logo





یوهانا کلش

عقیم‌سازی اجباری در رایش سوم

جمعه ۲۱ شهريور ۱۴۰۴ - ۱۲ سپتامبر ۲۰۲۵



۲۸ ژانویه ۲۰۲۵
نوشته: یوهانا کلش

طبق نظر آدولف هیتلر، هر پسر آلمانی باید چنین ویژگی‌هایی می‌داشت: چابک همچون سگ‌های شکاری، مقاوم همچون چرم، سخت همچون فولاد کروپ. برای تضمین «پاک‌سازی نسل سالم مردم»، نازی‌ها در ۱۴ ژوئیه ۱۹۳۳ «قانون پیشگیری از تولد فرزندان مبتلا به بیماری‌های ارثی» را تصویب کردند. این قانون زمینه را برای آزار، تبعیض و در مراحل بعد، قتل افرادی با بیماری‌های روانی فراهم کرد.

ماری استفان، متولد ۱۹۰۶ در سیلسیا، در اواسط دهه ۱۹۲۰ به درسدن آمد و با «آلفرد لانگه» ازدواج کرد. این زوج صاحب دو دختر شدند. در سال ۱۹۳۴، نخستین نشانه‌های اسکیزوفرنی در ماری ظاهر شد. با این تشخیص، یک سال بعد او به بیمارستان «پیِرنا-زونن‌اشتاین» منتقل شد. تنها چند ماه بعد، مدیریت بیمارستان درخواست استریلیزاسیون این بیمار را ارائه داد.

نمرات ضعیف به‌عنوان نشانه «نادانی ذاتی»

ماری لانگه، با نام تولد استفان، یکی از حدود ۳۵۰ تا ۴۰۰ هزار نفری بود که به‌عنوان «بیمار ارثی» شناخته می‌شدند و در دوران نازی‌ها به‌طور اجباری عقیم شدند. فردی به‌عنوان بیمار ارثی محسوب می‌شد که محدودیت‌های روانی داشت. در این فهرست، افسردگی، اسکیزوفرنی و ناتوانی‌های ذهنی قرار داشت. حتی کسی که در مدرسه نمرات ضعیف می‌گرفت، به سرعت تحت مظنون قرار می‌گرفت که «احمق» است یا از «نادانی ذاتی» رنج می‌برد. هر کسی که از «نُرم» منحرف می‌شد، همان‌طور که بهداشت نژادی نازی‌ها تعریف می‌کرد، از سال ۱۹۳۴ در خطر تبدیل شدن به قربانی عقیم‌سازی اجباری بود؛ فرقی نمی‌کرد مرد باشد یا زن.

هدف گروه: افراد خارج از بیمارستان‌ها

«بوریس بوم»، مدیر یادبود خانه پیِرنا-زونن‌اشتاین توضیح می‌دهد: «هدف اصلی عقیم‌سازی اجباری ــ و این نکته اغلب دست کم گرفته می‌شود ــ افراد خارج از بیمارستان‌ها بودند که به جنس مخالف دسترسی داشتند»، «کسانی که از قبل در مؤسسات بستری بودند، اغلب دیگر نیاز به عقیم‌سازی نداشتند. در آنجا مردان و زنان جدا بودند. اما پزشکان چگونه به افراد در زندگی عمومی دسترسی پیدا می‌کردند؟»

نازی‌ها از یک سیستم مراقبت موجود برای بیماران روانی بهره‌برداری کردند. بوریس بوم توضیح می‌دهد: «در زاکسن و حتی در شهرهای بزرگی مانند برلین، مؤسسات نمونه‌ای برای حمایت اجتماعی وجود داشت که در دوران جمهوری وایمار توسط حزب سوسیال دموکرات (SPD) ایجاد شده بودند». بوم می‌افزاید: «در اصل، این مؤسسات برای کمک به بیماران تأسیس شده بودند، اما در رایش سوم به‌نوعی از آن‌ها سوءاستفاده شدند. نازی‌ها از این فرصت بهره گرفتند و داده‌های اداری را از این طریق جمع‌آوری کردند».

با استفاده از پرونده‌های پزشکی، نظر کارشناسی تهیه می‌شد و اغلب بدون حضور شخص بیمار. اینکه آیا «شرایط عقیم‌سازی» فراهم است یا نه، توسط پزشکان، روان‌پزشکان و حقوقدانان در دادگاه‌های بهداشت ارثی که به‌طور ویژه برای این منظور تشکیل شده بودند، تعیین می‌شد.

هشت بیماری مشخص در قانون ذکر شده بود:

۱. نادانی ذاتی
۲. جنون شیدایی-افسردگی (اختلال دوقطبی)
۳. اسکیزوفرنی
۴. صرع
۵. بیماری کوریا هانتینگتون
۶. نابینایی ارثی
۷. ناشنوایی ارثی
۸. ناهنجاری شدید جسمی ارثی

کسی که از اجرای قانون امتناع می‌کرد، توسط پلیس بازداشت می‌شد.

ماری لانگه به‌طور داوطلبانه با عقیم‌سازی موافقت کرد، زیرا امیدوار بود پس از آن دیگر به بیمارستان بهداشتی و درمانی بازگردانده نشود. بوریس بوم توضیح می‌دهد: «اما کسی که امتناع می‌کرد، توسط پلیس بازداشت و به‌طور اجباری عقیم می‌شد». این عمل ابتدا به روش جراحی و بعدها با کمک اشعه ایکس انجام می‌شد و نه در مؤسسات درمانی، بلکه در بیمارستان‌های عادی. عمل ماری در تاریخ ۸ آوریل ۱۹۳۶ در بیمارستان شهری پیِرنا انجام شد و پس از تقریباً دو هفته بستری، مرخص شد.

فعالیت‌های تبلیغاتی: فیلم‌ها، پوسترها، نامه‌ها به مدارس

کمپین عقیم‌سازی با یک عملیات تبلیغاتی گسترده همراه بود. برای دسترسی سریع‌تر به قربانیان، نامه‌هایی به مدارس، ادارات و سایر مؤسسات ارسال می‌شد که با مردم در تماس بودند و مسئولیت داشتند افراد مبتلا به بیماری‌های ارثی را «گزارش دهند».

ایده اصلی از جمهوری وایمار

در جمهوری وایمار نیز درباره عقیم‌سازی افرادی که مطابق هنجار اجتماعی نبودند، بحث شده بود. در سال ۱۹۲۰، بروشوری با عنوان «آزادسازی نابودی زندگی بی‌ارزش» منتشر شد. این نوشته ۶۲ صفحه‌ای توسط پسر کشیش و روان‌پزشک «آلفرد هُخه» و استاد حقوق لایپزیگ «کارل بایندینگ» منتشر شد. این دو دانشمند از «پوسته‌های خالی انسانی»، «زندگی‌های بار اضافی» و «مردگان ذهنی» سخن گفتند. این اصطلاحات بعدها توسط نازی‌ها به کار گرفته شد.

افزایش اعتراضات عمومی از ۱۹۳۶

بین سال‌های ۱۹۳۴ تا ۱۹۳۶ تقریباً ۱۷ هزار نفر به‌طور پزشکی عقیم شدند. اصلاح قانون در سال ۱۹۳۵ همچنین اجازه سقط جنین تا ششمین ماه بارداری با «شاخص‌های اصلاح نژادی» را داد. با این حال، با وجود تبلیغات گسترده، مردم اعتراض می‌کردند و پس از ۱۹۳۶ موضوع از انظار عمومی حذف شد تا مردم آرام شوند. بوم می‌گوید: «در واقع، به نوعی هر خانواده‌ای در رایش آلمان از چنین اقدامی متاثر بود».

سخت‌گیری و خشونت ویژه در زاکسن

عقیم‌سازی اجباری ادامه یافت و حتی گسترش پیدا کرد. در زاکسن، سخت‌گیری و شدت اجرای این اقدامات بیش از هر جای دیگر رایش آلمان بود. بوم می‌گوید: «از عقیم‌سازی تا اوتانازی، اقدامات با خشونت ویژه و به‌ویژه زودتر از دیگر ایالت‌ها اجرا شد. این کار بسیار منظم و سختگیرانه انجام می‌شد».

پرسنل پزشکی به‌عنوان همکار در اجرای قانون

علاوه بر اعتراضات مردمی، برخی از پرسنل پزشکی نیز عقیم‌سازی اجباری را رد می‌کردند. بوم اشاره می‌کند که در مناطق کاتولیک رایش مانند راینلاند یا بایرن، مقاومت و امتناع وجود داشت. «اما این یک قانون رایش بود که همکاری پزشکان و سایر پرسنل را الزامی می‌کرد». او می‌افزاید: «این افراد در واقع مجریان قانون بودند و اینکه این قانون ناعادلانه بود، تنها در سال ۲۰۰۷ توسط بوندستاگ آلمان به رسمیت شناخته شد».

قتل‌های اوتانازی از ۱۹۳۹

بوم می‌گوید عقیم‌سازی اجباری مرحله پیش‌زمینه قتل‌های اوتانازی بعدی بود: «تحقیر و پایین آوردن مستمر افراد دارای معلولیت توسط دولت، فضاهایی را ایجاد کرد که از ۱۹۳۹ به قتل‌های آشکار منجر شد».

این سرنوشت برای ماری لانگه نیز رخ داد. پس از ترخیص از بیمارستان شهرستانی پیِرنا، کمتر از شش هفته طول کشید تا دوباره بستری شود. تقریباً چهار سال بعد، در ۲۷ نوامبر ۱۹۴۰، او در اتاق گاز بیمارستان پیِرنا-زونن‌اشتاین به قتل رسید.

به نقل از رسانه آلمانی‌زبان mdr


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد