logo





نامه به آیت الله منتظری برای نجات احسان فتاحیان

برادر جوان و کُردمان احسان فتاحیان را ابتدا در یک محاکمه به ۱۰ سال حبس محکوم می‌کنند و سپس در دادگاه تجدید نظر این حکم از حبس ۱۰ ساله به حکم اعدام تبدیل میشود. این آقایان یا فراموش کرده اند که دارند با جان یک انسان بازی می‌کنند یا اینکه برای جان انسانی ارزشی قائل نیستند.

سه شنبه ۱۹ آبان ۱۳۸۸ - ۱۰ نوامبر ۲۰۰۹

رضا هیوا

مرشد عزیز جناب آقای منتظری
جناب عالی در سال ۶۷ با قبول عواقبی که سراسر کشور شاهد آن بودند و تاریخ گواهی خواهد داد، به دفاع از عزیزان در بندی آمدید که با اکثر آنها مخالفت جهان بینی سنگین داشتید.
امروز بار دگر با افشای دابدگاه های فرمایشی نشان دادید که آنجا که صحبت از عدل است شما حاضر به سازش نیستید. این رفتار شما را به یکی از آخرین سنگرهای نبرد نا عادلانه ظالمان و عزیزان دربندمان تبدیل نموده.
درین نامه با شما به عنوان این سنگر عدل جویی سخن می‌گویم.
برادر جوان و کُردمان احسان فتاحیان را ابتدا در یک محاکمه به ۱۰ سال حبس محکوم می‌کنند و سپس در دادگاه تجدید نظر این حکم از حبس ۱۰ ساله به حکم اعدام تبدیل میشود. این آقایان یا فراموش کرده اند که دارند با جان یک انسان بازی می‌کنند یا اینکه برای جان انسانی ارزشی قائل نیستند.
گویی این حکم را برای تنبیه ایشان داده اند که در اعتراض به حکم به اعتصاب غذا دست زده. و یا انتقام از نسل جوانی که حاضر نیست زیر بار استبداد و خرافات برود.
حکم اعدام قرار است در بامداد روز چهارشنبه ۲۱ آبان اجرا شود. یعنی چند ساعت دیگر. زمان می‌گذرد و مجال فراوانی برای بحث باقی نمانده.
از شما می‌خواهم که دوباره برای دفاع از مظلوم برخیزید و خواهان توقف اعدام این برادر عزیز شوید. افزایش مجازات در دادگاه تجدید نظر، حتی با قوانین جمهوری اسلامی، غیر قانونی است.دادگاه تجدید نظر، در سراسر جهان و در نثر قانون ایران، امکانی است که به محکوم داده می‌شود تا دوباره زمانی برای دفاع از خود پیدا کند. اینها به قوانین خودشان هم تجاوز می‌کنند تا خون بیشتر بریزند.
ما به سهم خود سعی در بسیج افکار عمومی در سراسر جهان کرده ایم و این را مبارزه را ادامه می‌دهیم. با این مبارزات و موضع گیری شما می‌توان امید داشت که جلوی ماشین مرگ ضحاک زمان را بگیریم.
آقای منتظری، من خودم کرد هستم. کردستان زخم های تاریخی بسیاری دارد. پدر من بعد از انقلاب ما را ترک گفت. در وصیت نامه اش خواسته بود که در خاک کردستانش دفن شود. می‌ بایست از تهران به کردستان مبردیمش. مشکل اما درین بود که سنندج در محاصره نیروهای نظامی بود و مدام توپ باران می‌شد. ما در زیر آتش جمهوری اسلام پدرم را دفن کردیم. کردستانی که قبلاً هم خیلی آباد نبود را …
بعد از جنگ نوبت به دادگاه های انقلاب رسید. کردستان از این دادگاه ها خاطره بسیار ویژه ای دارد. آقای خلخالی را بیاد دارید؟ ایشان حتی پول گلوله هایی تیرباران را از خانواده های شهدا می‌گرفت. ایشان وجانشینانشان تا امروز در کردستان چون نیروهای متجاوزی عمل کردند که به "بومی ها" اطمینان ندارند. نمی‌خواهم رنج نامه خلق کرد را اینجا برایتان بنویسم ولی خود می‌دانید که داستان بسیار درازتر ازین است.
آقای منتظری، من نمونه یکی ازآن کردهایی هستم که حتی زبان مادریم را از من دزدیدند و به نام "عمری" بما آن می‌کردند که روزهایی مجبور بودیم خود را در منزل حبس کنیم.
مرشد عزیز، بشما اعلام می‌کنم که اگر این اعدام بوقوع بپیوندد اثری بسیار منفی و پایدار در کردستان خواهد داشت. برادران کُرد نه این حکم و نه سکوت احتمالی شما را خواهند بخشید.
تا بامداد چهارشنبه وقتی نمانده.

والسلام،
حقیر،
رضا هیوا
پاریس، ۱۹ آبان ۱۳۹۹

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد