logo





اتحاد و همبستگی

جمعه ۱۶ خرداد ۱۴۰۴ - ۰۶ ژوين ۲۰۲۵

فرامرز پارسا

در تاریخ همواره شاهد بوده‌ایم که ضد و نقیض‌نویسی به ابزاری برای تحریف حقیقت تبدیل شده است. این شیوه باعث شده که هم موافقان و هم مخالفان، گاه به نادرست‌نویسی و اغراق روی بیاورند. در بسیاری از موارد، قضاوت نادرست بر اساس کینه‌جویی، بر قضاوت منصفانه غلبه کرده است.

اگر قرار باشد حکومتی را تضعیف یا سرنگون کنند، مخالفان اغلب از ابزارهایی چون دروغ‌پردازی، تفرقه‌افکنی و ایجاد نارضایتی عمومی استفاده می‌کنند. این اقدامات معمولاً به‌گونه‌ای طراحی می‌شوند که برای طبقه کارگر( که در بسیاری از کشورها از نظر اقتصادی در جایگاه پایین‌تری قرار دارد) قابل‌هضم‌تر باشد. چرا که این قشر، بیشترین تاثیر را از شرایط نامناسب اقتصادی و اجتماعی می‌پذیرد و راحت‌تر می‌توان آن را تحت تاثیر قرار داد. در جریان هر انقلاب، طبقه کارگر به سپر انسانی تبدیل می‌شود، در حالی که ضربه اصلی بر سر جوانان، به‌ ویژه دانشجویان و دانش‌آموزان، فرود می‌آید.

با گذشت زمان، این آشفتگی‌ها و نارضایتی‌ها در میان مردم ریشه می‌دواند و مخالفان با سوءاستفاده از ناآگاهی و احساسات عمومی، باورهای کینه‌جویانه را علیه حکومت و رهبران آن تقویت می‌کنند. هدف نهایی آنان، جایگزینی حکومت موجود با حکومتی است که موردنظر خودشان باشد.

حامیان اصلی این رهبران مخالف، همان طبقه کارگر و اقشار کم‌سواد جامعه هستند. دلیل این امر نیز روشن است: کارگران که از حقوق و مزایای کافی برخوردار نیستند و در تأمین نیازهای اساسی زندگی خود با مشکلات فراوانی روبه‌رو هستند، به‌راحتی جذب وعده‌های مخالفان می‌شوند و در صف نخست اعتراضات قرار می‌گیرند. آن‌ها می‌دانند که کارگران ستون فقرات هر جامعه‌ای هستند و حکومت‌های سرمایه‌داری و دیکتاتوری اغلب توجه کافی به حقوق، مسکن، بیمه درمانی و بازنشستگی آنان ندارند.

از سوی دیگر، حاکمان دیکتاتور معمولاً از وضعیت واقعی کشور خود اطلاع دقیقی ندارند. آن‌ها فاصله زیادی با مردم دارند و اداره امور را به کسانی می‌سپارند که شناخت درستی از جامعه ندارند، هرچند در ظاهر خود را آگاه و مطلع نشان می‌دهند. این حاکمان حتی تصور نمی‌کنند که با وجود قدرت، سرانجام ممکن است در برابر اراده مردم و تحولات اجتماعی سرنگون شوند.

با این حال، حکومت مردمی و مبتنی بر عدالت، لزوماً به معنای حکومت کمونیستی نیست. یک حکومت مردمی باید بر اساس اتحاد میان احزاب، سازمان‌های سیاسی و گروه‌های مختلف جامعه، فارغ از تفاوت‌های نژادی، مذهبی و زبانی، شکل بگیرد. در چنین حکومتی، آزادی بیان، انتشار آزادانه مطبوعات و مشارکت همگانی در تصمیم‌گیری‌های کلان، تضمین‌کننده رفاه و پیشرفت کشور خواهد بود.

متأسفانه در بسیاری از کشورها، هر گروه مخالف، مسیر خود را در پیش می‌گیرد و انسجامی در میان نیروهای سیاسی وجود ندارد. در حکومت‌های دیکتاتوری ( مانند ایران در دوران وابستگی به آمریکا ) قدرت واقعی در دست دولت‌های خارجی است و به همین دلیل، با برنامه‌ریزی‌های ساده، می‌توان مردم را به سوی شورش و انقلاب سوق داد. نمونه‌های مشابه این وضعیت را در سایر کشورهای دیکتاتوری نیز دیده‌ایم.

از سوی دیگر، حتی در کشورهای کمونیستی نیز مردم در رفاه کامل زندگی نمی‌کنند و نارضایتی‌های گسترده‌ای وجود دارد. سران این کشورها، مانند دیکتاتورهای دیگر، آزادی‌ها را سرکوب کرده و بر جامعه سایه خفقان می‌افکنند. در چنین شرایطی، هرچند مخالفان و منتقدان حضور دارند، اما بیان نظراتشان دشوار و محدود است، در حالی که طرفداران حکومت، بدون هیچ مانعی می‌توانند نظرات خود را مطرح کنند.

برای دستیابی به یک حکومت مردمی واقعی، همان‌طور که گفته شد، باید اتحاد میان احزاب و سازمان‌های سیاسی برقرار شود و همه اقشار جامعه، بدون تبعیض، از حقوق برابر برخوردار باشند. آزادی بیان و انتشار آزاد مطبوعات، موجب آگاهی مردم و جلوگیری از دروغ‌پردازی و تحریف واقعیت خواهد شد. در چنین شرایطی، مخالفان دیگر نیازی به نشر اخبار نادرست نخواهند داشت، زیرا جامعه‌ای آگاه و عادلانه، نیازی به شورش و تخریب ندارد.

حال این پرسش مطرح است: آیا این روش، یعنی ایجاد اتحاد و آگاهی، بهتر نیست یا آنکه با آشوب و ویران‌سازی یک کشور، سرنوشت آن را به دست قدرت‌های دیگر بسپاریم؟
-----------
۱۴ مارس ۲۰۲۵



نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد