logo





جان ففر

نقطه عطف راست افراطی:
درس های پیروزی راست افراطی در لهستان

ترجمه‌ی احمد سیف

يکشنبه ۲۵ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۵ ژوين ۲۰۲۵



در اواخر دهه ۱۹۸۰، اروپای شرقی از یک منطقه‌ی کم‌اهمیت سیاسی به یک شاخص سیاسی جهانی تبدیل شد. با کنار زدن یوغ شوروی و خروج از کمونیسم، این منطقه پیش‌بینی‌گر فروپاشی قریب‌الوقوع اتحاد جماهیر شوروی و آغاز موج سوم دموکراتیزاسیون شد. اصلاحات سریع لیبرالی در اروپای شرقی در دهه ۱۹۹۰ الهام‌بخش موج‌های مشابهی از آزادسازی اقتصادی و مقررات‌زدایی در دیگر نقاط جهان شد. فروپاشی یوگسلاوی نیز پیش‌درآمدی بر درگیری‌های گریز از مرکز بود که بعدها لیبی، سودان و اوکراین را دربر گرفت.

اگر بخواهید محبوبیت دونالد ترامپ در آمریکا، خاویر میلی در آرژانتین و جورجیا ملونی در ایتالیا را درک کنید، باید بدانید که واکنش جهانی علیه لیبرالیسم برای اولین‌بار طعم خاص پوپولیسم راست‌گرایانه را از اروپای شرقی گرفت؛ آغاز آن با استانیسواف تیمینسکی، نامزد ناتوان ریاست‌جمهوری در سال ۱۹۹۰ بود. ناکامی احزاب لیبرال در بهبود معیشت عمومی و ظهور طبقات جدیدی از «داراها» و «ندارها» پس از کمونیسم، مستقیماً منجر به رشد احزاب و سیاستمداران پوپولیست راست‌گرا شد. حتی اثرات برابرکننده کمک‌های اتحادیه اروپا نیز نتوانست جلوی موفقیت ویکتور اوربان در مجارستان، رابرت فیکو در اسلواکی و حزب قانون و عدالت در لهستان را بگیرد.

امروزه، این منطقه میان سیاستمداران لیبرال و طرفدار اتحادیه اروپا از یک‌سو و رقبای ملی‌گرا، بیگانه‌هراس و ضدلیبرال از سوی دیگر دوپاره شده است. گاهی تنها چند درصد رأی در نظرسنجی‌ها این دو را از هم جدا می‌کند. در رومانی، نامزد طرفدار اتحادیه اروپا، نیکوسور دان، در انتخابات اخیر پیروز شد؛ آن‌هم با اختلافی ناچیز و پس از آنکه دو رقیب راست افراطی تا آستانه پیروزی پیش رفتند.

در لهستان اما جریان برعکس بود. کارول ناوروتسکی با اختلاف اندکی از رقیب طرفدار اتحادیه اروپا پیشی گرفت. او ۵۰.۸۹ درصد آرا را کسب کرد، در حالی‌که رقیبش ۴۹.۱۱ درصد را به دست آورد. ناوروتسکی وابسته به حزب راست‌گرای قانون و عدالت (PiS) است و اکنون مانعی جدی در برابر تلاش‌های نخست‌وزیر دونالد تاسک برای بازگرداندن لهستان به جریان اصلی اروپا محسوب می‌شود.

در دهه گذشته، جهان شاهد کشمکش‌های سیاسی شدیدی بوده که پوپولیست‌های راست‌گرا و مخالفانشان در انتخابات با هم درگیر شده‌اند. در آمریکا، ترامپ پس از شکست دادن کامالا هریس، برای دوره دوم بازگشت. در برزیل نیز لولا، نماد چپ‌گرایان، پس از شکست ژایر بولسونارو، «ترامپ مناطق گرمسیری»، به قدرت بازگشت. حزب راست افراطی آزادی اتریش پس از رسوایی در سال ۲۰۱۹، در انتخابات سال گذشته پیروز شد (گرچه در نهایت سه حزب دیگر با تشکیل ائتلاف، آن را از قدرت بیرون راندند). پس از انتخابات اخیر در کره جنوبی نیز چپ‌گرایان پس از شکست خفیف قبلی، بار دیگر به دولت بازمی‌گردند.

با این حال، برخی مستبدان—مانند اوربان، نارندرا مودی در هند، و ناییب بوکله در السالوادور—تقریباً در برابر انتخابات مصون بوده‌اند. برخی احزاب چپ‌گرا مانند مورنا در مکزیک نیز موفق شده‌اند در قدرت باقی بمانند.

اما دوقطبی شدن سیاست در اروپای شرقی—که به نوسانات شدید در نتایج انتخابات منجر شده—نشانه‌ی آغاز دوره‌ای جدید از بی‌ثباتی است، جایی که نتایج انتخابات به سختی قابل پیش‌بینی‌اند چون جامعه به شدت قطبی شده است. در چنین شرایطی، آیا اساساً امکان حکمرانی وجود دارد؟

بازگشت تاسک

حزب قانون و عدالت (PiS) الگوی اصلاحات خود را از حکومت ویکتور اوربان در مجارستان گرفت. با دیدگاه اجتماعی محافظه‌کارانه، این حزب وعده داد لهستانی مسیحی‌تر و کمتر بردبار نسبت به همجنس‌گرایان و مهاجران بسازد. از زمان به قدرت رسیدنش در ۲۰۰۵، با اعمال کنترل بیشتر بر قوه قضائیه، محدود کردن رسانه‌ها، و مقاومت در برابر مداخله نهادهای اروپایی، از مدل اوربان پیروی کرد.

برخلاف احزاب لیبرتارین در دیگر نقاط جهان، PiS خواهان مداخله بیشتر دولت در اقتصاد بود—برای کمک به بخش سلامت، اجرای سیاست‌های حمایتی از خانواده، تعیین حداقل دستمزد و معافیت مالیاتی برای کارگران جوان. این سیاست‌ها پاسخی به «لهستان ب» بود، یعنی آن‌هایی که از آزادسازی دهه ۹۰ سودی نبردند و با رأی خود، PiS را به قدرت رساندند.

عنصر دیگر متمایزکننده PiS، خصومت شدیدش با روسیه بود. بخشی از آن به روس‌هراسی تاریخی برمی‌گردد—از تجزیه لهستان در قرن ۱۸ تا سلطه استالین بر ورشو. اما بخشی هم ریشه در حادثه‌ای معاصر دارد: سقوط هواپیمای له لخ کاچینسکی، از بنیان‌گذاران PiS، در سال ۲۰۱۰ در روسیه که با وجود اثبات خطای انسانی، برخی آن را دسیسه‌ای روسی می‌دانند.

در نتیجه، در حالی‌که اوربان و فیکو به پوتین نزدیک‌اند، یاروسواف کاچینسکی، برادر دوقلوی لخ و رهبر پشت‌پرده PiS، قاطعانه مخالف کرملین است.

در سال ۲۰۲۳، PiS برای سومین بار پیاپی در انتخابات پارلمانی پیروز شد، اما نتوانست اکثریت لازم برای تشکیل دولت را به‌دست آورد. دونالد تاسک، پس از دوره‌ای ریاست شورای اروپا، حزب پلتفرم مدنی خود را وارد ائتلافی با چپ‌ها و حزب راه سوم کرد.

تاسک تلاش کرده لهستان را از جریان ضددیپلماسی بیرون کشیده و با بروکسل آشتی دهد. اتحادیه اروپا بار دیگر کمک‌های مالی خود را به لهستان باز کرد. اما اجرای برخی اصلاحات به دلیل نبود اکثریت لازم برای عبور از وتوی ریاست‌جمهوری دشوار شده است. رئیس‌جمهور کنونی، آندژی دودا، از متحدان PiS، با وتوهای خود مانع بسیاری از این اصلاحات شده است.

نماد ناوروتسکی

کارول ناوروتسکی، تاریخ‌نگار محافظه‌کار و بوکسور پیشین، به‌جز قدرت وتو، نفوذ دیگری ندارد. اما همین قدرت وتو کافی است تا دست دولت را ببندد. او احتمالاً مانع دسترسی به سقط جنین و حقوق LGBTQ خواهد شد. در جریان کارزار انتخاباتی، برای نمایش وفاداری‌اش به «ارزش‌های خانوادگی»، کتاب Gender Queer را پاره کرد.

برخلاف اوربان، از حمایت لهستان از اوکراین دفاع می‌کند، اما همچون او، مهاجرستیز است—حتی در مورد بیش از یک میلیون پناهجوی اوکراینی که پس از حمله روسیه در ۲۰۲۲ وارد لهستان شدند.

ناوروتسکی نماد نفوذ جریان «MAGA» در لهستان است. ترامپ از او حمایت کرد و نشست سالانه کنفرانس اقدام سیاسی محافظه‌کاران (CPAC) برای اولین‌بار در لهستان و هم‌زمان با انتخابات برگزار شد. کریستی نوم، وزیر امنیت داخلی آمریکا، در این نشست گفت ناوروتسکی و دیگر سیاستمداران حاضر «رهبرانی خواهند بود که اروپا را به سوی ارزش‌های محافظه‌کارانه بازمی‌گردانند.»

او وضعیت غیرسیاسی خود را به برگ برنده‌اش تبدیل کرد. با اینکه در ابتدای رقابت نیمی از رأی‌دهندگان لهستانی او را نمی‌شناختند، مانند ترامپ از رسوایی‌هایی جان سالم به‌در برد—از جمله اتهام تأمین روسپی برای مشتریانش.

اما شاید مهم‌ترین عامل پیروزی‌اش عدم وابستگی به دولت تاسک بود. در فوریه ۲۰۲۵، حدود ۶۰٪ مردم لهستان از عملکرد دولت ناراضی بودند.

ضعف پیش‌روهای لیبرال

زمانی که راست افراطی به قدرت می‌رسد، به اصول قانونی پایبند نیست. در لهستان، PiS مستقیماً دستگاه قضایی را تسخیر کرد. ترامپ فرمان‌هایی مغایر با قانون اساسی صادر کرد. دانیل نوبوآ در اکوادور پول پخش کرد تا رأی بخرد.

لیبرال‌ها در مقابل سعی می‌کنند قانون‌مدار باشند. آن‌ها با رعایت قواعد بازی، باید دموکراسی را از طریق خودِ دموکراسی نجات دهند. درست مثل اینکه یک طرف با بیل مکانیکی چاله‌ای عظیم حفر کند، بی‌توجه به مجوز یا مالک زمین؛ و طرف مقابل بخواهد آن را با دست و بیلچه پر کند، آن‌هم طبق تمام مراحل قانونی.

در لهستان همین‌طور شد: PiS رسانه‌ها و دادگاه‌ها را زیر فشار برد، ولی تاسک گرفتار قواعد دموکراتیک و حق وتوی رئیس‌جمهور شد.

راست افراطی عموماً ارزشی برای دموکراسی قائل نیست. کرتس یاروین، ایدئولوگ راست افراطی، در ۲۰۰۸ خواهان «برچیدن دموکراسی، قانون اساسی و حاکمیت قانون» شد. امروز، او به صدای غیررسمی MAGA تبدیل شده و به چهره‌هایی چون جی. دی. ونس نزدیک است.

متأسفانه، دفاع از دموکراسی همیشه راهبردی برنده برای لیبرال‌ها نیست. حتی پس از پیروزی ترامپ، رضایت عمومی از دموکراسی در آمریکا افزایش یافت. برای پیروزی، پیش‌روها باید تمرکز خود را از تخلفات حقوقی صرف، به موضوعی مهم‌تر ببرند: فساد.

مبارزه با فساد، جنبشی مردمی و فراایدئولوژیک است. ترامپ و متحدانش—در سرتاسر جهان—فاسد هستند. مردم شاید نسبت به نقض قوانین سیاسی واکنشی نشان ندهند، اما نسبت به سرقت منابع عمومی یا نقض قوانین اقتصادی خشمگین می‌شوند.

درس دیگر لهستان، محبوبیت پایدار سیاست اقتصادی‌ای است که واقعاً به محرومان سود می‌رساند. یکی از وتوهای اخیر دودا، جلوگیری از کاهش بودجه درمانی بود که تاسک پیشنهاد داده بود. لیبرال‌ها کی قرار است از این درس بگیرند؟ تأکید ناوروتسکی بر برنامه اقتصادی پوپولیستی‌اش در کارزار انتخاباتی، برای پیروزی‌اش کافی بود.

یک پلتفرم ضدفساد همراه با برنامه‌ای سوسیال‌دموکراتیک می‌تواند ترکیب قاتل برای نامزدهای پیشرو باشد. در بسیاری از کشورها، وضعیت سیاسی ناپایدار است و تنها چند درصد رأی می‌تواند جهت آن را تعیین کند. آیا چپ‌ها و لیبرال‌ها می‌توانند همانند فرانسه در ۲۰۲۴ و کره جنوبی در ۲۰۲۵، با اتحاد، کمپین‌هایی گسترده و محبوب راه بیندازند تا مانع سلطه نیروهای MAGA بر جهان شوند؟

لینک این یادداشت به انگلیسی
https://fpif.org/the-far-rights-tipping-point/




نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد