logo





گرایش کمونیستی بین المللی

تأملاتی دربارهٔ انتخابات در گرینلند

ترجمه‌ی احمد سیف

پنجشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۲ ژوين ۲۰۲۵



در حالی که جهان با دقتی بی‌سابقه نظاره‌گر آن بود انتخابات سراسری گرینلند در ۱۱ مارس ۲۰۲۵ برگزار شد. با ۲۸٬۶۲۰ رأی مأخوذه، گرینلند اکنون در مرکز جبهه‌ای جدید از امپریالیسم قطبی قرار گرفته است که توجه و مداخلهٔ بالاترین نهادهای نظم امپریالیستی مدرن را به خود جلب کرده است. از ورود منظم و قانون‌مند سرمایهٔ چینی به معادن گرینلند گرفته تا دخالت‌های زمخت دونالد ترامپ به نام «امنیت جهانی»، آیندهٔ این جزیره توجه جهانی را به خود جلب کرده است. اما اگر نتایج انتخابات چیزی را آشکار کند، این است که پیروزی غافلگیرکنندهٔ حزب دموکراتیت و شرکای احتمالی ائتلافی آن‌ها، در مسیری که استقلال تدریجی از طریق نهادهای معمول و فرآیندهای حقوقی بورژوایی دنبال می‌شود، جهت‌گیری به‌سوی اروپا را حفظ خواهد کرد. مسیر سیاست در گرینلند گواهی است بر این‌که نظم لیبرال جهانی در حال عقب‌نشینی از دهه‌ها پیشروی عوام‌گرایان ارتجاعی ست. امید است که باور تمام «مردمان درست‌اندیش در دنیای آزاد» به‌زودی پاداش یابد.

و با این حال، طبقهٔ کارگر گرینلند حق دارد اگر هنوز دلیلی برای شادی نمی‌بیند. مانند کارگران در همه جا، رنج لحظه‌ای آن‌ها را رها نمی‌کند. ۱۷.۴٪ از مردم گرینلند بالاترین نرخ در کل اروپای شمالی زیر خط فقر متوسط زندگی می‌کنند. تنها ۴۸٪ از مردم گرینلند تحصیلات دبیرستانی خود را به پایان می‌رسانند، که پایین‌ترین نرخ در دنیای توسعه‌یافته است و دسترسی برای غیر دانمارکی‌زبان‌ها نیز محدود است. یافته‌های جدید از فعالیت معدن کریولیت ایویتووت (Ivituut) توسط دولت و شرکت‌های خصوصی دانمارکی بین سال‌های ۱۸۵۳ تا ۱۹۸۷ نشان می‌دهد که هیچ سودی با بومیان محلی تقسیم نشده است؛ موضوعی که اکنون وزارت دارایی دانمارک را درگیر کرده است. این شکست‌ها چپ سرمایه را با بهره‌کشی عریان و نابرابری اجتماعی‌اش شرم‌زده کرده است، همراه با میراث شوم استعمار که هنوز بر این سرزمین سایه افکنده است. با در نظر گرفتن برنامهٔ نسل‌کشی «اسپیرال‌کمپاگنن» — استریل‌سازی اجباری زنان اینویت از طریق کارگذاری ناخواستهٔ آی‌یودی‌ها — تنها چند دهه پیش، و نرخ بالای سوء‌استفادهٔ جنسی از کودکان که تازه از ۴۵٪ به ۲۰٪ کاهش یافته، جای تعجب ندارد که گرینلند بالاترین نرخ خودکشی در جهان را دارد. کارگران گرینلندی چیزی از مراکز روان‌درمانی کم‌بودجهٔ دولت انتظار ندارند و اگر کمک بخواهند، ممکن است فرزندانشان بر اساس قوانین والدگری(۱) از آنان گرفته شود. این قوانین به‌ویژه اینویت‌ها را هدف قرار می‌دهند و به زخم کهنه‌ای دامن می‌زنند که در پرسشی از اپراتورهای اورژانس خود را نشان می‌دهد (یعنی،« بله، آیا او دانمارکیه یا گرینلندیه یا چی هست؟»

این‌که دهه‌ها اصلاحات، نتوانسته‌اند اندکی از این آلام برای طبقهٔ کارگر گرینلند بکاهند، هیچ‌کدام از برندگان اخیر انتخابات را ناامید نکرده است. البته جای تعجبی هم ندارد؛ چرا که اصلاحات تنها در زمان گسترش عظیم سرمایه پیشنهاد می‌شود، در حالی که نابرابری‌های اجتماعی تا زمانی که طبقهٔ کارگر سرکوب شده باقی بماند، قابل تحمل است. احزاب نالراک(۲) دموکراتیت، که رتبه‌های دوم و اول را کسب کرده‌اند، آشکارا از اصلاحات در حوزهٔ بازنشستگی، مالیات، شیلات و کسب‌وکار دفاع می‌کنند؛ این مبنای پیشنهادی آن‌ها برای ائتلاف و مسیر استقلال است. مانند هر حزب استقلال‌طلبی از این نوع، آن‌ها استقلال ملی را کلید «مدرن‌سازی» می‌دانند؛ واژه‌ای پرمناقشه در تاریخ اخیر گرینلند که در کشورهای در حال توسعه هم سابقه دارد، و همواره با بهره‌کشی شدید از طبقهٔ کارگر و تخریب زیست‌محیطی همراه است. از این رو، رهایی ملی گرینلند چیزی برای طبقهٔ کارگر به ارمغان نمی‌آورد، بلکه فقط خواستار رضایت سیاسی آن‌ها برای بورژوازی ناراضی محلی است. طبقهٔ سرمایه‌دار نوظهور گرینلند با سرعت، نظارت دانمارک را بی‌توجه به یارانه‌های عظیمی که دانمارک برای حمایت از این جزیره فراهم کرده به‌عنوان زنجیری معرفی می‌کند که مانع شکوفایی گرینلند است و باید گسسته شود. ابهاماتی مانند اینکه نهایی‌ترین حرف را در مذاکرات توسعه، نووک می‌زند یا کپنهاگ، همچنان مانع جذب سرمایه‌گذار است. با جمعیتی کمتر از ۵۷٬۰۰۰ نفر که بیشترشان در نووک متمرکزند، این جزیره از نظر جمعیتی برای نیازهای کار در توسعهٔ سرمایه‌ای آمادگی ندارد، و این به معنای رجوع به نیروی کار مهاجر است — که فرصت‌هایی برای جداکردن و تهدید این کارگران منزوی فراهم می‌کند. در حال حاضر، کارگران مهاجر فیلیپینی سومین گروه جمعیتی پرشمار در منطقه‌اند، پدیده‌ای که تنها در یک دهه و نیم اخیر شکل گرفته. روشن است که حتی اگر بورژوازی محلی میان حفظ نظام وابستگی به دانمارک و پیگیری آرزوهای استقلال، در بن‌بست مانده باشد، تقاضا برای بهره‌کشی بیشتر برای روان‌سازی هر یک از این «مسیرها» از هم‌اکنون در حال تحقق است. شاید نگران‌کننده‌تر از همه، این باشد که هر دو مسیر با تخریب زیست‌محیطی و استخراج مواد معدنی خطرناک همراه خواهد بود. پیش‌زمینهٔ این امر نیز فراهم شده است: پس از لغو ممنوعیت این عملیات در سال ۲۰۱۳، دولت اینویت آتاکاتگییت(۳) به دلیل نگرانی‌های فوری ایمنی و سلامت، بخشی از آن را بازگرداند — اقدامی که ائتلاف تازه‌وارد احتمالاً آن را مانعی برای توسعه تلقی خواهد کرد.

در این نقطه به‌ویژه، ممکن است امیدهای بورژوازی محلی با تغییرات بزرگ‌تر در بازار جهانی و تنش‌های ژئوپلیتیکی تقویت شوند. تقاضا برای عناصر نادر خاکی که در ساخت باتری، پنل خورشیدی، توربین بادی و دیگر زیرساخت‌های انرژی سبز ضروری‌اند، طی ۱۵ سال آینده چهار برابر خواهد شد — از صنایع ریزتراشه که برای تولید تسلیحات حیاتی هستند دیگر چیزی نمی گوئیم. اصرار ترامپ بر این‌که گرینلند برای «امنیت ملی» ضروری است، اگرچه با لحنی زمخت ولی گواه همین منطق است، زیرا کنترل منابع راهبردی از سرمایهٔ ملی در برابر بحران محافظت می‌کند و آن را برای جنگ آماده‌تر می‌سازد. موانع جغرافیایی و زیرساختی در نهایت تسلیم منطق وخامت‌یافتهٔ ژئوپلیتیکی خواهند شد، چرا که مراکز سنتی استخراج مواد معدنی در آمریکای جنوبی، آفریقای مرکزی، روسیه و چین به دلایل مختلف از درگیری داخلی گرفته تا تحریم و تعرفه، بیش از پیش دور از دسترس خواهند شد. اشارهٔ ضمنی ترامپ به آغاز این رقابت در نخستین دورهٔ ریاست‌جمهوری‌اش، در فشار آوردن به کپنهاگ برای جلوگیری از ساخت فرودگاهی در نووک توسط یک شرکت چینی، نمود داشت. صرف‌نظر از این‌که بورژوازی نوظهور گرینلند چه ائتلافی را دنبال کند، یک چیز ثابت باقی می‌ماند: مسیر گرینلند به سوی «جامعهٔ ملل» چیزی جز بهره‌کشی از کارگران، تخریب زیست‌محیطی، و مصیبت‌هایی که جبههٔ جدید امپریالیسم به همراه دارد، نخواهد داشت.

چه به‌عنوان مستعمره‌ای دانمارکی، چه به‌عنوان منطقه‌ای خودمختار، چه به‌عنوان کشوری مستقل، و چه به‌عنوان قلمرویی تازه‌الحاق‌شده به آمریکا، همهٔ راه‌ها در گرینلند، همانند همه‌جای دیگر در نظام سرمایه‌داری به سوی ویرانی ختم می‌شود. شاید به‌عنوان اذعان غیرمستقیم به این تناقض، سرمایه‌داران گرینلندی لحظه‌ای در تأکید بر شایستگی منحصربه‌فرد خود برای حل این تضادها درنگ نمی‌کنند؛ آن‌ها سنت‌های بومی «هماهنگ» خود را ستایش می‌کنند که بر وحدت مردم با سرزمینی که آن‌ها را تغذیه می‌کند تأکید دارد — ادعایی که بخش قابل‌توجهی از مردم اینویت نیز مایل به تأیید آن هستند. اما در این‌جا، همچون همهٔ سرمایه‌داران، مارکس مدت‌ها پیش توضیح داد که: «برای آن‌که انسان‌ها بتوانند تولیداتشان را به‌عنوان کالا به یکدیگر مرتبط سازند، ناچارند اشکال مختلف کار خود را به کار انسانی انتزاعی تقلیل دهند. آن‌ها این را نمی‌دانند، اما انجامش می‌دهند، با تقلیل ماده به ارزش،» — عملی ناآگاهانه از تقلیل دادن که هیچ سابقه‌ای در فرهنگ‌های بومی ندارد، و بنابراین، هیچ سازوکاری برای شناسایی یا مهار آن در این فرهنگ‌ها نیست. این لایهٔ اضافی از رمزآلودگی فرهنگی، تنها توسعهٔ واقعی روابط اجتماعی در سرمایه‌داری را پنهان می‌کند — برای آن‌ها که فریب بازآرایی آن‌ها به‌شکل ارائه‌های فرهنگی «اصیل» اینویت را می‌خورند. در صدر این افراد، خود سرمایه‌داران گرینلندی‌اند که مشتاق‌اند وجدان ناآرام خود را آرام کنند، و کارگرانی که بدون طبقه‌ای سازمان‌یافته و آگاه از نظر سیاسی، در برابر بیگانگی خود عاجزند. در تلاش برای اهلی‌سازی سرمایه با ازدواج اجباری آن با فرهنگ سنتی اینویت، این فرهنگ اینویت است که تحقیر و در خدمت سرمایه درمی‌آید — درست مانند شکارچی سوگواری که برای به دام انداختن گرگ افسانه‌ای «آماروک» توله‌هایش را کشت، اما در نهایت روح خودش از بدن جدا شد. طبقهٔ کارگر گرینلند هدفی مشترک با کارگران سراسر جهان دارد: الغای کار مزدی، الغای تولید سرمایه‌داری، الغای مازاد تولید سرطانی، و توقف پیشروی بی‌امان ما به‌سوی یک قتل‌عام جهانی — اگر به‌دست خودمان مهار نشود. به جای آن شکارچی فریب‌خوردهٔ آماروک، کارگران گرینلند می‌توانند به داستان «کاگساگسوک» بنگرند — یتیمی که از شکنجه‌گرانش که خودرا اعضای خانواده او معرفی می کردند، گریخت و به دل طبیعت رفت، وازروبرو با آماروک مواجه شد و خود را بارها به زمین کوبید تا استخوان‌های کوچک ضعف از بدنش خارج شود، و سرانجام برگشت تا آزاردهندگانش را شکست دهد. بی‌شک، همان‌طور که مارکس نیز بی‌درنگ تأیید می‌کرد، کاگساگسوک چیزی جز زنجیرهایش برای از دست دادن نداشت. درست همان‌طور که ما نداریم.

این مقاله به انگلیسی دراین لینک آمده است.
https://www.leftcom.org/en/articles/2025-05-22/reflections-on-the-election-in-greenland

۱- forældrekompetenceundersøgelse
۲- Naleraq
۳- Inuit Ataqatigiit
۴- Kagsagsuk




نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد