در سایهی ریاستجمهوری پرخاشگرانهی ترامپ و اقتصادی که زیر بار تناقضات خود در حال تلوتلو خوردن است، ایالات متحده خود را در لبهای خطرناک میبیند؛ جایی که سیاستگذاری عوامگرایانه، توهمات مالی و کاهش اعتماد جهانی به اوراق خزانهداری آمریکا در حال همراستا شدن برای ایجاد یک بحران تدریجی هستند. چه این سیاستها با نامهایی چون «لایحهی بزرگ و زیبا» معرفی شوند و چه در لفافهی احیای اقتصادی میهنپرستانه پیچیده شده باشند، نتیجهی نهایی نه عظمت آمریکایی بلکه بیشتر به یک خودویرانگری مالی میماند.
از اوایل ژوئن ۲۰۲۵، منحنی بازده اوراق خزانهداری آمریکا — که اغلب نشانهای از اضطراب اقتصادی است — بار دیگر به رنگ قرمز پررنگ درآمده است. طبق آخرین گزارش گلدمن ساکس، بازده اوراق ۳۰ ساله ممکن است از ۶ درصد فراتر رود و اوراق ۱۰ ساله نیز به بیش از ۵ درصد برسند؛ سطوحی که در بیش از دو دهه دیده نشدهاند. این جهش آماری تصادفی نیست، بلکه نشانهای از یک بیماری عمیقتر، همگرایی انقباض پولی، بیپروایی مالی و فرسایش اعتماد جهانی است.
ماه ژوئن با افزایش شدید بازده اوراق در تمام سررسیدها آغاز شد، که نشاندهندهی نگرانی سرمایهگذاران است. این ناآرامی دستکم تا حدی ناشی از اصرار دولت ترامپ بر تعرفههای متقابل است؛ سیاستی که نه تنها تنشهای تجاری جهانی را شعلهور کرده بلکه انتظارات تورمی داخلی را نیز افزایش داده است. در همین حال، فدرال رزرو همچنان موضعی تهاجمی اتخاذ کرده و در برابر کاهش نرخ بهره مقاومت میکند، چرا که تورم سرسختانه پابرجاست. در همین اثنا، اوراق خزانهداری آمریکا که زمانی نماد اعتبار مالی بودند، آرامآرام جذابیت خود را در خارج از کشور از دست میدهند.
بانکهای مرکزی—که سالها حامیان اصلی بدهی آمریکا بودند—در حال فروش اوراق خزانهداری با سرعتی ثابت هستند. سهم دلار در ذخایر ارزی جهانی در سهماهه چهارم سال ۲۰۲۴ به ۵۷.۸ درصد سقوط کرده که پایینترین سطح در ۳۰ سال گذشته است، به گفتهی صندوق بینالمللی پول. این یک نوسان گذرا نیست، بلکه سنجهای از اعتماد است—و اعتماد، در بازارهای مالی، مقوله ای بسیار ناپایدارتر از ارزش یک واحد پولی است.
چین، برای نمونه، دارایی خود از اوراق خزانهداری آمریکا را به زیر ۷۵۰ میلیارد دلار رسانده—کمترین میزان از سال ۲۰۰۹—در حالی که عربستان سعودی و ژاپن نیز از سبد داراییهای دلاری خود کاستهاند. اینها اقدامات منفرد نیستند، بلکه نشانهای از تغییر رویکردی گستردهتر هستند: کاهش وابستگی به داراییهای دلاری به نفع طلا، اوراق یورویی و ابزارهای وابسته به یوان.
اوضاع از این هم بدتر است. نرخ کسری بودجه ایالات متحده در سال ۲۰۲۵ به رقم حیرتانگیز ۶.۲ درصد رسیده و کسری تجمعی نسبت به سال گذشته ۲۲ درصد افزایش یافته است. این ولخرجی مالی صرف ساختوساز یا زیرساخت اجتماعی نمیشود؛ بلکه صرف پرداخت بهرهها میگردد. هزینهی خالص بهره اکنون ۳.۱ درصد از تولید ناخالص داخلی را تشکیل میدهد و به اوجهای دهه ۹۰ میلادی نزدیک شده است. در واشنگتن، بدهی بازپرداخت نمیشود، بلکه مدام تمدید میگردد. اما وقتی بهرهی بدهی از هزینههای آموزش یا دفاع پیشی میگیرد، توهم فرو میریزد.
اوج این نمایش مالی، «لایحهی بزرگ و زیبا» است که از مجلس نمایندگان عبور کرده و آن هم وسط بحثهایی داغ در حال حرکت به سوی سناست. برخی جمهوریخواهان خواستار حذف معافیتهای مالیاتی برای انرژی پاک شدهاند و استدلال میکنند که این مشوقها موجب بیثباتی سرمایهگذاری میشود. در عین حال، لایحه شامل کاهشهای شدید در برنامههای مدیکر و مدیکید است که اعتراض سالمندان و مدافعان خدمات درمانی را برانگیخته. تحلیلگران بودجه برآورد کردهاند که ۸.۶ میلیون آمریکایی ممکن است به دلیل سختگیریهای جدید در شرایط احراز، پوشش مدیکید را از دست بدهند.
دفتر بودجهی کنگره برآورد میکند که این لایحه تا سال ۲۰۳۴ معادل ۲.۶ تریلیون دلار به بدهی ملی اضافه خواهد کرد و نگرانیها در مورد بیمسئولیتی مالی را تشدید میکند. حتی ایلان ماسک—که بهتازگی از نقش مشاور دولت در امور بهرهوری کنار کشیده—این لایحه را «چیز مشمئزکنندهای» خوانده است. وقتی حتی ماسک، که خود به اعتدال مالی شهره نیست، نگران میشود، شاید وقت نگرانی واقعی رسیده باشد.
شبح نکول بدهی دیگر یک احتمال فرضی نیست. سقف بدهی که بر رقم ۳۶.۱ تریلیون دلار تعیین شده بود، ماهها پیش شکسته شده است. خزانهداری از آن زمان به «روشهای غیرمتعارف» قرض گرفتن از فردا برای پرداخت هزینههای دیروز متوسل شده تا سر پا بماند وورشکست نشود. وزیر خزانهداری، اسکات بسنت، ممکن است با اعتمادبهنفس طنزآمیز بگوید که «ما هرگز به دیوار برخورد نمیکنیم»، اما تحلیلگران اکنون معتقدند که زمان واقعی بحران یا همان "X-date" ممکن است زودتر از اواسط ژوئیه فرا برسد—مگر اینکه جریان ورودی سرمایهی خارجی تثبیت شود. چنین اطمینانی اکنون توخالی به نظر میرسد.
وضع بدتر میشود: آژانسهای اعتبارسنجی با نگرانی رو به افزایش اوضاع را دنبال میکنند. هم فیچ و هم مودیز هشدار دادهاند که بدون اصلاحات مالی قابلاعتماد، کاهش رتبهی اعتباری آمریکا ممکن است پیش از پایان سال اتفاق بیفتد—حرکتی که میتواند بازارهای جهانی متزلزل را به لرزه درآورد.
یک دلار ضعیفشده، کاهش اعتبار مالی آمریکا و ظهور قدرتهای چندقطبی میتوانند آغازگر حرکتی باشند که نظامی را دگرگون کند که زمانی واشنگتن را در مرکز ثقل اقتصاد جهانی قرار داده بود. صندوق بینالمللی پول بهطور ضمنی به افزایش جذابیت داراییهای غیردلاری—بهویژه در آسیا و خاورمیانه—اشاره کرده است. چین همچنان در حال تنوعبخشی به ذخایر خود است و از طریق ابتکار «کمربند و جاده»، استفاده از اوراق مبتنی بر یوان را گسترش میدهد. حتی متحدان سنتی آمریکا در اروپا نیز بیسر و صدا در حال بازنگری در سبد داراییهای خود و کاهش وابستگی به بدهیهای آمریکایی هستند.
در چنین فضایی، تصویب «لایحهی بزرگ و زیبا»ی ترامپ چیزی شبیه به ریختن بنزین بر آتش بحران مالی خواهد بود. ایالات متحده ممکن است با سناریویی روبهرو شود که در آن افزایش نرخ بهره و کاهش تقاضا برای اوراق قرضه بهشدت با هم برخورد کنند، و باعث فروش گستردهی اوراق آمریکایی شوند. اگر چنین شود، پژواکهای سال ۲۰۰۸ دیگر استعاری نخواهند بود—واقعی خواهند شد.
چیزی که در خطر است، تنها چند تریلیون دلار خطای حسابداری نیست؛ بلکه اعتبار ایالات متحده بهعنوان یک وامگیرنده، و اعتماد به دلار بهعنوان ذخیرهی ارزش، و آن نخ نازکی از وابستگی متقابل است که سیستم مالی جهانی را از فروپاشی باز میدارد.
اگر اصلاحی جدی—در زمینههای مالی، دیپلماتیک و پولی—آغاز نشود، ایالات متحده ممکن است نهتنها بهسوی یک رکود اقتصادی، بلکه به سمت فروپاشی اعتبار پیش رود. «لایحهی بزرگ و زیبا» ممکن است نه بهعنوان پیروزی قانونگذاری، بلکه بهعنوان نمادی از دوراندیشی کور مالی آمریکا به یاد آورده شود. در این نقطه، شاید دیگر سؤال این نباشد که آیا ایالات متحده به دیوار خواهد خورد یا نه، بلکه احتمالا این که با چه سرعت و شدتی این برخورد روی خواهد داد.
لینک این یادداشت به ا نگلیسی
https://fpif.org/will-the-big-beautiful-bill-burn-the-bond-market/