logo





مسئلۀ اسرائیل

دوشنبه ۲ تير ۱۴۰۴ - ۲۳ ژوين ۲۰۲۵

مهدی استعدادی شاد

new/mehdi-estedadi-shad05.jpg
در مقدمه، نکتۀ زیر گفتنی است. این که عنوان نوشته حاضر خواه و ناخواه در ذهن مخاطب عناوین نوشته­های قدیمی را میتواند تداعی کند. پژوهش‌هایی که نویسندگانی ( برونو باوئر و کارل مارکس) در قرن نوزده پیرامون "مسئلۀ یهود" عرضه کرده­ بودند.

در اینجا تغییر و تفاوت میان عنوانها بیش از هر چیزی، به‌علت امر زیر است. این که دیگر در بررسی مسائل عمومی فقط با یک اقلیت اجتماعی و در عین حال پراکنده در قارهها و البته موثر در حیات جمعی جهانیان بنام قوم یهود روبرو نیستیم. قومی که هر بار فن و صنعت لابیگری برای خود را به میزان افزایش ستم و فشار بیرونی بهتر و بیشتر پرداخته است .

از سال ۱۹۴۸ میلادی بشریت با یک اتفاق جدید روبرو شده است. زیرا یک کشور در خاورمیانه با نام اسرائیل تاسیس شده که خود را نماینده و پناهگاه آن قوم دانسته است. کشوری که تا امروز از نداشتن یک قانون اساسی رنج میبرد. چرا که وفاقی بر سر کشورداری بین نیروهای سکولار جامعه و نهاد دین و امُت متدین بوجود نیامده است.

از منظر شرح حال تاریخی، یهودیان آن قومی هستند که بجز خود برتر شماری نسبت به دیگران، انشعابات بینشی و نگرشی چندی را در فرقه­های وابسته و افراد همتبار خود تجربه کرده­اند.

بطوریکه از جمله تاریخ فلسفه از روند آن تجزیه و تفکیکهای یهودیان بهره‌ها داشته و مثلا رشد علم تاویل و گسترش نظریه پردازی پیرامون اخلاق و اتیک را بخود دیده است. آن درخشش نخبگانی چون فیلون اسکندرانی یا باروخ اسپینوزا، تازه به نقش برجستۀ دیگرانی (مثلا موزس مندلسون) پیوند میخورد که در پیشبرد امر روشن نگری جامعه آلمانی فعالیت داشته­اند. حتا اگر اینجا با تاکید از وجود اعجوبه­هایی مثل مارکس و فروید در برپایی نقد اقتصاد سیاسی و علم روانکاوی سخنی نگوئیم. چه رسد به این که بخواهیم از اهمیت بانویی چون هانا آرنت برای رشد حکمت سیاسی در نیمه دوم قرن بیستم حرفی زده باشیم. گرچه بدین فرهیخته اخیر مجبوریم اشاره دهیم وقتی به تاریخ چگونگی تاسیس و رفتار اسرائیل با همسایگان میپردازیم.

اتفاقا مسئله ساختن و برپایی دولت اسرائیل یکی از موارد مُهم در روند انشعابات نظری این قوم بوده که از میانه قرن نوزده مطرح گشته است. گرچه ایشان در دوهزار سال سلطه مسیحیت بر اروپا مفهوم پراکندگی و دیاسپورا را با ستم و رنج وارد بر خود همچون اقلیت اجتماعی معنا کردند. روندی که سرانجام در اقدام "راه حل نهایی" نازیسم آلمانی با فاجعه روبرو شد.

اما آن فاجعه­ که قربانیان چند میلیونی بر جا گذاشته، در پیامد خود به شکل گرفتن بغرنجهایی در رفتار و ذهن فرد قربانی و حامیانش، جمع نادمین و دار و دسته جنایتکاران دامن زده است.

از جمله این بغرنج‌ها پیدایش عدم تعادل و اختلال ذهنی در قوۀ تمییز آدمی است. انسانی که انصاف در ارزیابی را از دست میدهد. بطوری که از جایگاه خود قربانی دانستن، کلیت رفتار خود را توجیه کرده تا هر بلایی را بر سر دیگری بیاورد. این واکنش که نوعی عدم تعادل و روان نژندی است، از مسایل مهم روانشناسی اجتماعی محسوب میگردد.

از این نکته گذشته، نگاه به سرگذشت یهودیان یادآور نکتۀ زیر نیز هست. این که بخاطر آن سرکوب دولتهای وابسته به کلیساهای مذاهب مسیحی، نیاز به کوچیدن و خود را از دست ستم فعلیت دار خلاص کردن در دل یهودیان شکل گرفت. بطوری که پس از آن کوچ‌های عهد عتیقی به بابل، ایران و اسکندریه، نخست حرکتی از غرب اروپا به سمت شرق را دامن زد. اولین حرکت عمده به هنگام قدرت یابی دوباره مسیحیان و فروپاشی اقتدار اسلامی در شبه جزیره ایبریه بود که عدم رواداری حکومت کاتولیکی ایشان را بسمت هلند و قسطنطنیه گسیل داشت. دومین کوچ از کل قارۀ اروپا و در پایان قرن نوزده تا نیمه اول قرن بیست صورت گرفت که ایشان را بطرف فلسطین روانه کرد.

در واقع علت اساسی کوچیدن پیروان موسا و خوانشگران و باورمندان تورات در انحطاط غربی نهفته است که از رواداری و تُلُرانس بویی نبرده بود.

بنابراین تاوانی که مردمان غیر یهودی خاورمیانه امروز زیر بمباران رژیم نتانیاهو میپردازند که در پی سرکوب مردمان و اشغال سرزمینهای مجاور است، به علت آن نارواداری تاریخی اروپاییان است. مسیحیانی که در تاریخ جنایات کلیسا از جمله حق حیات یهودیان را برسمیت نمیشناختند.

در این رابطه اظهار نظر بیشرمانه صدر اعظم آلمان، فریدریش مرتس، که گفته حمله برق آسای ارتش اسراییل ۱۳ ژوئن به ایران برای پاکسازی و کثافت زدایی به نفع ما است، در واقع واپس زدن آن تقصیر تاریخی است که انحطاط غرب و یهود ستیزیش به گردن دارد. بخصوص این آلمان نازی بوده که بپای نابودی سازمانیافته آن قوم رفت و نسل کُشی را تولید کرد.

بنابراین پس از یورش ماه ژوئن اسرائیل، غرب با محوریت ایالات متحده در حمله به ایران بار دیگر صورتی از انحطاط خود را آشکار ساخت. این انحطاط فقط در تصمیم و انداختن بمبهای غول آسا توسط یک مدیر معاملات ملکی (ترامپ) نبوده است. او که با حربه برتری بخشی به کشور خود در تقابل با کل جهان، رقابت ریاست جمهوری در کشور اتازونی را برده است.

انحطاط بواقع در دنباله روی وی از جنایتکار جنگی بنام "بی بی" نتانیاهو هست. نقال دروغگویی که از سال ۲۰۱۲تحقیقات هسته­ای در ایران را همچون روایتی کاذب و در جهت بهانه تراشی علم کرده که گویا قرار است به ساختن بمب اتمی منجر شود. در حالی که حکومت خودش دهها و شاید صدها کلاهک اتمی را صاحب است. از یاد نبریم که با استناد به سناریویی شببه به همین دغلکاری و سیاه سازی، امریکا به عراق حمله کرده چون گویا در زمان صدام دارای تسلیحات کشتار جمعی بوده است.

با این حال آنچه تهاجم اسرائیل به ایران در ۱۳ ژوئن بیش از پیش آشکار میسازد، یک هدف مشترک دولتمداران کنونی است؛ برغم تمامی ستیزه جوییهای دو طرفه.

هدفی که هیئت حاکمه هر دو کشور بخاطر تسلط نگرش ایدئولوژیک و تمارض به معنویت مذهبی دنبال میکنند. بنیامین نتانیاهو همچون نماینده ای از جریان یهودیان شرق اروپا که میتواند دُچار ترومای یهودی کشی باشد، با سوء استفاده از واقعیت بربریت نازیسم در حال ارضای امیال مرد خودشیفته ای بوده که دنبال تصرف سرزمینهای دیگران است. مردی که به همسایه اش در زندان سرباز غزه رحم نکرده و ابعاد دهشتناک این بیرحمی را در همین ماههای اخیر نشان داده است.

بنابراین او به هیچ وجه نمیتواند مُنجی دیگرانی باشد که چهار خیابان آنطرفتر زندگی میکند. بدین ترتیب شکایت انسانی نسبت به موجودیت ناگوار جنگ، جنگی که اغلب بخاطر برتری جویی و شهوت قدرت دولتمردان بی طراوت صورت میگیرد، در این روزها که هیئت حاکمه اسرائیل به ایران حمله کرده مابه ازای واقعی یافته است.

در واقع آن کشاکش دیرینۀعموزادگان ابراهیمی، وقتی که یهودی صیهونیست به گریبانگیری مسلمان شیعه ای برخاسته که در این چهار دهه اخیر مدام شعار نابودیش را داده، سرزمین ایران و اسراییل و نیز مردمان غیر نظامی را در دسترس اهریمن کُشتار و ویرانی قرار داده است.

نمونه چنین جنگی را در تاریخ اروپا، "جنگهای سی ساله" مینامند . جنگی که از ۱۶۱۸ تا ۱۶۴۸ بین فرقه های کاتولیک و پروتستان وجود داشته و امپراتوری هابسبورگ را به ستیز و نبرد با سپاه شاه فرانسه میکشانده است.

بنظر میرسد خاورمیانه هنوز تقاص آن عقب ماندگی تاریخی را پس میدهد که نتوانسته در قرون قبلی از دام مطلقیت حاکم و فرمانروا خلاصی یابد و نوآوری در سبک زندگی را تجربه کند.

این تعصب مذهبی دو طرفه و رایج میان مومن یهودی و مسلمان که جهانشمولی حق حیات، پیوند انسانی و همنوع دوستی را پاره پاره میکند، علت این کُشتار بی در و پیکری است که تکنولوژی پیشرفته تسلیحات را به خدمت آدمکشی در میآورد. آنچه باعث شرمندگی انسانی میشود و لکه ننگی بر دامن تاریخ میماند.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد