logo





نه به جنگ و ویرانی، آری به صلح و انحلال نظام

دوشنبه ۲ تير ۱۴۰۴ - ۲۳ ژوين ۲۰۲۵

حسن نادری

سرانجام دمل چرکین مخاصمات بیش از چهار دهه با چراغ سبز آمریکا با حمله شبانه اسرائیل به ایران در ۲۳ خرداد ۱۴۰۴ ترکید.

ناگفته پیداست که سرانجام رجزخوانی های رهبران جمهوری اسلامی در درازای 4۴ دهه اخیر برای نابودی اسرائیل و رهایی بخشی فلسطین از اشغالگران صهیونیستی به درگیری مستقیم منتهی شد. هر چند پیش از این جنگ های کوتاه و پنهانی بین دو کشور در همه حال جریان داشت. رهبران اسرائیل با تصمیم به عملیات بمباران ایران، یک موضوع بقا اسرائیل می دانند و از این نگاه «همدلی و پشتوانه» کشورهای محور قدرت ناتو را جلب کردند.

مستقل از اینکه اسرائیل پیش از این چند نوبت در جنگ علیه کشورهای عربی توانست قدرت برتری خود را نشان دهد و با اشغال سرزمین های اعراب،موقعیت استراتژی خود را گسترش داد.این هم زمانی عملی شد که از یک سو،کشورهای عربی نه اراده دفاع از برادران عرب و مسلمان فلسطینی خود داشتند و نه توانایی نظامی. تضعیف و تحقیر رهبران جبهه آزادیبخش فلسطین در دستور کار نانوشته رهبران اعراب قرار داشت،زیرا آنها میل به پاگیری یک دولت عربی مستقل دموکراتیک فلسطینی در کنار اسرائیل نبودند.زیرا این دولت مستقل می توانست به عنوان یک نمونه(پارادایم )در دنیای اعراب تحت رهبران اقتدارگرا و ارتجاعی اعراب قرار گیرد.برعکس،این کشورها از رویکردهای اسلامی ـ ارتجاعی دفاع می کردند.از سوی دیگر،برداشت افکار عمومی بین المللی نسبت به اسرائیل اینست که اسرائیل تنها کشور دموکراتیک در خاورمیانه در محاصره کشورهای ارتجاعی اعراب قرار دارد که برای دفاع از حیات خود مجبور است به هرگونه شرارت و شقاوت دست بزند،حتی با کمک محور قدرت نظامی ـ سیاسی کشورهای امپریالیستی و با زیر پا گذاشتن حقوق بین المللی، مخفیانه مجهز به سلاح اتمی شد.

یک قدم به عقب برگردیم و ریشه(ها) و بازسازی بنیادهای فکری قدرت گیری محور قدرت نظامی ـ سیاسی کشورهای امپریالیستی را واکاوی کنیم که چگونه با وجود اختلافات جزیی بین خود،متحدانه در مقابل همه سیاستهای خارج از فرهنگ سیاسی خود را با نام تروریست،ضد یهودی،چپگرا ... . سرکوب کردند.گرچه رهبران افتدارگرای اکثر کشور های خاورمیانه هم با سرکوبی و نقض حقوق شهروندان خود زمینه دخالتهای کشورهای غربی را با مستمسک به نقض«حقوق بشر» به محور قدرتهای غربی دادند.

ساموئل هانتینگتون یکی ازاین نظریه پردازان است.او در یک خانواده مهاجر انگلیسی در نیویورک متولد شد.هانتینگتون در دوران ریاست جمهوری جیمی کارتر،هماهنگ‌ کننده برنامه‌ریزی امنیتی در شورای امنیت ملی ایالات متحده آمریکا بود.در دوران آپارتاید دهه ۱۹۸۰ درآفریقای جنوبی،به‌عنوان مشاور سرویس امنیتی بوتا،نخست وزیر و سپس ریاست جمهوری رژیم آپارتاید بود. هانتینگتون بیشتر به خاطر نظریه اش در کتابی به نام« برخورد تمدن ها» درسال (۱۹۹۳) درباره نظم جدید جهانی پس از جنگ سرد شناخته می‌شود.او استدلال می‌کند که جنگ‌های آینده نه بین کشورها،بلکه بین فرهنگ‌ها خواهد بود و افراط ‌گرایی اسلامی به بزرگترین تهدید برای سلطه غرب بر جهان تبدیل خواهد شد.نظریه او در دانشگاه هاروارد و دیگر دانشگاههای آمریکا و دیگر کشورها تدریس می شود و نسلی از رهبران سیاسی و دولتهای راستگرا و راست افراطی و محافظ کار در قالب فرقه های مذهبی بنیادگرا تربیت کرد که اکنون در متن و جدار قدرت نظام اقتدارگرای محافظه کاران قرار دارند که به سادگی حقوق بین الملل را نادیده می انگارند.

باید بر این نظریه،شکل‌گیری محور یهودیت ـ مسیحیت را افزود که از پایان دهه ۹۰ میلادی (۲۰۰۵) با روی کارآمدن راتزینگر (Joseph Aloisius Ratzinger) پاپ آلمانی تقویت شد.نتانیاهو هم می گوید هدف مبارزه اش«دفاع از تمدن غربی»است، مرتس،صدراعظم آلمان می گوید:«کار سخت و کثیف» را اسرائیل بجای ما انجام می دهد.او به سادگی فراموش می کند که قربانیان یهودی در اردوگاه‌ها توسط آلمان هیتلری رخ داد.مکرون رئیس جمهور فرانسه هم می گوید حمله اسرائیل دفاع از خودش است. به عبارت دیگر حقوق بین الملل معنایی ندارد.مواضع بریتانیا هم که مشوق برپایی دولت اسرائیل بود درراستای تسلط فرهنگ« دموکراتیک»غربی است.دیگر کشورهای اروپایی هم کم و بیش در همین فضای ارتجاعی و تبعیض گرای اعتلا به فاشیسم عمل می کنند.

حقوق بین الملل و دروس تاریخی،

نگاه سریع به قوانین مشترک در سطح بین‌المللی برای جلوگیری از بازگشت به جهانی که به حوزه‌های نفوذ تقسیم شده است، ضروری است.گرچه پیمان ۱۶۴۸ وستفالی، صلح بین کشورهای استعماری و تقسیم حوزه نفوذ بین آنها بود،اما همان پیمان شاقولی برای تنظیم روابط بین المللی شد.این امر به ویژه از آن جهت اهمیت دارد که تاریخ معاصر به ما می‌آموزد که دیگر نباید تغییر رژیم‌ها از طریق دخالت های نظامی را بپذیریم.زیرا قماری بر سر مردمان بی دفاع خواهد بود و منتهی به هرج و مرج.جهانی که به آرامی از ویرانه‌های نظم بین‌المللی قدیمی که توسط ایالات متحده پس از جنگ جهانی دوم برقرار شده بود،سر برمی‌آورد،اصول و قانون خود را نادیده می‌گیرد.تنها زور حاکم است.کسانی هستند که بدون محدودیت به آن متوسل می‌شوند.تاریخ معاصر به ما نشان میدهد که هر جا دخالت نظامی مستقیم و یا توسط عواملشان در امور کشوری رخ داد،فقط منجر به سقوط قدرت حاکم نمی شود،بلکه حاکمیت و تمامیت ارضی هم متلاشی می شود.نمونه عراق،لیبی،سوریه و یمن در خاورمیانه کاملا قابل درس آموزیست.

بنیامین نتانیاهو،نخست وزیر اسرائیل، با اعتماد به قدرت ارتش خود و با چراغ سبز و کمک های لجستیکی و اطلاعاتی آمریکا و چراغ خاموش اعضای موثر ناتو،در۲۳ خرداد علیه ایران وارد عملیات نظامی شد.در این بین هواداران لجام گسیخته طیفی از مخالفان رژیم حاکم بر ایران دمی از خوشحالی باز نایستادند و بر لاشه های صد پاره زحمتکشان و مردمان بی گناه پایکوبی کردند شکی نیست که هدف نتانیاهو صرفاً متوقف کردن برنامه هسته‌ای «تهدیدآمیز»در حال توسعه تهران نیست،بلکه سقوط رژیم و تسلط بی چون و چرا در راستای«اسرائیل بزرگ» و قراردادن خاورمیانه در محور اقتدار نظامی ـ سیاسی ناتو است.این دو پروژه از هم جدایی ناپذیرند.

سازمان ملل متحد بعلت دیکتاتوری حق وتو در دست ۵ قدرت اتمی عملا دچار سکته مغزی شده است.دولت اسرائیل از این نهاد در مواردی که به سودش است تبعیت و در مواردی که مورد انتقاد قرار می گیرد با کمک وتوی آمریکا از اجرای قطعنامه سرکشی می کند. در مجمع سازمان ملل متحد به عنوان یک نهاد داوری از وظایف خود فلج شده است.این هم بدان معنا نیست که از آن چشم پوشی کنیم،بلکه با گسترش جنبش های بین المللی می توان توازن قوا را به نفع جامعه بین الملل عادلانه تر بازسازی کرد.به قول داگ هاممارشکوید(Dag Hammarskjöld)دبیرکل فقید سازمان ملل متحد:«سازمان ملل متحد نه برای بردن بشریت به بهشت،بلکه برای نجات آن از جهنم ایجاد شده است».

دو روز پس از گزارش نشست شورای حکام انرژی اتمی مبنی بر«پایبند نبودن» جمهوری اسلامی به تعهدات بین‌المللی قطعنامه‌ای را تصویب کرد که می گوید ایران تعهدات خود در قبال پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای را نقض کرده است.این قطعنامه - با ۱۹ رای موافق، ۳ رای مخالف و ۱۱ رأی ممتنع تصویب شد.طبق گزارش‌ رسانه‌ها،انتظار می‌رفت که دور جدیدی از مذاکرات بین واشنگتن و تهران روز شنبه،22 خرداد در عمان آغاز شود،اما در بحبوحه تنش‌های ژئوپلیتیکی فزاینده مرتبط به شایعات حمله قریب‌الوقوع اسرائیل به ایران وجود داشت.این رأی‌گیری در زمان حساسی صورت ‌گرفت،زیرا تنش‌ها در منطقه درحال افزایش است و وزارت امور خارجه ایالات متحده روز چهارشنبه اعلام کرد که حضور پرسنلی را که برای عملیات در خاورمیانه غیرضروری تلقی می‌شوند، کاهش می‌دهد.دونالد ترامپ،رئیس جمهور ایالات متحده، پیش از این اظهارداشت که در صورت شکست مذاکرات با ایران،اسرائیل یا ایالات متحده می‌توانند حملات هوایی علیه تاسیسات هسته‌ای ایران انجام دهند.

اما پس از حمله رژیم اسرائیل،گروسی گزارش خود را تعدیل کرد و اسماعیل بقایی،سخنگوی وزارت امور خارجه ایران هم در پاسخ به «خیلی» دیر شده است،به گروسی گفت:شما این حقیقت را در گزارش کاملاً خودداری کرده‌اید که توسط گروه E3 و ایالات متحده آمریکا قطعنامه‌های براساس ادعاهای بی‌اساس «عدم پایبندی» استفاده می‌شود،پنهان کردید.» این بیانیه پس از اظهارات رافائل گروسی،مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی براساس هیچ مدرکی دال بر جستجوی سیستماتیک ایران برای دستیابی به سلاح‌های هسته‌ای ندارد،منتشر شد.

طبق تعهدات موسوم به پادمان‌ها که بخشی از پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای هستند،ایران ازنظر قانونی موظف است تمام مواد وفعالیت‌های هسته‌ای خود را اعلام کند و به بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی اجازه دهد تا تأیید کنند که هیچ یک از آنها ازاستفاده صلح‌آمیز منحرف نشده است.گرچه می توان در باره ضرورت انرژی هسته ای و یا ضرورت غنی سازی اورانیوم مورد نیاز برای موارد کشاورزی،بهداشتی اختلاف وجود داشته باشد،اما می توان در جایگاه دکترین دفاع صلح آمیز بحث کرد.

عوامل آغاز حملات مستقیم اسرائیل علیه ایران:

پایان اخطار ۶۰ روزه ترامپ به ایران،

لاپوش گذاشتن ناکامی از جنگ ویرانگر علیه غزه پس از ۲۱ ماه؛

آزاد نشدن همه گروگانهای اسیر در دست حماس،

گسترش اعتراضات ملی و بین المللی علیه جنگ نظام فاشیستی و تبعیض گرای نتانیاهو در غزه؛
گسترش نافرمانی نظامیان ذخیره اسرائیلی.

بنابراین، با توجه به موارد فوق،آیا این عوامل می توانستند انگیزه ای برای حمله به مراکز نظامی و هسته ای ایران باشند،در حالیکه روند گفتگوهای دوجانبه برای پایان دادن به اختلافات بین آمریکا ـ ایران بر سر موضوع هسته ای ایران در جریان بود.

به طور کلی این پرسش پیش می آید که آیا کشوری که خود دارای سلاح اتمی اعلام شده و یا نشده دارد ژاندارم آژانس اتمی است که به ظن غنی سازی تعیین شده توسط آژانس،خودسرانه اقدام و سایت های هسته ای کشور دیگر را با احتمال به خطر انداختن ساکنان یک کشور بمباران کند؟ آیا اسرائیل تاکنون درباره فعالیت های اتمی خود به آژانس اطلاع داده است و یا همکاری می کند؟

آیا مثلا می توان به آرژانتین،برزیل،.. و کشورهای اروپایی که با غنی سازی اورانیوم فعالیت در مبادلات بازرگانی در زمینه کشاورزی و بهداشت .. به عنوان صنعت هسته ای دارند با حس به ظن حمله کرد؟

ما با سه مفهومی سرو کار داریم که هر یک مخرب و بازدارنده هستند:

ـ بازدارندگی(dissuasion). یعنی صاحبان سگ ها را ازرها کردن باز می دارد.

ـاقدامات پیشگیرانه(preventive) که تمایل به جلوگیری از وقوع (اتفاق ناگوار) دارد،

ـ حق پیشگیرانه،(preemptive)درمورد متهم اعمال می شود،بازداشت بعد از محاکمه. دارای ویژگی‌های پیشدستی است. اولویتی که به عنوان یک اولویت مداخله می‌کند.بنابراین دو فرضیه پذیرفته شد:حمله غافلگیرانه دشمن که اقدام فقط یک پاسخ است؛یا حمله به دشمن پس از هشدار که درآن پاسخ مطمئن‌تر است یا حتی احتمالاً قبل از آن یک حمله"پیشگیرانه" از سوی حمله کننده انجام می شود.

کدام یک از موارد بالا موجب توجیه دولت جنایتکار نتانیاهو شده است.این درحالیست که خود دارای سلاح اتمی است.

در مقابل این نظام فاشیستی اسرائیل، ما با نظام ارتجاعی ولایت فقیه اسلامی در ایران مواجه هستیم که در تمام ۴ دهه اخیر حاکمیت خود،نه تنها راه بازسازی و مدرنیسم و مدرنیته کشور را در پیش نگرفت،بلکه بر پایه رویکردها و نگاه بنیادهای فکری و انحصارگی خود از همان ابتدا سرکوب مخالفان،نویسندگان،هنرمندان،دانشجویان و به ویژه زنان و کارگران را در کشور در پیش گرفت و با علم کردن شعار«نه شرقی،نه غربی» و توسعه طلبی شیعه گرایی سوءظن همه همسایگان را برانگیخت و با شروع جنگ عراق ـ ایران وارد میشد که بیرون آمدن از آن غیرممکن بود.خمینی فکر می کرد با شعار«نابودی اسرائیل» می تواند رهبری دنیای اسلامی ـ عربی را به سوی خود جلب و رهبران کشورهای عربی حوزه خلیج فارس را با کمک مردم «سرنگون» کند.اما سرانجام دیدیم که چگونه جام زهر را از برادران عراقی نوشید.خامنه ای، جانشین نابخرد او،بجای تجدید نظر از شکست، بیش از پیش به دام نظریه «عمق راهبردی» غلطید و با هزینه های چندین میلیارد دلاری ملت ایران از منابع گازی و نفتی در راستای کاشتن نیروهای نیابتی در دور اسرائیل از لبنان،عراق،فلسطین،سوریه و یمن و دیگر «جنبش های» ناکام در آسیا و آفریقا به باد داد.

یادآور می شوم که سید علی خامنه ای در موقع «انتصاب» خود در مجلس خبرگان عبارت ماندگاری را به زبان آورد:«باید خون گریست به حال جامعه اسلامی که حتی احتمال رهبر شدن کسی مثل بنده در آن مطرح بشود». آری او ازبی استعدادی و بی لیاقتی خود در اداره کشور آگاه بود و حالا بعد از 37 سال می بینیم که بیش از ۹۰ درصد ملت ایران از سیاستهای ویرانگر او می گریند.

درگیری اسرائیل و ایران: وسوسه مداخله نظامی ایالات متحده.

چهره‌های پایگاه ترامپیست با هرگونه دخالت ایالات متحده در این درگیری مخالفند وتا آنجا پیش می‌روند که باعث ایجاد "انشعاب" می‌شوند،در حالی که اعضای اطرافیان رئیس جمهور،تغییر رژیم تهران را تشویق می‌کنند.یک رئیس جمهوری که با تاریخ روبروست، در محاصره درباریان،بین ابراز قدرت کشورش بدون فکر کردن به آینده و پایبندی به تعهدش ورد ماجراجویی‌های نظامی فاجعه‌بارگیر افتاده است.این دونالد ترامپ است،در زمانی که یک انتخاب می‌تواند از یکسو،دوره دوم ریاست جمهوری او را تعیین کند و از سوی دیگر،خاورمیانه را برای همیشه بی‌ثبات کند.آیا ایالات متحده باید در کنار اسرائیل برای نابودی تاسیسات «برنامه هسته‌ای» ایران وارد عمل شود یا حتی تغییر رژیم را ترویج دهد؟ این وسوسه با توجه به موفقیت‌های نظامی دولت تبعیض گرایی رژیم حاکم بر اسرائیل،همچنان قوی‌تر می‌شود و حتی دردنیای MAGA (آمریکا را دوباره بزرگ کنیم) باعث ایجاد تفرقه و نگرانی.

سایت‌های تولید سانتریفیوژ اورانیوم و کارخانه‌های تسلیحات ایران هدف بمباران اسرائیل قرار گرفتند.

دونالد ترامپ صبح سه‌شنبه نوشت: «ما اکنون کنترل کامل و مطلق آسمان بالای ایران را در دست داریم» و به نظر می‌رسید این «ما» نشان دهنده یک همکاری مشترک باشد.او بعداً در شبکه اجتماعی«حقیقت»(TRUTH) خود از تهران خواست «تسلیم بی‌قید و شرط» شود و تصریح کرد که «حداقل در این لحظه‌»جان علی خامنه‌ای،رهبر ایران،در خطر نیست.این تنش لفظی از آنجا که قبل از جلسه شورای امنیت ملی رخ داد،بیشتر قابل توجه بود.این لحظه‌ای است که قرار است فرمانده کل قوا از بالاترین مقامات ارتش، سرویس‌های اطلاعاتی و ... بشنود.

این موضوع در دفاع از قدرت ایران نیست، قدرتی که اکنون صرفاً بر سرکوب مردمش استوار است.این کشور مدت‌ هاست که با ایجاد یک دولت در درون یک دولت در لبنان با حزب‌الله، یا با مشارکت فعال در حفظ خونین رژیم سوریه در طول جنگ داخلی، تا فروپاشی سلسله اسد، نقش مضری در خاورمیانه ایفا کرده است.

از سوی دیگر،بیش ازهرزمان دیگری لازم است که اهمیت حقوق بین‌الملل را یادآوری کنیم،زیرا قانون قوی‌تر به تدریج به قاعده تبدیل ‌شود.این قانون که از همه طرف‌ها مورد سوءاستفاده قرارمی‌گیرد،تصریح می‌کند که جنگ پیشگیرانه به هیچ وجه قانونی‌تر از تغییر رژیم به صورت یکجانبه توسط یک قدرت خارجی نیست.

ایالات متحده اولین کشوری بود که در سال ۲۰۰۳ آن را زیرپا گذاشت،زمانی که به نام وجود سلاح‌های کشتار جمعی، که یک دروغ دولتی بود به عراق حمله کرد.در همین شکاف بودکه ولادیمیر پوتین متعاقباً واردگرجستان وسپس اوکراین شد.

مسئله فقط دفاع از لزوم قوانین مشترک برای جلوگیری از بازگشت به جهانی تکه‌تکه شده به حوزه‌های نفوذ نیست،جهانی که در آن مردم مطیع یک قدرت هژمونیک هستند،بدون اینکه این امر بتواند مانع از درگیری کشورهای پیرامونی با قدرت‌های بزرگ شود.تاریخ اخیر به ما می‌آموزد که تغییر رژیم‌های تحمیلی از خارج،هرج و مرج ایجاد می‌کند. زیرا انتظارات قدرت‌های خارجی درگیر به ندرت با انتظارات مردم مربوطه مطابقت دارند. به این دلیل که فروپاشی دستگاه‌های امنیتی رژیم‌هایی که بدین ترتیب از هم پاشیده‌اند،مرتباً به شورش‌ها،حتی جنگ‌های داخلی دامن می‌زند.عراق و لیبی این را نشان داده‌اند. برخلاف سوریه،جایی که تغییر رژیم توسط خودسوری‌ها هدایت شد و جایی که انتقال قدرت مداوم تاکنون موفق به خنثی کردن وحشتناک ‌ترین پیش‌بینی‌ها شده است.

دونالد ترامپ با توجه به بیزاری دیرینه‌اش ازماجراجویی‌های نظامی که تا حد زیادی منحصر به فرد بودن خود را در حزب جمهوری‌خواه بر آن بنا نهاده است،می‌تواند نقش محوری در پرونده ایران ایفا کند.با این حال،به نظر می‌رسد رئیس جمهور ابرقدرت نظامی،به جای اینکه آغازگر صلح باشد،بازیچه جنگ‌طلبی بنیامین نتانیاهو شده است،همانطور که در درگیری اوکراین بازیچه جنگ‌طلبی ولادیمیر پوتین است.

دونالد ترامپ در سخنرانی مراسم تحلیف خود در ۲۰ ژانویه اطمینان داد که موفقیت او«با جنگ‌هایی که از آنها جلوگیری می‌کند و شاید مهمتر ازآن،با جنگ‌هایی که آغاز نمی‌کند»سنجیده خواهد شد.اینک او با همسو شدن با نخست وزیر اسرائیل،خطر مرتبط شدن با یک باتلاق جدید و مرگبار ایالات متحده در خاورمیانه را به جان می‌خرد.

اخیرا مدیر اطلاعات ملی ایالات متحده ویدئویی منتشر کرده است که در آن از سیاست خارجی دونالد ترامپ انتقاد می‌کند و هشدار می‌دهد که جهان«در آستانه نابودی درگیرهسته‌ای»قرار دارد.رئیس جمهور ایالات متحده اظهارات تولسی گابارد در ۱۷ ژوئن را به شدت رد کرد و از اسرائیل جانبداری نمود.

رژیم بنیامین نتانیاهو به طور قابل توجهی حملات ۱۳ ژوئن را که دونالد ترامپ از آن مطلع و ازآن حمایت ‌کرد، با این توضیح توجیه کرد که تهران سلاح هسته‌ای دارد.با این حال،وقتی در ماه مارس گذشته توسط کنگره مورد سوال قرار گرفت، تولسی گابارد توضیح داد که ایران به دنبال ساخت چنین سلاح‌هایی نیست.ترامپ پاسخ داد:"من اهمیتی نمی‌دهم که او چه گفت. فکر می‌کنم آنها بسیار نزدیک به داشتن سلاح هستند."نخست وزیر اسرائیل سی سال است که ادعاهای مکرری درمورد سلاح هسته‌ای قریب‌الوقوع ایران مطرح می‌کند. سرویس‌های اطلاعاتی مختلف این هفته دوباره تکرار کردند که هیچ مدرکی ندارند.این فریب، ادعای کالین پاول در سال ۲۰۰۳ قبل از حمله به عراق را به یاد می‌آورد.بنیامین نتانیاهو با اشاره به برنامه هسته‌ای ایران و توسعه سلاح احتمالی آن اظهار داشت:"مهلت دستیابی به این هدف به سرعت در حال نزدیک شدن است." اکتبر ۱۹۹۶ نخست وزیر اسرائیل در مقابل سناتورها و نمایندگان آمریکایی تکرار ‌کرد: "واقعاً نزدیک است." یک تلاش واقعی و بلندمدت از سوی رهبر اسرائیل،که ادعا می‌کند تهران سی سال است که به شدت به دنبال ساخت سلاح هسته‌ای است. این بار، بنیامین نتانیاهو با آغاز یکجانبه جنگ علیه ایران بدون هیچ مدرکی، جسارت به خرج داد.

نتانیاهو در بازه های متعددی از 1996-۱۹۹۹، ۲۰۰۹-۲۰۲۱، ۲۰۲۲-۲۰۲۵) به عنوان نخست وزیر اسرائیل،«تهدید ایران» آنطور که او آن را می‌نامد،یکی از ارکان سیاست خارجی اوست.رهبر لیکود از اولین دوره تصدی خود،پایه‌های لفاظی‌های خود را در برابر کنگره ایالات متحده بنا نهاد و درمورد آنچه که او تمایل ایران به استفاده از سلاح‌های هسته‌ای برای اهداف نظامی می‌خواند،هشدار داد.این امر با اظهارات رژیم کاست روحانیت و ایجاد سوءظن و رجز خوانی تو خالی از نوع فرهنگ شرقی پیرامون برنامه هسته‌ای را تقویت کردند.

طرح مداخله از سال ۲۰۰۹

با نگرانی شاهد ظهور جنگی جدید در خاورمیانه هستیم. اوج ماه‌های آماده‌سازی افکار عمومی برای ضروری دانستن جنگ. نتانیاهو نیز در سپتامبر ۲۰۰۲ اظهار داشت که «ایران در توسعه سیستم‌های بالستیک از عراق پیشی می‌گیرد و امیدوار است این سیستم‌ها ظرف پانزده سال به سواحل شرقی ایالات متحده برسند.».

در سایه جنگ نه دموکراسی و نه تغییر نظام ممکن است. اما با فروپاشی حاکمیت ملی،تمامیت ارضی کشور در خطر خواهد بود.به ویژه که اینک امارات متحده عربی برای تصرف سه جزیره ایرانی درکمین نشسته است،وجمهوری باکو وترکیه تسلط درکریدور زنگزور.

انحلال باد نظام جهل و جنایت.

حسن نادری
۲۰ ژوئن ۲۰۲۵= ۳۰ خرداد ۱۴۰۴



نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد