پس از تماشای فیلم مستند «لبۀ تیغ» اثر بهمن مقصودلو در پاریس چند سطری در معرفی فیلم، تمجید و قدردانی از این هنرمند مسئول، زحمتکش و سختکوش نوشتم و در دنیای مجازی چاپ کردم، ولی از آنجا که دوربین فیلم برداری، هنر عکاسی و سینمای مستند از اروپا ( غرب) به ایران آمده، به صرافت افتادم تا نگاهی به تاریخ فیلم مستند در خاج و در ایران بیاندازم و تا آنجا که مقدور و میسر است با اشاره به سایر مستند سازهای بزرگ معروف، به کار، آثار و زندگی فرهنگی و هنری بهمن مقصودلو بپردازم و حق مطلب را آن طور که باید و شاید ادا کنم. در آمد این وجیزه اگر چه بنا به ضروت طولانی شده، ولی بنظر من ارزش آن را دارد که خواننده نگاهی هر چند گذرا به آن بیندازد.
... و اما تاریخ فیلم مستند با فیلمهای برادران لومیر در فرانسه ( ۱۸۹5 م) آغاز میشود. آنها با دوربینی که تازه اختراع کرده بودند، صحنههایی مانند خروج کارگران از کارخانه لومیر یا ورود قطار به ایستگاه راه آهن را فیلمبرداری کردند. اینهمه بازسازی و باز آفرینی یا داستان نبودند، بلکه به قصد ثبت وقایع سادۀ روزانه و شاید سرگرمی و تفنن تهیه شده بودند؛ به همین دلیل «برادران لومیر» را نخستین سازندگان فیلمهای مستند میدانند. بعدها مستند سازانی مثل «رابرت فلاهرتی» با فیلم معروف نانوک شمالی ( ۱۹۲۲ م ) مستند سازی مدرن را پایهگذاری کردند. فیلم نانوک شمالی یکی از نخستین مستندهای بلند تاریخ سینما به شمار میرود. این فیلم دربارهی زندگی روزمرۀ یک خانوادهی اسکیمو (اینوئیتها) در مناطق بسیار سرد شمال کانادا است. مردی به نام «نانوک»، همسر و فرزندان و زندگی شبانهروزی آنها موضوع این فیلم مستند است. کارگردان نشان میدهد که این خانواده چگونه در آن شرایط سخت یخبندان و سرما، در برابر طبیعت خشن مقاومت میکنند و به زندگی ادامه میدهند. «نانوک شمالی» از نخستین مستندهای بلند تاریخ سینما و پیشگام مستند سازی به شمار میرود. از جمله بزرگترین مستند سازان دیگر جهان، می توان از «جان گریرسون» مبتکر اصطلا Documentary ، «بازیلت رایت» و همکاراناش (جنبش فیلم مستند بریتانیا)، «ورنر هرتزوگ» آلمانی، سازنده مستندهای فلسفی و شاعرانه، «اروول موریس»، کارگردان مستندهای تحقیقی، و از «کن برنز» آمریکائی نام برد. کن برنز به خاطر مستندهای تاریخی آمریکایی با تکنیک خاص «پان و زوم» مشهور است،
حق است در میان بزرگان مستند ساز از لنی ریفنشتال (Leni Riefenstahl) نیز نام برده شود. لنی ریفنشتال بازیگر و کارگردان آلمانی بود که در دهه ( ۱۹۳۰ م) به عنوان مستند ساز رسمی حزب نازی شناخته شد. مشهورترین آثار او: پیروزی اراده (Triumph des Willens, 1935) ) فیلم مستندی است درباره کنگرۀ حزب نازی در نورنبرگ، این اثرکم نظیر یکی از مهمترین و جنجالیترین فیلمهای تبلیغاتی تاریخ سینما است. لنی فیلم مستند المپیا ( (Olympia, 1938 را در دو قسمت از بازیهای المپیک برلین ( ۱۹۳۶ م ) تهیه کرده است، این فیلم از نظر نوآوریهای تصویری و تکنیکی در تاریخ سینما اثر بسیار مهمی بشمار میرود. لنی ریفنشتال با استفاده از حرکت آهسته دوربین، اندام ورزشکاران را مانند اثری هنری بازنمایی کرده است و از طریق ترکیب ورزش، زیباییشناسی و اسطوره سازی، به خلق تصویری آرمانی از انسان پرداخته است. لنی ریفنشتال بعد از سقوط هیتلر به شدت مورد انتقاد قرار گرفت، چون فیلمهایش به تقویت تصویر فاشیسم و نازیها کمک کردند. اما از دید هنری و تکنیکی، او را همچنان یکی از تأثیرگذارترین مستند سازان قرن بیستم میدانند. اگر چه فیلمهای لنی برای تبلیغات نازیها ساخته شده بود، ولی از نظر زبان سینما تأثیر بسیار ماندگار داشتند. لنی ریفنشتال با ابتکار و نوآوریها زبان سینمای مستند و تبلیغاتی را متحول کرد. امروزه در دانشگاههای سینما، فیلمهای او (به ویژه پیروزی اراده و المپیا) نه بخاطر محتوای سیاسی آن ها، بلکه به خاطر تکنیکهای خلاقانه فیلمبرداری و تدوین تدریس میشوند. هرچند همیشه با بحث داغ هنر و سیاست، هنر و قدرت همراه است و این پرسش که آیا میتوان هنری را ستود و هنرمندی را ستایش کرد که در خدمت یک ایدئولوژی خطرناک مانند ناریسم، راسیسم و فاشیسم بوده است؟
... و ما نخستین فیلم مستند و فیلم سازان مستند میهن ما.
میرزا ابراهیم خان صحاف باشی از نخستین کسانی بود که دوربین فیلمبرداری را به ایران آورد. میرزا ابراهیم مردی تحصیلکرده و صاحب یکی از کتابفروشیها و چاپخانههای معتبر تهران بود و از پیشگامان نشر کتاب و روزنامههای نو و ماجدد در ایران به شمار میرفت. میرزا ابراهیم صحاف از نخستین ایرانیانی بود که با دوربین فیلمبرداری در اروپا آشنا شد. در سفر مظفرالدینشاه قاجار به اروپا (۱۲۷۹ خورشیدی)، همراه شاه بود و نخستین دوربین فیلمبرداری گومون را خریداری کرد و اولین تصاویر و فیلمهای مستند از مظفرالدینشاه و سفر او توسط میرزا ابراهیم ثبت شده است؛ به همین دلیل از او به عنوان پدر فیلمبرداری ایران و فیلم مستند یاد میکنند. از این گذشته، میرزا ابراهیم صحاف باشی روشنفکری مترقی و آزادیخواه نیز بود. در آن زمان روزنامه خیرالکلام را منتشر میکرد که دیدگاه انتقادی و تجدد طلبانه داشت. میرزا ابراهیم صحاف باشی به دلیل اینگونه فعالیتها در دورۀ استبداد صغیر (۱۳۲۶ قمری / حدود ۱۲۸۷ خورشیدی) به دستور محمدعلی شاه قاجار دستگیر و به زندان افتاد و در زندان درگذشت یا به قتل رسید؟؟... پس از او خان بابا معتضدی نخستین کسیاست که از رویدادهای رسمی و دربار قاجار (سالهای ۱۲۹۰–۱۳۰۰ خورشیدی) فیلم برداری کرده است. به هر حال این فیلمها به او نسبت داده میشود.
... و اما از جمله اولین فیلم های مستند بلند ایران، فیلمهای ابراهیم گلستان در دهه( ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰ خورشیدی) است؛ مثل (موج و مرجان و خارا 1341 خورشیدی) و (یک آتش 1342 خورشیدی) مستندی پرتنش و نفسگیری که درباره فعالیتهای صنعتی و استخراج نفت در خلیج فارس تهیه شده است. ابراهیم گلستان دراین اثر نگاهی شاعرانه به آتشسوزی در یکی از چاههای نفت جنوب ایران دارد. ( از قطره تا دریا 1339 خورشیدی) فیلم مستند دیگری است درباره فرایند استخراج و پالایش نفت و نقش آن در زندگی روزمرۀ مردم. (خرمشهر و آبادان 1336 خوشیدی)تصویری از توسعه و زندگی شهری در جنوب ایران. (دریا 1336 خورشیدی) این فیلم مستند درباره زندگی و کار و تلاش در خلیج فارس است. (تماشاگه زمان یا تپههای مارلیک ۱۳۴۳خورشیدی)، فیلم مستندیاست با نگاهی به کشفیات باستانشناسی در تپههای مارلیک. این فیلم منسوب به همکاری استودیو گلستان است. باری، در این آثار، ابراهیم گلستان از نثر شاعرانه و زبان ادبی در گفتار متن بهره میگیرد، و تبلیغات صنعتی ( نفت) را با نگاهی انسانی، هنری، فلسفی و شاعرانه ترکیب میکند، ابراهیم گلستان را پایهگذار مستند سازی مدرن و پدر مستند سازی مدرن در ایران میدانند که روی نسل بعد مانند فروغ فرخزاد، کامران شیردل تأثیر گذاشه است.
فروغ فرخ زاد:
فیلم «خانه سیاه است» که درسال ( 1342 خورشیدی ) ساخته شد، تنها فیلم مستند فروغ فرخزاد و یکی از شاخصترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران و جهان است. «خانه سیاه است» که در جذامخانه بابا باغی تبریز فیلمبرداری شده، زندگی روزمرهی بیماران جذامی، درس خواندن کودکان، کار، عبادت، رنج جسمی و زندگی روزانه بیماران جذامی را به نمایش میگذارد. فروغ با استفاده از تصویر، روایت شاعرانه و متن قرآنی و ادبی، زیبایی زندگی در دل سیاهی و رنج را بیان میکند. بنظر فروغ فرخزاد حتا در مکانهایی پر از درد و رنج و طرد شدگی، امید، عشق و انسانیت وجود دارد و بیماری و نقص جسمی، هویت انسان را نابود نمیکند. این فیلم مستند نوعی تأمل فلسفی و شاعرانه درباره زندگی و مرگ؛ نور و تاریکی است. در این فیلم مستند، فروغ فرخراد برخلاف مستندهای پزشکی و گزارشی سطحی که تنها به بیماری میپرداختند، به جنبههای انسانی و وجودی بیماران توجه میکند. زبان فیلم سراسر شاعرانه است: ترکیب روایت با تصویر و متنهای ادبی و قرآنی در صدا و ... «خانه سیاه است» الگویی برای مستند شاعرانه در ایران شد و هنوز در دانشگاههای دنیا تدریس میشود. فروغ فرخراد با این فیلم همان کاری را کرد که در شعرش میکرد: دیدن زیبایی و انسانیت در جایی که دیگران فقط زشتی و درد میدیدند.
کامران شیردل:
کامران شیردل فیلم مستند «تهران پایتخت ایران است» را در سال( ۱۳۴۵ خورشیدی ) به سفارش وزارت فرهنگ و هنر و شهرداری ساخت تا تصویری مدرن و پیشرفته و زیبا از پایتخت ارائه بدهد و مثل ویترینی تبلیغاتی پایتخت شکوهمند را به نمایش بگذارد. شیردل به ظاهر خیابانهای پهن، ساختمانهای نوساز، دانشگاهها، کارخانهها، مراکز اداری و فعالیتهای روزمره مردم را که هدف سفارشدهندگان بود، به تصویر میکشد، منتها در دل این تصاویر تبلیغاتی، با تدوین و انتخاب نماها، فقر و محرومیت در حاشیههای شه تضاد طبقاتی میان شمال و جنوب تهران، زندگی سخت کودکان کار و تهیدستان و نابرابری اجتماعی در دل «این شهر مدرن» را برجسته میکند (فیلم ناتمام ماند و سانسور شد). شیردل آگاهانه نشان میدهد که مدرنسازی سطحی تهران، واقعیت تلخ اجتماعی را نمیتواند پنهان کند؛ در پشت «پایتخت مدرن» شکاف عمیق طبقاتی و مشکلات جدی وجود دارد. پس از این تجربه، کامران شیردل به سراغ آثار اجتماعیتر و انتقادیتر رفت مثل «اون شب که بارون اومد» و مستندهای ناتمام درباره فقر و زندان زنان ساخت.
محمدرضا اصلانی ( جام حسنلو)
اصلانی فیلم مستند (جام حسنلو) را در سال( 1346 خورشیدی) ساخت: این فیلم مستند به روند کشف جام زرین حسنلو میپردازد؛ جامی طلایی و بسیار نفیس متعلق به سدههای پیش از میلاد (حدود قرن ۹ ق.م.) که در کاوشهای تپه حسنلو (آذربایجان غربی) در سال( ۱۳۳۶ خورشیدی) پیدا شد. این جام یکی از ارزشمندترین آثار باستانی ایران است که اکنون در موزه ایران باستان نگهداری میشود. اصلانی در این فیلم، نه فقط کشف جام طلائی، بلکه جزییات نقشها و حکاکیهای روی آن را با زبان و نگاهی شاعرانه و تفسیری نمایش میدهد. بر خلاف فیلمهای گزارشیِ باستانشناسی، محمد رضا اصلانی با بهرهگیری از زبان شاعرانه، موسیقی و حرکت دوربین، سعی میکند معنای اسطورهای و نمادین نقشهای جام را نیز آشکار کند. فیلم در واقع تلاشیاست برای بیان این که: هنر باستانی ایران فقط «شیء تاریخی» نیست، بلکه حامل داستانها، اسطورهها وحافظهی فرهنگی است و میتوان از دل باستانشناسی، هویت و روایت فرهنگی ایرانی را بیرون کشید.
محمد علی اینانلو
اینالو یکی از چهرههای برجسته مستند سازی است که در حوزه طبیعت، انسان و فرهنگ فیلمهائی ساخته است، اینانلو فعالیتهای گستردهای در زمینه معرفی طبیعت ایران داشت، بسیاری او را بهعنوان یکی از پیشگامان «اکوتوریسم» (گردشگری طبیعی) در ایران میشناسند. از سالهای جوانی به طبیعتگردی و کوهنوردی علاقه داشت و این مسیر را حرفهای ادامه داد. مستندهای زیادی درباره حیات وحش و جاذبههای طبیعی و زیبای ایران ساخت که نقش مهمی در آشنا کردن مردم با زیباییهای محیط زیست کشور داشت.
ایرج مرادی:
از جمله آثار ایرج مراد «در کویر ایران»، «شکوه ایران زمین»، «طبیعت شمال غرب ایران»، «لرستان سرزمین گنجهای گمنام» و «ایران سرزمین کهن» است. منوچهر طیاب نیز فیلم هائی در بارۀ طبیعت و معماری ایران ساخته است. در دهههای اخیر، حمید فتحی، حمید افتخاری، رخشان بنیاعتماد، محسن عبدالوهاب، مهرداد اسکویی و محسن مخلباف فیلم های مستندی شاخته اند و برخی از آنها در سطح جهانی جوایزی نیز گرفتهاند
... و اما بهمن مقصود لو و پروژه هنرمندان ایرانی
بهمن مقصودلو (متولد ۱۳۲۳ در تهران) تحصیلکرده رشته سینما و ارتباطات در آمریکا. بیشتر به عنوان منتقد، پژوهشگر، نویسنده، تاریخ نگار و مستند ساز شناخته میشود. بهمن مقصودلو، پروژهای بلند مدت و منسجم را در حوزهی سینمای مستند دنبال کرده است. مستندهای او که در قالب مجموعهای با عنوان «هنرمندان ایرانی» تولید شدهاند، تلاشی آگاهانه و مسؤلانه است برای ثبت و حفظ میراث فرهنگی و هنری معاصر ایران. مقصودلو علاوه بر نگارش کتابها و مقالات متعدد در زمینهی تاریخ سینمای ایران، به ویژه پس از مهاجرت، پروژۀ «هنرمندان ایرانی» (Iranian Artists Series) را تحقق بخشید. بهمن مقصودلو در این آثار به سراغ شخصیتهایی رفته است که هر یک در عرصههای ادبیات، نقاشی، سینما و هنرهای نمایشی نقشی تعیینکننده داشتهاند.
فیلم های مستندی که بهمن مقصود لو دربارۀ احمد شاملو، اردشیر محصص، احمد محمود، ایران درودی، عباس کیارستمی، بهرام بیضایی، داریوش مهرجویی و نجف دریابندری ساخته است نمونههای مهم و شاخصی از این پروژه ( هنرمندان ایرانی) است که با فیلم مستند « لبۀ تیغ» تکمیل می شود. مقصود لو در فیلم لبۀ تیغ به ویژه به هرمندان و هنرپیشههائی پرداخته است که در شرایط اجتماعی و سیاسی ایران، در دوران اختناق و خفقان، یا در معرض فراموشی قرار گرفته اند یا شناخت کافی از آنها وجود ندارد.
و اما سبک مستند سازی بهمن مقصود لو ترکیبیاست از بیوگرافی، مصاحبههای گسترده با شخصیتها یا شاهدان ادبی / هنری، بازبینی و واکاوی تاریخی و تحلیلی با ارجاع به اسناد، عکسها، فیلمهای آرشیوی و قطعات بصری کمیاب و گاهی نایاب. بهمن مقصودلو در مصاحبهها، براهمیت حفظ حافظه فرهنگی و روایت شخصیِ زندگی فراموش شدگان تاکید میکند. بهمن مقصود لو در آثارش این پرسش را مطرح میکند: «چه چیزهائی از تاریخ هنر ایران در معرض فراموشی است و چگونه آن را بازخوانی کنیم؟»
احمد شاملو: شاعر بزرگ آزادی
این فیلم مستند که به کارگردانی مسلم منصوری و بهمن مقصودلو (تهیه کننده) ساخته شده است، یکی از آثار برجسته در معرفی کار، زندگی و آثار احمد شاملو، شاعر معاصر ایرانی، به شمار میرود. این مستند در مدت زمان ۶۲ دقیقه، به بررسی ابعاد مختلف زندگی و شعر شاملو میپردازد. بهمن مقصود لو با استفاده از مصاحبههای اختصاصی با احمد شاملو، خانواده و نزدیکان او، و همچنین حضور چهرههای مشهور و برجستهای مانند سیمین بهبهانی، محمود دولتآبادی، عباسکیارستمی، بهرام بیضایی، ایران درودی و محمدعلی سپانلو، به تحلیل و بررسی آثار و شخصیت شاملو میپردازد. مصاحبههای متعدد با چهرههای ادبی و هنری، به غنای اطلاعات این فیلم مستند افزوده است. هدف این فیلم مستند، ارائه تصویری جامع و همه جانبه از زندگی و آثار احمد شاملو شاعر، بهویژه در زمینههای اجتماعی و سیاسی، بررسی, تحلیل و تفسیر جایگاه او در ادبیات معاصر ایران است..
اردشیر محصص و صورتکهایش
این فیلم مستند با نمایش زندگی ساده و خلوت اردشیر محصص درآپارتمانش، نشان میدهد که روزها وروزگار او همواره با آفرینش همراه بودهاست. مقصود لو با نمایش طراحیها و کاریکاتورهای محصص، به بررسی سبک منحصر به فرد او میپردازد، سبکی که ترکیبی از هنر ایرانی و تأثیرپذیری از هنرمندان بزرگ جهایاست. آثار اردشیر محصص به عنوان روایتگر دردها، ناکامیها و نقدهای اجتماعی و سیاسی ایران و جهان ارائه میشوند و زبان و بیان جهانی دارند. بهمن مقصود لو با این فیلم مستند اردشیر محصص را هنرمندی مستقل، منتقد و پرکار معرفی میکند که با طنز تلخ و «گروتسک»، واقعیتهای اجتماعی و سیاسی ایران و جهان را به تصویر میکشد. آثارش سرشار از نقد اجتماعی، سیاسی و تاریخی است: حاکمان، نظامیان و بوروکراسی را با چهرههایی مضحک و اغراقآمیز نقاشی میکرد و با استفاده از لباسها و نشانههای تاریخی پیوندی میان گذشته استبدادی و اکنون ایران برقرار میساخت. دریک جمله: اردشیرمحصص با زبان کاریکاتور، قدرت، خشونت و تناقضهای اجتماعی ایران را برهنه میکرد. ازاین گذشته، این فیلم مستند نشان میدهد که اردشیر محصص کاریکاتور را از رسانهها به گالریها برد و جایگاه بینالمللی برای کاریکاتور ایرانی ایجاد کرد.
احمد محمود، نویسنده انسانگرا
این فیلم تنها مستند موجود از زندگی و آثار احمد محمود، نویسنده برجسته ایرانی است. بهمن مقصود لو این اثر را در سال( ۱۳۸۱ خورشید)، سه ماه پس از درگذشت محمود ساخت، فیلم او به عنوان سندی تاریخی در ادبیات ایران شناخته میشود. فیلم با تمرکز بر شخصیت نویسنده، به تحلیل و بررسی آثار او میپردازد. در این مستند، بهمن مقصودلو که سالها با احمد محمود دوستی داشته، به روایت زندگی و آثار او میپردازد و به جنبههای انسانی و ادبی شخصیت محمود نزدیک میشود. احمد محمود با آثارش، به ویژه رمان «همسایهها»، به تصویر کشیدن زندگی مردم جنوب ایران و مسائل اجتماعی و سیاسی پرداخته و معضلات و دغدغههای انسان معاصر را در برهۀ مشخص تاریخی و اجتماعی مطرح کرده است. این مستند به عنوان تنها منبع تصویری درباره احمد محمود، جایگاه ویژهای در مستند سازی ادبیات ایران دارد. از آنجا که احمد محمود کمتر در رسانهها حضور داشت و زندگی خصوصیاش نیز کمتر مورد توجه ( وعنایت!) رسانههای گروهی قرار گرفت، این فیلم فرصتیاست برای آشنایی با ابعاد مختلف شخصیت و آثار او. در مجموع، بهمن مقصود لو در فیلم مستند «احمد محمود، نویسنده انسانگرا» با نگاهی تحلیلی و انسانی به زندگی و آثار احمد محمود، تصویری جامع و همه جانبه از این نویسنده برجسته ایرانی ارائه میدهد. این فیلم بهعنوان منبعی ارزشمند برای علاقهمندان به ادبیات معاصر ایران شناخته میشود.
نقاش لحظههای اثیری
بهمن مقصودلو، دراین فیلم مستند پرترهای ( چهره ای) جامع از زندگی و آثار ایران درودی، نقاش سوررئالیست ایرانی ترسیم کردهاست. مقصودلو با بهره گیری از تصاویر آرشیوی، مصاحبهها و صحنههایی از زندگی روزمره درودی، داستان زندگی این هنرمند برجسته را روایت کرده است. این فیلم مستند جایگاه ویژهای در مستند سازی هنری ایران دارد. از آنجا که ایران درودی کمتر در رسانهها حضور داشت و زندگی خصوصیاش نیز کمتر مورد توجه قرار گرفت، این فیلم فرصتی است برای آشنایی با ابعاد مختلف شخصیت و آثار او. مقصود لو در این فیلم با دقت و ظرافت ارتباطی عمیق بین زندگی شخصی ایران درودی و دنیای هنری او برقرار میکند.
عباس کیارستمی: یک گزارش
بهمن مقصود لو با تمرکز روی فیلم «گزارش، اثر کیارستمی که در سال ( ۱۳۵۶ خورشیدی) ساخته شد، به تحلیل ویژگیهای سینمایی این فیلم میپردازد. این فیلم مستند بهعنوان منبعی معتبر برای پژوهشگران و علاقهمندان به سینمای کیارستمی شناخته میشود و به تحلیل و بررسی دقیق آثار او میپردازد. در این فیلم مستند، مقصودلو با تدوین موازی نماهایی از فیلمهای مختلف عباس کیارستمی، طرحی جامع از کارنامۀ سینمایی او ارائه میدهد. این فیلم مستند گفتگو محور است و با استفاده از مصاحبهها و تحلیلهای کارشناسنانه، به بررسی ابعاد مختلف آثار کیارستمی، ویژگیهای سینمایی او، از جمله روایتهای غیرخطی، استفاده از فضای طبیعی و توجه به جزئیات انسانی میپردازد. عباس کیارستمی با استفاده از زبان ساده و تصاویر مینی- مالیستی، توانسته است داستانهایی عمیق و انسانی را روایت کند. این ویژگیها باعث شدهاند که آثار او در سطح بینالمللی مورد تحسین قرار بگیرند. این فیلم مستند فقط به زندگی شخصی کیارستمی نمیپردازد، بلکه مسیر هنری او را از آغاز کار در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تا رسیدن به جایگاه جهانی ترسیم میکند و نشان میدهد که چرا عباس کیارستمی بر سادگی، طبیعت، کودکان، و لحظههای زندگی روزمره تأکید دارد. این فیلم مستند برای شناخت ریشههای زیباییشناسیو نگاه فلسفی کیارستمی، مرجعی ارزشمند است. دراین فیلم با گفتگوها، تحلیلها و تصاویر بینالمللی، جایگاه کیارستمی در سینمای جهان برجسته میشود. این فیلم همچون سندی تصویری، فضای سینمای ایران در دهههای پایانی قرن بیستم را نیز ثبت کرده و چهرۀ هنرمندی یگانه را در پیوند با ریشههای فرهنگی ایران و بازتاب جهانیاش به نمایش گذاشته است.
بهرام بیضایی: موزاییک استعارهها
در این فیلم مسند که در سال( ۲۰۱۹ م) منتشر شد، مقصودلو به تحلیل و بررسی زندگی و آثار بهرام بیضایی، کارگردان برجستۀ ایرانی، میپردازد. این مستند، براساس پرسش و پاسخهائی با بهرام بیضایی پروانه معصومی، سوسن تسلیمی و مژده شمسایی (سه نفر از بازیگران زن فیلمهای او) ساخته شده، چند صدائیاست. همانطور که از نام «موزاییک» پیداست، مستند به جای یک روایت خطی ساده، میکوشد قطعات مختلف زندگی و اثر بیضایی، (فیلمها، تئاتر، پژوهش، تأثیرات فرهنگی و زبانی استعاریب) را کنار هم بگذارد تا تصویری کاملتر ارائه بدهد.
بهرام بیضایی معتقد است «فرهنگ ایرانی به ذات استعاری است» و آثار او به شدت متکی بر زبان استعاریاند. بهمن مقصود لو در فیلم مستند «موزاییک استعارهها» با تمرکز بر استعارهها و نمادگرایی در آثار بهرام بیضایی، سبک روایت غیرخطی، ارتباط شخصیتها با فضای طبیعی و انسانی فیلمها را تحلیل میکند و از طریق ترکیب مصاحبه و تصاویر آرشیوی، پرترهای (چهره ای) هنری و فلسفی از بیضایی و سینمای او ارائه میدهد. بهمن مقصود لو به ویژه بر این نکته مهم تأکید دارد که بیضایی از استعارههای تصویری و ساختارهای پیچیدۀ داستانی استفاده میکند و درنتیجه گاهی فهم فیلمهایش برای مردم عادی دشوار میشود. فیلم مستند «بهرام بیضایی: موزاییک استعارهها» در میان فیلم های مستند سینمای ایران جایگاه ویژهای دارد و بهعنوان منبعی معتبر برای پژوهشگران و علاقهمندان به سینمای بیضایی شناخته میشود.
داریوش مهرجویی: ساختن فیلم گاو
بهمن مقصود لو دراین فیلم مستند به تحلیل و بررسی فیلم «گاو» ( ۱۳۴۸ خورشیدی) اثر داریوش مهرجویی میپردازد. این مستند با استفاده از مصاحبهها و تصاویر آرشیوی، فرآیند ساخت و تأثیرات فرهنگی و سینمایی این فیلم را بررسی میکند. مقصود لو در این فیلم مستند با داریوش مهرجویی، عزتالله انتظامی، جعفر والی به گفتگو مینشیند و به یاری دیگر عناصر سازندۀ فیلم، به تحلیل ابعاد مختلف فیلم «گاو» میپردازد. باری، فیلم گاو یکی از آثار بر جسته سینمای ایران است که برسینمای پس از انقلاب تأثیر زیادی گذاشته است. فیلم «گاو» با روایت داستانی ساده اما عمیق، به بررسی روانشناختی شخصیتها و جامعۀ روستائی میپردازد. داریوش مهرجوئی با استفاده از نمادها و استعارهها فیلم را تا حد یکی از مهمترین آثار در تاریخ سینمای بالا برده است. مهرجویی نشان میدهد که انسان وقتی بیش از حد با شیء یا جایگاه خود یکی میشود، مرزش با واقعیت و انسانیت فرو میریزد. فقر، ناتوانی روستاییان در رویارویی با مشکل، و ترس از قدرتهای بیرونی (مانند ارباب یا نیروهای خارجی) هم در لایههای پنهان فیلم دیده میشود. گاو به نمادی از معیشت، قدرت، و حتا «جان» انسان تبدیل میشود؛ و وقتی ار دست میرود هویت و جامعه کوچک روستا فرو می پاشد. بهمن مقصود لو در فیلم مستند «داریوش مهرجویی: ساختن فیلم گاو» با بررسی همه جانبۀ این فیلم، به درک بهتر از فیلم «گاو» کمک میکند و جایگاه آن را در تاریخ سینمای ایران به ثبت می رساند.
نجف دریابندری: پنجرهای رو به جهان
این فیلم مستند، دربارۀ زندگی، آثار و اندیشههای نجف دریابندری، مترجم و نویسندۀ برجستۀ ایرانی است، فیلم بر گفتگو و مصاحبههای مقصودلو با دریابندری و همسر نخستین او، ژانت مارتینی لازاریان، متمرکز است و با این شیوه و شگرد به بررسی ابعاد مختلف زندگی دریابندری، از جمله تحصیلات، فعالیتهای ادبی و ترجمه، و تأثیرات فرهنگی و اجتماعی او میپردازد. مقصود لو در این فیلم مانند سایرمستندهایش، با استفاده از تصاویر آرشیوی، عکسهای شخصی و روایتهای مستقیم، با رویکردی انسانی و فرهنگی، به تحلیل و معرفی ابعاد مختلف شخصیت نجف دریابندری میپردازد و تصویری جامع از شخصیت و کارنامۀ دریابندری میسازد و به بیننده ارائه میدهد. گفتگوهای صمیمی و منابع تصویری متنوع، به بیننده امکان میدهد تا درک عمیقتری از زندگی و آثار این شخصیت برجستۀ فرهنگی ایران پیدا کند.
لبۀ تیغ
فیلم مستند «لبه تیغ» پروژهای بلند مدت است که از حدود سال ۲۰۰۲ شروع شده و تا سال ۲۰۱۵ ادامه یافته است. این فیلم مستند حاصل حدود 13 سال تحقیق، مصاحبه و جمعآوری آرشیو است. فیلم با مصاحبههای گسترده با ۲۱ بازیگر زن که در مجموع در ۴۶۳ فیلم قبل از انقلاب نقش داشتهاند، ساخته شده است. این فیلم مستند وضعیت و روزگار زنان را در جامعهای مردسالار و تحت تأثیر مذهب و سنت نشان میدهد؛ زنانی که برای حضور در سینما نیازمند شجاعت بودهاند و گاهی مورد سرزنش، فشار خانوادگی یا اجتماعی واقع شدهاند. فیلم رابطه میان سنت و مدرنیته را بررسی میکند؛ این که چگونه سینما و حضور زن در آن نمادی از مدرن شدن اجتماعی و فرهنگی بوده است، و چگونه ساختارهای سنتی در برابراین حضور ناگزیر مقاومت کردهاند. این فیلم مستند اشاره میکند به گسستها، محرومیت ها، انزوا یا خانهنشینیِ برخی از زنان بازیگر، ممنوعیت حضور، محروم شدن از بازی در سینما و تأتر و سرانجام محدودیت نقش زن در سینما. بهمن مقصود لو با استفادۀ گسترده از مصاحبهها و آرشیو تصویری (نماهایی از فیلمها، عکسها، یادآوری خاطرات) که سالها جمعآوری شدهاند این اثر ارزشمند را ساخته است: این فیلم مستند سندی تاریخی و شفاهی است. مقصودلو در انتخاب و تدوین این مصاحبهها آگاهانه و هنرمندانه عمل کرده است: انتخاب متن، ترتیب روایت، استفاده از فیلمهای آرشیو مرتبط با زندگی این زنان به شکل و شیوه ای زیبا انجام یافته تا تصویری ملموس شکل بگیرد. این فیلم به فصلها یا بخشهایی تقسیم میشود که دورههای مختلف زمانی و مراحل پیشرفت حضور زنان درسینما و تأتر را نشان میدهد. بهمن مقصود لو با جمعآوری روایتهای افرادی که شماری از آنها هنوز زنده بوده اند، فیلمی ساخته است که از جهت «ضبط حافظه تاریخیِ سینما» بسیار ارزشمند است. این فیلم به روایت داستان زندگی افراد کفایت نمیکند، بلکه از اینهمه فراتر میرود تا به ما بگوید که زندگی زنهای بازیگر تأتر و سینما چگونه با ساختارهای قدرت، سنت، مذهب و قانون درتعارض و تقابل بوده است. این مشکلات مانند فشارهای خانواده و جامعه، تهدید و ارعاب مدام، عدم پشتیبانی مالی یا حرفهای و .و و در این فیلم با تصویر و گفتگوها به خوبی بیان و ملموس میشوند، کاری که در تاریخ رسمی کمتر دیده شدهاست.
باری، بسیاری از نقشهای زنان در فیلمهای فارسی پیش از انقلاب در چارچوب کلیشههای مردسالارانه تعریف میشدند (زن اغواگر، قربانی یا فداکار). این بازنمایی، زن را بیشتر به «ابژه » بدل میکرد تا «سوژه»، هرچند روایتهای شخصی بازیگران زن نشان میدهد که ورودشان به سینما و تأتر نه فقط یک فعالیت هنری، بلکه شکلی از مبارزه و مقاومت اجتماعی و تلاش برای تثبیت جایگاه هنری بوده است. آنها با وجود محدودیتها، هنر زنانه را به عنوان صدا و تجربهای متفاوت وارد سینما و تأتر کردند. این فیلم مستند نشان میدهد که زن هنرمند در ایران همواره در مرز باریک میان جسارت هنری و فشار اجتماعی روی لبۀ تیغ حرکت کرده است. از یک سو خواست اجتماعی و ناگزیری جامعه برای مدرن شدن و آزادی زن وجود داشت، از سوی دیگر سنتها و مذهب بهعنوان نیروی بازدارنده عمل میکردند. این فیلم بر این نکته تأکید دارد که حضور زنان بازیگر خود نوعی کنش فرهنگی بود که مرزهای موجود را جا به جا کرد. هنر زنانه در این بستر، نه فقط آفرینش هنری، بلکه بیان هویت و مبارزه اجتماعی نیز بوده است. فیلم مستند «لبه تیغ» اثری تأثیرگذار است و به درستی نشان میدهد چگونه بازیگران زن سینمای ایران با وجود موانع اجتماعی، سنت و فشار فرهنگی توانستهاند حضوری مؤثر داشته باشند و بخشی از هویت سینمای ایران را بسازند. این فیلم هم به عنوان یک سند تاریخی و هم به عنوان نقدی بر ساختارهای اجتماعی و سیاسی زمان خود اهمیت زیادی دارد.
در فیلم مستند «لبۀ تیغ» مقصود لو روشهای بیوگرافی، شرح دوره تاریخی، تحلیل هنری و مصاحبه را به کار میبرد. این تنوع اجازه میدهد که بیننده با چند لایه مواجه شود: یکی از نقاط قوت آثار مقصودلو، استفاده از کلیپها یا عکسهای آرشیوی کمتر دیدهشده است که اثر را برای مخاطب جذابتر میکند. این نکته در «لبه تیغ» به ویژه برجسته است. در آثاری مثل «لبه تیغ» که بر نقش زنان میپردازد، مقصودلو وارد حوزهای حساس میشود که نیاز به تعادل بین ستایش و نقد دارد. به نظر میرسد او اغلب سمت ستایش را بر میگزیند تا نقد تلخ ساختاری و در نتیجه موضوع به اندازه لازم و کافی به چالش کشیده نمیشود؛ به جای اینکه به بررسی ساختاری هنر یا تحلیل نظری مفصل بپردازند، بیشتر بر روایت زندگی شخصی متمرکز میشود. این امر اگرچه مزیت هائی دارد: (روایت نزدیکتر و انسانیتر) ولی جنبههای کلیتر، مثل نظریه هنر یا نقد اجتماعی، کمتر برجسته میشوند. از این گذشته، بسیاری از این مستندها دردسترس عموم نیستند یا در بازارهای محدود منتشر شدهاند، این کمبود مانع از نقد مستقیم و گستردۀ آثاز او شده است. بهمن مقصودلو در مصاحبهها بارها گفته است که عمدتاً به سینمای دوران پیش از انقلاب علاقهمنداست و درکارهایش کمتر به دورۀ پس از انقلاب پرداخته است، بنابراین طبیعی است که در آثار او شرایط یا تحولات در سینمای پس از انقلاب غایب باشد.
باری، در نقدهائی که برفیلم های مستند بهمن مقصودلو نوشه به تمرکز بر بخشی از زندگی سوژه و نه کل کارنامه، غلبۀ مصاحبه و پژوهش برجذابیت سینمایی، گزینشی بودن روایت و در نتیجه حذف یا کمرنگ شدن برخی صداها. تخصصی بودن مستندها که بیشتر مناسب پژوهشگران است تا تماشاگران عام. تکیه زیاد بر گفتگو و آرشیو و کمتر بر خلاقیت سینمایی آمده است.
... و اما این فیلم های مستندها، فراتر از روایت زندگی فردی هنرمندان می روند و هدف آن بهمن مقصود لو، ایجاد یک آرشیو تصویری و تاریخ شفاهیاست تا برای نسلهای آینده، تصویری زنده و ماندگار از تجربههای فکری و هنری روشنفکران ایرانی به یادگار بماند. اضافه براین، مقصودلو با عرضۀ این آثار در جشنوارهها و محافل بینالمللی کوشیده است تا جایگاه هنرمندان ایرانی را در سطح جهانی نیز معرفی کند. وجه مهم دیگر در این پروژه، تأکید بر موقعیت هنرمند به عنوان وجدان بیدار اجتماعی است. مقصودلو نشان میدهد که چگونه نویسندگان، فیلمسازان، نقاشان و بازیگران ایرانی نه تنها خالق آثار هنری بودهاند، بلکه در برابر سانسور، محدودیتها و فشارهای اجتماعی نیز مقاومت کردهاند و بدینسان، نقش تاریخی و اخلاقی خود را به عنوان هنرمند مترقی در جامعه ایفا کردهاند. بنا براین، فیلمهای مستند او تنها روایت زندگی شخصی هنرمندان نیستند، بلکه بازخوانی تاریخ فرهنگی و اجتماعی و هنری ایران معاصر نیز محسوب میشوند. بهمن مقصود لو همچنین به عنوان تهیهکننده و برنامهریز فرهنگی، با جشنوارههای بینالمللی سینمایی همکاری میکرده و در معرفی سینمای ایران به جهان نقش مؤثری داشته است.
... و اما سخن آخر
در دنیای فرهنگ و هنر، آثار ماندگار همیشه بارنج و زحمت بسیار، پشتکار و «عشقِ به کار» و با اهداف والا و متعالی انسانی آفریده شدهاند و آفریده میشوند. تا آفریدگار و هنرمند، شیفته، شیدا و عاشق کارش نباشد، هرگز قادر بهخلق اثری ماندگار نخواهد شد. تاریخ بیهقی و شاهنامۀ فردوسی حاصل سالها رنج، کار و دود چراغ خوردن است و یک شبه و یک ساله خلق نشده اند. در زمانۀ ما نیز از این گونه هنرمندان شیفته و فرهیخته وجود داشته و وجود دارند و نیاز به ذکر نام همۀ آن ها نیست. من در اینن وجیزه نگاهی گذرا به آٍار مقصود داشتختم و روی فیلم مستند و ازرشمند، «لبۀ تیغ» بیشتر مکث کرده ام. این اثر بنا به ادعای خودش حاصل پانزده سال کار و کوشش و تلاش مداوم اوست. بهمن مقصود لو در این فیلم با هشیاری و آگاهانه روی نقش و حضور «زن» درسینما مکث میکند و جالب اینجاست که اینهمه اضافه برتفسیر و تحلیل تهیه کنندۀ فیلم و اظهار نظر چند کارگردان مرد، همواره از زبان هنرپیشههای زن روایت میشود. بازیگرانیکه پیشاز انقلاب در فیلمهای فارسی بازی کرده بودند و بیشتر آنها بعد از انقلاب بهمن مجبور به جلای وطن و آواره شدند. باری، اگر اشتباه نکنم، گویا بزرگواری گفته است: «جامعه ای آزاد است که زنها در آن آزاد باشند» ( نقل بهمعنی) با مشاهدۀ این فیلم و گوش سپردن به گفتهها ( درد دلهای) زنهای بازیگر و تهیه کننده، ما جامعۀ فرهنگی، هنری ایران را در صد سالۀ اخیر میبینیم و باتوجه به روانشناسی اجتماعی و فرهنگ مردم در این گزارۀ گزیده، متوجه میشویم که جامعۀ ما چرا هرگز آزاد نبودهاست و ما از کجا به کجا رسیدهایم.
باری، هیچ کارگردان و تهیه کننده ای قادر نیست در یک فیلم مستند صد و ده دقیقه ای به همۀ مسائل و معضلات جامعه در صد سالۀ اخیر بپردازد و آنها را نقد و بررسی و تحلیل کند، گیرم بهمن مقصود لو، به گمان من، موفق شدهاست طرحی کلی، موجز و هنرمندانه از اینهمه ارائه دهد و اثری ماندگار به یادگار بگذارد، لذا حق است که از او قدردانی کرد و دستمریزاد گفت: دست مریزاد.
01/10/2025
حومۀ پاریس