این جامعهشناس فرانسوی-اسرائیلی سالها از تندترین منتقدان دولت اسرائیل بوده است. در ماه مارس، اعطای جایزه اسرائیل – بالاترین نشان دولتی این کشور – به او رد شد. وزیر آموزش، یوآو کیش، دلیل آن را امضای نامهای سرگشاده از سوی ایلولوز در سال ۲۰۲۱ عنوان کرد؛ نامهای خطاب به فاتو بنسودا، دادستان ارشد وقت دادگاه کیفری بینالمللی، که در آن از او خواسته شده بود برای بررسی جنایات احتمالی جنگی به مقامات اسرائیلی اعتماد نکند. ایلولوز از پس گرفتن امضای خود سر باز زد. او بهطور منظم به اسرائیل سفر میکند و بهتازگی مقالهای با عنوان «۸ اکتبر» منتشر کرده است که در آن به موضوع یهودیستیزی در حال گسترش در سراسر جهان پرداخته است.
اشپیگل: خانم ایلولوز، دو سال پیش، در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، تروریستهای حماس به اسرائیل یورش بردند، حدود ۱۲۰۰ نفر را کشتند و ۲۵۱ نفر دیگر را بهعنوان گروگان به غزه بردند. اندکی بعد، جنگ در نوار غزه آغاز شد که تا امروز ادامه دارد. جامعه از آن زمان چه تغییری کرده است؟
ایلولوز: آن قتلعام بیرحمانه و کورکورانه علیه غیرنظامیان به ما نشان داد که تا چه اندازه آسیبپذیر هستیم. این یک شوک بود. بنابراین، اسرائیلیها در وهله نخست باید احساس قدرت خود را بازسازی میکردند و به بیرون نیز منتقل میکردند. بسیاری از اسرائیلیها برای مدت طولانی در حالتی از انکار نسبت به مسئله فلسطین زندگی میکردند. این چشمپوشی با ساخت دیوار حائل میان اسرائیل و کرانه باختری از سال ۲۰۰۲ تقویت شد و بهتدریج فلسطینیها تا حد زیادی از آگاهی عمومی ناپدید شدند. نخستوزیر بنیامین نتانیاهو بر این باور بود که میتواند برای کشور آرامش بخرد. این کار تا حدودی هم جواب داد: مردم زندگی راحتی داشتند، فرزندانشان را به دانشگاه میفرستادند، به تعطیلات میرفتند. صنعت هایتک شکوفا بود. اما اکنون همه دریافتهاند: آن روش کارساز نبود.
اشپیگل: پیامد این آگاهی چه بود؟
ایلولوز: بخشی از جامعه بر این باور است که همه ابزارها برای نابودی حماس مجاز است – حتی ویرانی کامل غزه. برخی دیگر کشور را ترک میکنند. برای نخستین بار در تاریخ، شمار کسانی که اسرائیل را ترک میکنند بیشتر از شمار مهاجرانی است که وارد کشور میشوند. گروه دیگری هم هستند که هر شنبه شب با شجاعت علیه دولت تظاهرات میکنند. من برای آنها احترام قائلم. هفتاد درصد اسرائیلیها میخواهند این جنگ پایان یابد.
اشپیگل: در اسرائیل نوعی «فرهنگ قدرت» وجود دارد که از تجربه تاریخی جمعی هولوکاست برآمده است: از ترس نابودی. این ترس با حمله تروریستی حماس بار دیگر بهشکل عینی و ملموس زنده شد.
ایلولوز: اسرائیلیها و بهطور کلی یهودیان بارها و بارها دچار تروما شدهاند. این موضوع نه بهانه است و نه باید همچون چک سفید امضا تلقی شود. اما در عین حال نمیتوان آن را نادیده گرفت. رئیسجمهور آمریکا، فرانکلین روزولت، بریتانیاییها در فلسطین تحت قیمومیت، و حتی اعراب میدانستند که در آلمان نازی چه بر سر یهودیان میآید. با این حال، پناهندگان یهودی را نپذیرفتند. بنابراین روشن است که اسرائیلیها نمیتوانند روی نیکخواهی جهان حساب کنند. مدتها پیش از هفتم اکتبر، اسرائیل بارها هدف حملات موشکی قرار گرفته بود: در شمال از سوی حزبالله و در جنوب از سوی حماس. از هفتم اکتبر به بعد این احساس به وجود آمد که: «دیگر بس است.» تصور کنید بلژیک سالها هر روز پاریس را موشکباران کند. فرانسه چه واکنشی نشان میداد؟ اسرائیلیها هر روز احساس تهدید میکنند – چه زمانی که شب به رختخواب میروند، چه هنگام کار و چه در رانندگی. از هفتم اکتبر به بعد، این منازعه بهعنوان یک مبارزه برای بقا دیده میشود. راستگرایان افراطی در دولت اکنون رؤیای تحقق «پاکسازی قومی» را در سر دارند.
اشپیگل: رئیسجمهور آمریکا، دونالد ترامپ، بهتازگی یک طرح صلح ۲۰ مادهای برای غزه ارائه کرده است: همه گروگانهای اسرائیلی باید آزاد شوند، حماس خلع سلاح گردد و یک شورای صلح تحت رهبری ترامپ بر یک دولت متخصصان نظارت کند. چند کشور عربی موافقت کردهاند. نتانیاهو هم این طرح را پذیرفته است. آیا این یک فرصت تاریخی برای صلح است؟
ایلولوز: حماس باید این طرح را بپذیرد. در حال حاضر این موضوع نامشخص است. این طرح نقطهی شروع خوبی است، اما پایان راه نیست. حضور همه بازیگران منطقهای لازم است: عربستان سعودی، لبنان، سوریه. اگر موفق نشود، نمیخواهم حتی تصور کنم که اسرائیل دوباره غزه را اشغال کند؛ چنین چیزی فاجعهبار خواهد بود. اما اگر موفق شود و دیگران هم بپیوندند، این فرصتی خواهد بود برای شکست واقعی ایران. اسرائیل میتواند برای نخستین بار بدون ترس زندگی کند.
اشپیگل: این طرح در چه مواردی ممکن است شکست بخورد؟
ایلولوز: در این مسیر موانع بسیار زیادی وجود خواهد داشت.
اشپیگل: تصاویر جنگ غزه در سراسر جهان پخش میشود. مردم اسرائیل هم آنها را میبینند. چگونه بسیاری از اسرائیلیها همچنان میتوانند آنچه در آنجا رخ میدهد را توجیه کنند؟
ایلولوز: روانشناس روسی لِو ویگوتسکی گفته بود: اگر گرسنه باشی و به یک رستوران لوکس برسی، آن گرسنگی همان گرسنگی نیست که یک فرد در روستایی فقیر احساس میکند. منظورم این است: تماشای این تصاویر وحشتناک از مکانی امن در آمریکا یا اروپا، دور از میدان جنگ، اصلاً با تجربهی کسی یکی نیست که خانه همسایهاش با یک موشک ایرانی ویران شده، یا پسرعمویش هنوز در تونلهای حماس گیر افتاده، یا مادربزرگش در ۷ اکتبر در کیبوتص بئری کشته شده است. تقریباً هیچکس در اسرائیل نیست که عزادار کسی نباشد یا بهطور شخصی تحت تأثیر قرار نگرفته باشد. هفتم اکتبر برای اسرائیلیها همان بود که پرل هاربر برای آمریکاییها بود. وقتی آمریکاییها مورد حمله قرار گرفتند، به شیوهای خشن و شرمآور علیه شهروندان ژاپنیتبار خود اقدام کردند، هیروشیما و ناگازاکی را بمباران کردند. وقتی دشمن با چنین شدتی حمله کند، حس انسانیت در برابر آن دشمن کاهش مییابد.
اشپیگل: روانشناس اسرائیلی، مراو روت، این سازوکار را با یک تصادف رانندگی مقایسه کرده است: کسی که در میانهی حادثه است، به این فکر نمیکند که در همان لحظه چه بر سر طرف مقابل میآید.
ایلولوز: آنچه من برداشت میکنم این است که پرسش شما این است که آیا اسرائیلیها قساوتپیشه شدهاند. جنگ همه را خشن میکند. این وضعیت عادی جنگ است، نتیجهای تراژیک، نه یک ویژگی خاص اسرائیل. افزون بر آن، اسرائیلیهایی که بهشدت دچار تروما شدهاند، ۷۰ سال است در نوعی وضعیت جنگی دائمی زندگی میکنند. این شرایط انتخاب آنها نبوده؛ بر آنان تحمیل شده است. همین باعث سخت شدن دلها شده است.
اشپیگل: میتوانید این را دقیقتر توضیح دهید؟
ایلولوز: در بحثهای عمومی کنونی گرایشی وجود دارد که اسرائیل را بهعنوان کشوری یگانه، غیرانسانی و شرور تصویر کند. اما اسرائیلیها مانند دیگران هستند، نه بدتر. من به یاد نمیآورم که جنگهای بسیاری «انسانی» بوده باشند. اروپا و ایالات متحده در این زمینه گذشتهای فاجعهبار دارند و کمترین صلاحیت را برای موعظه کردن. در عین حال، تاریخ یهودیان یگانه است. اسرائیل بهلحاظ جغرافیایی در محیطی قرار دارد که نسبت به آن خصمانه است. از همینجا میتوان توضیح داد که چرا بر قدرت، خشونت و زور تکیه میکنند. ترس از نابودی همچنان آنها را دنبال میکند.
اشپیگل: شیوه جنگ در غزه به وجهه اسرائیل در جهان بهشدت آسیب رسانده است.
ایلولوز: هیچ شکی نیست که اسرائیل امروز توسط افراطیهایی اداره میشود که پیشتر اقلیتی حاشیهای بودند و اکنون در جایگاههای اصلی قدرت قرار گرفتهاند. نتانیاهو آنها و دیدگاههایشان را عادیسازی کرده است. این افراد هیچ قطبنمای سیاسی و اخلاقی ندارند. اما آیا به این دلیل باید با اسرائیل همچون یک کشور مطرود (پریا) رفتار کرد؟ اسرائیل ایران نیست. من روی این نکته پافشاری میکنم. ما باید همه راههای دیپلماتیک را برای مهار اسرائیل به کار بگیریم، اما مطرود اعلام کردن آن هیچکس را یاری نمیکند، حتی فلسطینیها را نیز نه. تحریم آکادمیکها و هنرمندان اسرائیلی شاید وجدان چپگرایان غربی را آرام کند، اما در عمل به سود نتانیاهو تمام میشود.
اشپیگل: کشورهای دیگری مانند ایران یا روسیه – و تا حدی سوریه – برخلاف اسرائیل واقعاً زیر فشار تحریمهای سخت اروپا و آمریکا قرار دارند.
ایلولوز: روسیه به کشوری دیگر حمله کرد. بشار اسد صدها هزار سوری را کشت. ایران هر سال صدها نفر را تنها به دلیل مخالفت با رژیم اعدام میکند. مسئول بیشمار حملات تروریستی در سراسر جهان است. فیلمسازان و نویسندگان مخالف در ایران یا روسیه در سطح بینالمللی بسیار محترماند و برای مقاومتشان ستوده میشوند. اما درباره اسرائیلیها چنین نیست؛ حتی اگر منتقد دولت باشند، باز هم ذاتاً شرور تلقی میشوند.
اشپیگل: اخیراً یک ناشر یونانی تصمیم گرفت کتابهای شما را دیگر منتشر نکند – به نشانه همبستگی با فلسطینیان. این تحریم برای شما شخصاً چه معنایی دارد؟
ایلولوز: این یک شاهد دیگر است بر اینکه چپ باید بازاندیشی کند. اگر یک روزنامهنگار چپگرا همانطور رفتار کند که یک وزیر افراطی اسرائیلی، که مانع اعطای جایزه اسرائیل به من شد، این نشان میدهد که چیزی در چپ عمیقاً اشکال دارد.
اشپیگل: در آخرین سفر خود به اسرائیل چیزی بود که شما را بهطور ویژه تحت تأثیر قرار داد؟
ایلولوز: بله. نومیدی مردمی از ملت من که خواستار صلحاند. آنها ایمان خود به آینده را از دست دادهاند. و هنگامی که دیگر نتوان آیندهای را تصور کرد، همهچیز از دست رفته است. اما اگر طرح ترامپ موفق شود یا شروع به موفقیت کند، چه بسا بار دیگر امید زنده شود. امید، همانطور که میدانیم، یک منبع سیاسی حیاتی است.
اشپیگل: بسیاری از اسرائیلیها امروز نسبت به سفر به خارج از کشور تردید دارند، حتی به پایتختهای اروپایی. جهان برای آنان هر روز کوچکتر میشود.
ایلولوز: بسیاری از اسرائیلیها خود را میان یک دولت افراطی و طردشدن از سوی بقیه جهان گرفتار میبینند.
اشپیگل: کشوری که پس از جنگ جهانی دوم پناهگاهی برای بازماندگان هولوکاست شد، امروز خود به نسلکشی متهم میشود.
ایلولوز: اصطلاح «نسلکشی» مرا مشکوک میکند. چرا باید این واژه را به کار برد، در حالی که هنوز حکمی از دادگاه بینالمللی کیفری صادر نشده است؟ وقتی واژههای دیگری مانند «جنایت جنگی» یا «جنایت علیه بشریت» وجود دارد؟ این واژه مرا یاد «دئیسید» (خداکشی) میاندازد – جرمی که از دیرباز یهودیان به آن متهم میشدند. همین دهم اکتبر ۲۰۲۳ نماینده فلسطین در سازمان ملل از «نسلکشی» سخن گفت.
اشپیگل: زیرا همان زمان برخی وزرای اسرائیلی نابودی کامل و محاصره غزه را اعلام کردند.
ایلولوز: این واژه یک سلاح سیاسی است، و تلاش برای پیوند آن با اسرائیل مدتها ناکام مانده بود. این بار موفق بود – زیرا اسرائیل ناخواسته این روایت را تقویت کرد.
اشپیگل: بسیاری از حقوقدانان بینالمللی اکنون از نسلکشی سخن میگویند.
ایلولوز: من قصد ندارم این جنگ را که دیگر برایم نه قابل پذیرش است و نه قابل درک، توجیه کنم. سخنم فقط بر سر دقت است. اگر دادگاه بینالمللی حکم کند که این نسلکشی بوده، من آن را میپذیرم و نسلکشی را محکوم میکنم. اما تا آن زمان تقاضا میکنم با احتیاط برخورد شود. آنچه سیاستمداران افراطی میگویند و آنچه ارتش انجام میدهد، دو چیز متفاوتاند. یک نکته دیگر: سازمان ملل در ماجرای رواندا چقدر طول کشید تا واژه نسلکشی را به کار برد؟ هفت ماه. هنگامی که خشونت آغاز شد، نیروهای حافظ صلح خارج شدند. تصور بر این بود که این یک جنگ داخلی است. جنگ غزه زندگی فلسطینیان را بسیار دشوار، حتی غیرممکن کرده و نابودی زیرساختها غیرقابل تصور است. اما باید یک ارزیابی خونسرد و دقیق درباره اقدامات اسرائیل در غزه انجام شود که فارغ از شیاطینسازیهای رایج یهودستیزانه باشد.
اشپیگل: رنج غیرنظامیان در غزه دیگر به هیچوجه قابل توجیه نیست. این چه ارتباطی با یهودستیزی دارد؟
ایلولوز: اگر واژههای نادرست به کار رود و اتهاماتی مطرح شود که حتی از سوی منتقدان سرسخت دولت کنونی هم بهراحتی میتواند بهعنوان یهود ستیزانه تفسیر شود، نتیجه این است که اسرائیلیها دیگر گوش نمیدهند. به جای بدنام کردن اسرائیل، باید دست یاری به سوی کسانی دراز کرد که مخالف این دولتاند، آنان که صلح میخواهند. باید به آنان کمک کرد، آنان را تقویت نمود. اما جهان – بهویژه چپ – در عوض، اپوزیسیون داخلی اسرائیل را منزوی و تضعیف کرده است.
اشپیگل: چرا باید چپ جهانی در وضعیت کنونی اسرائیل نیز مقصر باشد؟
ایلولوز: بخشی از چپ اروپا و آمریکا به دنبال صلح نیستند، بلکه به دنبال نفرتاند. آنها در رادیکالیزه شدن هر دو طرف نقش داشتهاند. از همان ابتدا وحشت قتلعام هفتم اکتبر را انکار کردند. منکر شدند که حماس دشمنی نسلکشیطلب است. انکار کردند که اسرائیل حق دارد واکنش نشان دهد و از خود دفاع کند. این نوع گفتار نفرت را تقویت میکند. به جای اینکه یهودیان و فلسطینیها را به هم نزدیک کند، آنها را از یکدیگر دورتر میسازد.
اشپیگل: شما سالها از تندترین منتقدان دولت و جامعه اسرائیل بودهاید. چرا اکنون بسیار محتاطتر شدهاید؟
ایلولوز: تا پیش از هفتم اکتبر، مطمئن بودم که فلسطینیها خواهان یک دولت و صلحاند. امروز دیگر این اطمینان را ندارم. حماس یک گروه مقاومت ضد استعماری نیست؛ آنها قصد نابودی یهودیان را دارند. نقد یک کشور با درخواست نابودی آن متفاوت است. اما بسیاری از مردم ظاهراً قادر به تشخیص این تفاوت نیستند. اینجاست که خواننده بریتانیایی، بابی وایلان، روی صحنه فریاد میزند: «مرگ بر نیروهای مسلح اسرائیل» و هزاران نفر در جمعیت آن را تکرار میکنند. لیبرالهای سنتی در اسرائیل از گسترش یهودستیزی در جهان چنان شوکهاند که احساس ناتوانی میکنند.
اشپیگل: بلافاصله پس از هفتم اکتبر، جهان، به ویژه غرب، آشکارا در کنار اسرائیل ایستاد.
ایلولوز: دولتهای اروپا و آمریکا در ابتدا همبستگی زیادی نشان دادند. اما بسیاری از هنرمندان، دانشگاهیان و فعالان چپ، اعتقاد نداشتند که اسرائیل سزاوار واکنش همدردانه است: دادخواستی که در هاروارد پخش شد، اعتراضات ضد اسرائیلی در نیویورک و لندن، درست پس از قتلعام. من این را «شوک ۸ اکتبر» مینامم. همچنین فمینیستهایی بودند که انکار کردند خشونت علیه زنان رخ داده و با وجود تمام گزارشها، شواهد بیشتری میخواستند، مثل جودیت باتلر. آنها واقعیت موازی ایجاد کردند. اگر این اتفاق نمیافتاد، افکار عمومی یهودیان متفاوت شکل میگرفت و مقاومت بیشتری علیه ادامه جنگ در غزه ایجاد میشد.
اشپیگل: گاهی اوقات اتهام یهودستیزی برای بدنام کردن منتقدان اقدامات اسرائیل، از جمله نمایندگان سازمانهای حقوق بشری یا سازمان ملل، به کار میرود. مرز شما در این زمینه کجاست؟
ایلولوز: شکل جدید و گیجکنندهای از یهودستیزی ظهور کرده که تاریخاً همیشه تغییر کرده است. امروز این شکل به صورت ضدصهیونیسم ظاهر میشود…
اشپیگل: … جنبشی که با تأسیس و وجود یک دولت یهودی در خاورمیانه مخالف است.
ایلولوز: آنها از ناپدید شدن یک دولت حمایت میکنند. اگر پیام این باشد که اسرائیل به هر شکلی حق ندارد وجود داشته باشد، این ضدیهودستیزانه است. ضدصهیونیسم، سخنرانی دلگرمکننده حقوق بشر را با شیطانسازی اسرائیل پیوند میدهد. چرا کسی علیه آنچه در سودان رخ میدهد تظاهرات نمیکند؟ چرا فقط ضدصهیونیسم است که مردم حاضرند برایش به خیابان بیایند؟ نفرت از اسرائیل به فضیلت تبدیل شده است.
اشپیگل: در ماه مه، یک آمریکایی ۳۰ ساله در واشنگتن دی. سی. یک زوج یهودی – هر دو کارمند سفارت اسرائیل – را کشت و فریاد زد: «فلسطین را آزاد کنید!» ماشا گسن، نویسنده روسی-آمریکایی، پس از این قتل هشدار داد که نباید این خشونت را صرفاً یهودستیزانه تلقی کرد.
ایلولوز: من قبلاً به ماشا گسن احترام میگذاشتم. اما گفتهی او مبنی بر اینکه باید یهودستیزی را از ضدصهیونیسم جدا کرد، به شعار جدید چپ تبدیل شده است. اگر فلسطینیها ضدصهیونیست باشند، میتوانم آن را درک کنم. آنها میخواهند صدایی داشته باشند و روایت خود را مشروع کنند. اما اگر یک چپگرای آمریکایی ضدصهیونیست باشد، پشت آن چیز دیگری است: او برتری اخلاقی خود را به نمایش میگذارد. چرا اسرائیل تنها کشوری در جهان است که مشروعیت وجود آن میتواند به چالش کشیده شود؟ گفتن اینکه آن زوج در واشنگتن دی. سی. به دلایل یهودستیزانه کشته نشد، توجیهی برای کشتن یهودیان ایجاد میکند. در این صورت، این دیگر یک جنایت ناشی از نفرت نیست، بلکه یک جنایت سیاسی است. ضدصهیونیسم یهودستیزی پنهان است.
اشپیگل: به نظر شما اسرائیل باید چگونه مورد نقد قرار گیرد؟
ایلولوز: همانطور که ما آمریکاییها را برای جنگ ویتنام یا عراق نقد کردیم. اسرائیل نباید با جنایات جنگی کنار بیاید. اقدامات اسرائیل باید تحلیل، نقد، محکوم و حتی مشمول تحریم شود – اما بدون آنکه به شخصیت ذاتاً شرور اسرائیلیها خیالبافی کنیم. ما باید یاد بگیریم درباره اسرائیلیها همانطور صحبت کنیم که درباره دیگر انسانهایی که کارهای وحشتناک انجام میدهند، بدون آن نفرت زیرپوستی.
اشپیگل: پس از دو سال جنگ، هنوز دیدگاهی برای آینده خاورمیانه دارید؟ بهویژه اکنون، پس از اقدام ترامپ؟
ایلولوز: یک چشمانداز آرمانشهری؟ بله. نوعی معادل خاورمیانهای اتحادیه اروپا خواهد بود. اما راه رسیدن به آن طولانی است. این بازسازی نیاز دارد که مردم دیگر شستشوی ایدئولوژیک نشوند، افراطگرایی مذهبی دوباره زنده نشود و همه در توسعه اقتصادی سهیم باشند. در غزه باید نسلی جدید رشد کند که به حماس جدید تبدیل نشود. اسرائیلیها هم باید تغییر کنند؛ باید دموکراسی خود را تقویت کنند، دست از شیطانسازی فلسطینیها بردارند و با احتیاط دوباره اعتماد به فرآیند صلح را بیاموزند.
اشپیگل: دولت نتانیاهو ماهها مانع آتشبس شد. اکنون او با طرح ترامپ موافقت کرده – حتی اگر مثلاً در مورد عقبنشینی نیروها محتاط عمل کرده باشد.
ایلولوز: نتانیاهو حماس را به ضرر تشکیلات خودگردان فلسطین تقویت کرده است. پیش از هفتم اکتبر هشدارها درباره حمله قریبالوقوع را نادیده گرفت. پس از هفتم اکتبر حتی به اندازهای انسانیت نشان نداد که خانوادههای قربانیان را دلداری دهد. بازگشت گروگانها برایش اولویت نداشت و آخرین آتشبس را شکست زیرا به نفع منافع خودش بود. نمیتوانم بگویم او تا چه حد به این طرح متعهد است. فقط میتوانم بگویم که به او و شرکای ائتلافش اعتماد ندارم. با این حال، ضرورت ایجاد صلح همچنان وجود دارد. امیدواریم که آنها این را درک کنند.
اشپیگل: اگر این طرح موفق شود، آیا نتانیاهو در چشم اسرائیلیها دوباره مشروعیت مییابد؟
ایلولوز: امیدوارم نتانیاهو به پاسخگویی کشیده شود. تاریخ درباره او سخت قضاوت خواهد کرد، حتی اگر او مقاومت کند. به عنوان جامعهشناس همیشه به ساختارها اشاره میکنم، نه افراد، اما در این مورد خاص نه. نتانیاهو به تنهایی مسئول هر دو است: بحران و فاجعهای که بر اسرائیل وارد شده. فاجعه یک رویداد است، مانند زلزله یا هولوکاست؛ نمیتوان آن را کنترل کرد. اما بحران، فقدان جهتگیری در ارزشها، هویت و معناست. نتانیاهو مسئول هر دو است: فاجعه هفتم اکتبر و بحران عمیق اخلاقی و سیاسی که اسرائیل در آن گرفتار است.
اشپیگل: خانم ایلولوز، از شما برای این گفتوگو سپاسگزاریم.
به نقل از هفتهنامه اشپیگل شماره ۴۱ سال ۲۰۲۵
*در رابطه با این مصاحبه این را نیز باید در نظر داشت که:
مصاحبه اوا ایلولوز با اشپیگل تصویری جامع و روانشناختی از بحران اخلاقی و سیاسی اسرائیل پس از هفتم اکتبر ۲۰۲۳ ارائه میدهد. ایلولوز با تمرکز بر تأثیر ترومای تاریخی (هولوکاست) و تروماهای جاری در جامعه اسرائیل، تحلیل دقیقی از رفتار جمعی و رادیکالیزه شدن دولت ارائه میکند. نکته قابل توجه، تمایز او بین نقد دولت و نفرت است؛ او تاکید دارد که انتقاد از اسرائیل نباید با یهودستیزی یا درخواست نابودی این کشور یکی گرفته شود. همچنین نقد او به بخشی از چپ غربی که در واکنش به حمله حماس، خشونت و نفرت را تقویت کردهاند، یکی از نقاط قوت این مصاحبه محسوب میشود.
با این حال، دیدگاه ایلولوز با محدودیتهایی همراه است. نخست، روایت او عمدتاً از منظر اسرائیلیهاست و کمتر به تجربه فلسطینیها و تأثیرات جنگ بر آنها پرداخته شده است، امری که میتواند تحلیل را یکجانبه جلوه دهد. دوم، اگرچه او به نقش برخی بازیگران منطقهای اشاره میکند، نقد سیاستهای گسترده و تأثیر آنها بر بحران محدود و کلی است. سوم، چشمانداز صلح ارائهشده توسط او بیشتر آرمانشهری است و برنامه عملی مشخصی برای تحقق آن ارائه نمیشود.
همچنین، تمرکز زیاد بر تروما و تاریخ ممکن است مسئولیت فردی و سیاسی را کماهمیت جلوه دهد و خواننده را به این نتیجه برساند که خشونت و رادیکالیزه شدن اسرائیلیها اجتنابناپذیر بوده است.
در مجموع، مصاحبه ایلولوز ارزشمند است، به ویژه برای تحلیل روانشناختی و اجتماعی بحران اسرائیل، اما محدودیتهای یکجانبه بودن روایت، فقدان توجه کافی به فلسطینیها و ابهام در راهکارهای عملی، این تحلیل را نسبت به واقعیتهای منطقهای و پیچیدگیهای سیاسی کامل نمیکند. (این یادداشت نظر مترجم است)