در پنجاهمین سال کشتار تپه های اوین، در پنجاهمین سال جنایت دهشتبار حکومت پهلوی، در روزی که ساواک به فرمان محمدرضا شاه، قلبهای تپندهی ۹ تن از مبارزان راه آزادی و استقلال ایران را به اتهام واهی فرار، وحشیانه به دست کارورزان سلطنت برای همیشه از تپش باز ایستاند. در واپسین روز اولین ماه بهار، فصلی که زندگی و شادی را به ارمغان می آورد، سایهی شوم مرگ بر آسمان ایران چمباتمه زد. نسل ما نمیتواند و نباید این جنایت را فراموش کند. اینک نوشتهای از بزرگترین اندیشه پرداز چپگرای ایران، مبارز کمونیست بیژن جزنی، به نام مارکسیسم اسلامی یا اسلام مارکسیستی باز نشر یافته (۱). نوشتهای که در بهار سال ۱۳۵۲، دو سال قبل از تیرباران جزنی، از حصار میلههای آهنین زندان بیرون رفت و همانند دیگر دست نوشتههای او، توسط میهن جزنی از یورش و نابودی در امان ماند. میهن اما میبایست تاکید بیژن را در مخفی نگاه داشتن این نوشته، حتی از منوچهر کلانتری دایی و یاور بیژن هم بهکار ببندد.(۲) هیچ کس خارج از زندان نمیبایست از این اثر بهغایت ارزشمند آگاه می شد. این نوشته را اما همبندان و معتمدان جزنی در زندان خوانده و با او بحث کرده بودند.(۳) در خارج از زندان حمید اشرف این نوشته را خوانده و بی تردید با اعضای سازمان بحث کرده بود. با تیرباران جزنی و هشت مبارز راه آزادی و استقلال ایران، این نوشته در دسترس رهبران وقت سازمان بود. اما حتی پس از انقلاب هم چاپ و نشر این جزوه به دلایلی از طرف سازمان عملی نشد. دلایلی که تا به امروز رهبران سازمان نه تنها در بارهی آنها به جنبش بلکه حتی به اعضای سازمان هم توضیحی ندادهاند. این نوشته امروز به همت ناصر مهاجر با همکاری میهن جزنی همسر و یاور بیژن جزنی باز نشر شدهاست. بی تردید اگر این جزوه در سال های اول انقلاب چاپ میشد، یا حداقل در اختیار اعضا و هواداران سازمان قرار میگرفت، بهتر بگویم اگر رهبران سازمان که به این جزوه دسترسی داشتند، آن را سرسری نخوانده بودند، سرنوشت بزرگترین سازمان چپ ایران و به تبع آن سرانجام انقلاب، این چنین شوم نمیبود. چرا که بیژن جزنی به صراحت هشدار میدهد که همگامی با مترقیترین جریان مذهبی هم به دلیل باورهای خرافیشان به سود جنبش نیست.
جزنی به صراحت مارکسیستهای اسلامی را در صورتی که نحوهی تلقی خود را به طور اصولی و اساسی تصحیح نکنند، مانع پیروزی انقلاب می داند. با چنین استدلالی به باور من، ما بی چون و چرا به روزنههای واهی امیدی که به همت حزب توده از عملکرد غاصبان انقلاب در برابر دیدگان ما قرار گرفتهبود، دل نمیبستیم و این چنین سرنوشت شومی برای جنبش رقم نمیخورد. بازهم تکرار می کنم: اگر این جزوه را میخواندیم و درک میکردیم.
در بخش کتاب شناسی بیژن جزنی، سیاوش رنجبر دائمی با دقت و وسواس همیشگیاش آثار جزنی را فهرست وار مکتوب کرده تا برای نسل آینده سندی باشد برای تحقیق دربارهی جنبش چپ ایران.
آخرین بخش کتاب گزارش این جنایت خونبار است. ناصر مهاجر کشته شدن ۹ مبارز را که در پردهای از ابهام و پرسشهای بی پاسخ بودهاست، بررسی میکند و نه تنها جانیان و بانیان این جنایت را پاسخگو میداند، بلکه رژیم جمهوری اسلامی را که فرزند خلف حاکمان شاهنشاهیست، او این جنایت و جنایت خونبار ۸ تیر ۱۳۵۵ را بهدرستی آغاز پایان جنبش چریکی و آغاز پایان حکومت شاه می داند. در پایان نوشتهی او آخرین اظهار نظر بیژن جزنی را در باره ی تشکیل حزب رستاخیز مکتوب میکند: فواره چون بلند شود، سرنگون شود.
امروز پس از گذشت ۵۰ سال از آن حادثهی شوم، جامعهی روشنفکری ایران و وجدانهای آگاه از خود میپرسند: جنبش انقلابی ایران تا چه حد حضور بیژن جزنی را در اندیشهی جوانان انقلابی آن دوران بازشناساندهاست ، تا نسل جوان دریابد که فقدان او چه ضربهی مهلکی بود بر پیکر جنبش آزادیخواه ایران؟ طبق شواهد مکتوب، صراحتا میتوان گفت که جزنی بزرگترین و پرکارترین اندیشهورز سیاسی صد سال اخیر جنبش چپ ایران بودهاست. در شرایط اختناق رژیم پهلوی و با وجود شکنجه و تهدید و ارعاب توسط مزدوران ساواک، علاوه بر نوشتههای تئوریک در تشریه ی "۱۹ بهمن تئوریک" که توسط منوچهر کلانتری در خارج از کشور چاپ و پخش میشد - جزوات ارزشمندی را در زندان نوشته که توسط همسرش میهن و دیگر رفقا، جهت آگاهی و بحث، در اختیار اعضای سازمان قرار میگرفتند.
تامل بر جزوهی مارکسیسم اسلامی یا اسلام مارکسیستی، بدان جهت حائز اهمیت است که این اثر پربار را نه تنها در زمان حیات جزنی ، بلکه به جرات میتوان گفت که تا به امروز بیش از پنجاه درصد اعضای سازمان فدائی نخواندهاند. اثری که حتی در شرایط امروزی جنبش میتواند اما و اگرهای بسیاری را از سر راه چپگرایان بردارد و اندیشهی نسل جوان را به شایستگی بپروراند .
بیژن جزنی چگونگی پیدایش آئینها تا ظهور اسلام توسط محمد و رواج آن در شبه جزیرهی عرب را نتیجهی نیازهای آن دوران دانسته و آسمانی بودن قرآن را با ذکر مستندات و دلایل محکم رد میکند. او تلاش سازمان مجاهدین را در دادن رنگ و لعاب مترقی به اسلام و تلفیق اسلام به اصطلاح متجدد و تصفیه شده با مارکسیسم - لنینیسم بی اعتبار و غیرممکن دانسته و بر این باور است که: مذهب نمیتواند در لباسی که اصلاحطلبان روشنفکر به آن میپوشانند از ضربات مهلکی که علوم جدید و ایدئولوژی مترقی به آن وارد میسازد بر حذر بماند (۴) بههمین دلیل از سازمان مجاهدین خلق میخواهد تا موضع خود را در قبال مارکسیسم - لنینیسم با شفافیت بیان کنند. جزنی اما در عین تاکید بر تناقضات اسلام به مثابه ایدئولوژی با مارکسیسم - لنینیسم به نیروهای معتقد به مارکسیسم لنینیسم هشدار میدهد که با مذهب باید از راه اصولی مبارزه کنند. جزنی به مسائل استراتژی و تاکتیکی ناشی از ایدئولوژی مارکسیسم اسلامی توجه خاصی دارد در مسائل استراتژیک تاکید می کند که نظریه پردازان سازمان مجاهدین باید با صداقت بگویند که: آیا خود را بخشی از جنبش کارگری می شناسند یا از جنبش ملی؟(۵)
در مسائل تاکتیکی، جزنی بر این باور بود که : برجسته ترین خصوصیت تاکتیک این است که تمام خصوصیات استراتژی باید در آن شکل گرفته و به مورد اجرا گذاشته شود.(۶) جزنی در مسائل تاکتیکی مخالف سرسخت سیاستهای حزب توده در سال های ۱۳۲۰- ۱۳۳۲ بود. جزنی سرسختانه معتقد بود که در برابر تاکتیک های مذهبی ضدانقلاب برای مبارزه با مذهب نباید دچار چپ روی شد. اما در عین حال تاکید میکند که نباید دچار ساده لوحی و خوش باوری شد و نیروهای چپ باید با همهی توان مراجع مرتجع مذهبی را در انظار تودهها بیاعتبار کنند.
مطالعهی این اثر اعتبار سخن محمدرضا شالگونی را صد چندان میکند، او در بارهی جزنی میگوید: چند سرو گردن از همهی ما بالاتر بود، واقعا یک رهبر بود.
_______________________
۱- جزوهی بیژن جزنی با عنوان " مارکسیسم اسلامی یا اسلام مارکسیستس" ، در سال ۱۳۶۳ به همت دانشجویان پیرو راه فدایی در خارج از کشور در نشریهی راه فدایی منتشر شد و بازنشر توسط نشر نقطه، ویراستار ناصر مهاجر ۱۴۰۴
۲- یادمانده های میهن جزنی ص ۲۶
۳- محمدرضا شالگونی ص ۱۰
۴- مارکسیسم اسلامی ص ۳۶
۵- منبع بالا ص۴۴
۶- همان منبع ص ۴۸
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد