![]() |
|
اخراج افغانها از ایران، یکی از تندترین امواج تکراری خود را به نمایش گذاشته است. اجرای دستورات در این زمینه در خشنترین شکل جریان دارد و هر روز اخبار تکاندهندهای در این رابطه به گوش میرسد. البته اقدامات حکومتی جمهوری اسلامی برای بیرون راندن این جمعیت پناه آورده به ایران چونان کشوری همسایه، هیچ هم تازگی ندارد و جز دور دیگری از روندی مکرر نیست؛ آنچه اما تازگی دارد، ابعاد بسیار بالای اخراجها در این دور از آنهاست. بیرحمی در اجرای فرامین آمرانه بالاییها برای بیرون کردن افغانها از ایران توسط مامورین انتظامی و مرزبانی بیداد میکند و کمترین شفقت در رفتار آنها دیده نمیشود. این خود نشانگر بالا بودن تب افغان ستیزی در جامعه است؛ چیزی که حکومت در تولید و گسترش آن نقش بزرگی دارد.
وضعیت اکنون بگونهای است که حتی بسیاری از مهاجران افغان فرصت نیافته و نمییابند تا حداقل وسایل زندگی خود را که طی سالها تلاش شبانه روز در این کشور تهیه دیدهاند با خود داشته باشند و به افغانستان ببرند. احکام اخراجها ظاهراً فقط باید شامل آنهایی باشد که اجازهی اقامت در ایران ندارند، اما کم هم نیست تعداد خانوادههای افغان که در پی سالها اقامت و کار در ایران، مجبور به ترک خانه و کاشانهی خود شده و میشوند؛ تیغ اخراج حتی یقه خانوادههایی را هم میگیرد که در آن یکی از زوجین تبعهی ایران است و آن دیگری هنوز نه موفق به دریافت مجوز اقامت؛ معنی اِعمال چنین ظلمی، فقط از هم پاشاندن خانوادهها و نقض هرگونه حقوق انسانی آنها نیست، بلکه ظلم در حق کودکانی است که حاصل چنین وصلتی هستند. این موج اخراج، بار مضاعفی بر آن شرمی شده است که این حکومت با چنین اَعمالی بارها بر پیشانی مردم ایران نشانده است. این اخراجهای سازمانیافته گرچه همچون تندآبی بر بستر افغانستیزی نابکار در کشور جریان دارد، اکنون اما با برچسب خوردن اتهام "جاسوسی" به مهاجرینی از افغانستان به نفع دشمن، سرعت بازهم بیشتری به خود گرفته است. اگر در گذشته پشتوانهی موجهای قبلی افغانستیزی، بزرگ نماییهای حساب شده در مورد فقرههایی از سرقت، قاچاق، تجاوز و قتل توسط این یا آن مهاجر افغان بود، حالا اما بهانه را "جاسوسی" برای اسرائیل قرار دادهاند! قبلاً هر کاسه و کوزه مربوط به انواع خلافهای ناقض امنیت اجتماعی در جمهوری اسلامی توسط خود شهروندان ایرانی بر سر افغانهایی میشکست که اتفاقاً به دلیل موقعیت ناپایدارشان در ایران بمراتب محتاط تر و بسی مقرراتی تر در قبال قانون و جامعه بودند. اکنون اما افغانستیزان حکومتی، با پهن کردن بساط «جاسوس یابی» در میان جامعهی مهاجر افغان، دستآویز تازهای برای تعیین تکلیف با تودهی بینوای مهاجر افغان دست و پا کردهاند. این شکست خوردگان رسوا که موساد اسرائیل تا مغز و قلب حکومتشان جاسوس نشانده است، طعمه خود را در آن ژنده پوش افغان میجویند تا هم خود او را بیچاره کنند و هم به بهانه افغان بودن فلان "جاسوس" مکشوف، به افغانستیزی و اخراج افغانها وجهه "ملی" بدهند. البته در این تردیدی نیست که ورود انبوه افغانها به ایران طی چند سال گذشته، فشار به یکبارهای بر کشور وارد کرده و پاره عوارضی هم داشته و دارد که نمیتوان بر آنها چشم پوشید. اما همانگونه که طی چند دههی گذشته، آمدن مهاجرین ثابت و فصلی افغانها به ایران، همچون تزریق نیروی کار به گردونهی اقتصادی کشور بوده و در گردش چرخ آن نقش داشتهاند؛ اکنون هم که یا به دلیل سرکوب طالبانی و یا فرار از تنگدستی و فقر در افغانستان به ایران پناه آوردهاند، میتوانند طی برنامهای سنجیده جذب اقتصاد و جامعهی ما بشوند. مشکل اصلی، نه سیل مهاجرت افغانها به کشور همسایهشان ایران، بلکه ناکارآمدی جمهوری اسلامی در جذب سازمانیافتهی آنهاست. نیروی کار، ثروت افزاست و نه که باری بر دوش تولید ملی هرگاه که تدبیر و کاردانی در کار باشد که در جمهوری اسلامی کیمیاست؛ بعلاوه هر کشور مهاجر پذیر از این حق بین المللی برخوردار است که مطابق کنوانسیونهای مربوط به مهاجرت پذیری از سازمان ملل متحد درخواست کمک کند. بنابراین موج راه افتادهی اخراج افغانها هیچگونه توجیه قانونی، حقوقی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ندارد. این بیشتر، سرریز ناکارآمدیهای جمهوری اسلامی در ادارهی کشور و امکانات پدید آمده برای آنست. یعنی اگر در واقعیت درست بنگریم، رابطهی جمهوری اسلامی با افغانها چنین است: از میان فقر زدههای آنان لشکر «فاطمیون» راه بیندازد و گوشت دم توپ برای حفظ «هلال شیعی» در شامات تهیە کند و یا تعدادی از آنها را در جهت مقاصد سرکوبگرانهی خود به نام بسیج سازمان دهد؛ اما از طرف دیگر، راه اندازی یکی از خشنترین و گسترده ترین اخراجهای چند صد هزاری علیه تودهی مهاجر افغان. در این راه نیز روا داشتن هر نوع اجحاف و ظلم و شرمآور اینکه اینها را هم به نام و خواست مردم پیش میبرد. هم از اینرو، همان اندازه که افغانستیزی مایهی ننگ برای ایران است، مقابله با آن نیز وظیفهی ملی و انسانی هر ایرانی است. اخراج افغانها از ایران آنهم به شکل فلهای، جنایت است! باید علیه این جنایت برخاست. و اگر در جامعه ما نیروی فریب خورده ضد افغان دیده میشود، اما در سالهای اخیر خرد و شعور متعالی افغاندوستی و دفاع از حقوق پناهندگی آنها در سطح جامعه بسیار چشمگیر است. و این، خود نشانهی بلوغ دمکراتیک در جامعه و وجود نیروی چالش با خارجیستیزی است که وجهی از آزادی و دمکراسی به شمار میآید. بدانیم که تاریخ در مورد برخورد ستمگرانهی جمهوری اسلامی با افغانهای مهاجر به ایران که در حال حاضر ستمگرانهتر از هر وقت دیگر جریان دارد، قضاوت تندی خواهد کرد. این داوری اما فقط هم یقهی آمران و عاملان قدرت حاکم را نخواهد گرفت، بلکه متوجه آن بخش از ملت هم خواهد شد که حامی این تبهکاری دولت شدند. روشنگری در این زمینه و راه اندازی جنبش مدنی در مقابله با این سیاست حکومتی، و بیداری مردمان فریب خورده در این رابطه، وظیفهای تاخیرناپذیر است. بهزاد کریمی ۱۴ تیر ماه ۱۴۰۴ برابر با ۳ ژوئیه ۲۰۲۵ نظر شما؟
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد |
|