حمله ی جنایتکارانه ی دولت نتانیاهو و سپس آمریکا به کشور و مردم ایران که منجر به کشته و زخمی شدن صدها نفر از مردم غیرنظامی، نابودی برخی زیرساخت های اقتصادی، انرژی، حمل و نقل و نظامی ایران گردید، همانگونه که بدون اعلام جنگ رسمی و به صورت غافلگیرانه آغاز گردید، بدون هیچ مذاکره و توافقی متوقف شد.
واقعیت این است که توقف حملات را با هیچ معیاری نمی توان یک آتش بس دانست، بنابراین هر لحظه ممکن است بدون هیچ بهانه و دستاویزی ازسر گرفته شود.
بنابر این مردم بی دفاع ایران اکنون در یک شرایط بسیار ناامن و پر ابهامی قرار گرفته اند.
بدون شک زمینه ها و دلایل گوناگون حمله ی نظامی دولت نتانیاهو به ایران به ویژه هدف یا اهداف آن بایستی از جهات گوناگون مورد بررسی و تحلیل قرارگیرد که خوشبختانه این کار شروع شده و همچنان دنبال می شود.
آنچه در همان دقایق نخست حمله مشاهده گردید انجام عملیات های گسترده ی ترور و خرابکاری بود که توسط شبکه ی گسترده و قدرتمندی از عوامل نفوذی اسرائیل و آمریکا در تهران انجام گرفت و سپس به شهرها و مناطق مختلف ایران گسترش یافت.
در همان ساعات اول شماری از فرماندهان عالی رتبه و کلیدی سپاه پاسداران ترور شدند، مراکز پدافند هوایی کشور با حملات ترکیبی نظامی و سایبری نابود و از کار انداخته شدند و هواپیماهای جنگی اسرائیل کنترل کامل آسمان ایران را در اختیار گرفتند و...
شدت و گستره ی عملیات های خرابکارانه و تروریستی به روشنی بیانگر وجود یک شبکه یا شبکه های نفوذی و خرابکار قدرتمند و آموزش دیده در عالی ترین سطوح اداری، نظامی و امنیتی رژیم بودند و هستند.
اکنون برخی از رسانه ها و مقامات رژیم زخم خورده ی ولایت فقیه با هیاهوی بسیار از لزوم شناسایی عوامل نفوذی و ' خائن کشی' سخن می گویند و با کمال بی شرمی مهاجرین افغان ساکن ایران را که عمدتا افرادی زحمتکش، تهیدست و بی سواد هستند که حتی توان استفاده ی کامل از گوشی های هوشمند را هم ندارند، به عنوان 'عوامل نفوذی' مورد اتهام و حمله قرار داده اند.
همچنین شماری از مردم عادی ایران را بازداشت کرده و مورد اتهام قرار داده اند که با توجه به محل های زندگی، شغل، سطح سواد و دانش فنی و به اصطلاح 'اعترافات' ی که از آنها پخش شده است، به خوبی آشکار می گردد که نفوذی های واقعی در مقام و در پوشش سرکوب شبکه ی نفوذ و خائن کشی وارد میدان شده اند!
واقعیت این است که چنین نفوذ گسترده و تشکیل چنین شبکه هایی در داخل هر کشوری امری نیست که طی چند ماه و چند سال صورت گیرد و برای انجام چنان عملیات های همه جانبه و گسترده ای آموزش، سازماندهی و آماده شده باشند.
بدون شک بررسی همه جانبه ی زمینه ها، دلایل و بطور کلی چرایی و چگونگی این نفوذ گسترده کاری است لازم و بسیار پر اهمیت که به امنیت ملی و حاکمیت ملی ایران،هم در حال حاضر و هم در آینده گره خورده است.
این تصور که گویا چنین نفوذ همه جانبه ای مسئله ای است که فقط به رژیم ولایت فقیه مربوط و محدود است و با سرنگونی این رژیم اسرائیل یا هر کشور دیگری شبکه های جاسوسی و خرابکاری خود را برخواهند چید، نه تنها نادرست بلکه بسیار خطرناک است.
به همین دلیل اپوزیسیون چپ، دموکراتیک و استقلال طلب ایران نبایستی از چنین مسئله ای غافل باشد
بی گمان اولین سوالی که بایستی مطرح و سعی کرد به آن پاسخ داد این است که چرا و چگونه اسرائیل و آمریکا تا مغز استخوان رژیم ولایت فقیه نفوذ کرده اند؟
برای پاسخ دادن یا دست کم کمک به یافتن پاسخ به بخشی از این پرسش، لازم است به ماه های نخست بعد از سرنگونی رژیم پهلوی و پیروزی انقلاب ۵۷ بازگردیم.
یعنی دوران دولت موقت مهدی بازرگان.
در آن دوران دستگاه جهنمی ساواک که یکی از مخوف ترین نهادهای امنیتی، سرکوبگر و جاسوسی جهان به شمار می رفت و تقریبا همه ی کادرهای آن در کشورهای آمریکا و اسرائیل آموزش دیده بودند، گرچه در اثر انقلاب ضرباتی به آن وارد شده بود، اما با صلاحدید و پیگیری های شخص مهدی بازرگان و برخی دیگر از اعضای نهضت آزادی در دولت موقت، از تحت تعقیب قرار گرفتن و محاکمه نجات داده شدند و ابتدا ' اداره ششم' ( اداره ضد جاسوسی) و سپس مهم ترین و ماهرترین کادرهای بقیه ی بخش های ساواک، از جمله کادرها و شکنجه گران اداره ضد خرابکاری که وظیفه ی شناسایی و سرکوب نیروهای انقلابی ایران، به ویژه نیروهای چپ را برعهده داشتند با این استدلال که کشور به نهاد امنیتی نیاز دارد از طرف دولت موقت مجددا به کار دعوت شدند و تحت ریاست چهره ی بدنام و شناخته شده ی ساواک یعنی فردوست به فعالیت های خود ادامه دادند.
نخستین و مهم ترین وظیفه ای که برعهده ی این کادر ها و شکنجه گران، که اکنون فقط ارباب آنها از شاه به شیخ تغییر یافته بود، گذاشته شد، انتخاب، آموزش و سازماندهی به اصطلاح نیروی امنیتی حزب اللهی بود که این وظیفه با انتخاب و جمع آوری شماری از اراذل و اوباش کمیته های انقلاب و افراد ضد کمونیست شناخته شده ی عضو جریانات ارتجاعی- مذهبی مانند انجمن حجتیه، فدائیان اسلام، مجاهدین انقلاب اسلامی و امثال اینها شروع شد و به سرعت نیروی سرکوبگر متشکل و آموزش دیده ای فراهم شد که در اداره ی نخست وزیری مستقر گردید و همین نیرو بعدها پایه و اساس وزارت اطلاعات رژیم را تشکیل دادند.
با تشکیل سپاه پاسداران، این نهاد نیز با بهره گیری از کادرهای با سابقه ی رکن دوم ارتش شاه و تجربیات و آموزش های آنان حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران را پدید آورد که در ابتدا قرار بود فقط به امنیت داخلی سپاه بپردازد، اما به سرعت به یکی از خشن ترین نهادهای امنیتی سرکوبگر رژیم بدل گردید.
بنابراین پایه و اساس نهادهای امنیتی رژیم ولایت فقیه از همان ابتدا توسط کادرها و شکنجه گران آموزش دیده و حرفه ای ساواک بنیاد نهاده شد و در همان مسیر یا مسیرهایی گام نهاد که ساواکی های آموزش دیده در اسرائیل و آمریکا برای آن ها ترسیم کرده بودند.
تردیدی نیست که این ساواکی ها از همان روزهای نخست، به جذب اراذل و اوباش و بقیه ی کارآموزان اطلاعاتی حزب اللهی مبادرت کرده و آنها را به موساد و سیا مرتبط کرده باشند.
هرگاه با اندکی دقت به روند پرسرعت شناسایی، بازداشت و سرکوب نیروهای چپ و انقلابی در سالهای نخست پس از انقلاب ۵۷ بنگریم آشکارا خواهم دید که چنین اقداماتی، با آن سرعت هرگز نمی توانسته توسط چند جوان کم تجربه و ناکارآزموده ای که در جلو پیشخوان به اصطلاح ' نهاد اطلاعاتی نخست وزیری' نمایش داده میشدند، صورت گرفته باشد.
خاطرات رفسنجانی، فردوست، حجاریان و شمار دیگری از مقامات رژیم ولایت فقیه درباره ی چگونگی شناسایی و سرکوب نیروهای چپ و انقلابی در سالهای نخست بعد از انقلاب ۵۷ سرنخ ها و اطلاعات قابل توجهی درباره ی همکاری ساواکی ها و سازمان های جاسوسی آمریکا، اسرائیل و انگلستان با اطلاعاتی های حزب اللهی را ارائه می دهند که جا دارد با دقت مورد مطالعه و بررسی قرار گیرند.
وقتی رفسنجانی آشکارا از تحویل اطلاعات مهم سازمان جاسوسی انگلستان درباره ی تشکیلات حزب توده ایران به جواد مادرشاهی (عضو برجسته انجمن حجتیه) سخن می گوید، تردیدی باقی نمی گذارد که از همان سال ها و حتی ماه های نخست بر سر کار آمدن رژیم ولایت فقیه، پیوندها و همکاری هایی بین نهادهای امنیتی تازه تاسیس حزب اللهی و نهادهای اطلاعاتی خارجی وجود داشته که چنین پیوندهایی، یا دستکم بخشی از آنها به احتمال زیاد توسط ساواکی های بکار گماشته شده توسط مهدی بازرگان و بعدتر کل رژیم ولایت فقیه صورت گرفته است.
بنابر این نفوذ عوامل اسرائیل، آمریکا و انگلستان در نهادهای امنیتی و حتی اداری و سیاسی رژیم ولایت فقیه سابقه ای طولانی دارد و به ماه ها و سال های اخیر محدود نیست.
همچنین هرگاه با دقت به عملکردها، سیاست ها و تمرکز اصلی وزارت اطلاعات رژیم و حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران بر شناسایی و سرکوب نیروهای چپ و دموکراتیک، جنبش کارگری، نهادهای مردم نهاد مترقی و مستقل توجه کنیم، متوجه خواهیم شد که تمام نهادهای امنیتی و سرکوب رژیم، در همان مسیرهایی گام برمی دارند که برای ساواک ترسیم شده بودند.
کوتاه سخن آنکه وزارت اطلاعات رژیم ولایت فقیه همان ساواک سابق است که کماکان با موساد و سیا پیوند دارد و توسط آنها هدایت می شود.
اکنون باید پرسید که چرا در طول ۱۲ روز حمله، ترور و بمباران مراکز نظامی ایران حتی یک مامور عالیرتبه یا وزیر فعلی و وزرای سابق اطلاعات مورد حمله ی تروریستی قرار نگرفتند، در هیچکدام از ستادها و ساختمان های وزارت اطلاعات عملیات خرابکارانه انجام نشد و یا -جز یک مورد- بمبارن نگردیدند؟
مشکل است قبول کنیم که نادیده گرفتن و عدم ضربه زدن به وزارت اطلاعات و ستادها و روسای آن از طرف شبکه های ترور و خرابکاری اسرائیل امری اتفاقی بوده است.
در خاتمه همانگونه که پیشتر اشاره کردم در طول ۱۲ روز بمباران وسیع ایران، انجام ده ها مورد ترور بسیار دقیق فرمانده های عالیرتبه ی سپاه پاسداران و خراب کاری های گسترده در پایگاه های پدافندی و موشکی ایران کاملا آشکار گردید که اسرائیل و آمریکا در ایران دارای شبکه ی گسترده و چند لایه ای از عوامل نفوذی هستند که درعالیترین و حساس ترین نهادهای اداری، نظامی و امنیتی رژیم ولایت فقیه استقرار یافته اند.
هرچند که این شبکه ی وسیع نفوذی در زمان حمله ی نظامی به ایران شماری از فرمانده های -ناهمسو- ی سپاه پاسداران را ترور کردند و مشکلاتی برای رژیم ولایت فقیه بوجود آوردند، اما با توجه به اهداف اصلی، سابقه ی تاریخی و ماهیت ضد مردمی آن، وجود چنین شبکه ای هم در حال حاضر و هم در آینده می تواند در مسیر جنبش مردم و مبارزه ی نیروهای چپ و دمکراتیک ایران برای سرنگونی رژیم ولایت فقیه مشکلاتی ایجاد نماید.
بنابراین افشا و مقابله ی مردمی با این شبکه ی نفوذ ضد انقلابی و خطرناک وظیفه ی همه ی نیروهای چپ و دمکراتیک ایران است که نبایستی از آن غفلت کنند و یا آن را ناچیز و کم اهمیت به شمار آورند.
بایز افروزی ۲۸ ژوئن ۲۰۲۵
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد