جمهوری اسلامی تامین پناهگاه برای شهروندانش را وظیفهی خود نمیداند. چنانکه در جنگ بین ایران و اسرائیل هم مردم همگی به حال خود رها شدهاند. با همین رویکرد غیر انسانی است که شهروندان تهرانی فرار از شهر تهران را بر قرار ترجیح میدهند. تا جایی که بیش از نیمی از ساکنان تهران به امید یافتن مکانی امن، خانه و مسکن خود را ول نمودهاند تا شاید با همین هدف بتوانند از آسیبهای جنگ کنونی نیز بگریزند. جمهوری اسلامی در این جنگ خودمانی حتا اطلاعرسانی اخبار جنگ و پخش آژیر هوایی را نیز به فراموشی سپردهاست. جدای از این خدمترسانی به موقع و همگانی اورژانسهای پزشکی را هم از مردم بازداشتهاند. بیدلیل نیست که مقایسه وضع ایران با وضع اسرائیل، مردم کوچه و بازار را به خشم میآورد. مردم حتا از حجم بالای اطلاعات امنیتی و جنگی اسرائیل نیز خشمگین به نظر میرسند. چون میگویند: مگر نظامیان اسرائیلی ممکن است بتوانند بدون یاری بالادستیهای نظام جمهوری اسلامی به این همه از اطلاعات نظامی و امنیتی دست بیابند؟
اما سخنگوی قزمیت دولت پزشکیان یادآور شدهاست که مردم میتوانند به جای پناهگاه از فضای مدارس و مساجد یا مترو استفاده نمایند. پس مشخص میشود که او از چند و چون کاربری پناهگاهها در جنگ، اطلاع دقیق و درستی در اختیار ندارد و آسیبهای مخوف جنگ راهم نمیفهمد. در عین حال، او سازهی سست و فرسودهی مسجد و مدرسهی کشورش را هم به نیکی نمیشناسد. شاید هم قصد دارد با همین حقهی سیاسی مردم عادی جامعه را به مسجد بکشاند. پدیدهای که مردم از عملیاتی کردن آن به شدت نفرت دارند. شکی نیست که چنین نفرتی را همان مدیران بالادستی جمهوری اسلامی ضمن رفتارهای نابخردانهی خود بر دل تودههای مردم نشاندهاند. نفرت از حکومت نیز هرچه بیشتر به نفرت مردم از دین دولتی دامن میزند.
همان گونه که گفته شد دولت از اطلاعرسانی در خصوص حوادث جنگ به شدت پرهیز دارد. ولی مخفیکاری حکومت شرایطی را پیش میآورد تا شایعات هرچه بیشتر گسترش یابد. شبکههای اجتماعی هم زمینههای کافی فراهم میبینند تا مردم مستندات و دیدههای خود را از حوادث جنگ در همینجا برای همدیگر به نمایش بگذارند. چون رسانههای داخلی همگی از تیغ سانسور دولتی رنج میبرند و مدیران امنیتی و شبه فرهنگی، آنها را از بازتاب وقایع جنگ باز میدارند. تا آنجا که انعکاس مستندات جنگ در شبکههای اجتماعی به طور طبیعی خشم نیروهای امنیتی حکومت را برمیانگیزد. بیدلیل نیست که طی روزهای گذشته صدها نفر از شهروندان کشور را تنها به بهانهی مستندسازی و اطلاعرسانی از حوادث جنگ به زندان سپردهاند.
با تکیه به اطلاعات امنیتی گستردهی داخل ایران است که اسرائیل در توسعهی شبکهی جاسوسیاش همچنان موفق عمل مینماید. چنانکه آشکارا اعلام میکند که بسیاری از فرماندهان نظامی جمهوری اسلامی را به اتکای همین شبکهی گستردهی داخل ایران ترور نموده است. این موضوع در حالی اتفاق میافتد که کنشگران اجتماعی همگی بدون استثنا در دادگاه حکومت به جاسوسی برای اسرائیل محکوم و چهبسا اعدام میشوند. اما این دولتمردان وهمزدهی جمهوری اسلامی هستند که زمینههای کافی را برای یورش اسرائیل به داخل مرزهای رسمی کشور آماده میکنند. اینک بدرفتاری مدیران فکسنی حکومت شرایطی را پیش آورده است تا مردم در بسیاری از موارد دشمنی با اسرائیل را همچنان به فراموشی بسپارند. چون مرگ و ترور فرماندهان سپاه خیلی زود مردم را به وجد میآورد تا همگی به شادی بپردازند. شهروندان کشور در پس ترورهایی از این دست، کشتارهای فرماندهان سپاه از مردم ایران را به یاد میآورند. چنانکه میگویند: پاسدارها فرزندان مردم را موقع اذان صبح به جوخههای دار میسپردند، ولی اکنون همین اذان صبح در بدرقهی همیشگی ایشان از زندگی نقش میآفریند.
بمبگذاریها نیز هر روز شدت و حدت بیشتری میگیرد. گفته میشود که اسرائیل وانتهایی را مملو از پهپاد و بمب راهی ایران نمودهاست. از همین روست که پلیس راه و ایستگاههای سر راهی به شدت نیسانها و وانتهای رانندگان را تفتیش میکنند تا از محمولههای آنها آگاه شوند. هرچند اسرائیل از پذیرش مسئولیت این محمولههای تخریبی سر باز میزند، ولی مردم ادعایی را پیش میکشند که اسرائیل تمامی اینگونه محمولههای جنگی را از طریق مرز جمهوری آذربایجان به داخل ایران میفرستد تا گروههای داخلی موساد از آنها استفادههای تخریبی به عمل آورند.
فرار مردم از تهران به شهرهای شمالی کشور هم، در توزیع سوخت و بنزین اختلال پیش آورده است. اکنون مردم ساعتهای طولانی از وقت خود را در ترافیک جادهها یا صف کشیدن در جایگاههای سوخت آن به سر میآورند. از سویی، چنین پدیدهای از مسافرتهای بیرویه به گرانی و کمبود مواد غذایی در شهرهای شمالی دامن میزند. چنانکه بسیاری از مسافران از نو به خانههای خویش بازمیگردند تا شاید اندکی از آسیبهای اینچنینی در امان بمانند. در تهران نیز اوضاع توزیع مواد غذایی چندان خوشآیند به نظر نمیرسد. صفهای طولانی نانواییها چشمان هر رهگذری را آزار میدهد. جدای از این، قفسهی فروشگاهها خیلی زود خالی میگردد و اجناس چیده شده هم چندان در آنها دوام نمیآورد. سپس همهی این اجناس به پستوی خانههای مردم منتقل میگردد تا شاید حرص بیپایان ایشان را در احتکار مواد غذایی برآورده نماید. اما آنانی که از توان مالی کافی برای خرید مواد غذایی برخوردار نیستند، همچنان باید امیدی را برای خرید اجناس انتظار بکشند که این امید هرگز برآورده نخواهد شد. سخنگوی مافنگی دولت پزشکیان نیز در توضیح آسیبهایی از این دست یادآور میشود: شرایط جنگی است و مردم باید این شرایط جنگی را تحمل نمایند. انگار این جنگ را همین مردم راه انداختهاند که باید به فلاکتهای آن گردن بگذارند.
تهران را به شهری پلیسی و امنیتی برای شهروندان آن بدل نمودهاند. گویا قرار است این شهروندان به شورش و نافرمانی روی بیاورند. چنانکه در میدانها و چهارراههای شهر تهران نیروهای یگان ویژه و لباس شخصیها از نو حضوری گسترده دارند. بدون تردید حکومت از همین تودههای رهگذر بیش از اسرائیل و نیروی جنگی او میترسد. مدیران جمهوری اسلامی ضمن تجربهای نامردمی دریافتهاند که همواره با چماق و باتوم خواهند توانست پاسخگوی مطالبات عادی مردم باشند. چون پاسخگویی به خواستهای اقتصادی یا سیاسی مردم هرگز از بالادستیهای این حکومت برنمیآید. در نتیجه از سر جبری سیاسی مجبور شدهاند که هر روز فشارهای جدیدتری را نسبت به تودههای عادی مردم روا بدارند تا به گمان خویش بتوانند چند روزی بیش از این دوام بیاورند. این فشارهای سیاسی بر مردم هرگز در رهیدن مدیران امنیتی این حکومت از دادگاهی عادلانه تسهیلگری به عمل نخواهد آورد.
جمهوری اسلامی از همان آغاز پیداییاش با موجودیت اسرائیل در چالش به سر برد. چنانکه روحالله خمینی خیلی زود شعار "اسرائیل باید از صفحهی روزگار محو شود" را برگزید و از تبلیغ آن چیزی فرونگذاشت. اما در آن زمان خیلیها چنین شعاری را تأویلی روشن از مطالبات سیاسی فلسطینیها میدانستند، غافل از آنکه خمینی هرگز برای اقوام و ملتهای ایرانی خواستی را به رسمیت نمیشناخت. بعدها گونههایی از شوونیسم مذهبی به قانون اساسی دوم جمهوری اسلامی نیز راه یافت. چون در همین قانون اساسی خودنوشته یادآور شدهاند که روزی و روزگاری "امام زمان" ظهور خواهد کرد تا بانیان حکومت جمهوری اسلامی قدرت خود را به دست او بسپارند. وهم و خیالی که همچنان تا روزگار ما نیز دوام آوردهاست.
گفتنی است که هر دو حکومت مذهبی جمهوری اسلامی و اسرائیلِ بر پایهی یک سری از دروغهای تاریخی پای گرفتهاند. بالادستیهای هر دو حکومت نیز وجاهت ناموجه خود را از همین دروغهای تاریخی گرفتهاند تا ضمن آن شوونیسم مذهبی و کور خود را به پیش ببرند. در همین حکومتهای برآمده از شوونیسم است که بالادستیهای آن بقای خود را در نابودی پیروان این یا آن دین و سلیقهی مذهبی سراغ میگیرند. همچنان که خامنهای نیز در پیروی از روحالله خمینی نمونهای از آن را به اجرا میگذارد. اما نتانیاهو این نمونه از شوونیسم را برنمیتابد تا نمونهای از شوونیسم یهودی را در تقابل با آن بنشاند. نبردی بیانجام که فرآیند آن، هرگز پیروزی نهایی کسی را تضمین نخواهد کرد.