logo





فغان از رنج افغان

چهار شنبه ۲۵ تير ۱۴۰۴ - ۱۶ ژوييه ۲۰۲۵

شهریار حاتمی

new/shahryar-hatami1.jpg
در روزگاری که مرزها، گاه چون دیوارهای بلند بی‌اعتمادی، انسان‌ها را از یکدیگر جدا کرده‌اند، هنوز امید می‌رود که ریشه‌های مشترکِ فرهنگ، زبان و انسانیت، پیوندی بی‌انقطاع میان دل‌ها پدید آورد. با این همه، آن‌چه بر پناه‌ جویان و مهاجران افغان در ایران، نه فقط امروز بلکه طی همه ی این سال ها، گذشته است، نه تنها امید به این پیوند را کمرنگ کرده، بلکه تصویری اندوه‌ بار و ناپسند از ما، در آینه‌ی تاریخ و وجدان جهانی به جای نهاده است.

از رنج و مصیبتی که بر افغانانِ مقیم ایران رفته، دلی شکسته، چشمی اشکبار و جانی آزرده دارم. این جراحت تنها زخمِ فردی یا عارضه‌ای سیاسی نیست؛ ننگی است نشسته بر پیشانی ما، ننگی چنان تاریک و فراگیر که نه‌تنها دامن زمامداران، بلکه تمام قامت میهن را در خود پیچیده است. همچون زهرابی جاری ست در رگ‌های وجدانِ جمعی ما و بر سراسر پیکره‌ ی ایران، سایه ‌ای شوم و سنگین افکنده است. لکه‌ ایست سیاه بر چهره ‌ی ایران، که روشنیِ تاریخ پرآوازه ‌ی ما را نیز در ابرهای سنگین شرم و تأسف فرو برده است. قطره قطره ی اشکی که بر گونه های فرزندان آواره ی افغان می غلطد، پوزخندی ست بر سربلندی ما ایرانیان.

به‌عنوان فرزندی از این آب وخاک، با قلبی شرمگین و وجدانی ملتهب، گواهی می‌دهم که دیدن رفتارهای تحقیرآمیز و غیرانسانی با مردمانی که از سر ناچاری، از آتش جنگ واز بی‌پناهی، به ما پناه آورده اند، وجدانی آسوده برایم باقی نگذاشته است. این مردمان، هم‌زبان‌، هم‌فرهنگ‌ و باما هم‌سرنوشت‌اند؛ اما آن‌سان با آنان رفتار شده که گویی بیگانگانی بی‌نسبت‌ و بی‌قدرند.

از ایرانیانی که دل در گرو افتخارات تاریخی، ادبی و فرهنگی این سرزمین دارند، با صدایی لرزان اما مصمم می ‌خواهم، اگر این فرهنگ، شما را به تفاخر، تکبر، و بی‌رحمی رسانده، لحظه‌ای در آن تامل کنند. آن تاجِ زرّینِ خیالین را از سر برگیرند، که این تاج نیست بلکه داغ ننگ است که بر پیشانی دارند. وقت آن است که از توهم برتری و غرور پوشالی دست برداریم، و به جای بالیدن بر میراث کهن، امروز را مرهم بگذاریم.

آن‌گونه که ما، در طول سال‌هایی که برادران و خواهران افغان به ما پناه آورده‌اند، با ایشان رفتار کرده‌ایم، درخور آن است که نسل‌های آینده‌مان، همان‌گونه که امروز جهانیان بر تاریخ نازیسم به وحشت می‌نگرند، با نگاهی سرشار از خجلت، بر رفتارهای امروز ما بنگرند. اگر هنوز اندکی از فروغ انسانیت در دل‌ مان باقی‌ست، باید بر خویش بلرزیم، توبه کنیم و راهی دیگر برگزینیم؛ راهی که در آن کرامت انسان، نه تابع ملیت و مرز، که از جوهر انسان بودن برخیزد.

بگذار از آن دسته آدمیانی نباشیم که صرفاً دروغی باشیم در هیئت گوشت و پوست.

شهریار حاتمی
استکهلم ۲۵ تیر ۱۴۰۴



نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد